دانشنامه‌ نگاری

65,000 تومان

دانشنامه / دایره‎المعارف یکی از گونه‎ها و از اصلی‌‎ترین گونه‎های منابع مرجع است. دانشنامه‎های کشورهای مختلف نشانۀ گویایی از بسیاری توانایی‎ها و ویژگی‎های آن‎هاست، نشانه‎هایی از توان علمی، پژوهشی، نگارشی، هنری، تولید اثر، و نیز بی‎طرفی، انصاف، گرایش به حقیقت‎جویی و حقیقت‌گویی، انتقال دانش و اطلاع به جامعه، ارتقای سطح آگاهی‎ها، و در اختیار قرار دادن منبعی موثق و درخور اعتماد و اطمینان به جامعه.

روند دانشنامه‎نگاری در ایران پس از انقلاب وسعت گرفت و آهنگ رشد آن حدود دو دهه ادامه داشت. شمار بسیاری از پژوهش‌گران به فنون و ظرایف نگارش مقاله‎های دانشنامه‎ای دست یافتند و عده‎ای از آن‎ها توانستند با دانشنامه‎های بین‌المللی همکاری کنند و مقاله‎هایی همتراز مقاله‎های دانشنامه‎نگاران حرفه‎ای بنویسند. کسب کردن این توانایی دستاوردی برای فرهنگ کشور است، دستاوردی که قابلیت تبدیل به همکاری با گونه‌های دیگر منابع مرجع را دارد.

در این کتاب، و بر پایۀ تجربه‎های مستقیم، متمادی و اطلاعات دست اول نویسندۀ آن، با اهمیت و کاربرد دانشنامه، پیشینه و تغییر و تحولات این اثر مرجع در ایران، و نیز با مسائل، مشکلات، مانع‎ها و چالش‎‎های پیش روی دانشنامه‏نگاری آشنا می‎شوید. انتشارات ققنوس امیدوار است این کتاب بتواند جایگاه شایستۀ خود را در میان دانشنامه‎نگاران، مسئولان، مدیران، سیاست‎گذاران و برنامه‎ریزان دانشنامه‎ها و منابع مرجع، و همچنین در میان ناشران، ویراستاران، مقاله ‎نویسان، دانشجویان و خوانندگان علاقه‎مند به این مباحث بیابد.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

دانشنامه‌ نگاری

نویسنده
عبدالحسین آذرنگ
مترجم
——-
نوبت چاپ ١
تعداد صفحات ١٧٤
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٤٠١
سال چاپ اول ——
موضوع
زبان و ادبیات
نوع کاغذ بالکی
وزن ٣٢٤ گرم
شابک
9786220404545
توضیحات تکمیلی
وزن 0.324 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “دانشنامه‌ نگاری”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

نقاب‌ آپولون (افلاطون، از آکادمی تا جنگ خونین سیراکوز)

590,000 تومان
تئودوروس یکی از بزرگ‌ترین ستاره‌های نمایش در یونان بوده است. او نیز چون دیگر بازیگران مجبور بوده که به هر نحو رضایت تماشا‌گران را جلب کند؛ اما معروفیت او بیش‌تر مربوط به نقش قهرمانان زنی است که در تراژدی‌ها ایفا می‌کرد. وقتی او در مقابل الکساندر فرایی نقش «مروپه» را ایفا می‌کرد، آن راهزن خونخوار مجبور شد از سالن بیرون برود، چون خجالت می‌کشید کسی اشک‌های او را ببیند. باید به خاطر داشت که نقاب‌های تخت تراژدی و کمدی که در هنرهای تجاری امروز رایج شده‌اند، هیچ مشابهتی با نقاب‌های نمایشی در یونان آن روزگار ندارند. آن نقاب‌ها تمام سر را می‌پوشانده و شامل کلاه‌گیس پارچه‌ای نیز می‌شده است. نیکراتوس، بازیگر با استعداد تراژدی‌های کلاسیک در قرن چهارم پیش از میلاد است که با گروه بازیگرانش در سرتاسر یونان سفر می‌کند. نقاب آپولون از سفر نیکراتوس و آشنایی‌اش با افلاطون تا حوادث خونینی را در بر می‌گیرد که به جنگ سیراکوز منجر شد.

تو از دست های من سردتری

5,000 تومان
داستان این رمان با رها و مشکلاتی که در زندگی‌اش وجود دارد پیش می‌رود. دلیل سرد بودن محمد در زندگی‌شان چیست؟ دلیل این‌که پریا و مرجان، خواهرزاده‌هایش، با ظاهری سالم و پرانرژی در بخش قرنطینه شیرخوارگاه نگهداری می‌شوند چیست؟ تو از دست‌های من سردتری نوشته بنفشه رحمانی رمانی خواندنی‌ست که خواننده را تا پایان کتاب با خود همراه می‌کند. در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم: سایه‌اش را انگار کسی از ته کوچه می‌کشد و همین‌طور کش می‌آید و بلند می‌شود. پنجره‌ها بسته است. شاید همه مردم خواب‌اند. دنبال سایه‌اش می‌دود. سنگفرش‌ها می‌پیچند. سایه از دیوار بالا می‌رود... پیرمردی از ته کوچه پیدا می‌شود. یک رادیوی ترانزیستوری دستش است...نزدیک رها می‌ایستد. کلماتی می‌گوید که مفهوم نیست... ظاهر طبیعی ندارد... پیرمرد رادیو را از کنار گوشش بر‌می‌دارد و کنار گوش او می‌گیرد. خش‌خش بلندتر می‌شود. سرش را عقب می‌کشید. دوباره لبخند

از مزرعه

18,000 تومان
 جویی رابینسون مشاور تبلیغاتی ٢٥ ساله تصمیم می‌گیرد همراه همسر دوم و پسرخوانده‌اش به مزرعه مادری‌اش بازگردد . او در خانه مادرش سعی می‌کند مسیر زندگی خود را مرور کرده و مورد ارزیابی قرار دهد . فضای این روستا تا ٣ روز لبریز می‌شود از صدای ذهن این ٤ شخصیت ! اما جستجوی عشق و امید به یافتن آرامش با بروز مصیبت جدید مسیری تازه پیدا می‌کند . « ما چهار نفر تنها بودیم . روی دیوارها غیبت یک نفر دیگر هم محسوس بود . بالای کاناپه که کوسن‌هایش پوشیده از موهای ریخته سگ بود ، دوازده سال تمام پرتره‌ای رسمی از جون آویزان بود ، در کنار عکسی از من که در همان زمان گرفته شده بود ، در استودیویی در آلتن ، زمانی که بیست و اندی ساله و تازه عروس و داماد بودیم . » جان آپدایک همانگونه که لوس‌آنجلس تایمز درباره او نوشته استاد بیان و فرم ادبی است . پیشتر از این نویسنده و توسط همین مترجم ، سهیل سُمّی ، کتاب « فرار کن خرگوش » منتشر شده بود .

کافه نادری

150,000 تومان
بحران باب روز بود: بحران خانواده، بحران عشق،‌ بحران روابط مشترک. حتی اظهار عشق هم می توانست یک عمل ابلهانه بورژوایی باشد وباعث اختناق جنسی بشود. اما مهمت تر ازهمه بحران ایدئو لوژ یک بود، یا به قول آلبا، دنیا نباید دیگرآن طوری بگردد که تا به حالا گردیده است. واین موضوعی بود که آلبا پیرانی وفرزاد مفتون می‌توانستند ساعت‌ها درباره‌اش با تو حرف بزنند و سیگار پشت سیگار روشن کنند. (( کافه نادری )) روایتی دیگر است ازداستان بلند نسلی که بنا داشت تقدیر را گردن ننهد،‌ و ننهاد، بی آن که از بختک شوم غربت و فرسایش گریزی یافته باشد.

حق با شاخ نبات است

21,000 تومان
این مجموعه شامل دو نوع داستان است: داستان‌های واقعی و داستان‌های تخیلی. اما منظور از داستان تخیلی در اینجا چیست؟ رویاهای ما به دو شکل ظاهر می‌شوند: ١. درخواب، یعنی در جایی که نمی‌توان عناصر آن‌ها را بازشناخت، تنظیمشان کرد و به آن‌ها شکل بخشید؛ ٢. زمانی که ما در بیداری به سر می‌بریم و می‌توانیم به رؤیاهای خود نظم دهیم، به آن‌ها شکل ببخشیم و آن‌ها را به دیگران منتقل کنیم. آثار هنری، از جمله شمار زیادی از داستان‌ها و رمان‌های مدرن غربی، این‌گونه پدید آمده‌اند. بخشی از داستان‌های این مجموعه نیز چنین خصوصیتی دارند. حق با شاخ نبات است مجموعه‌ای خواندنی شامل داستان‌های کوتاه و خیلی کوتاه است که دربردارندۀ مضامین تاریخی، اجتماعی و اخلاقی هستند. طنز، شوخی و مطایبه و اشارات و کنایات زیبا و بجا از ویژگی‌های بارز و جالب توجه این داستان‌هاست.

تیله آبی

15,000 تومان

مجموعه داستان «تیله آبی» در برگیرندۀ ٧ داستان از برجسته‌ترین داستان‌های محمد‌رضا صفدری است. تسلط او به تکنیک‌های داستان پردازی، شناخت ژرفش از باورها و آداب بومی و پیشنهادات تازه‌اش در روایت او را در زمرۀ شاخص‌ترین نویسندگان ایران قرار داده است.

«مرد می‌خواند و از سینۀ کوه بالا می‌رفت. خنکای بامدادی، بیشه‌زار و سایه‌های وهمناک که با برآمدن آفتاب پدیدار می‌شدند. همه چیز و هر جا سایه بود، سایه‌های سپید شیری رنگ. مرد نمی‌دانست از کی به خواندن بنا کرده بود. از خانه درآمده بود. از گندمزار گذشته بود و رسیده بود به نمکزار و شور‌آب و کوه‌هایی که آب باران در سنگچال‌هایش گس بود و تلخ. دیروز هم یک بار دیدار آمد. سایۀ رمندۀ آهو نبود. موهای بلند سر اندر پای سایه را می‌پوشاند. دو چشم لابه‌لای شاخ و برگ نی پیدا و ناپیدا شد. خواندن از یادش رفت . ایستاد و دوید. بلند موی سبزه‌رو گریخت. مرد با خود گفت: «زن تو این کوه و کمر چه می‌کند؟»