حافظه‌ای برای فراموشی (اوت، بیروت، ۱۹۸۲)

240,000 تومان

معرفی کتاب حافظه‌ای برای فراموشی

گوشه‌اى دور نشسته‌ام، دور از ديگران، دور از خودم، در فكر آن خوابم كه از من گذشت، خوابى از ميان خوابى ديگر؛ تو زنده‌اى؟ كى اتفاق افتاد؟ حافظه‌ام در برابر اين تهديد يارى مى‌كند؟ آيا سوسن گذشته‌ها مى‌تواند اين شمشير مرصع به موشك را بشكند؟ و چرا او… چرا او؟ چرا بايد از ترانهٔ ترانه‌ها سوسن برويد، كه همو خورشيد و ماه را پشت ديوارهاى اريحا نگه داشته تا گاه كشتار طولانى‌تر شود؟

حافظه‌ای برای فراموشی: بیروت، اوت، 1982» اثر محمود درویش، آمیزشی از نثر و شعر است که در مورد تراژدی جنگ و انعطاف‌پذیری روح انسان تأمل کند. این کتاب که در طول جنگ داخلی لبنان و تهاجم اسرائیل به لبنان در سال 1982 نوشته شده است، احساسات و تجربیات شدید زندگی در یک محاصره طولانی را به تصویر می‌کشد.
محمود درویش، یکی از مشهورترین شاعران جهان عرب، از پس‌زمینه بمباران بیروت توسط اسرائیل برای کشف مضامین حافظه، هویت و مقاومت در اشعار خود استفاده می‌کند. بخش اعظمی از این کتاب در 6 آگوست 1982 نوشته می شود، تاریخی که با روز حملۀ اتمی آمریکا به هیروشیما یکی است و لایه‌ای عمیق از طنین تاریخی جنگ را به روایت می‌افزاید. او ویرانی بیروت در محاصره اسرائیل را به وضوح توصیف می‌کند. صدای جت‌های جنگی، تخریب ساختمان‌ها و حضور دائمی مرگ، فضای دلخراشی را ایجاد می‌کند. درویش با نوشتار منظوم خود عوارض جسمی و روانی جنگ را بر ساکنان شهر را به تصویر کشیده است.
عنوان متناقض کتاب، «حافظه‌ای برای فراموشی»، منعکس‌کننده موضوع اصلی کتاب است: مبارزه بین به خاطر سپردن و فراموش کردن. محمود درویش با تناقض بین نیاز به یادآوری جنایات جنگی و آرزوی فراموش کردن آن‌ دردها دست و پنجه نرم می‌کند. این بحث در بافت وسیع‌تر تاریخ فلسطین و لبنان نیز معنا پیدا می‌کند، جایی که حافظه جمعی نقش مهمی در هویت و حفظ مقاومت دارد. به عنوان یک شاعر فلسطینی که در تبعید زندگی می‌کند، تأملات محمود درویش درباره «هویت» عمیقا شخصی و درونی است.
او به این می‌پردازد که آواره بودن به چه معناست و چگونه تبعید باعث شکل‌گیری احساس متفاوتی در فرد از خودش می‌شود. او از تعلق خاطر و اشتیاق برای وطنی سخن می‌گوید که دائما در معرض تهدید است. وی به نقش نویسنده در زمان جنگ می‌اندیشد و محدودیت کلمات را در مواجهه با خشونت و تخریب جنگ را زیر سوال می‌برد. محمود درویش در این کتاب، مسئولیت نویسنده برای شهادت دادن در برابر تاریخ و مقاومت از طریق عمل نوشتن را برجسته می‌کند.
حافظه‌ای برای فراموشی (اوت، بیروت، ۱۹۸۲) – انتشارات نی

 

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات
کتاب حافظه‌ای برای فراموشی (اوت، بیروت، ۱۹۸۲)
نویسنده
محمود درویش
مترجم
علیرضا معصومی
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات 245
نوع جلد
شومیز
قطع
رقعی
سال نشر ——
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبيات جهان, رمان خارجی, سرگذشت و خاطرات؛ ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 260 گرم
شابک
9786220606567

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.260 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “حافظه‌ای برای فراموشی (اوت، بیروت، ۱۹۸۲)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

مجمع الجزایر گولاگ (جلد سوم)

600,000 تومان
هنگامي که «ماکسيم گورکي»، از اردوگاه‌هاي سيبري ديدن کرد، تا آخرين ساعات همه‌چيز همان‌طور گذشته بود که قدرت مي‌خواست. در همان لحظه‌هاي آخر بود که زنداني‌اي حقيقت را پيش روي نويسنده‌ي بزرگ روس گذاشت و به قول الکساندر سولژنستين، درست در زماني که گورکي سوار بر قايق، آنجا را ترک مي‌کرد، آن زنداني تيرباران شد و توامان همه‌ي آن آرمان‌هاي انساني جا گرفته در ذهن شبه‌ پيامبر شوروي، درحال فروريختن بود. هرچند او نمي‌دانست که اين فروريختن هم، به قيمت جان آن زنداني تمام شده است! گورکي پيرسال‌تر از آن بود که بتواند براي روايت آن‌چه دانسته بود کاري کند و ازهمين‌رو ظهور سولژنستين و روايت‌هايش از گولاگ، الزامي بود و مبدل به سهمگين‌ترين روايت‌هاي تاريخ بشري از سرحدات رنج زير يوغ استبداد شد. با اينکه در آغازين سال‌هاي پسااستاليني، نيکيتا خروشچف، سومين رهبر اتحاد جماهير شوروي، از در دوستي با سولژنستين درآمد و اجازه‌ي انتشار کتاب «يک روز از زندگي ايوان دنيسويچ» را صادر کرد، اما هيچ‌کس انتظارش را نداشت ماجراي گولاگ و گولاگي‌ها، از آن‌چه بر ايوان دنيسويچ رفته، فراتر باشد. شوک عظيم دوازده سال پس‌از چاپ «يک روز از زندگي...» اتفاق افتاد: نسخه‌هاي زيرزميني و بدون سانسور «مجمع‌الجزاير گولاگ»، حاصل ده سال تحقيق و تفحص الکساندر سولژنستين از اردوگاه‌هاي کار اجباري شوروي و گفت‌وگو با بازماندگان، در زمستان 1974، ميان مردم دست به دست شد. درحالي‌که جاسوسان کا. گ. ب، در همه‌جا به‌دنبال سولژنستين‌خوان‌ها بودند، وقايع‌نگاري هول‌انگيز و هوش‌رباي برنده‌ي نوبل ادبيات 1970، منظر مردم شوروي و همه‌ي جهانيان را نسبت به اعماق وحشت زيستن در جهان استاليني، براي هميشه تغيير داد. مجمع‌الجزاير گولاگ به مثابه‌ي تجربه‌اي در تحقيق و تفحص ادبي، فقط از عهده‌ي نويسنده‌اي متعهد، چپ‌گرا و معتقد به آرمان‌هاي بزرگ اخلاقي و انساني هم‌چون سولژنستين برمي‌آمد که وجدان بيدارش، به او اجازه‌ي سکوت برابر رنج و محنت مردمش را نمي‌داد. خواندن کتاب بزرگ سولژنستين، در زمانه‌ي اکنون، بايد همراه با يادآوري جمله‌هاي خود او در پيامش هنگام دريافت نوبل ادبيات باشد، تا گولاگ‌هاي دور و نزديک خودمان را در همين هزاره‌ي سوم، فراموش نکنيم: «بياييد هيچ‌يک از مدعوين اين خوان ضيافت از خاطر نبرند که همين الساعه زنداني‌هاي سياسي در دفاع از حقوقي که محدود و پايمال شده‌اند، در اعتصاب غذا به سر مي‌برند.»

جستاری در باب اصول اخلاقی

165,000 تومان
جستاری در باب اصول اخلاقی نویسنده دیوید هیوم مترجم مجید داودی نوبت چاپ 4 تعداد صفحات 240 قطع و نوع

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

زندگی در دنیای متن (6 گفتگو و 1 بحث)

21,500 تومان
پل ريكور فيلسوف فرانسوي كه در سال 2005 درگذشت نماينده برجسته پديدارشناسي و هرمنوتيك مدرن در پايان سده بيستم بود. كتاب حاضر برگزيده‌اي از گفت و گوهاي ريكور است كه موضوع مركزي آن‌ها جهان متن است. ريكور در اين مكالمه‌ها از نقادي هنري تا اسطوره، از تاريخ تا هنر روايت و از روزگار نو سخن مي‌گويد. اما اعتبار كتاب فقط در آشنايي ما با اين انديشه‌ها نيست. كتاب برانگيزاننده خردورزي فلسفي است. شهامت فكر مستقل و همبسته‌ كردن خرد و كنش را در خواننده افزون مي‌كند. اين دستاوردي عظيم است و خاصه در گفت و گوي ريكور با هانس گئورگ گادامر، فيلسوف بزرگ آلماني و با دانشجويان كه در اين بحث شركت مي‌كردند آشكار مي‌شود. اينجاست كه درمي‌يابيم فلسفه لذت شركت در ساختن دنيايي تازه است.

وانهاده

68,000 تومان
در سه داستان که به نقل از The Sunday Herald Times [London] "داستان هایی بسیار هوشمندانه در مورد فروپاشی اشتیاق" اند ، سیمون دو بووار نویسنده ی نام آشنای فرانسوی ما را به درون زندگی سه زن می کشاند ، زنانی که همه شان دوران جوانی شان را پشت سر گذشته ، و با بحران های غیر منتظره ای روبرو هستند. کتابی جنجالی و جذاب که بینش جالب توجه دوبووار درمورد زنان را به خوانندگان ارائه می دهد. هر سه زن این داستان با چیزی مشترک مواجه اند: تنهایی و ترس. ترس از پیر شدن. ترس از آنکه در زندگی شان شکست خورده اند. آن ها وامانده اند. آنها "وانهاده" شده اند .شخصیت اصلی زنی به نام مونیک. او زنی است معمولی مانند میلیون ها زن دیگر. زنی که زندگی اش را فدای همسر و فرزندش کرده است و حالا بحران پیری را از سر می گذراند. خود دوبووار در مورد این کتاب گفته است که هرگز هیچ داستانی به غم انگیزی آن ننوشته است! دوبووار فیلسوف، نویسنده، اگزیستانسیالیست و فمنیست فرانسوی بود. شهرت او بیشتر به خاطر کتاب جنس دوم او است که چند سال پس از چاپ به عنوان مانیفست فمنیسم شناخته شد.

چه چیز به چه کس می رسد؟ چرا؟

350,000 تومان
کتاب چه چیز به چه کس می رسد؟ چرا؟ نوشته آلوین راس ترجمه محسن رنجبر، محمدصادق حسینی توسط انتشارات مرکز با موضوع اقتصاد، اقتصاد سیاسی، علوم سیاسی ربه چاپ رسیده است. جورسازی تعبیر اقتصاددانان است درباره‌ی چگونگی رسیدن به چیز‌های بی‌شماری که ما در زندگی انتخاب می‌کنیم و آن‌ها نیز باید ما را انتخاب کنند. آدم نمی‌تواند صرفاً به دانشگاه ییل بگوید که قصد دارد برای تحصیل در آن دانشگاه نام‌نویسی کند، یا به گوگل خبر دهد که می‌خواهد آن‌جا کار کند. می‌بایست ییل نیز او را بپذیرد یا گوگل استخدامش کند. ییل یا گوگل نیز نمی‌توانند دستور دهند که چه کسی برای تحصیل یا کار نزد آن‌ها برود. همچنین، نه مرد و نه زن نمی‌توانند خیلی ساده فردی را برای همسری خود تعیین کنند. هر یک از آن‌ها باید در عین حال انتخاب شود. جورسازی، حتی اگر پیمانش را در آسمان‌ها بسته باشند، در بازار رخ می‌دهد؛ و سرآغاز بازار، همانند داستان‌های عاشقانه، اشتیاق است. بازار با گرد هم آوردن خریداران و فروشندگان، دانشجویان و استادان، کارجویان و کارفرمایان، و حتی گاه عشق‌جویان، به شکل گرفتن و برآورده شدن اشتیاق‌ها کمک می‌کند. معرفی مباحث کتاب چه چیز به چه کس می رسد؟ چرا؟ بازار همه جا هست هر بازار قصه ای دارد بازار صبحانه و سرتا سر روز مبادله های زندگی بخش امیال فروکوفته بازار چگونه شکست می خورد خیلی زود خیلی سریع ولع سرعت ازدحام چرا بازار ضخیم تر باید سریع تر هم باشد خیلی پرخطر اعتماد امنیت سادگی نوآوری در طراحی برای افزایش هوشمندی و ضخامت و سرعت بازار طرح جورسازی داروی قوی برای پزشکانجدید دوبار مدرسه پیام دهی بازار ممنوع بازار آزاد مشمئزکننده، ممنوع، طراحی شده بازار آزاد و طراحی بازار