حصار و سگهای پدرم
95,000 تومان
معرفی کتاب حصار و سگ های پدرم اثر شیرزاد حسن
“حصار و سگهای پدرم” به قلم “شیرزاد حسن”، نویسنده ی اهل اربیل عراق، یکی از مشهورترین رمان های نوشته شده به زبان کردی است که “مریوان حلبچه ای” آن را بازگردانی کرده و نشر چشمه در صد و شش صفحه به انتشار رسانده است.
“شیرزاد حسن” این کتاب را در زمان حاکمیت رژیم بعث در عراق به رشته ی تحریر درآورد اما بعد از گذشت یک دهه توانست رمان را در شهر سلیمانیه منتشر کند. “حصار و سگهای پدرم” به سبب استفاده ی نویسنده از تکنیک ذهن سیال و بهره بردن از زبانی قوی برای بیان رویدادها، یکی از شاخص ترین نمونه های داستانی در ادبیات کرد و نقطه ی عطفی در جریان داستان نویسی این زبان به شمار می رود.
“حصار و سگهای پدرم” اواخر دهه ی هفتاد توسط نویسنده به یک ناشر ایرانی برای چاپ تحویل داده شد؛ اما به این سبب که “شیرزاد حسن” راضی به پذیرش سانسور داستان نشد، با تاخیری چندساله در سال 1382 در ایران منتشر شد و به جهت استقبالی که مخاطبان از این قصه داشته اند، تا کنون چندین بار مورد تجدید چاپ قرار گرفته است.
درون مایه ی داستان “حصار و سگهای پدرم” از “شیرزاد حسن”، به تصویر کشیدن ظلم و ستمی است که پدر خانواده در جامعه ی پدرسالار، بر اعضای خانواده اش روا می دارد. در این قصه، پسر ارشد نقش راوی را برعهده داشته و از قصد خود برای نابود کردن پدر و رهایی باقی اعضای خانواده سخن می گوید.
پدر دور خانه اش حصار کشیده و تمامی اعضا ملزم به اجرای فرامین او هستند، وگرنه آنچنان مجازاتی بر سرشان فرود می آید که از زنده بودن پشیمان شوند.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
حصار و سگهای پدرم
نویسنده |
شیرزاد حسن
|
مترجم |
مریوان حلبچهای
|
نوبت چاپ | 11 |
تعداد صفحات | 107 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1402 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9789643622084
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
عکاسی چیست؟
معرفی کتاب عکاسی چیست؟ اثر جیمز الکینز
سعادت زناشويي
معرفی کتاب سعادت زناشویی اثر لئو تولستوی
شيطان
داستان کتاب: فردی به نام یوگنی به همراه برادرش به خاطر فوت پدرشون ارث هنگفتی بهشون میرسه و یوگنی وظیفه رسیدگی به امور ارثیه رو بر عهده میگیره و به ناچار باید در روستا زندگی کنه.
به دلیل دوری از شهر و برای کنترل کردن شهوتش با یکی از زنان روستا رابطه جنسی برقرار میکنه؛ ستپانیدا زن شوهرداری که یوگنی به دنبالش بود و در زمان مجردی باهاش ارتباط گرفته بود.
یوگنی وقتی که به شهر میره و برای بجا آوردن رسم خانوادگی با یک خانم به نام لیزا ازدواج میکنه. داستان دوباره از جایی شروع میشه که به همراه زنش به روستا برمیگردن و به همراه مادرش در خونه روستایی زندگی میکنن. اینجاست که تقابل زندگی مجردی و زندگی جدید یوگنی رو تو داستان میخونیم. یوگنی با رو در رو شدنهاش با ستپانیدا باید جلوی تجسم کردنها و افکار قدیمش رو بگیره.
تمرکز و جذابیت داستان تولستوی این صحبت های مداوم یوگنی با خودش هست. این عذاب وجدان همیشگی که یوگنی با زندگی جدید به همراه زن و بچهاش داره؛ احساس شرم و رذلتی که بخاطر گذشتهاش به همراه داره.
پایان داستان اما متفاوت با دیگر رمانهاست. تولستوی با سبکی جدید دو روایت متفاوت رو برای سرانجام کار یوگنی در نظر گرفته ... که بنظرم حتما این رمان کوتاه رو بخونید تا شما هم از این داستان جذاب لذت ببرید.
پ.ن: لئو تولستوی رو به خاطر رمانهای حماسی میشناسن؛ میگن دست نوشتههای این داستان رو تولستوی در دفتر کارش از همسرش مخفی میکرده. کتاب شیطان داستانی با روایتهای بیپرده و شفاف برای درک بهتر احساسات و تجسمها است.
به کسي مربوط نيست
معرفی کتاب به کسی مربوط نیست
چه اتفاقی رخ میداد اگر خاک زمین را در جزیرهای واحد جمع میکردند و آدمیان همگی از زیر یک خاک سر برمیآوردند؟ کتاب به کسی مربوط نیست مجموعهداستان جذاب جومپا لاهیری، نویسندهی هندیتبار برندهی جایزهی پولیتزر است. کتابی که شما را با چند داستان بهظاهر ساده از زندگی مهاجران هندی همراه میکند و از یک حقیقت واحد در نسل بشر و در میان فرهنگهای گوناگون پرده برمیدارد. گفتنی است که این کتاب در زمرهی پرفروشترین آثار نیویورک تایمز و جزو ده کتاب برتر سال 2008 قرار دارد.دربارهی کتاب به کسی مربوط نیست
جومپا لاهیری (Jhumpa Lahiri) را بیش از آنکه یک نویسندهی چیرهدست بهشمار آورد، میبایست جادوگری دانست که قلم خود را با جادوی ذهنش روی کاغذ حرکت میدهد و داستانهای سحرآمیزی را خلق میکند. کتاب به کسی مربوط نیست (Unaccustomed Earth) بدونشک یکی از همین روایتهای خاص و ویژهی لاهیری است که با زبان ساده اما عمیق، پیچیده و خواندنی، شما را با خودش همراه میکند. این مجموعهداستان کوتاه، شامل دو بخش و نُه داستان بینظیر از زندگی خانوادههای هندیست که به جایی دیگر، دور از وطن خود مهاجرت کردهاند. اگرچه در ابتدای روایتها اینطور بهنظر میرسد که داستانها قرار است دربارهی سختیها و مصائب مهاجران در کشورهای مقصد حرف بزند، اما در میانهی داستانها کاملاً شگفتزده خواهید شد. جومپا لاهیری در مجموعهداستان به کسی مربوط نیست بهزیبایی دربارهی معنای زندگی و یکسان بودن این معنی در میان فرهنگهای گوناگون صحبت میکند. مسئلهای که بشر را فارغ از منطقهی زیست آنها و یا تجربیات و تفاوتهای نسلی، در یک نقطهی مشترک در کنار هم قرار میدهد. لاهیری در هر داستان با زبردستی خاصی این پیام را پنهان کرده و با خواندن هر یک از آنها، بیش از پیش به این حقیقت نزدیک میشوید که زندگی، با همهی گوناگونیهایش، در هر نقطه از این کرهی خاکی، یک معنای واحد دارد! این کتاب را گلی امامی با نثری روان و شیوا ترجمه کرده و نشر چشمه آن را به چاپ رسانده است. با خواندن این اثر دوستداشتنی، هم وقتتان را به خواندن یکی از بهترین مجموعههای داستان کوتاه اختصاص میدهید و هم برای چند دقیقه، به زیر پوست زندگی سفر خواهید کرد.تاول
معرفی کتاب تاول
کتاب تاول اولین اثر مهدی افروزمنش که با بیانی ساده و داستانی قوی، جایزهی رمان اول هفت اقلیم را از آن خود کرده، روایتی از محلهای نزدیک میدان راه آهن به نام «فلاح» در دههی 70 است که در آن روز شب نمیشود مگر اینکه دعوا و درگیری اتفاق بیفتد. این رمان داستان یکی از بچههای همین محل به نام «جعفر» است که روزی قهرمان کشتی و مورد احترام ساکنین محل بوده، تا هنگامی که تعادل روانیاش را از دست میدهد و معتاد و لات میشود و سرانجام در گیر و دار یک خصومت، سرهنگ سرشناسی را به قتل میرساند. افروزمنش در کنار داستان جعفر، قصهی آدمهای دیگری را هم روایت میکند؛ خانم ژاپنی که زن برادر جعفر است، اشرف شلغم، سرهنگ آرنولد، مجید سریش، یوسف آتاری، قاسم سلمونی، حسن جگرکی و خود راوی. در حقیقت، تاول داستان محلهی فلاح را روایت میکند. آدمهای داستان یک ویژگی مشترک دارند و آن فقر و سرنوشت نه چندان درخشان است. گویی آنها شخصیتی مستقل ندارند و تنها در محلهشان معنا مییابند. آنها در ایستادن در برابر نظم و قانون متفاهم و سرسخت هستند و دنیایی جدا از تمامیت شهر را شکل میدهند. راوی داستان نوجوانی است که با هیجان و کنجکاوی خاصی ماجراها را تعریف میکند و هر از گاهی که از چیزی باخبر نیست، به نقل قول از زبان زنان همسایه و خاله زنکهای قدیمی محل متوسل میگردد. تاول روایت آدمهایی است که هر روز در اطراف خود میبینید؛ همان قدر لمس کردنی و باور کردنی. روایتی واقعگرایانه که افروزمنش میکوشد وقایع را همان گونه که هست، بازسازی کند. او در این اثر از اجتماعی آشنا حرف زده و کوشیده است بخشی از ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعهی شهری را نشان دهد، با شخصیتهایی ملموس که شما را درگیر خود میکنند و به فضای داستان میبرند. انگار در آن محله سالها با جعفر، قاسم سلمونی، اشرف شلغم و بقیهی آدمهای آن زندگی کردهاید و هر روز شاهد ماجراهای محله بودهاید. از مهمترین نقاط ضعف این رمان میتوان به عدم تسلط نویسنده به راوی و هرج و مرجی اشاره کرد که به دلیل همین عدم شناخت بر قصه غالب شده است. در نیمهی اول داستان، شما با یک راوی خردسال و نونهال روبرو میشوید که لابلای آدمها میچرخد و روایت میکند اما در نیمهی دوم آن، بدون هیچ رویداد و پرش زمانی خاصی، راوی کودک به یک جوان تبدیل میگردد و در بعضی جاها هم حضورش فعل میشود! این نابسامانی روایت تا پایان داستان ادامه مییابد. در بخشی از کتاب تاول میخوانیم: جعفر هر جا مینشست دم از انتقام میزد. شب که شد، پنجشنبه، همه توی فوتبال دستی میدانستند جعفر آزاد شده و میخواهد انتقام بگیرد، اما کسی باور نکرده بود. تا قبل از اینکه آقاحیدر بیاید داخل و بعدش خود جعفر، تعریف میکردند جعفر چی گفته و میخندیدند. یکی گفت جعفر گفته «به روح ننهم دهنش رو صاف میکنم.» بعدش هم اضافه کرد «زرشک.» آن یکی تعریف کرد جعفر در حالی که با تیزی دسته چوبیاش به نیمکت توی دخمه میزده، گفته «کاری میکنم بدونه جعفر کیه.» نادر بود که از آنطرف شیشکی کشید تا همه بترکند از خنده. عباس دختر هم خلاص شده بود. خندید که به من گفته «کاری میکنم تا قیوم قیومت اسم جعفر از این محله پاک نشه. فکر نکنی چون سرهنگه بیخیالش میشم! زده باید تاوون بده.» بعد هم صداش را جور خاصی کلفت کرد، گفت «من که گرخیدم، وای به حال سرهنگ.» همه خندیدند. گفتم، پنجشنبه بود و یک کلاغ چهل کلاغهای کار جعفر هنوز توی محل جمع نشده بود که خودش آفتابی شد. موضوع انتقام را هم از صبح به کس و ناکس گفته بود. سرهنگ، همانطور که توی فوتبال دستی به آق حیدر قول داده بود، جعفر را به دادسرا نفرستاده بود و با استفاده ا اختیاراتش او را آزاد کرده بود. این طور میگفتند. نمیدانستیم دقیقاً کی آزاد شده و اصلاً آیا این دو روز توی کلانتری بوده یا سرهنگ همان دیشب آزادش کرده بود. اولین ساعتی که یکی گفته بود او را دیده نزدیکهای ظهر بودهتو در قاهره خواهي مرد
معرفی کتاب تو در قاهره خواهی مرد
کتاب تو در قاهره خواهی مرد اولین رمان حمیدرضا صدر، زندگی محمدرضا پهلوی را در سال 1344 به شیوهای جذاب روایت میکند. نویسنده در این اثر که تقدیر شده در جایزهی ادبی جلال آل احمد 1394 است، با زبانی گزارشی، ترسها و باورهای شاهی را در رفت و برگشتهای زمانی روایت میکند که از ترور هراس دارد. او مدام به گوشههای تاریک ذهنش سرک میکشد تا تصویری از اطرافیان، نخست وزیران، دوستان محبوب و سوء قصد کنندگانش نمایان کند. او با مطالعهی انبوهی مجله، کتاب و سند کتابخانههای ایران و بهرهگیری از فلاشبک و فلاش فوروارد، مستندهای تاریخی فراوانی از شاه در این رمان به تصویر میکشد. تو در قاهره خواهی مرد روایتی پر ضرب آهنگ از گذشته و آیندهی مردی است که سال 1344 در حال ساختن قدرتی همه جانبه بود. اطلاعات ریزی که شما در این کتاب با آن مواجه میشوید بسیار زیاد هستند. نویسنده وقتی از یک واقعهی خاص یا حتی یک رویداد معمولی در این اثر میگوید، حتیالامکان تمامی جزئیات را نیز بازگو مینماید. این توصیفات مو به مو مخصوصاً شامل دادههای تاریخی مفصلی در بازهی زمانی اسفند 1343 تا اول فروردین 1345 میشوند. او دربارهی این اثر گفته که مدتها در فکر نوشتن رمانی بر اساس واقعیتهای تاریخی و وقایع مستند بوده است. در واقع او بعد از ترجمهی رمان "یونایتد نفرین شده" نوشتهی "دیوید پیس" که دربارهی زندگی "برایان کلاف" مربی جنجالی فوتبال انگلیس میباشد، به فکر نوشتن رمانی با این موضوع افتاد. به همین دلیل هم به نظرش رسید آخرین شاه ایران بیش از هر چهرهی تاریخی دیگری میتواند برای روایت چنین رمانی مناسب باشد. شخصیتی که قدرت و ثروت او را فرا میگیرد و در عین حال در خلوت و تنهاییاش از چیزهای زیادی وحشت دارد و این تناقضها و پرداختن به آنها برای نویسنده جذابیت داشته است، از طرفی خواندن تاریخ معاصر ایران هم یکی از علاقهمندیهای او به شمار میرود و همهی اینها باعث شد تا این رمان را بنویسد. در بخشی از کتاب تو در قاهره خواهی مرد میخوانیم: علی امینی در ده روز اول صدارتش انحلال مجلسین را اعلام کرد. در ده روز اول صدارتش برخی از بلندپایگان لشگری و کشوریات را به اتهام سوء استفاده از بیتالمال دستگیر کرد و به محبس انداخت. به زندان دژبان در خیابان سوم اسفند روبهروی ساختمان وزارت جنگ. سرلشگر علیاکبر ضرغام و سپهبد مهدیقلی علویمقدم و خیلیهای دیگر را. علی امینی بود که در نطق رادیوییاش اقتصاد ایران را اسفناک و ورشکسته خواند. علی امینی بود که اعلام کرد درآمد نفتی کشور سالی دویست و هشتاد میلیون دلار است و تنها ارتش دویست هزار نفری تو سالی دویست میلیون دلار خرج برمیدارد. با آمدن علی امینی بود که دکتر اقبال، نخست وزیر سابقت همراه همسر فرانسویاش با پاسپورت سیاسیاش از تهران به مقصد پاریس و بوردو فرار کرد و اعلام کردند محاکمهی غیابی خواهد شد. با آمدن علی امینی بود که زمزمهی رفتن شاهپورها و شاهدختها دهان به دهان گشت. زبان به زبان. گوش به گوش. زمزمهی فرار شاهپورها و شاهدختها. فرار... فرار... فرار... و تو از شنیدن زمزمه نفرت داری. نفرت. با آمدن علی امینی بود که جبهه ملیها میتینگشان را برگزار کردند و زمزمهی بازگشت دکتر محمد مصدق از احمدآباد پس از نه سال گوشهگیری و تحت نظر بودن دهان به دهان گشت. زبان به زبان. گوش به گوش. مصدق... مصدق... مصدق... و تو از مصدق نفرت داری. نفرت.فهرست مطالب کتاب
پیش از بهار 1344 بهار 1344 تابستان 1344 پاییز 1344 زمستان 1344 پس از زمستان 1344محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ژاک لکان
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-این همانیشخصی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ تکنولوژی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عشق
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عقل به روایت کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-پدیدارشناسی
دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیباییشناسی
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ١٣٥٤ |
شابک | ٧ -٤٦٣-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.