جویندگان مقبره 3/ دره‌ی پادشاهان

28,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:4

بخشی از رمان

عبد ناگهان به خودش آمد. او با شیطان معامله کرده بود! می‌دانست که باید از دستورش سرپیچی کند، که باید فرار کند. ولی صدای رعدآسای مرد توی سرش پیچید و برخلاف میلش عمل کرد. با چشمانی که از وحشت گشاد شده بود، دست خودش را تماشا کرد که جلو رفت و چفت در را باز کرد. در روی لولایش غژ‌غژ کرد و صداهایی جدید توی گوشش پیچید. هم‌نوایی زمزمه‌هایی شیطانی دور‌و‌برش چرخید و بدن گرمش سرد شد.

خیانت در صحرا به انتظار نشسته …

اگر الکس و رن بخواهند فراریان مرگ را متوقف کنند باید طلسم‌های قدرتمند گمشده را پیدا کنند. پس راهیِ دره‌ی پادشاهان می‌شوند … به مصر می‌روند. مصر را در چنگال آشوبی دیوانه‌وار می‌بینند. صداهایی در هوا رازهایی تاریک زمزمه می‌کنند و پرتوهای نور آسمانِ شب را می‌شکافند و مثل روز روشن می‌کنند.

در راه جست‌وجوی طلسم‌ها یک نفر خرابکاری می‌کند. هر قدمی که برمی‌دارند، سازمان تعقیبشان می‌کنند. نه راه فراری ا‌ست نه جایی برای مخفی‌شدن‌. چه کسی به آن‌ها خیانت می‌کند؟

آیا می‌توانند به کسی اعتماد کنند؟

موجود در انبار

توضیحات

جویندگان مقبره 3/ دره‌ی پادشاهان

نویسنده
مایکل نورتراپ
مترجم
فریبا چاوشی
نوبت چاپ
تعداد صفحات 240
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786008655831
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “جویندگان مقبره 3/ دره‌ی پادشاهان”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

شاهنامه‌ی فردوسی کتاب سوم: از پادشاهی نوذر تا پایان هفت‌خوان رستم

125,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 3: از پادشاهی نوذر تا پایان هفت خوان رستم می‌خوانیم

وقتى خورشید از قله کوه سر زد و جهان را با فر و شکوهش روشن کرد، رستم از خواب برخاست و به‌سوی رخش رفت. گرز جدّش را بر روى زین گذاشت و با آرزوهاى محال به‌راه افتاد. کلاهخودى شاهانه بر سر و ببر بیان عرق‌آلوده در‌بر داشت. به‌سوی ارژنگ روى کرد و چون به اردوگاه آن جنگجو رسید، نعره‌اى در میان سپاهیانش زد که گویى دریا و کوه از هم دریده شده‌اند. وقتى در میان سپاهیان غوغا برپا شد، ارژنگ از خیمه‌اش بیرون آمد. وقتى رستم او را دید، بى‌درنگ همچون آذرگشسب به‌سویش تاخت. با دلاورى سر و گوش و یال او را گرفت و مانند شیر سر از پیکرش کند. از جاى کنده‌شدن سرش، خون جارى شد. رستم سر ارژنگ را در میان سپاهیانش انداخت. وقتى دیوهاى دیگر یال و کوپال او را دیدند، از ترس چنگ پهلوان دلشان لرزید. مرز‌ و ‌بوم خود را فراموش کردند و پدر و پسر راه گریز در‌ پیش گرفتند. رستم شمشیر بر کشید و تمام دیوها را کُشت. وقتى خورشید غروب کرد، به‌سرعت خود را به کوه اسپروز رساند و بند از اولاد برگرفت و از او راه شهرى را که کاووس در آن بود پرسید و وقتى راه را از او شنید، به‌سرعت راهى شد و راهنمایش نیز دوان‌دوان به‌دنبالش رفت. وقتى رستم وارد شهر شد، رخش مانند رعد غرّشى کرد و چون کاووس صداى او را شنید ابتدا و انتهاى آن را فهمید و به ایرانیان گفت: «روزگار بد ما به‌سر رسیده است. صداى غرّش رخش را شنیدم و از شنیدن آن، روح و دلم شاد شد. او در زمان کیقباد به‌هنگام نبرد با تورانیان نیز چنین غرّشى کرده بود.»

فهرست مطالب کتاب

نوذر طهماسب گرشاسب کیقباد کیکاووس هفت‌خوان رستم
سفارش:0
باقی مانده:1

ده جستارداستان نويسي

11,000 تومان
حسین سناپور:شرح احوال داستان: متولد 1339 شروع داستان نویسی و نوشتن نقد داستان و نقد فیلم و گاهی فیلم نامه های کوتاه از 1363 چاپ کردن این نوشته ها در نشریات مختلف در همین سال ها و تا سال ها بعد.   از حدود سال 1372 تا هفت سال بعد روزنامه نگاری در بخش های ادب و هنر چهار روزنامه تدریس داستان نویسی از سال 79 تا کنون اولین کتاب های چاپ شده داستان های بلندی برای نوجوانان پسران دهکده(1369 انتشارات سروش)افسانه و شب طولانی(1371 انتشارات کانون پرورش فکری) رمان نیمه ی غایب (1378 نشر چشمه)برنده ی اولین دوه ی جایزه ی مهرگان و همین طور جایزه ی یلدا(این یکی را به طور مشترک)تا سال 88 پانزده بار چاپ و بعد از آن لغو مجوز شده است انتشار رمان ویران می آیی (1382 نشر چشمه)و لب بر تیغ(زمستان 1389 نشر چشمه)و دود(تابستان 1393 نشر چشمه)انتشار دو مجموعه داستان با گارد باز (1383 نشر چشمه)سمت تاریک کلمات (1384 نشر چشمه) که دومی برنده ی جایزه ی بنیاد گلشیری شده است. از کتاب های غی داستانی دو مجموعه مقاله در زمینه ی داستان نویسی(ده جستار داستان نویسی در سال 1383-و جادوهای داستان در سال 1387 هردو در نشر چشمه)کتاب یک شیوه برای رمان نویسی و همین طور گرد آوری مجموعه مقالاتی درباره ی آثار هوشنگ گلشیری به نام همخوانی کاتبان(1380 نشر دیگر)سیاهه ی من (1389 نشر چشمه)خانه ی این تابستان و آداب خداحافظی (1392 نشر زاوش)مجموعه شعرهای او هستند.

آفتاب پرست ها

185,000 تومان
ژوزه ادوآردو آگوآلوسا که تبارش به پرتغال و برزیل باز می‌گردد در سال 1960 به دنیا آمده و روزنامه‌نویسی و نویسندگی پیشه کرده است. او در آنگولا به دنیا آمده که همواره با کودتا، درگیری‌های نظامی، نزاع‌های خونین و استعمار دست‌و‌پنجه نرم کرده است. او که رمان‌هایش به بیش از بیست‌و‌پنج زبان ترجمه شده تحت تاثیر ادبیات آمریکای لاتین و نزدیکی ‌اش به آفریقا می‌نویسد. «آفتاب‌پرست‌ها»، رمانی شگفت‌انگیز است. روایت زندگی فلیکس ونتورا و آفتاب‌پرست یا بزمجه‌ای است که در خانه‌ای رو به زوال سکنا دارند و هر کدام روایتی غریب را از سر می‌گذرانند. ونتورا مرد زالی است که خاطره و گذشته می‌فروشد تا بورژواهای بی‌هویت را هویتی بخشد و بزمجه‌ی داستان نیز بورخس، نویسنده‌ی سرشناس آرژانتینی، است. زندگی این دو، جز وقت تماشای غروب، فقط در رؤیا به‌هم می‌رسد و این رؤیابافی‌ها است که پیرنگ اصلی داستان را پیش می‌برد. این رؤیاهاست که جادو و واقعیت را یکی می‌کند و ناتوانی در ارتباط میان این دو را رفع می‌سازد. هویت مهم‌ترین مفهوم آفتاب‌پرست‌هاست. هویتی که به دست آوردن و ساختنش همان اندازه برای مشتریان ونتورا اهمیت دارد که برای آگوآلوسای نویسنده و سایر آنگولایی‌ها و آفریقایی‌ها. آنگولا از آخرین کشورهای رهیده از استعمار غرب است. اما در آفتاب‌پرست‌ها این موضوع زیر قدرت جادو و استعاره جان می‌گیرد و تاریخ و ادبیات چون دو دوست ناتوان به‌هم می‌رسند و مبدل به واقعیتی می‌شوند که شبیه زندگی ارواح و اشباح سرگردانی است که دربه‌در یافتن جسمی برای حیات‌اند.
سفارش:0
باقی مانده:1

اعترافات هولناک لاک پشت مرده

120,000 تومان

 توضیحات کتاب

مرتضی برزگر که پیش از این با انتشار مجموعه داستان کوتاه «قلب نارنجی فرشته» خود را به قشر کتابخوان شناسانده بود، این بار دست به نگارش رمان زد. «اعترافات هولناک لاک‌پشت مرده» قصه‌ی مردی به نام ضیاست که پس از مرگ همسرش کانی مجبور است با خانواده و بستگان او مواجه شود. آن‌ها همه به ضیا مشکوک هستند. پیش‌برنده‌ی داستان احساسات ضد و نقیض ضیاست. او نمی‌داند باید از مرگ همسرش غمگین باشد یا خوشحال و از طرفی دچار توهم حلول روح کانی در خود یا اطرافیان است. این کتاب طنزی از نوع گروتسک دارد. طنزی که برخلاف طنز محض، معمولا موجب خنده، دست‌کم در وجه معمول و فرح‌بخش آن نمی‌شود و اغلب، مخاطب را به وحشت و تلخ‌کامی و اندوه می‌کشاند. هنگام مطالعه‌ی این کتاب نیز شما همواره بین این دو حالت معلق می‌مانید.

پرت و پلا

18,500 تومان
دو چیز درحال‏حاضر از واجب‌ترین امور به‌ شمار می‌روند، اول رمان طنزِ دنباله‌دار نوشتن و دوم دری‏وری و ایضاً پرت‌و‌پلا گفتن! کتابی که در دست دارید دقیقاً پاسخ به همین نیاز مبرم اجتماعی است. در این لحظات خطیر و سرنوشت‌ساز، سرنوشت خاندان معیری را پی بگیرید و به عشق‌های خنده‌دار آن یک دل سیر بخندید!‌ ýاز سیاست تا ریاکاری و ظاهرفریبی، از رپ خواندن تا مولودی و از عشق تا مرگ پرت‌و‌پلایی است که در ادامه‌ی دری‏وری آمده
سفارش:1
باقی مانده:1

مثل خون در رگ‌های من: نامه‌های احمد شاملو به آیدا

280,000 تومان

احمد شاملو

در بخشی از کتاب مثل خون در رگ‌های من می‌خوانیم: نمی‌دانم. نمی‌دانم این «بدترین شب‌ها» را شروع کرده‌ام یا دارم شروع می‌کنم. اما، به هر تقدیر، این ساعات تاریک و بی‌امید، این روزهایی که دست کم، اگر هیچ موفقیت دیگری درش نبود، اینش بود که به امید دیدار تو شروع می‌شد و حتی اگر هم در آخرین ساعات شب با نومیدی کامل، مثل دفتری بر هم نهاده می‌شد، باز این امید که فردا بتوانم ببینمت زنده نگهم می‌داشت، می‌دانی؟ از فردا صبح، دیگر این امید را هم از دست خواهم داد. امید بزرگی بود که اقلاً روزی یک بار تو را ببینم. اقلاً این امید به من نیروی آن را می‌داد که صورتم را بتراشم و از قبر خودم خارج بشوم برای آن که آفتاب وجود تو به جسم رطوبت کشیده‌ی من بتابد. می‌دانستم که آیدای من امید و حرارت و آفتاب زندگی من با لبخندش در انتظار من است. می‌دانستم که آیدای من با چشم‌هایی که پر محبت‌ترین نگاهش را به من بخشیده نگاهم خواهد کرد. می‌دانستم که آیدای من از من شکایت خواهد کرد که چرا ریشم را نتراشیده‌ام، و این، نیرویی بود برای آن که ریشم را بتراشم. می‌دانستم که آیدای مهربان من از من گله می‌کند که چرا با وجود آن که در کنارش هستم افسرده و کسلم، چرا با او حرف نمی‌زنم و چرا او را نمی‌خندانم؛ و این، انگیزه‌یی بود که شاد و سرمست باشم، همه‌ی غم‌ها و ناراحتی‌هایم را فراموش کنم و دمی را که در کنار او هستم شاد و خندان باشم. اما از فردا این امید را ندارم. این امید را از خودم قیچی کرده‌ام و به دنبال آنچه کلید زندگی فردای ما باشد این شهر را ترک می‌کنم. آخرین باری که دیدمت، سه‌شنبه‌ی هفته‌ی پیش بود. چند دقیقه‌یی با تو بودم و بعد ترکت کردم که خودم را به دکتربرسانم. بدبختانه آن شب دکتر نیامد. تا نزدیکی‌های نیمه‌شب، تنها و بدبخت، در کوچه‌ها و پس‌کوچه‌ها پرسه زدم.
سفارش:10
باقی مانده:2