جزیره گنج

115,000 تومان

استيونسن جزيره گنج را در سال 1881 براي ناپسري دوازده ساله‌اش لويد آزبورن آفريد. او مدعي بود «تخيل براي بزرگ‌ترها مثل بازي براي بچه‌هاست». استيونسن تا پايان زندگي‌اش طيف وسيعي از آثار تخيلي پديد آورد. جزيره گنج به سبب در بر گرفتن ماجراهاي دزدان دريايي، نقشه، گنج، شورش، و آشپز يك‌پاي كشتي هنوز از محبوب‌ترين داستان‌هاي حادثه‌اي است.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9789642130993 دسته: , ,
توضیحات

جزیره گنج

نویسنده رابرت لویی استیونسن
مترجم شهلا طهماسبی
نوبت چاپ 3
تعداد صفحات 248
قطع و نوع جلد رقعی شومیز
سال انتشار 1398
شابک 9789642130993
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.3 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “جزیره گنج”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

شب های طاعون

595,000 تومان
سال ۱۹۰۱ در بیست و نهمین ولایت امپراتوری رو به زوال عثمانی، جزیره مینگر، طاعون شایع میشود. پادشاه عبدالحمید برای جلوگیری از شیوع طاعون از مینگر به اروپا، سربازرس بهداشت و سلامت، بونکوفسکی پاشا، و پس از او دکتر نوری جوان ولی با تجربه را که به تازگی با برادرزاده پادشاه، پاکیزه سلطان، ازدواج کرده، به جزیره می فرستد. پاکیزه سلطان دختر پادشاه قبلی، مراد پنجم، است و کل زندگی اش را در کاخ زندانی بوده؛ به همراه پدر و خواهران و برادر و زنان حرمسرا و حالا برای اولین بار از کاخ بیرون می آید و به همراه همسرش به مینگر می رود. در جزیره، سرگرد جوان و میهن پرستی به نام کامیل که عاشق دختری به نام زینب می شود، با والی جزیره، سامی پاشا، و دکتر نوری هم پیمان می شود برای مبارزه با طاعون، سنت های غلط، خانقاههای عصیانگر، تندروهای مذهبی و آنانی که قدرت علم و ضرورت قرنطینه را باور ندارند. شبهای طاعون حکایت عشق و دلدادگی، کوشش و مبارزه، امیدواری و ناامیدی، میهن پرستی و تلاش برای زنده ماندن در تاریک ترین روزهای مینگر است.

ماجراهای علمی 5 … گالیله

12,000 تومان
گالیله نابغه‌ای واقعی و به تمام معنا بود . گرچه او را اساساً به عنوان ستاره‌شناس و منجم می‌شناسیم اما علائق دیگری نیز داشت . او به علوم ، ریاضیات ، موسیقی و هنر علاقه داشت و کشفیات و اختراعات بسیارش انقلابی در جهان به وجود آورد . گالیله که صرفاً فیلسوفی علمی نبود ، عقایدش را به شکل اختراعات جامه عمل پوشاند . این کتاب روایت متفکری است که به مراتب فراتر از زمان خود بود . گالیله همواره در جستجوی حقیقت بود . و بر این باور بود که هیچ چیز جانشین مشاهده و آزمایش نمی‌شود . او معتقد بود طبیعت و ماهیت هر آنچه هست و هر آنچه مشاهده می‌کنیم ، پروردگار چنین خلق کرده است . گرچه نظریه‌هایش مغایر با آموزه‌های کلیسا بود ولی عمیقاً یک مرد مذهبی بود . او از مخاطرات نگارش این اصل که « زمین به دور خورشید می‌گردد » آگاه بود ، اما اجازه نداد تهدید به مجازات‌ها مانع از آزمایش‌ها و مشاهداتش شوند . او احساس نمی‌کرد مشاهداتش تهدیدی برای کلیسا باشد و نمی‌فهمید چرا مذهب باید مانع از فعالیت و پیشرفت علم شود . روایت زندگی گالیله با جهان امروز نیز مرتبط است . تقابل بین علم و مذهب بارها و بارها پس از زمان گالیله دیده شده است .

انه اید

350,000 تومان
کتاب انه اید نوشته ویرژیل با ترجمه میرجلال الدین کزازی, توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات ملل، کلاسیک به چاپ رسیده است. انه‌اید در ادبیات کلاسیک رومـی همـان جایگـاهی را دارد که ایلـیـاد و اُدیسـه در ادبیات کلاسیک یـونـان؛ آن را می‌توان دنباله‌ای بر ایلیاد شمرد، ویرژیل انه‌اید را از آنجا آغاز می‌کند که هومر ایلیاد را با ویرانی و سوختن تروا به پایان می‌برد. انه‌اید حماسه‌ی ملی رومیان است. انه بزرگزاده‌ای تروایی بود که تبار مادریـش به خـدایان می‌رسیـد و پـس از تبـاهی تـروا سفری پرماجرا را بر پهنه‌ی دریاها آغاز کرد؛ به کارتاژ، و سپس به ایتالیا رفت؛ مردمان لاتین را به پیروزی رساند و فرمانروای مردمی شد که شایستگیهای ترواییان را با توانهای لاتینان در هم آمیخته بودند. داستان انه داستانی مردمی بود و رومیان انه را نیای رومولوس، بنیادگذار شهـر رم، می‌شنـاختند. ویـرژیل از ایـن داسـتـان کهن حماسه‌ای پرشـور سـاخـت که به روزگـار امپـراتوری، پشتوانه‌ای تاریخی و اسطوره‌ای برای رومیان شد.

شوايک

780,000 تومان

معرفی کتاب شوایک اثر یاروسلاو هاشک

یاروسلاو هاشک، نویسنده ی تحسین شده ی اهل چک، در این کتاب، از طریق آمیختن بازی های کلامی شگفت انگیز با طنزی گزنده و طعنه زننده، تصویری حیرت آور از بیهودگی و پوچی جنگ را به مخاطب ارائه می کند.
شوایک که مردی خوش قلب و حراف است، با شروع جنگ جهانی اول به وفادارترین سرباز اهل چک در ارتش اتریش تبدیل می شود؛ اگر چه تلاش های نصفه و نیمه ی او برای رسیدن به خط مقدم، فقط برای این هستند که او را از خطرات جنگ دورتر کنند.
او که بیشتر وقتش را صرف خوشگذرانی می کند، تمام زیرکی و استعداد بهانه تراشی خود را به کار می بندد تا از شر اصرارهای اطرافیانش برای رفتن به نبرد خلاصی یابد.

کتاب شوایک


ویژگی های کتاب شوایک

جزو لیست کتاب هایی که به بیشترین زبان های دنیا ترجمه شده اند متن کامل فیلم هایی بر اساس این کتاب در سال های مختلف ساخته شده است. این کتاب با نام مصدر سرکار ستوان (سوایک سرباز ساده دل) نیز به چاپ رسیده است.
سفارش:0
باقی مانده:1

کتاب خشم و هیاهو

425,000 تومان
معرفی کتاب خشم و هیاهو خشم و هیاهو، چهارمین کتاب ویلیام فاکنر و اولین شاهکار ادبی اوست. این رمان، اثر موردعلاقه ی خود نویسنده نیز بوده و فاکنر آن را «درخشان ترین شکست» خود توصیف کرده است. رمان با پیگیری داستان افول خانواده ی کومپسون، به چهار بخش تقسیم شده و هر بخش، توسط راوی جداگانه ای روایت می شود. بخش اول توسط فردی عقب افتاده به نام بنجی کومپسون روایت شده و اولین اتفاقات رمان را با فلاش بک برای مخاطب بازگو می کند. بنجی که از بهره ی هوشی بالایی برخوردار نیست، یادآور اثر تراژیک شکسپیر، مکبث است. او زبان ساده ای دارد و خیلی کوتاه و سرراست صحبت می کند. بخش دوم، از دید کوئنتین کومپسون تعریف می شود. داستان این بخش، حدود هجده سال قبل از وقایع بخش اول اتفاق افتاده و بنابراین، از ساختار خطی پیشروی داستان رمان تبعیت نمی کند. بخش سوم توسط سومین برادر کومپسون ها، جیسون روایت شده و در روز جمعه ی قبل از عید پاک می گذرد. جیسون برخلاف برادرانش، بسیار بیشتر بر روی زمان حال تمرکز دارد و از فلاش بک های کمتری استفاده می کند؛ گرچه او هم اغلب به اتفاقاتی در گذشته اشاره دارد. بخش چهارم و پایانی کتاب، توسط راوی دانای کل روایت شده و به خاطر نقش عمده ی شخصیتی به نام دیلسی، گاهی اوقات با عنوان بخش دیلسی از آن یاد می شود؛ اما او تنها نقش آفرین این بخش نیست و شخصیت های دیگری نیز، داستان خود را در این قسمت به پیش می برند.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت