جستارهایی در قصه‌شناسی

20,000 تومان

معرفی کتاب جستارهایی در قصه شناسی

کتاب جستارهایی در قصه شناسی نوشته محمد پارسانسب، مجموعه‌ای از بیست مقاله بلند و کوتاه است که به قصه‌های سنتی، به‌خصوص حکایات مثنوی و رمان‌های معاصر فارسی پرداخته‌ و آثار این حوزه را تحلیل و بررسی می‌کند.

درباره کتاب جستارهایی در قصه شناسی:

قصه‌ها را می‌توان به عنوان همزادی برای انسان به شمار آورد و همراه او از درون غارها تا عرصه فضاهای مجازی گذر کرد، داستان‌ها فرهنگ و تمدن قوم‌های مختلف ایرانی را در بر می‌گیرند و احساسات و عواطف بشر را تجلی می‌بخشند.

در بسیاری اوقات وسیله‌ای برای سرگرمی و فراغت آدمی و گاهی همانند قصه‌های شهرزاد ابزاری برای کنترل سرکشی‌ها و تندخویی‌های انسان بوده‌اند.

قصه‌ها اغلب از فرهنگ شفاهی جوامع تأثیر پذیرفته‌ و به شکل منثور روایت شده‌اند و بیانگر تفکرات، خواسته‌ها و احوالات طبقات متفاوت جامعه، به‌ویژه طبقه ضعیف هستند.

از این رو گاهی می‌توانند بستری برای اندیشه‌ورزی و ادراک بشر باشند و تفکرات نیکی را درون انسان‌ها پرورش دهند، یا زمانی دیگر بازگوکننده سلطه تفکر جبری و حذف اندیشه از عرصه زندگی ایرانی هستند و بستری برای ارائه ایدئولوژی فراهم می‌آورند و در زمانی دیگر تصاویری زیبا از ارتباط انسان با خداوند را در قالب داستان‌های عرفانی به نمایش می‌گذارند.

بخشی دیگر از قصه‌ها نیازهای عاطفی انسان را به تصویر می‌کشند و داستان‌های عاشقانه می‌آفرینند و در نهایت برخی دیگر نشان‌دهنده فرهنگ عامه و بینش مردم کوچه و بازار هستند.

نویسنده نام کتاب جستارهایی در قصه شناسی (Essays in Storytelling) را با توجه به روح غالب نوشته‌ها و بیشتر بودن مقاله‌های مربوط به داستان و قصه انتخاب کرده است. برخی از این نوشته‌ها از وجهی نظری برخوردارند و برخی دیگر جنبه عملی دارند که در آن‌ها با رویکردی خاص به نقد و تحلیل متنی روایی پرداخته شده است.

مطالعه قصه‌های سنتی به‌خصوص داستان‌های درخشان مثنوی، بخش زیادی از حجم کتاب را در بر می‌گیرند و همچنین چندین مقاله هم به آثار داستانی معاصر به‌خصوص رمان فارسی اختصاص یافته‌اند.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

جستارهایی در قصه‌شناسی

نویسنده
محمد پارسانسب
مترجم
—-
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات 300
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1394
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 380 گرم
شابک
9786002295200
توضیحات تکمیلی
وزن 0.380 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “جستارهایی در قصه‌شناسی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

سفرنامه‌ی حاجی مهندس: سفرنامه‌ی فرش

35,000 تومان
  این کتاب سفرنامه‌ای متعارف نیست. در آن از سنت‌های بافندگی در ایران، بخش مهمی از هنرهای ایران، رسم‌ها، آداب و رسوم و گاه ریشه‏ی تاریخی برخی از پدیده‌ها و حوادث سخن رفته است. همچنین از اتفاقاتی که در حین گردآوری اطلاعات اساسی در مورد فرش ایران برای نویسنده رخ داده یا به گوشش خورده از بار فرهنگی یا تاریخی خالی نیست. در این سفرنامه نویسنده به برخی از هنرهای کاربردی، ابزارها و فنون و گاه ریشه‏ی تاریخی آن‌ها یا نسبت آن‌ها با شهرها و مناطق کشور پرداخته است.

عکاسی حرفه ای: عکاسی از سازه ها

قیمت اصلی: 226,000 تومان بود.قیمت فعلی: 210,000 تومان.
عکسهایی الهام بخش از عکاسان حرفه ای نکته هایی در باره ترکیب بندی، نورپردازی و روش کار انتخاب نما: نگاهی به جزئیات یا نمای باز، رویکردهای خلاق به نمای خارجی سازه های تاریخی و مدرن، چگونگی نورپردازی برای نماهای خارجی، بازاریابی اثر: مشتریهای شخصی، مجله ها، کتابخانه ها و وب سایت ها  

ته جدولی‌ها 4/ راز چشم شاهین

165,000 تومان

برشی از متن کتاب

جلوی چشممان کامیون گنده ای ظاهر شد و پشت سرش یک جرثقیل آمد. پشتشان هم شش یا هفت تا ون آمدند. همه شان وسط حیاط مدرسه. دقیقا جلوی زمین فوتبال نگه داشتند. فوری یک عالمه متخصص و آدم فنی پیاده شدند. مثل ارتشی ها بودند. استبان و خرونیمو هم سریع رسیدند. جوری با آن متخصص ها صحبت می کردند که انگار کل عمرشان همدیگر را می شناسند. خرونیمو با غرور زیاد گفت: «دیدید عجب چیزی است؟ ابر فناوری به سویالاچیکا رسیده! آینده این است! چشم شاهین!» فلیپه آب دهنش را قورت داد و گفت: «دارم می بینم.» استبان گلویش را صاف کرد و جوری شروع کرد به حرف زدن که انگار سر کلاس علوم است: «این یک جور سامانه ی داده ورزی است که موقعیت توپ را در هر تصویر به صورت سه تعدی محاسبه می کند. بعد، با استفاده از قوانین فیزیک و از طریق دست کم دو تا دوربین که هم زمان یک تصویر را ثبت کرده اند، موقعیت های گوناگون پردازش شده را می گذارد وسط تا مسیری را که توپ طی کرده و همچنین برهم کنش این عوامل در زمین بازی را بازسازی کند.» همه مان جوری بهش نگاه می کردیم که انگار ژاپنی حرف می زند، مسئول های فنی بدون اینکه حتی یک ثانیه لفتش بدهند، با تمام سرعت شروع به کار کردند. ما هم طبیعتا مجبور شدیم از زمین فوتبال برویم بیرون. آلیسیا اعتراض کرد: «این جوری که نمی شود تمرین کرد.» ولی کسی بهش توجهی نکرد. همه داشتیم به متخصص ها و جرثقیلی نگاه می کردیم که داشتند چشم شاهین معروف را رویش کار می گذاشتند. اولش بالای سر هر کدام از دروازه ها دو تا جرثقیل پارک کردند. از هر کدام از جرثقیل ها چهار تا دوربین آویزان بود: دو تا بالای تیرک و دو تای دیگر دقیقا جلو و پشت تیرک. از جرثقیل ها یک عالمه سیم رنگ و وارنگ آویزان بود. چند تا متخصص دیگر سیم ها را می بردند سمت یک میز بزرگ نظارت که گذاشته بودندش زیر یک سایه بان سبز. روی میز سه تا کامپیوتر بزرگ یود و سه تا نمایشگر خیلی گنده که تصاویر انیمیشنی دروازه را از زاویه های مختلف پخش می کردند.  
سفارش:0
باقی مانده:1

غريبه

150,000 تومان

در بخشی از کتاب غریبه می‌خوانیم

درِ ماشین محکم بسته می‌شود. ماشین را با نگاهم دنبال می‌کنم که از راه فرعی می‌راند و وارد جاده می‌شود. این بیرون ظلمات است و چشم چشم را نمی‌بیند. صدای جیرجیرک‌ها و موجودات شب‌زی از لای بوته‌های کانولا شنیده می‌شود. نگاهی به دوروبرم می‌اندازم. من این‌جا بزرگ شده‌ام. تمام دنیایم در این‌جا خلاصه می‌شود و هیچ‌وقت کنجکاوی چندانی به دنیای بیرون نداشته‌ام. هرگز فکرش را هم نمی‌کردم که ممکن است روزی سروکارم به دنیاهای ناشناخته بیفتد. به آسمان پُرستاره‌ی بالای سرم نگاه می‌کنم. همان آسمان پُرستاره‌ی همیشگی. تمام عمرم به این آسمان پُرستاره‌ چشم دوخته‌ام. تنها آسمانی که تابه‌حال دیده‌ام. تمام آن ستاره‌ها، ماهواره‌ها، ماه. می‌دانم که ماه بسیار دور است. اما امشب خیلی عجیب به نظر می‌رسد. تابه‌حال هیچ‌وقت به‌اش فکر نکرده بودم، اما اگر من می‌توانم همه‌ی این‌ها تمام ستاره‌ها و ماه را از این‌جا با چشمان خودم ببینم، آیا این خودش مفهوم فاصله را زیر سؤال نمی‌برد؟ به داخل خانه که برمی‌گردم همه‌جا سوت‌وکور است. هِن باید خواب باشد. این کارش کمی عجیب است. یعنی بدون این‌که منتظر بماند تا کمی درباره‌ی آن‌چه رُخ داده گپ بزنیم رفته بالا و خوابیده؟ لابد خیلی خسته است. دلیل دیگری نمی‌تواند داشته باشد. یک ناآشنا با خبرهایی باورنکردنی، بدون اطلاع قبلی، ناگهان دم‌در خانه‌ی ما ظاهر شد. پس درک می‌کنم اگر هِن خسته شده باشد. چراغ اتاق‌نشیمن را خاموش می‌کنم. لیوان خالی آب و بطری آبجو را از روی میز برمی‌دارم و به آشپزخانه می‌برم و روی کابینت کنار سینک می‌گذارم. درِ یخچال را باز می‌کنم، نگاهی به داخلش می‌اندازم، اما چیزی برنمی‌دارم. هوای خنکی که از داخل یخچال بیرون می‌زند احساس خوشایندی دارد. در تاریکی از پله‌ها بالا می‌روم. روی هر پله می‌ایستم و به قاب عکس‌های روی دیوار نگاه می‌کنم. یادم نیست آخرین‌بار کِی این کار را کردم: این‌که روی پله‌ها بایستم و به این عکس‌ها نگاه کنم. به خاطر نبودِ نور مجبورم به دیوار نزدیک‌تر شوم. سه قاب‌ عکس کنار هم از دیوار آویخته شده: یک عکس از من و هِن با همدیگر و دو عکس هم از هر کدام از ما به‌تنهایی.

شاهنامه‌ی فردوسی کتاب سوم: از پادشاهی نوذر تا پایان هفت‌خوان رستم

125,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 3: از پادشاهی نوذر تا پایان هفت خوان رستم می‌خوانیم

وقتى خورشید از قله کوه سر زد و جهان را با فر و شکوهش روشن کرد، رستم از خواب برخاست و به‌سوی رخش رفت. گرز جدّش را بر روى زین گذاشت و با آرزوهاى محال به‌راه افتاد. کلاهخودى شاهانه بر سر و ببر بیان عرق‌آلوده در‌بر داشت. به‌سوی ارژنگ روى کرد و چون به اردوگاه آن جنگجو رسید، نعره‌اى در میان سپاهیانش زد که گویى دریا و کوه از هم دریده شده‌اند. وقتى در میان سپاهیان غوغا برپا شد، ارژنگ از خیمه‌اش بیرون آمد. وقتى رستم او را دید، بى‌درنگ همچون آذرگشسب به‌سویش تاخت. با دلاورى سر و گوش و یال او را گرفت و مانند شیر سر از پیکرش کند. از جاى کنده‌شدن سرش، خون جارى شد. رستم سر ارژنگ را در میان سپاهیانش انداخت. وقتى دیوهاى دیگر یال و کوپال او را دیدند، از ترس چنگ پهلوان دلشان لرزید. مرز‌ و ‌بوم خود را فراموش کردند و پدر و پسر راه گریز در‌ پیش گرفتند. رستم شمشیر بر کشید و تمام دیوها را کُشت. وقتى خورشید غروب کرد، به‌سرعت خود را به کوه اسپروز رساند و بند از اولاد برگرفت و از او راه شهرى را که کاووس در آن بود پرسید و وقتى راه را از او شنید، به‌سرعت راهى شد و راهنمایش نیز دوان‌دوان به‌دنبالش رفت. وقتى رستم وارد شهر شد، رخش مانند رعد غرّشى کرد و چون کاووس صداى او را شنید ابتدا و انتهاى آن را فهمید و به ایرانیان گفت: «روزگار بد ما به‌سر رسیده است. صداى غرّش رخش را شنیدم و از شنیدن آن، روح و دلم شاد شد. او در زمان کیقباد به‌هنگام نبرد با تورانیان نیز چنین غرّشى کرده بود.»

فهرست مطالب کتاب

نوذر طهماسب گرشاسب کیقباد کیکاووس هفت‌خوان رستم
سفارش:0
باقی مانده:1