دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود

25,000 تومان

دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود سوّمین رمانی است که از رومن پوئرتولاس در ایران منتشر می‌شود. پوئرتولاس این‌بار داستان مادری را شرح می‌دهد که برای رسیدن به دخترکش ناممکن را ممکن می‌کند. مادر که قول داده در روز مشخصی از فرانسه به سوی آفریقا و بیمارستانی پرواز کند که دخترک بیمارش در آن بستری است، ناگهان با مشکلی روبه‌رو می‌شود که هیچ چاره‌ای برایش پیدا نمی‌کند. آتش‌فشانی قدیمی فوران کرده و دودهای ناشی از آن همه پروازهای فرودگاه‌های پاریس را لغو کرده است.

استفاده از دیگر وسایل حمل و نقل نیز امکان‌پذیر نیست. مادر باید چه کند که سرِ وقت به دیدار دخترکش برسد و بدقول نشود؟ کاش می‌شد پرواز کند. فکر دیوانه‌واری است؟ برای دنیای پری‌وار و پُر قصه رومن پوئرتلاس اما این‌گونه نیست! مادر با راهبی آشنا می‌شود که حرف‌های عجیب و غریبی می‌زند و مدعی است کارهای ناممکنی می‌تواند انجام دهد. آیا او می‌تواند برای مسافر درمانده ما راهی بیابد؟

پوئرتولاس در این رمان که در وصف عشق مادرانه، قصه فداکاری همه مادران دنیا را به تصویر می‌کشد، مادرانی که حتی حاضرند از جان خود بگذرند تا آرزوهای کودکانشان را برآورده کنند. این رمان ادای دِینی است به مادرانی که خود و رؤیاهایشان را فراموش کردند تا لبخند بر لب‌های کودکانشان بنشانند.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود

نویسنده
رومن پوئرتولاس
مترجم
ابوالفضل الله‌دادی
نوبت چاپ ٢
تعداد صفحات ٢٨٠
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩٨
سال چاپ اول ١٣٩٧
موضوع
داستان‌های فرانسه
نوع کاغذ بالکی
وزن ٢٧٢ گرم
شابک
9786002784186
توضیحات تکمیلی
وزن 0.272 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

ملک بهمن

9,000 تومان
افسانه‌ها و قصه‌های کهن فارسی علاوه بر این‌که گنجینه‌هایی از مضمون و تمثیل به شمار می‌روند حاوی نکات شیرین و خواندنی هستند که در همه دوره‌ها خواندن این قصه‌ها خالی از لطف نیست. ملک بهمن کتاب دیگری از مجموعه ادبیات عامه است که پیش‌تر انتشارات ققنوس مجلدهایی از آن را روانه بازار کتاب کرده است. ملک بهمن و ملک سهراب پسران «ملک فریدون شاه» هستند که هر کدام در حسن جمال و شجاعت و دلاوری یگانه آفاق بودند. ملک بهمن هجده ساله و ملک سهراب یازده ساله بودند. ملک بهمن علاقه خاصی به سوارکاری داشت و همواره دویست سوار مخصوص او را همراهی می‌کردند. کتاب ملک بهمن دوازده باب قصه‌های مهیج و خواندنی را در خود جمع کرده است. در باب اول می‌خوانیم: «روزی سواران مرکب می‌تاختند و غزالان را به خاک هلاکت می‌انداختند که ناگاه آهوی خوش‌خط و خالی نمودار شد. ملک بهمن گفت: کسی از عقب آهو نرود که می‌خواهم او را زنده بگیرم.» ملک بهمن سر در پی آهو می‌گذارد و به ناگاه سر از جنگلی سبز و خرم در می‌آورد که تا کنون آنجا را ندیده بود. آهویی که ملک بهمن او را تعقیب کرده بود در آتشی که از زمین برمی‌خیزد گرفتار می‌شود و سرا پا می‌سوزد. ملک بهمن از ترس بر خود می‌لرزد و قصد فرار می‌کند اما... . در چاپ جدید داستان‌های کهن که از این پس با عنوان «مجموعه ادبیات عامه» منتشر خواهند شد، با بهره از نسخه‌های متعدد و با به کارگیری رسم‌الخط جدید، نسخه‌ای حتی‌المقدور به دور از لغزش‌ها و خوشخوان ارائه می‌گردد. «رستم نامه»، «حاتم طائی»، و «امیر حمزه صاحبقران» مجلدهای قبلی این مجموعه هستند که در سال ١٣٩٤ منتشر شده‌اند.

گورستان اهل فرنگ

8,500 تومان
در اوایل دوران استعمار سیرالئون توسط انگلیسی‌ها، اکثر میسیونرهای مذهبی و کارمندان سفیدپوست اداره مستعمرات بر اثر آب و هوای سالم این سرزمین و انواع بیماری‌های استوایی تلف شدند. انگلیسی‌ها در آن سال‌ها کشور سیرالئون را به طعنه "قبر مرد سفید" یا "گورستان اهل فرنگ" می‌نامیدند. این کتاب پژوهش رندانه‌ای است درباره سنت سحر و جادو در غرب آفریقا و برخورد و مقابله دو فرهنگ کاملاً متضاد در دوران "جنگ تمدن‌ها" و در عین حال داستانی است مهیج که خواننده را تا صفحه آخر مسحور می‌کند. دولینگ متولد سال ١٩٥٥ در اوماها (ایالت نبراسکا) است که پس از تحصیلات دانشگاهی در رشته ادبیات انگلیسی مدتی به عنوان فیزیوتراپ در بیمارستان به کار پرداخت. جواد سیداشرف پیش از این کتاب‌های پرفروش "حشاشین"، "دختر مغول" و "مفتش و راهبه" را ترجمه کرده است.‏

خوشبختی در راه است

35,000 تومان
« روز اول ژانویه سال ١٨٩١ زنی ریزنقش و مردی درشت هیکل در گورستان قدیمی جینوئا قدم می‌زنند . هر دو حدود چهل سال دارند . زن سری بزرگ و در عین حال بچه‌گانه با خرمنی از موهای سیاه و مجعد دارد ، حالتش مشتاق و اندکی التماس‌آمیز است . نشانه‌هایی از فرسودگی در چهره‌اش پدیدار شده . مرد تنومند است . » داستانهای این کتاب برش‌هایی از زندگی مردم و به صورت واقع‌گرایانه نوشته شده است . « گستره‌ها » ، « گودال‌های عمیق » ، « رادیکال‌های آزاد » ، « صورت » ، « بعضی زنان » ، « بازی کودکانه » ، « چوب » و « خوشبختی در راه است » داستانهای این کتاب هستند . « آنچه در وجود خودم می‌شناسم ، شرارت خودم است و این راز آرامش من است . منظورم این است که بدترین وجه وجود خودم را می‌شناسم . ممکن است این وجه وجود من بدتر از بدترین وجه وجود خیلی از آدم‌ها باشد ولی در حقیقت مجبور نیستم در این مورد فکر کنم یا از این بابت نگران باشم . » آلیس مانرو نویسنده کانادایی یکی از نویسنده‌های مطرح جهان و برنده جایزه‌های مختلف از جمله « من بوکر پرایز » است . کتاب‌های « فرار » ، « رویای مادرم » ، « دست مایه‌ها » و . . . پیش از این از او ترجمه و منتشر شده است . کتاب « خوشبختی در راه است » در ٣٢٨ صفحه راهی بازار نشر شده است .

آینه تال

16,000 تومان
«بی‌مَردی» شاید اولین دلیل باشد که زنِ راویِ رمان «آینه تال» بخواهد خودش را ثابت کند. بعد از سال‌ها مدیریت کترینگی کوچک که تنها جشن‌های جمع‌وجور تولد و نامزدی و گودبای‌پارتی را برگزار می‌کرده و با مشتری‌های بدحساب، پرتوقع و تازه‌به‌دوران رسیده سر و کله می‌زده، یک‌باره تصمیم می‌گیرد بپرد وسط یک چالش بزرگ. قرارداد برگزاری یک جشن بزرگ ششصدنفره را امضا می‌کند تا برای پسر یک کارخانه‌دار معروف عروسی‌ای شاهانه برپا کند... بی‌خبر از آخر و عاقبت این ریسک بزرگ، صابون همه دوندگی‌ها و هماهنگی‌های بی‌پایان با ظروفچی‌ها و خالتورها و آشپزها و آتش‌بازها را به تن می‌مالد. در عین حال می‌ایستد روبه‌روی مادر، ناپدری و بهرام‌خانی که می‌خواهد جوانی کند و پسربچه پنج‌ساله‌اش که حالا مرد کوچکی شده با انگشتی که نشانه می‌رود و متهم می‌کند... همه این‌ها زن راوی «آینه تال» را تا آن‌جا می‌برد که برای گرفتن حقش در خانه‌‌ای را با لگد بکوبد، چهارزانو وسط کوچه بست بنشیند و... در قسمتی از کتاب می‌خوانیم: تایلندی راست‌راستی تایلندی نیست، فقط چون از تایلند جنس می‌آورد، اسمش شده تایلندی؛ مثل نون‌خشکی که مسلماً اسمش نون‌خشک نیست!  قدیم‌ها یک ترکیه‌ای هم بود و قبل‌تر از آن یک قشمی، اما اب نادرخان با آن‌ها توی یک جوی نرفت...   نقدی بر این کتاب

استنفورد 6…زیبایی شناسی اگزیستانسیالیسم

7,000 تومان
دانشنامه فلسفه استنفورد-٦ بسیاری از علاقه‌مندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیده‌اند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده‌ باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخل‌های مناسبی برای ورود به گستره‌های متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که می‌خواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینه‌های راهگشایی که پیش ‌رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخل‌های مربوط به آن در این دانشنامه برود. نگارش، تدوین و انتشار مدخل‌های دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر این‌که پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگی‌های درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی می‌آید که می‌خواهند در زمینه‌ای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقه‌مند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه می‌نماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.

بگذار برسانمت

7,000 تومان
بگذار برسانمت شامل ١٧ داستان کوتاه و خواندنی است. در داستان اول این کتاب می‌خوانیم: پدرم می‌گوید: «چند بار بهت بگویم هر روز هر روز چادر سرت نکن برو پی خرید آت و آشغال.» مادرم می‌گوید: «وا! کِی من هر روز هر روز رفتم؟ به جای دست درد نکند است شمس‌الله؟» «حالا کدام چادر سرت بود؟» «همان چادر مشکی گلدارم. مگر فرقی هم دارد.» «دِ همین دیگر! حالا کو تا تو فرق این چیزها را بفهمی.» «باز از خودت حرف درآوردی شمس‌الله؟» «اگر زن موقع راه رفتن قرو قمیش نیاید کسی باهاش کار ندارد.» «خجالت بکش شمس‌الله! بعدِ یک عمر کلفتی تو این خانه، این دستمزدم است، آفرین شمس‌الله! آفرین! خوشم باشد.» «حالا چه شکلی بود؟» «خیر سرش موهای جوگندمی‌اش را زده بود بالا اما ابروهای آن چشم‌های هیزش سیاه بود.» «بفرما! ببین چطوری رفته تو نخ آقا!» «خوب، نگه داشت کنارم؛ فکر کردم فامیلی همسایه‌ایه، نگاهش کردم. وقتی بی‌حیا گفت: بگذار برسانمت، روم را برگرداندم.»... محمد رضا گودرزی نویسنده این کتاب است که از مجموع آثار وی مجموعه پشت حصیر، فینالیست بنیاد گلشیری و منتقدان مطبوعات شده است.