دختر رهبر سیرک

42,000 تومان

نویسنده‌ی کتاب معروف «دنیای سوفی» این بار حکایتی از خاطرات دختری را بازگو می‌کند که سودای ثروت اندوزی در سر دارد: «تصمیم گرفته‌ام همه چیز را بازگو کنم. می‌نویسم تا خودم را بهتر بشناسم. تلاش می‌کنم تا حد ممکن روراست باشم. البته این بدین معنی نیست که من قابل اعتماد هستم. کسی که با هر آنچه در باره زندگی خویش می‌نویسد، می‌تواند خود را قابل اعتماد جا بزند، قاعدتاً حتی پیش از آن که عازم آن سفر دریایی پر مخاطره شده باشد، کشتی اش به گل نشسته و خود را به کشتن داده است.»

پدرم را فقط روزهای یکشنبه می‌دیدم. ما به سیرک می‌رفتیم. سیرک بد نبود، اما وقتی به خانه برمی‌گشتیم برای خودم نقشه تهیه سیرک بهتری را می‌کشیدم. آن موقع هنوز نوشتن بلد نبودم و نقشه سیرک مورد علاقه‌ام را در ذهنم می‌پروراندم. در این قسمت هیچ مشکلی نبود من خود سیرک را هم در ذهنم مجسم می‌کردم که البته فقط شامل چادر بزرگ سیرک و صندلی‌ها نمی‌شد، تمام حیوانات و دست اندرکاران اجرای برنامه را نیز مجسم می‌کردم که چون نقاشی‌ام خوب نبود، کار سختی بود. خیلی زود و پیش از شروع مدرسه، نقاشی کشیدن را کنار گذاشتم.

شقایق قندهاری، مترجم این کتاب پیش از این در انتشارات ققنوس کتاب پر فروش «ده راز موفقیت و آرامش درونی» نوشته دکتر وین دایر را ترجمه کرده است.

در انبار موجود نمی باشد

شناسه محصول: 9789643116309 دسته: برچسب: , , ,
توضیحات

دختر رهبر سیرک

نویسنده
یوستین گوردر
مترجم
شقایق قندهاری
نوبت چاپ ٤
تعداد صفحات ۲۷۹
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩٩
سال چاپ اول ١٣٩٤
موضوع
——
نوع کاغذ بالکی
وزن ۲۶۹ گرم
شابک
9789643116309
توضیحات تکمیلی
وزن 0.269 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “دختر رهبر سیرک”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

گیسیا

21,000 تومان
گیسیا زنی است که دل در گرو فرهنگ و ادبیات سرزمین مادری‌اش دارد. بین او و ریشه‌هایش سال‌ها فاصله افتاده است. او درگیرودار زندگی روزمره و در آخرین شب تابستان با تغییری غیرمنتظره در زندگی‌اش روبه‌رو می‌شود. گیسیا در تکاپوی سروسامان دادن به اوضاع و در تلاش برای برگردان زندگی‌اش به وضعیت قبل، سفری می‌کند به درون خودش و خاطراتش را با سه مرد مهم زندگی‌اش، می‌کاود. سپس... در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم: گیسیا موها را خیس کرد. شانه را نوازشگرانه بر رشته‌ای از  موهای ابریشم‌گون ارکیده کشید و با  قیچی آن را برید. تارهای مو بر زمین ریخت.  شانه بار دیگر رشته‌ای مو را نوازش کرد. تارهای مو از شانه گریختند. گیسیا، این موها هوس جدایی از سر ارکیده ندارند. تو داری آن‌ها را به زور می‌بری. دست‌کم  آن‌ها را بنواز گیسیا. تو سلاخی گیسیا! پس به قربانی‌ات آب بده نوازشش کن و آنگاه  سلاخی‌اش کن.  گیسیا رشته‌ای دیگر از موها را نوازش کرد و برید. به نوک موها نگاه کرد و گلوله داغ در سینه‌اش چرخید؛  از نوک موهای ارکیده  خون می‌چکید.

عشق و رُب به اندازه کافی

3,000 تومان
« می‌دانی همین امروز بچه‌ام از لب همین بالکن پرت شد پایین . من توی بالکن کوچیک خونه نشسته بودم . داشتم با اسباب بازی‌های بچه ور می‌رفتم . یک دفعه دیدم بچه‌م روی دیوار بالکنه . تا به خودم بیایم و بجنبم به سبکی یک پرنده رفته بود . » آدم‌هایی که ما هستیم فرق زیادی بین خواستن و نخواستنمان نیست . وقتی زیاد می‌خواهیم ، خیلی زیاد ، می‌کُشیم و وقتی نخواهیم ، خیلی زیاد ، باز هم می‌کُشیم . آنچه در داستانهای کتاب « عشق و رُب به اندازه کافی » گرد هم آمده‌اند ، به ظاهر پراکنده‌اند اما در پس همه آنها یک کشتن هست . مهم نیست که کشتن بر چند نوع است مهم این است که هست و تا کشتن هست زندگی باید کرد . کتاب « عشق و رُب به اندازه کافی » در ٩٦ صفحه راهی بازار نشر شده است .

کهنه‌های همیشه نو

280,000 تومان
نمایش‌ روحوضی‌ در کناز تعزیه‌خوانی‌، نقالی‌، شبیه‌سازی‌، پرده‌داری‌، مرشد و بچه‌ مرشد، معرکه‌گیری‌ و... در گذشته‌ پایه‌ گرفت‌ و سالیان‌ سال‌ مجلس‌آرای‌ جشن‌های‌ گوناگون‌ طبقات‌ مختلف‌ مردم‌ بود. تغییر سبک وسیاق زندگی‌ مردم‌، آپارتمان‌نشینی‌ و برخی‌ علل‌ دیگر باعث‌ شد که‌ این‌ هنر مردمی‌ به‌ تدریج‌ از صحنه‌ روزگار محو شود و جز یاد و خاطره‌ای‌ از آن‌ باقی‌ نماند. مرتضی‌ احمدی‌ از پیشکسوتان‌ نام‌آور تئاتر ایران‌ در این‌ کتاب‌ خویش‌ ثمره‌ کوشش‌ چندین‌ ساله‌اش‌ را مجموع‌ کرده‌ و ترانه‌هایی‌ را که‌ اصطلاحاً روحوضی‌ و ضربی‌ خوانده‌ می‌شوند به‌ همراه‌ نُت‌ آن‌ها و مقدمه‌ای‌ در باب‌ هنر سنّتی‌ نمایش‌ به‌ خوانندگان‌ عرضه‌ کرده‌ است‌

مُرده ریگ

4,000 تومان
فال قهوه نشان از مرگ کوروش می دهد. قهوه های ماسیده در ته فنجان محور داستانی است که با مرگ کوروش اتفاق می افتد. شیرین و شیوا یکی با روایت شاعرانه و دیگری  عوامانه خود از مرگ کوروش آروزهایشان را بر باد رفته می بینند. آرش اما در این میان با رویا پردازی به دنبال میراث مرده کوروش است هر چند که از این ماجرا طرقی بر نمی بندد. روایت های موازی با زبان خاص شخصیت ها از ماجرایی که با مرگ کوروش شکل می گیرد رمان را در دایره ای از آروزهای برباد رفته ای قرار می دهد که نشان از میراث مرده ای دارد که خود نیز طبق روایتش در رمان, آرزوهایش برباد رفته است: "خیر سرش خبر مرگش رو از خودش در آورده مثلا می خواد جلب ترحم کنه."

از مزرعه

18,000 تومان
 جویی رابینسون مشاور تبلیغاتی ٢٥ ساله تصمیم می‌گیرد همراه همسر دوم و پسرخوانده‌اش به مزرعه مادری‌اش بازگردد . او در خانه مادرش سعی می‌کند مسیر زندگی خود را مرور کرده و مورد ارزیابی قرار دهد . فضای این روستا تا ٣ روز لبریز می‌شود از صدای ذهن این ٤ شخصیت ! اما جستجوی عشق و امید به یافتن آرامش با بروز مصیبت جدید مسیری تازه پیدا می‌کند . « ما چهار نفر تنها بودیم . روی دیوارها غیبت یک نفر دیگر هم محسوس بود . بالای کاناپه که کوسن‌هایش پوشیده از موهای ریخته سگ بود ، دوازده سال تمام پرتره‌ای رسمی از جون آویزان بود ، در کنار عکسی از من که در همان زمان گرفته شده بود ، در استودیویی در آلتن ، زمانی که بیست و اندی ساله و تازه عروس و داماد بودیم . » جان آپدایک همانگونه که لوس‌آنجلس تایمز درباره او نوشته استاد بیان و فرم ادبی است . پیشتر از این نویسنده و توسط همین مترجم ، سهیل سُمّی ، کتاب « فرار کن خرگوش » منتشر شده بود .

نباید گفته شود

12,000 تومان
«تهران» اسم رمز خیلی از خاطره‌هاست. شهر شلوغی که این روزها خیلی از آدم‌ها بنا به عادت همیشگی‌شان، خودشان را در آن گم می‌کنند تا از خود رد و نشانه‌ای برجا نگذارند. خیلی از آدم‌ها نمی‌توانند همه چیز را بگویند. یعنی اینکه خیلی از حرف‌ها نباید گفته شود. چرا؟ : «فکر می‌کنم فقط با نوشتن می‌توانم خودم را برای گفتن این موضوع آماده کنم. پس بهتر است اول از همان سال‌ها شروع کنم، سال‌‌هایی را که به عقب دویده‌ام و هر چیز را لگد کرده‌ام... یادم می‌آید، قدیم‌ها موقع نوشتن انشا جمله اول خیلی سخت بود. همیشه به پدرم می‌گفتم جمله اول را بگوید. وقتی جمله اول را می‌شنیدم، راه می‌افتادم و شروع می‌کردم به نوشتن و اصلاً به این فکر نمی‌کردم که باید ده خط شود. آن موقع‌ها نمی‌دانستم که همه چیز را نباید نوشت و گفت. بعدها که فهمیدم، چند جمله کلیشه‌ای را که انگار زبان آدم را باز می‌کرد، یاد گرفتم.» تا امروز برای خودم برو بیایی داشتم. اصلاً فکرش را هم نمی‌کردم که دنیا حساب و کتاب داشته باشد و این عقربه‌های لامصب که روی صفحه سفید راه می‌روند، چیزی را بشمارند. اصلاً نمی‌دانستم همین ساعت کوچک لعنتی که الان از آن اتاق هم صدای تیک‌تاکش می‌آید و اعصابم را خرد می‌کند، همان ساعت پاندول‌دار خانه آقای اربابی باشد که اولین بار در تهران دیدم.