حفرهها
85,000 تومان
معرفی کتاب حفره ها اثر گروس عبدالملکیان
فقط 2 عدد در انبار موجود است
حفرهها
نویسنده |
گروس عبدالملکیان
|
مترجم |
—-
|
نوبت چاپ | 22 |
تعداد صفحات | 82 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1402 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786002290007
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
شاگرد قصاب
در بخشی از کتاب شاگرد قصاب میخوانیم
باران ناجوری میآمد. یک گوشهی خیابان ایستادم و تابلویی را تماشا کردم. یک مرد کچل که با چراغ نئون درست کرده بودند. وقتی چراغ خاموش بود کچل بود، ولی وقتی روشن میشد مو درمیآورد. عالی بود. چرا کچل شوید؟ با انواعواقسام رنگها این را مینوشت. تا آخر عمرم میتوانستم بایستم و تماشا کنم. صدای آواز یک دختر شنیدم. از کلیسا میآمد، رفتم تو. لباس سفید تناش بود و آهنگی راجعبه باغوبستان میخواند. به عمرم همچین آوازی نشنیده بودم. نتهای پیانو به شفافیت آب چشمه بودند که از صخره میریزد پایین و مرا یاد جو انداختند. اولینبار در کوچهی پشت خانهمان دیدمش. چهار پنج سالمان بیشتر نبود. کنار یک چاله بغل مرغدانی نشسته بود. چند هفته یخبندان بود و او هم داشت با یک تکه چوب میزد روی یخ. یککم نگاهش کردم و بعد بهش گفتم اگه صد میلیون میلیارد تریلیون دلار ببری چهکار میکنی؟ نگاهم نکرد، به زدن روی یخ ادامه داد. بعد بهم گفت چهکار میکند و همین سرمان را مدت زیادی گرم کرد. این اولینباری بود که جو پرسل را دیدم. آن روز یک گل نرگس برفی توی راهآب بود، یادم مانده چون فقط همان یکی بود. یکی از آن روزهایی بود که تقریباً میتوانستی صدای همهچیز را به شفافیت صدای این دختر بشنوی. بهترینِ روزها بود، آن روزها با جو. بهترین روزهای عمرم، قبل از بابا و نوجنت و شروع اینها. یک مدت طولانی آنجا نشستم، نمیدانم چهقدر. بعد خادم کلیسا آمد پیانو را هل داد و برد. وقتی دوباره نگاه کردم دختر لباسسفید رفته بود. ولی اگر با دقت گوش میکردی هنوز موسیقی را میشنیدی. اسم آهنگ بود در باغهای سالی. میخواستم اینقدر بنشینم که تمام رد آهنگ پاک شود. انگار توی نور رنگی خورشید عصر که از پنجره به داخل میریخت شناور بودم.بند ها
آتش
اصول موفقیت در بازی دو نفره بدمینتون
داستان شهر دود
معرفی کتاب داستان شهر دود اثر امین حسینیون
تو اگر جای کاظم بودی، دو تا پا داشتی و دو تا پا هم قرض میگرفتی و فرار میکردی یا میماندی تا جادوگر شهر دود هر بلایی خواست سرت بیاورد؟ فکر میکنم میماندی و با جادوگر بدجنس میجنگیدی! کاظم هم مثل تو تصمیم میگیرد تسلیم نشود و فرار نکند. او دوستان جدیدی پیدا میکند و ماجراهای عجیبوغریب و خطرناکی را پشت سر میگذارد...
خانهی لهستانیها
معرفی کتاب خانهی لهستانیها
کتاب خانهی لهستانیها نوشتهی مرجان شیرمحمدی، داستان زندگی آدمهایی است که در خانهای بزرگ در جنوب تهران زندگی میکنند، خانهای قدیمی که قصهها و رازهایی را در خود نهفته است. کتاب خانهی لهستانیها داستان سه نسل از انسانهای متفاوت در عصر پهلوی دوم را بازگو میکند. در این خانه هر کس اتاقی اجارهای دارد، عنصر "نداشتن" گره خورده با گذشتهای ترسناک که گاهی باعث رقم خوردن داستانهای مخوفی میشود. داستان خواهرانی سالخورده، یا زنی که او را تنها گذاشتهاند و توسط پسربچهای 10 ساله بازگو میشوند. خانه لهستانیها پر از قسمتهای احساسی و قابل درک است که در آنها ردپای ترس از رها شدن در دل مردم شهر ملموس میباشد و تمرکز آن بیشتر بر روی دنیای زنان، داستان گذشته، دلواپسیها، ترسها و نحوه تصمیمگیری آنهاست که با لحنی دلنشین و ساده از زبان پسربچهای گفته میشود که گاهی دنیایش با دنیای زنان مخالف است و گاهی هم تحت تأثیر دنیای آنها قرار میگیرد. قصهای از زنهایی که این خانه دنیای شخصیشان است و اگر کسی به این دنیا تجاوز کند سرنوشت خوبی نخواهد داشت. مرجان شیرمحمدی با لحنی داستانسرا و تلاش برای بازسازی یک شخصیت مکانی و پیوند زدنش با صورت شخصی هر یک از قهرمانان خود، قصهای خواندنی را به تحریر درآورده است. درخشانترین این شخصیتها خاله پری است، که اگرچه از دید دیگر اهالی زنی دیوانه محسوب میشود، اما روی دیگر شخصیتش زنی باهوش و قوی است. دربخشی از کتاب خانهی لهستانیها میخوانیم: درِ اتاقِ خالهپری توی ایوان طبقهی دوم باز میشد، کنارِ اتاق مادام. میتوانستم زیر کُرسی که نشستهام، پنجرهی اتاق خالهپری را ببینم. حیاط وسط بود و دورتادور حیاط دو طبقه اتاق بود با ایوان سرتاسری که توی هر کدام از این اتاقها یک خانواده زندگی میکرد. قبل از اینکه بانو بیاید توی اتاق ما، توی اتاقِ خالهپری بود، ولی از وقتی خالهپری شروع کرد با خودش حرف زدن، بانو پلهها و درد پا را بهانه کرد و آمد توی اتاق ما. ما دوتا اتاقِ تودرتو داشتیم که ته یکیاش آشپزخانه بود؛ یعنی چندتا کابینت با یک یخچال و یک اجاق گوشهی اتاق. دستشویی هم دوتا توی حیاط بود که عمومی بود. من توی همین خانه به دنیا آمده بودم. وقتی پدر و مادرم عروسی کردند، آمدند توی این خانه و توی همین دوتا اتاق. بعدش خالهپری و بانو آمده بودند و آن اتاق بالایی را اجاره کردند تا نزدیک ما باشند و همه باهم باشیم.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.