خوشبختی در راه است

35,000 تومان

« روز اول ژانویه سال ١٨٩١ زنی ریزنقش و مردی درشت هیکل در گورستان قدیمی جینوئا قدم می‌زنند . هر دو حدود چهل سال دارند . زن سری بزرگ و در عین حال بچه‌گانه با خرمنی از موهای سیاه و مجعد دارد ، حالتش مشتاق و اندکی التماس‌آمیز است . نشانه‌هایی از فرسودگی در چهره‌اش پدیدار شده . مرد تنومند است . » داستانهای این کتاب برش‌هایی از زندگی مردم و به صورت واقع‌گرایانه نوشته شده است . « گستره‌ها » ، « گودال‌های عمیق » ، « رادیکال‌های آزاد » ، « صورت » ، « بعضی زنان » ، « بازی کودکانه » ، « چوب » و « خوشبختی در راه است » داستانهای این کتاب هستند . « آنچه در وجود خودم می‌شناسم ، شرارت خودم است و این راز آرامش من است .

منظورم این است که بدترین وجه وجود خودم را می‌شناسم . ممکن است این وجه وجود من بدتر از بدترین وجه وجود خیلی از آدم‌ها باشد ولی در حقیقت مجبور نیستم در این مورد فکر کنم یا از این بابت نگران باشم . » آلیس مانرو نویسنده کانادایی یکی از نویسنده‌های مطرح جهان و برنده جایزه‌های مختلف از جمله « من بوکر پرایز » است . کتاب‌های « فرار » ، « رویای مادرم » ، « دست مایه‌ها » و . . . پیش از این از او ترجمه و منتشر شده است . کتاب « خوشبختی در راه است » در ٣٢٨ صفحه راهی بازار نشر شده است .

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

خوشبختی در راه است

نویسنده
آلیس مانرو
مترجم
مهری شرفی
نوبت چاپ ٥
تعداد صفحات ٣٢٨
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩٧
سال چاپ اول ١٣٩١
موضوع
داستان‌های کانادایی
نوع کاغذ بالکی
وزن ٣١٦ گرم
شابک
9786002780003
توضیحات تکمیلی
وزن 0.316 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “خوشبختی در راه است”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

مارمولکی که ماه را بلعید

5,800 تومان
«مارمولکی که ماه را بلعید» روایتی است طنز که ضمن سرگرم کردن خواننده قصد به چالش کشیدن وقایعی از تاریخ شاهان قاجار و البته پهلوی را دارد. وقایعی که همگان با آن‌ها آشنایی داریم و بارها و بارها در باره‌شان خوانده‌ایم و نوشته‌ایم، اما نویسنده این‌بار به‌گونه‌ای دیگر و از زاویه دیدی متفاوت به آن‌ها نگریسته است. وقایعی مانند قضیه تحریم تنباکو و چگونگی شکل‌گیری آن و تبعاتی که از پی آن آمده، قتل ناصرالدین شاه در حرم شاه‌عبدالعظیم، استنطاق میرزا رضای کرمانی ـ البته این‌بار در داستان قاسم شکری خود ناصرالدین شاه در جلسه بازجویی میرزا حضور دارد ـ جریانات فکری آن دوره مثل فراماسونری، نهضت مشروطه و وقایع ریز و درشتی که با آن‌ها در ارتباط بوده است و دیگر اتفاقاتی از تاریخ فارس که با عنصر تخیل و طنز همراه شده است. راوی داستان، نویسنده دورگه‌ای است فرانسوی ـ اسپانیایی تبار ـ با نام ساختگی «ژان ژاگ ژی گاردیو» که با طنزی منحصر به فرد و نگاهی بی‌طرفانه وقایع مورد بحث را به چالش می‌کشد. البته به گفته راوی، قرن‌ها از وقوع این اتفاقات گذشته و حالا این روح اوست که در دنیای پس از مرگ روایتگر داستانی است که سلسله‌وار تا ابدالاباد تکرار می‌شود. «قاسم شکری» پیش از این کتاب «بوی خوش تاریکی» را نوشته که برنده جایزه کتاب‌های متفاوت «واو» در سال ١٣٨٧ شده است.

آن ‌گاه که زرتشت سخن گفت

11,000 تومان
براستی مسبب پیدایش آخرین مرحله سرنوشت‌ساز در انقلاب نوسنگی چه چیز یا چه کسی بوده است ؟ در متون ادبی کهن می‌توانیم نشانه‌ها یا اثری بیابیم که نویددهنده حوزه‌ای تازه برای جستجو باشد . مورخان یونان و روم باستان هنگام بازگویی رویدادهای بسیار کهن در مواردی بسیار اندک به خود اجازه داده‌اند تاریخی قطعی تعیین کنند و با این همه چند تن از آنان ( کسانتوس و پلوتارک ) شخصاً و به وضوح برای زندگی زرتشت ، پیامبر افسانه‌ای ایران که گفته می‌شود رسالت پیامبرانه‌اش به مکان‌هایی بسیار فراتر از سرزمین زادگاهش رسید ، تاریخی تقریبی بین سال ٦٥٠٠ تا سال ٦٢٠٠ قبل از میلاد را تعیین کرده‌اند . تا همین اواخر این ادعاهای کهن و تقریباً اسطوره‌ای نه اثبات شدنی بود نه انکار کردنی . این ادعاها را عموماً هم دین زرتشتی که بنیانگذارش را به نیمه هزاره قبل از میلاد متعلق می‌داند ( حدود سال ٦٣٠ ق . م ) نادیده می‌گیرد و هم پژوهشگران امروزی غرب که معتقدند زرتشت به احتمال زیاد در هزاره دوم ق . م می‌زیسته به آن بی‌توجهی می‌کنند . کتاب حاضر تغییرات گسترده‌ای که طی چند مرحله در انقلاب نوسنگی رخ داده است را بررسی می‌کند چرا که نویسنده بر این اعتقاد است این فرهنگ دوره نوسنگی بود که شالوده تمدن شهری را بنیاد نهاد .

برای پیرهنت می‌میرند

7,500 تومان
این مجموعه داستان متشکل از ۹ داستان به هم پیوسته است و در سال ۱۳۹۴ کاندیدای بهترین مجموعه داستان سال در جایزه هفت اقلیم بوده است. در بخشی از کتاب می خوانیم: «انگشت در دهان بودم که نسیمی از دامن بلند لباس مادر به صورتم خورد و بعد انگار نرمی کف دستی از پارچه لباس را هم روی لاله گوش و گونه‌ام حس کردم و بعد فقط کفش‌های پاشنه بلند و سیاه مادر بود. سر که بالا بردم اندامی لاغر و بلند و نزار جلو چشمم بود و فشردگی دستی ظریف دور دسته ساکی سیاه. روی آخرین پله خانه نشسته بودم. با گردویی شکسته جلو پام و مغز متلاشی شده گردو جلو روم. مادر پایش را گذاشته بود روی گردوی شکسته و رفته بود و حالا ایستاده بود پشت به ما... .» «ناتاشا محرم زاده» در سال ١٣٨٣ در ششمین کنگره سراسری شعر و قصه جوان کشور برگزیده شد.

رستم نامه

9,000 تومان
مجموعه ادبیات عامه-٦ داستان‌های عامیانه فارسی گنجینه‌هایی از مضمون، تمثیل، ضرب‌المثل‌ها و آداب و رسوم فارسی زبانان به شمار می‌روند. توجه به چنین گنجینه‌هایی، در اصل، پاسداشت فرهنگ و ادب کهن سرزمینی است به وسعت زبان فارسی. رستم نامه داستان رستم فرزند زال است که آوازه پهلوانی‌اش در سرتاسر ایران زمین پرتو افکنده است. روزی رستم تهمتن از شکار برمی‌گشت دید دو نفر با هم حرف می‌زنند و می‌گویند که این جوان می‌تواند از عهده «کک کهزاد» برآید. تهمتن شنید و آن دو نفر را طلبید و پرسید: «کک کهزاد» کیست؟ آن‌ها از حرف خود پشیمان شده بودند ولی تهمتن آن‌ها را قسم می‌دهد که آن‌ها لاعلاج گفتند: «ای شهریار، در این نزدیکی قلعه‌ای است و پهلوانی در آنجا هست که بسیار مرد زبردست و دلیری است و هر سال از پدر شما مبلغی باج می‌گیرد.» تهمتن به نزد پدر آمد و پرسید که این کک کیست؟ زال گفت: او کسی باشد که هیچ کس با او برابری نتواند کرد. حتی سام نریمان هم به او باج می‌داد. رستم تصمیم می‌گیرد به جنگ با کک کهزاد برود و در نهایت او را از پا در می‌آورد. در رستم نامه نبرد رستم پهلوان نامی ایران زمین با «افراسیاب»، عاشق شدن او به دختر شاه سمنگان، تهمینه، به دنیا آمدن سهراب و جنگ او با رستم، به دنیا آمدن فرامرز و جهانگیر، و نیز داستان سیاوش و دیگر داستان‌های مهیج شاهنامه به نثر آمده است. انتشارات ققنوس در چاپ جدید داستان‌های مجموعه ادبیات عامه با بهره بردن از نسخه‌های متعدد و با به کارگیری رسم الخط جدید، سعی نموده حتی‌المقدور نسخه‌ای به دور از لغزش‌ها و خوشخوان ارائه کند. چه بسیار کسان که با خواندن این داستان‌ها به جرگه کتابخوانان پیوستند، زیرا این داستان‌ها که اغلب روایت پهلوانی و مردانگی و عشقند با نثری شیرین و با افسانه‌پردازی و خیالپردازی خواننده را بر سر شوق می‌آورند و به خواندن بیشتر ترغیبش می‌کنند.

رگ سرخی به تن بوم

35,000 تومان
خودسری‌های دختری از یک خانواده‌ی اصیل ایرانی، باعث به هم خوردن روال زندگی‌اش می‌شود. او چندی تلاش بسیار می‌کند تا تغییری در روند زندگی‌اش حاصل شود. پس از این اتفاقات مسیر جدیدی پیش روی او قرار می‌گیرد و ساختار تازه‌ای زندگی او را احاطه می‌کند که موجب می‌شود حوادث جدیدی برایش رخ ‌دهد.
رد پای تقدیر به وضوح در این داستان به چشم می‌خورد: «از روزی که دوباره شروع به کار کرده بودم، بهترین اوقاتم در محیط کار می‌گذشت با آن که تمام روز، کار بود و کار، آن‌قدر که گاهی، حال و نای حرف زدن برایم نمی‌ماند، راضی بودم . احساس زنده بودن می‌کردم. احساس مفید بودن ، بجز آن، در خلوت اتاقم، خودِ خودم می‌شدم؛ همانی که بودم. نه تظاهر می‌کردم، نه صورت دلواپس مامان مدام جلوی چشمم رژه می‌رفت، نه جواب سؤال‌های تکراری پدر را می‌دادم و نه برای خوشایند نغمه، به لودگی و مسخره‌بازی‌هایش می‌خندیدم.»نویسنده کتاب با تکیه بر تجارب قبلی خود، در نوشتن این رمان، افزون بر توجه ویژه به مخاطب عام، در به کارگیری عناصر ادبی و قدرت بخشی به ساختار اثر نیز تلاش موفقی را به انجام رسانده است .

گیسیا

21,000 تومان
گیسیا زنی است که دل در گرو فرهنگ و ادبیات سرزمین مادری‌اش دارد. بین او و ریشه‌هایش سال‌ها فاصله افتاده است. او درگیرودار زندگی روزمره و در آخرین شب تابستان با تغییری غیرمنتظره در زندگی‌اش روبه‌رو می‌شود. گیسیا در تکاپوی سروسامان دادن به اوضاع و در تلاش برای برگردان زندگی‌اش به وضعیت قبل، سفری می‌کند به درون خودش و خاطراتش را با سه مرد مهم زندگی‌اش، می‌کاود. سپس... در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم: گیسیا موها را خیس کرد. شانه را نوازشگرانه بر رشته‌ای از  موهای ابریشم‌گون ارکیده کشید و با  قیچی آن را برید. تارهای مو بر زمین ریخت.  شانه بار دیگر رشته‌ای مو را نوازش کرد. تارهای مو از شانه گریختند. گیسیا، این موها هوس جدایی از سر ارکیده ندارند. تو داری آن‌ها را به زور می‌بری. دست‌کم  آن‌ها را بنواز گیسیا. تو سلاخی گیسیا! پس به قربانی‌ات آب بده نوازشش کن و آنگاه  سلاخی‌اش کن.  گیسیا رشته‌ای دیگر از موها را نوازش کرد و برید. به نوک موها نگاه کرد و گلوله داغ در سینه‌اش چرخید؛  از نوک موهای ارکیده  خون می‌چکید.