جواهر شناسی سنگهای قیمتی: (زیورها)

22,000 تومان

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

جواهر شناسی سنگهای قیمتی: (زیورها)

نویسنده
دکتر سوسن بیانی، مهندس مهدی امان اللهی وفائی
مترجم
—————–
نوبت چاپ 3
تعداد صفحات 232
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر 1392
سال چاپ اول  ————
موضوع
باستان شناسی
نوع کاغذ  —————
وزن 0 گرم
شابک
9789645309488
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “جواهر شناسی سنگهای قیمتی: (زیورها)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

قلعه ي پرتغالي

5,000 تومان

فهرست

 
  1. ماهی
  2. دم
  3. دست توی عکس
  4. لارک
  5. قباد
  6. هر وقت
  7. قلعه پرتغالی
  8. خانه
  9. موشک
  10. مد
 

برشی از متن کتاب

با احتیاط و زحمت از راه پله ناقص بالا رفتم. روی پشت بام، باد شدیدتر بود. ملافه را باز کردم از دورم و بالای سرم گرفتم. بال می‌زدم. بال می‌زدم و یک لحظه بعد روی مناره نزدیک‌ترین مسجد آن اطراف فرود می‌آمدم. با یک پرواز دیگر تا لب ساحل می‌رسیدم. پشت ساختمان نوساز اداره بندر یا روی سقف سوله گمرک یا چه می‌دانم سقف قدیمی برکه بی بی. هرجا که بلندتر و دورتر بود. جایی که می‌شد شب و دریا را خوب تماشا کرد. ((جای خوبی است این بالا. می‌شود گاهی شب‌ها آمد و شام را هم آورد این‌جا. با رادیو و فلاسک چای!)) باد تندتر شد و همه چیز را به هم پیچید. ملافه را از دستم کشید و لیوان خالی چای را به گوشه‌ای پرت کرد. آهسته تا لب بام رفتم و باز سرک کشیدم. آن پایین، دورتر از آخرین دیواری که آن دورها پیدا بود، صدای سگ‌ها و روباه‌ها پخش بود. موش‌ها جایی دیگر جمع بودند. گاهی از گوشه دیواری پیدا می‌شدند که به سویی می‌دویدند. شاید بو می‌کشیدند. می‌رفتند و بر می‌گشتند و باز می‌رفتند. توده‌ای جوجه تیغی سیاه و چندتایی موش خرمایی بزرگ، از همان‌ها که قیافه ترسان و مهربانی دارند، در وسط خیابان می‌پلکیدند. با پوزه‌های صورتی و مرطوب‌شان سر به هر سوراخی فرو می‌کردند و مرتب دور خودشان می‌چرخیدند ((آه از شب‌های تابستان، آه از شب‌های این تابستان!)) آه از این ماه و خیابان خاکی پر مهتاب. آه از من... من که داشتم می‌دیدم جز ماه که از آن بالا نور می‌پاشید و اصلا هم دست بر نمی‌داشت از نور پاشیدن به روی ماسه و خاک و بلوک و سنگ و پاکت‌های خیس سیمان و دیوار ناتمام سرپله و کف ناهموار جلو حمام و انباری، هر چیزی دیگری که پیدا بود به یک سو می‌رفت. همه می‌رفتند. نگاه نمی‌کردند به آسمان و ستاره راهنما و با این حال مسیرشان را می‌دانستند. می‌رفتند به سمتی که اسکله بود و هر شب این وقت، حتما خاموش و خلوت بود و باد که می‌آمد خلوت‌تر هم می‌شد. ((می‌توانم بپرم. می‌توانم این ملافه سفید را بالای سرم نگه دارم و رو به باد بایستم و هر زمان خواستم بپرم. بپرم روی کپه ماسه‌های آن پایین و بلند شوم و زود بلند شوم و همین که خودم را می‌تکانم، راه بیفتم به سمت جایی که چند ساعت دیگر، وقتی هوا روشن و باز تاریک می‌شد، بمانم و انتظار آمدن لنجی که هر شب آن موقع از بندر می‌آمد و بار و مسافر می‌آورد.

ديوانه هاي فوتبال

23,000 تومان

معرفی کتاب دیوانه‌های فوتبال

کتاب دیوانه‌های فوتبال به قلم دومینیک آتون و دنی دایر، داستان‌هایی تکان دهنده‌ از سرسخت‌ترین هواداران فوتبال دنیا را روایت می‌کند. وقت آن است که نگاهتان را به سمت سرسخت‌ترین تشکیلات فوتبالی ببرید. دومینیک آتون (Dominic Utton) و دنی دایر (Danny Dyer) تشکیلات هواداران بی‌رحم، وحشتناک و پُرشور فوتبال جهان را به رشته تحریر در آورده‌اند. آن‌ها در کتاب دیوانه‌های فوتبال (The real football factories) دید شما را نسبت به سرسخت‌ترین و سازمان یافته‌ترین تشکیلات طرفداران و تماشاگران فوتبال تغییر داده و از تجربیاتشان هنگام دیدار دسته‌هایی از انسان‌های شرور و رهبران تشکیلات سخن می‌گویند. نویسندگان این کتاب همراه با گروه کوچکشان به بیش از 7 کشور دنیا سفر کرده‌اند و در میان هوادارن وحشتناک فوتبال وقت گذرانده‌اند، با بعضی‌ درگیر شده‌اند، از بعضی‌ها کتک خورده‌اند و گاهی از ترس جانشان فرار کرده‌اند. قصد آن‌ها از این سفر تهیه سریالی درباره هوادارن فوتبال بود اما یا اجازه فیلم‌برداری در همه مکان‌ها را نداشتند و یا تصاویری که گرفته بودند مناسب نبود. در واقع این کتاب نسخهٔ تدوین نشدۀ ماجراهای سفر این دو نویسنده است. سریالی که آن‌ها ساختند در داخل و خارج از بریتانیا روی آنتن رفت تا اینکه دومینیک آتون، روزنامه‌نگار برجسته‌ی بریتانیایی، این مجموعه را روی کاغذ آورد و در سال 2019 آن را منتشر کرد. کرواسی، صربستان، لهستان، هلند، برزیل، آرژانتین، روسیه، ترکیه و ایتالیا نه کشوری هستند که در این کتاب تشکیلات هواداری تیم‌های فوتبال‌شان معرفی شده‌اند. نویسندگان این کتاب داستان سفر‌های خود را اینگونه بازگو می‌کنند: کار ما درست مثل یک گردباد واقعی بود. طی نود روز از نُه کشور گذشتیم، با تشکیلات هواداری فوتبال در آن کشورها آشنا شدیم و شنیدیم چگونه از جوانانی که دستورات رهبران آن تشکیلات را بی‌چون‌وچرا اجرا می‌کنند، بهره‌کشی می‌شود. در هلند، از ترس جان‌مان فرار را بر قرار ترجیح دادیم و در گالاتاسرای ترکیه از برابر دوربین‌های پلیس متواری شدیم. به صربستان رفتیم تا با سران تشکیلاتی از هولیگان‌ها که متهم به جنایات جنگی شده بودند از نزدیک ملاقات کنیم و زمانی که در برزیل همراه با یکی از تشکیلات هواداری به سفری برای دیدن مسابقه‌ی تیم آن‌ها می‌رفتیم، شیشه‌ی اتوبوس‌مان در اثر تیراندازی هواداران دیوانه‌ی تیم حریف خُرد شد. در بخشی از کتاب دیوانه‌های فوتبال می‌خوانیم: آن‌ها در سال 1974 با ارتش یوگسلاوی درگیر شدند. صدها نفر از سربازانی که به اسپلیت سفر کرده بودند تا ستاره ‌سرخ را تشویق کنند، مورد هجوم اعضای دوآتشه‌ی تورسیدا قرار گرفتند. محلی‌ها به سرعت بر همتایان نظامی‌شان غلبه کردند و بر آن‌ها چیره شدند. البته این اتفاق به ‌لطف یک ژنرال و تفنگش روی داد که دستور داد سربازها تا نفر آخرشان از استادیوم بیرون بروند. آن پیروزی به ‌عنوان عامل رفتن تورسیدا به یک مرحله‌ی جدید عمل کرد. آن‌ها پیش از این تاریخ به‌ خاطر استقامت‌شان در جایگاه‌های استادیوم‌ها، پرچم‌ها و پارچه‌نوشته‌های‌شان، شعارها و ترانه‌های دمادم و پشت‌سرهم‌شان و هجوم‌های ترسناک به هواداران رقیب‌شان شناخته می‌شدند... ولی حالا در بیرون از استادیوم هم گردهمایی و اتحاد ر‌ا آغاز کردند. بزرگان تورسیدا حتا زمانی‌ هم که مسابقه‌ای برگزار نمی‌شد، باهم ملاقات می‌کردند. کافه‌هایی همچون کافه دوبدووینک به پادگان نیروهای تورسیدا تبدیل شد؛ درست کمی شبیه میخانه‌های طرفداران چلسی، یونایتد یا رنجرز در یک وقت ناهار یکشنبه... فقط با این تفاوت که بالکان‌ها در هفت روز هفته آن‌جا جمع می‌شدند. ملاقات‌های نیمه رسمی برای ساختن ترانه‌ها و شعارهای جدید، سازماندهی سفر برای بازی‌های خارج از خانه، برنامه‌ریزی برای غلبه بر تشکیلات هواداران تیم‌های رقیب و پیدا کردن راه‌هایی برای فریب دادن پلیس در آن‌جا برگزار می‌شد. آن‌ها باید برای بازی‌های خارج از خانه برنامه‌ریزی می‌کردند؛ چرا که در زمان بازی‌های خانگی، هیچ هواداری از تیم‌های دیگر جرئت آمدن به اسپلیت را نداشت!

در مسير ماترياليسم تاريخي

130,000 تومان

معرفی کتاب در مسیر ماتریالیسم تاریخی

بررسی تحولات مارکسیسم در جهان غرب، همچنین لزوم انتقاد از پایه‌ها و مبانی نظریه‌های ساختارگرایی و پساساختارگرایی اهدافی بوده‌اند که پری اندرسون را به نگارش کتاب در مسیر ماتریالیسم تاریخی واداشته‌اند. در این کتاب تاریخی، فلسفی، جامعه‌شناختی و سیاسی با تناقضات مارکسیسم آشنا می‌شوید. در عین حال، بحران‌هایی را که تاکنون از سر گذرانده، مورد تحلیل قرار می‌دهید. ظهور ماتریالیسم تاریخی و گسترش آن از موضوعات اصلی این کتاب محسوب می‌شود.

درباره‌ی کتاب در مسیر ماتریالیسم تاریخی

پری اندرسون (Perry Anderson) در دهه‌‌ی 1970 در باب مشخصه‌های مارکسیسم کتابی نوشت با عنوان «ملاحظاتی درباره‌ی مارکسیسم غربی» که همچنان با گذشت پنج دهه از زمان انتشار آن، به‌عنوان یکی از منابع اصلی برای شناخت مبانی مکتب مارکسیسم به شمار می‌رود. نویسنده در بخش‌هایی از این کتاب پیش‌بینی‌هایی را در مورد آینده‌ی مارکسیست‌ها ارائه داده بود که برخی از آن‌ها محقق شده‌‌اند اما برخی دیگر با گذر زمان، مهر باطل خورده‌اند. اثری که اکنون پیش رو دارید، کتاب در مسیر ماتریالیسم تاریخی (In the tracks of historical materialism) بازهم به همان نکاتی اشاره دارد که در کتاب قبلی بیان شده بودند و تجدیدنظرهای مؤلف را در باب برخی از مطالب و پیش‌بینی‌های مطرح‌شده در اثر نخست وی، دربرمی‌گیرد. اگرچه به‌راحتی نمی‌توان ادعا کرد کتاب دوم دنباله‌ای برای کتاب اول محسوب می‌شود اما این را هم نمی‌توان انکار کرد که به لحاظ موضوعی و روش‌شناختی شباهت‌های بسیاری میان آن‌ها دیده می‌شود. از زمان چاپ کتاب ملاحظاتی درباره‌ی مارکسیسم غربی، نظریه‌های تازه‌ای برای بررسی پدیده‌های فلسفی، سیاسی، جامعه‌شناختی و تاریخی وارد میدان شده‌اند. از میان آن‌ها می‌توان به نظریه‌های ساختارگرایانه و پساساختارگرایانه اشاره کرد. مبانی فکری این نظریه‌ها گاه در تقابل با مارکسیسم قرار می‌گیرند. یکی از اهداف پری اندرسون برای نگارش اثر حاضر این بوده که مارکسیسم را با توجه به رقبای تازه‌نفس خود، یعنی ساختارگرایی و پساساختارگرای، مورد تحلیل قرار دهد و مطالب کتاب پیشین خود را مجدداً ارزیابی کند. کتاب حاضر، اثری است فشرده، هوشمندانه و تا حد زیادی قابل‌درک برای طیف متنوعی از مخاطبان.

منشور شعر حکمت

9,000 تومان

در بخشی از کتاب منشور شعر حکمت می‌خوانیم

شعر حکمت یک پروسه است، غیرممکن است شاعری پیش از رسیدن به درک رَمزیتِ درونی این راز، به شعر حکمت برسد. شعر حکمت ارمغانی عظیم برای همه است، درحالی‌که خود مولودِ توافق با تنهایی است. رسیدن به این عطیه‌ی ابدی... چه می‌خواهد؟! هیچ! تنها مراقبت از ارتباطِ عمیقِ خویش با روحِ هستی، وگرنه ضمیر ناخودآگاه تو را از دعوت به شهود شعله‌ور محروم می‌کند، و بسا همه‌ی عمر! تنها تمرکز بر لذتِ کشف... موجب یکی‌ شدن و یگانه ‌شدنِ آن تثلیت عهدشده ‌شود، یعنی شعر به‌علاوه‌ی شاعر، به‌علاوه‌ی مخاطب. مزمورِ موحد و وحدتِ حضور همین است. شعر پارسی سرشار از پیشنهادات خارق‌العاده است. «کاشفانِ فروتنِ شوکران» باید بیایند و خبر باران بیاورند. جامعه و ملتی که کاشفانِ خود را دیر کشف کند، محکوم است به حداقل‌ها قناعت کند. خام‌زایی‌های سردستی و شِبه‌فلسفی که خود سرریزِ خودشیفتگی عوامانه است، عنصر و اتفاقِ فریب‌کار و کاهل و خوش‌ظاهری است (در وهله‌ی نخست دیدن و شنیدن) اما با مرور چندباره‌ی آن متوجه می‌شویم هیچ ربطی به «شعر حکمت» نداشته است. مراقب این معناهای موذی باشید، خلطِ مبحث نشود. مواجهه‌ی عوامانه با شعر حکمت، عین انحراف است. فلسفه ایجاد سؤال می‌کند، اما حکمت همان ظرفیتِ پاسخ است. کار فلسفه نشان‌ دادنِ ظرفیت‌های موجود است، اما دستاورد حکمت ظرفیت‌سازی است.

خال‌کوبی

19,500 تومان

معرفی کتاب خال‌کوبی

کتاب خال کوبی نوشته پونه ابدالی رمانی خواندنی درباره موضوع حیوان آزاری است و نقدی به عدم قوانین حمایت از حقوق حیوانات است.

درباره کتاب خال کوبی

خال‌ کوبی ماجرای چهار جوان به نام‌های مهام، نسیم، پگاه و محمود است که خارج از تهران زندگی می‌کنند. محمود و پگاه زن و شوهر هستند؛ مهام و پگاه هم خواهر و برادر و نسیم هم دوست این سه نفر است. او یک NGO حمایت از حیوانات در خارج از تهران دارد. اما در طول داستان اتفاقات برای این افراد می‌افتد. یک بچه به طرز عجیب و مشکوکی توسط یک شیر خورده می‌شود و این آغاز داستان است. این داستان به خوبی از دنیای انسان‌ها و حیوانات صحبت می‌کند و داستانی درباره حیوان آزاری است. ابدالی با نوشتن این داستان نقدی به این موضوع وارد کرده است که هیچ قانونی که از حقوق حیوانات حمایت کند، وجود ندارد.

کتاب خال‌ کوبی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به مطالعه رمان‌ها و داستان‌های ایرانی از خواندن کتاب خال‌ کوبی لذت می‌برند. خواندن این داستان را به دوست‌داران و طرفداران حقوق حیوانات نیز پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب خال ‌کوبی

ترسیده بود آن روز، شاید هم منگ بود؛ هر چه بود نمی‌توانست از جایش تکان بخورد. اولین پاکتِ بی‌نشانی و امضا درست همان روزِ آتش‌سوزی به دستش رسیده بود. دوباره لرزید از یادآوریِ آن روز، پُک محکمی به سیگارش زد اما با سیگار کشیدن حالش جا نمی‌آمد. امشب هم یک پاکت دیگر دم‌در افتاده بود. باید به حرف محمود گوش می‌داد و پشت در و توی پارکینگ دوربینِ مداربسته نصب می‌کرد. باید به حرف محمود گوش می‌داد و زودتر برای آپارتمان خالی بالا مستأجر پیدا می‌کرد. باید حرف مهام را گوش می‌کرد و می‌گذاشت مهام خودش بیاید و همهٔ این کارها را بکند؛ اما هیچ‌کدام از این کارها را نکرده بود. لرزید. باد می‌آمد و شاخهٔ درخت‌ها را تکان‌تکان می‌داد. بادزنگِ چوبی توی ایوان تلق‌وتولوقی کرد و آرام گرفت.

زيرآفتاب خوش خيال

4,000 تومان

معرفی کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر

جیران گاهان در کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر به روایت ازدواج دختری یهودی به نام مونا با مردی مسلمان می‌پردازد و مسائل و مشکلات زندگی این دو زوج را قبل و بعد از ازدواج به تصویر می‌کشد. این اثر که اولین رمان جیران گاهان، نویسنده جوان ایرانی است، در سال 1389 موفق به کسب جایزه بهترین رمان اول بنیاد گلشیری شده است. مونا دختری یهودی است که علیرغم عرف و دینی که دارد به پسری مسلمان که استاد موسیقی است، علاقه‌مند می‌شود و همین موضوع باعث می‌شود تا خانواده‌اش او را طرد کنند. اما مونا از عشقش دست برنمی‌دارد و به خاطر شهریار به ظاهر مسلمان شده و با او ازدواج می‌کند. پس از مدتی که از زندگی زناشویی مونا و شهریار می‌گذرد، دچار مشکل شده و رابطه‌شان به جدایی ختم می‌شود. مونا مجبور می‌شود به تنهایی زندگی ‌کند و یک روز با تماس خواهرش و اطلاع از بیماری مادرشان باعث می‌شود تا مونا شروع به مرور وقایع گذشته کند. جیران گاهان هنگام نگارش، نگاهی بی‌طرفانه به داستان داشته و از افراط و تفریط دوری می‌کند. همین موضوع سبب می‌شود تا روایت داستان باورپذیرتر جلوه کند. او در روایتش از شیوه جریان سیال ذهن استفاده کرده اما آن را به گونه‌ای بکار برده است که شما را گیج نمی‌کند. زیباترین و در عین حال قابل تقدیرترین جنبه کتاب زیر آفتاب خوش‌خیال عصر آن است که از رائه‌ی چهره‌ی سیاه یا سفید به شخصیت‌های داستان پرهیز شده است. چهره‌ی خانواده‌ی مونا که کلیمی هستند به صورتی انسانی به تصویر کشیده شده است و هیچ‌ کدام از آنان یکسره خوب یا یکسره بد نیستند. تمام شخصیت‌های داستان از جمله مونا و شهریار جنبه‌های مثبت و منفی دارند. حتی در روند داستان اشاره‌ای به پیش‌داوری‌های پدر و مادر شهریار در رابطه با کلیمیان می‌شود. از ظرایف قابل احترام این کتاب نیز می‌توان به عدم تجانس فرهنگی در بین خانواده‌های این زوج اشاره کرد. عدم پذیرش کامل مونا از سوی خانواده‌ی شهریار گرمای رابطه‌ی عاطفی این دو نفر را سرد کرده و به گونه‌ای روایت می‌شود که گویی جدایی آن‌ها به دلیل این عدم تجانس فرهنگی و پیش‌داوری‌های ذهنی از پیش رقم خورده است. با اینکه شهریار در روند داستان، تلاشش را برای شناخت بهتر فرهنگ خانواده مونا می‌کند اما رفته رفته این تمایل به شناخت کم شده و جایش را به رفتاری آمرانه و مردسالارانه می‌دهد. در بخشی از کتاب زیر آفتاب خوش‌خیال عصر می‌خوانیم: شیشه ‌شور را از روی هره‌ی پنجره برمی‌دارد. دمپایی‌ها را به نوبت می‌کند و روی هره می‌رود. وزنش را روی پنجره می‌اندازد. شیشه شور را فشار می‌دهد. قطره‌های ریز آب روی شیشه پخش می‌شوند. بوی تمیزی دماغش را پر می‌کند. روزنامه را روی سطح بی‌رنگ، محکم بالا و پایین می‌کشد. پشت قطره‌های آب و کف، کوچه خالی است. نه زنی، نه مردی، نه گربه‌ای، نه بچه‌ای. کوچه خوابیده. یکی دو ساعت دیگر خیابان پر می‌شود از مامان‌ها که سرشان را از در ورودی آپارتمان‌ها بیرون می‌آورند و سر بچه‌ها داد می‌کشند. پسربچه‌ها که گل‌کوچیک بازی می‌کنند و دختر بچه‌ها که دم در خانه‌ی همدیگر می‌پلکند. فقط یک دختر مو‌مشکی با پسرها فوتبال بازی می‌کند. آن‌قدر ریزه است که خودش را چابک از لا به ‌لای پسرها رد می‌کند و شوت می‌زند توی دروازه‌ی زپرتی که می‌گذارند وسط کوچه. موسی و ادنا عاشق فوتبال بودند. مامان نمی‌گذاشت بروند توی کوچه. می‌گفت: «لازم نکرده با این گوییم‌ها بازی کنین واسه‌ی من.» موسی توی خانه رژه می‌رفت و می‌گفت: «حرفم باهاشون نباید زد. چه برسه به فوتبال بازی کردن.» این کلمه را تازه یاد گرفته بود. تا چند ماه همه‌چیز و همه‌کس مزخرف بودند. مسئله‌های ریاضی، پسرهای گوییم همسایه، ماهی‌هایی که هر از گاهی توی حوض جان می‌دادند، روی آب بی‌حرکت بالا آمدند و چپه می‌شدند، و شلوار پاره‌اش که هرچه مامان می‌دوخت هفته بعد دوباره خشتکش جر می‌خورد. ادنا ولی دور از چشم مامان توی کوچه می‌پرید. مخصوصاً وقت‌هایی که مامان تو زیرزمین بود. او لب حوض می‌نشست و با انگشت‌های پایش بازی می‌کرد. شصت پای چپ با راست احوال‌پرسی می‌کرد و بهش شبات شالم می‌گفت.