

دري وري
23,000 تومان
معرفی کتاب دری وری
شاهکاری خواندنی از استاد طنز ایران، ابراهیم رها!… در کتاب دری وری که مجلد نخست از سهگانهی هردمبیل به شمار میرود، با ماجراهای آقای معیری همراه خواهید شد؛ پیرمرد فرتوت و پرزحمتی که با مرگ دیرهنگامش حسابی اعضای خانوادهی خود را به دردسر میاندازد…
درباره کتاب دری وری
طنز از دیرباز سلاحی نیرومند برای نقد ساختارهای سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه بوده است.
در لباس طنز میتوان به هر چیز و هر کس تاخت و از تبعات احتمالی مصون باقی ماند؛ مثل ملیجکهای دربار شاهان که با تظاهر به دیوانگی همه چیز و همه کس، از جمله شخص پادشاه را، به باد سخره میگرفتند.
طنزنویس مدرن از جهاتی بیشباهت به همین ملیجکها نیست. او عامدانه و آگاهانه خود را به دیوانگی میزند و با اختیار کردن زبانی هجوآمیز و گزنده، ساختارهایی را که به گمانش در کار به یغما بردن ماهیت زندگی انسانیاند، به باد انتقاد میگیرد.
یکی از خبرهترین طنزنویسان ادبیات معاصر ایران، بیگمان ابراهیم رهاست، و یکی از بهترین آثار در کارنامهی ابراهیم رها، بیشک کتاب دری وری است؛ یک داستانِ طنزِ اجتماعیِ کوبنده که خواننده را توأمان میخنداند و به تفکر برمیانگیزد.
قهرمان کتاب دری وری آقای معیری نام دارد؛ او پیرمردی فرتوت و ازپاافتاده است که قریب به صد سال از خداوند عمر با عزت گرفته! به قول راوی داستان، گویی حتی ملکالموت، یا همان جناب عزرائیل هم با آقای معیری تعارف دارد و روی ستاندن جانش را ندارد. آقای معیری عاشق پیادهروی، غذای خوب، و البته، شیفته و شیدای دکتر مصدق است!
سوال اساسیِ ذهنِ پرسشگر او نه بودن یا نبودنِ شکسپیری، بلکه این است: چرا و چگونه مردم همیشه حاضر در صحنهی ایران، ظرف چهل و هشت ساعت، از «زندهباد مصدق» به «مرده باد مصدق» تغییر موضع دادند؟! به هر جهت، علاقهی آقای معیری به اسطورهاش، مصدق، چنان بیحدواندازه است که به هیچ فرد یا گروهی که رنگ و بویی از کودتای 28 مرداد داشته باشد، روی خوش نشان نمیدهد؛ از شعبان بیمخ گرفته تا ازهاری و که و که و که.
داستان کتاب دری وری زمانی روی غلتک میافتد که آقای معیری، پس از مدتی چانهزنی و انجام کارهای اداری، سرانجام راضی میشود که جان شیرینش را تسلیم حضرت جانآفرین کند، و به زبان خودمانی، بساطش را جمع کند و عازم دار فانی شود.
یا اگر دوست دارید راحتتر بگوییم: بمیرد! پس از مرگ آقای معیری المشنگهای در خانهی او به پا میشود که بیا و ببین! این المشنگه از آنجا آب میخورد که آقای معیری در طول عمر پربرکتش، به خود زحمت گرفتن شناسنامه نداده بوده، و با شناسنامهی برادر مرحومش کارهای اداریاش را رفعورجوع میکرده. حالا وارثان او چطور این واقعیت را به مأمور ثبت احوال حالی کنند؟…
پیرنگ رمان دری وری، چنانکه از توضیحات فوق برمیآید، ضربآهنگی تند و نفسگیر دارد. در این رمان با سلسلهای از شخصیتهای متنوع روبهرو میشویم که هر یک به نوعی، نمایندهی بخشی از جامعهی ایران به شمار میروند.
ابراهیم رها به خوبی توانسته از طریق نقل داستانی بامزه و سرگرمکننده، واقعیات ناخوشایندِ حیات ایرانی را به تصویر بکشد.
لازم به ذکر است که کتاب دری وری مجلد نخستِ سهگانهای به نام «هردمبیل» به شمار میرود. دو مجلد دیگر این سهگانه به ترتیب «پرت و پلا» و «چرت و پرت» نام دارند.
فقط 2 عدد در انبار موجود است
دري وري
نویسنده |
ابراهیم رها
|
مترجم |
—
|
نوبت چاپ | 7 |
تعداد صفحات | 91 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1402 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
طنز و کاریکاتور
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786002296603
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
برسد به دست لیلا حاتمی
درختستان توس
معرفی کتاب درختستان توس
کتاب درختستان توس، زندگی دو برادر و شیوهی مواجههی آنها با مرگ و زندگی را روایت میکند. یاروسواف ایواشکیه ویچ سعی دارد با استفاده از نثری فصیح و گیرا، جدال و همدلی دو برادر داستان را در جایی که زیبایی و عریانی طبیعت با احساسات انسانی درهم آمیخته است، نشان دهد. این اثر ذیل مجموعهی «برج بابل» به انتشار رسیده است.دربارهی کتاب درختستان توس
کتاب درختستان توس (The Birch Grove)، نوشتهی یاروسواف ایواشکیهویچ (Jarosław Iwaszkiewicz)، از آنجایی شروع میشود که بولِسواف، برادر بزرگتر استانیسواف که به دلیل مرگ همسرش، دچار ناراحتی و افسردگی شده، خود را در خانهای جنگلی زندانی کرده و میخواهد در تنهایی بمیرد. اما بهصورت کاملاً اتفاقی با برادر کوچکترش، ملاقات میکند. استانیسواف اگرچه سرزنده و پر از شور زندگی به نظر میرسد، اما دچار بیماری شده و به خانه پدری بازگشته تا بتواند در آنجا بمیرد. این کتاب در پی آن است که احساسات و دیدگاههای بولسواف و استانیسواف، دو برادری که در شرایط روحی و جسمی متفاوت هستند را با مسئله مرگ و زندگی نشان دهد؛ یکی میتواند زنده بماند و به زندگی ادامه دهد اما در آرزوی مرگ است و دیگری خواهان زندگی است، اما باید بمیرد. محور اصلی کتاب درختستان توس، تقابل یا همراهی انسانها در برابر موضوعاتی مانند طبیعت، احساسات انسانی، مرگ، زندگی و... است. یاروسواف ایواشکیهویچ، توانایی زیادی در برانگیختن احساسات و همذاتپنداری خواننده با داستان را دارد. او از طریق نثر شیوا و غنی خود، مضامین عشق، گذر زمان، از دست دادن و... را بررسی کرده و داستانی عمیق و دروننگری را روایت میکند که شخصیتها اگرچه در برخی از موضوعات با یکدیگر اختلاف نظر دارند، اما در مسائل دیگر، میتوانند همدل باشند؛ بنابراین شاید بتوان گفت انتخاب طبیعت وحشی و درختان توس توسط نویسنده، به عواطف و احساسات دوپهلو و مبهم شخصیتهای داستان افزوده است؛ درخت توس، نمادی از مرگ و زندگی است، چراکه به دلیل سفیدپوش بودنشان، امید و سرزندگی را تداعی میکنند، اما ظرافت و شکنندگی آنها، مرگ و نابودی را میرساند.ساختار انقلابهای علمی
زيرآفتاب خوش خيال
معرفی کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر
جیران گاهان در کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر به روایت ازدواج دختری یهودی به نام مونا با مردی مسلمان میپردازد و مسائل و مشکلات زندگی این دو زوج را قبل و بعد از ازدواج به تصویر میکشد. این اثر که اولین رمان جیران گاهان، نویسنده جوان ایرانی است، در سال 1389 موفق به کسب جایزه بهترین رمان اول بنیاد گلشیری شده است. مونا دختری یهودی است که علیرغم عرف و دینی که دارد به پسری مسلمان که استاد موسیقی است، علاقهمند میشود و همین موضوع باعث میشود تا خانوادهاش او را طرد کنند. اما مونا از عشقش دست برنمیدارد و به خاطر شهریار به ظاهر مسلمان شده و با او ازدواج میکند. پس از مدتی که از زندگی زناشویی مونا و شهریار میگذرد، دچار مشکل شده و رابطهشان به جدایی ختم میشود. مونا مجبور میشود به تنهایی زندگی کند و یک روز با تماس خواهرش و اطلاع از بیماری مادرشان باعث میشود تا مونا شروع به مرور وقایع گذشته کند. جیران گاهان هنگام نگارش، نگاهی بیطرفانه به داستان داشته و از افراط و تفریط دوری میکند. همین موضوع سبب میشود تا روایت داستان باورپذیرتر جلوه کند. او در روایتش از شیوه جریان سیال ذهن استفاده کرده اما آن را به گونهای بکار برده است که شما را گیج نمیکند. زیباترین و در عین حال قابل تقدیرترین جنبه کتاب زیر آفتاب خوشخیال عصر آن است که از رائهی چهرهی سیاه یا سفید به شخصیتهای داستان پرهیز شده است. چهرهی خانوادهی مونا که کلیمی هستند به صورتی انسانی به تصویر کشیده شده است و هیچ کدام از آنان یکسره خوب یا یکسره بد نیستند. تمام شخصیتهای داستان از جمله مونا و شهریار جنبههای مثبت و منفی دارند. حتی در روند داستان اشارهای به پیشداوریهای پدر و مادر شهریار در رابطه با کلیمیان میشود. از ظرایف قابل احترام این کتاب نیز میتوان به عدم تجانس فرهنگی در بین خانوادههای این زوج اشاره کرد. عدم پذیرش کامل مونا از سوی خانوادهی شهریار گرمای رابطهی عاطفی این دو نفر را سرد کرده و به گونهای روایت میشود که گویی جدایی آنها به دلیل این عدم تجانس فرهنگی و پیشداوریهای ذهنی از پیش رقم خورده است. با اینکه شهریار در روند داستان، تلاشش را برای شناخت بهتر فرهنگ خانواده مونا میکند اما رفته رفته این تمایل به شناخت کم شده و جایش را به رفتاری آمرانه و مردسالارانه میدهد. در بخشی از کتاب زیر آفتاب خوشخیال عصر میخوانیم: شیشه شور را از روی هرهی پنجره برمیدارد. دمپاییها را به نوبت میکند و روی هره میرود. وزنش را روی پنجره میاندازد. شیشه شور را فشار میدهد. قطرههای ریز آب روی شیشه پخش میشوند. بوی تمیزی دماغش را پر میکند. روزنامه را روی سطح بیرنگ، محکم بالا و پایین میکشد. پشت قطرههای آب و کف، کوچه خالی است. نه زنی، نه مردی، نه گربهای، نه بچهای. کوچه خوابیده. یکی دو ساعت دیگر خیابان پر میشود از مامانها که سرشان را از در ورودی آپارتمانها بیرون میآورند و سر بچهها داد میکشند. پسربچهها که گلکوچیک بازی میکنند و دختر بچهها که دم در خانهی همدیگر میپلکند. فقط یک دختر مومشکی با پسرها فوتبال بازی میکند. آنقدر ریزه است که خودش را چابک از لا به لای پسرها رد میکند و شوت میزند توی دروازهی زپرتی که میگذارند وسط کوچه. موسی و ادنا عاشق فوتبال بودند. مامان نمیگذاشت بروند توی کوچه. میگفت: «لازم نکرده با این گوییمها بازی کنین واسهی من.» موسی توی خانه رژه میرفت و میگفت: «حرفم باهاشون نباید زد. چه برسه به فوتبال بازی کردن.» این کلمه را تازه یاد گرفته بود. تا چند ماه همهچیز و همهکس مزخرف بودند. مسئلههای ریاضی، پسرهای گوییم همسایه، ماهیهایی که هر از گاهی توی حوض جان میدادند، روی آب بیحرکت بالا آمدند و چپه میشدند، و شلوار پارهاش که هرچه مامان میدوخت هفته بعد دوباره خشتکش جر میخورد. ادنا ولی دور از چشم مامان توی کوچه میپرید. مخصوصاً وقتهایی که مامان تو زیرزمین بود. او لب حوض مینشست و با انگشتهای پایش بازی میکرد. شصت پای چپ با راست احوالپرسی میکرد و بهش شبات شالم میگفت.عشق نامه ي ايراني
پروفسور شُخُلی و دستیارش خُلخُلی 2/ داستانهایی فلسفی دربارهی زمان
وقتی به یک آکادمی فکر میکنید، احتمالاً تصویر ساختمانی خیلی بزرگ با یکعالمه استاد و دانشجو میآید توی ذهنتان، اما «آکادمی کپلی» اینشکلی نیست! بیشتر وقتها توی این آکادمی فقط دو نفر هستند: پروفسورشخلی و خلخلی.
پروفسورشخلی استاد آکادمی کپلی است و خلخلی هم دستیارش. خلخلی سعی میکند تا میتواند از استادشخلی فلسفه یاد بگیرد، اما خب چون بیتجربه است، دستهگلهایی هم به آب میدهد!
آنها هر بار در مورد چیزهای مختلفی حرف میزنند. موضوع بحث آنها در این کتاب «زمان» است.
البته... اگر فکر کردهاید که زمان یعنی ساعتها و روزها و سالهای مختلف که یکییکی پشتسرهم میآیند و میروند، یادتان باشد اصلاً نظرتان را به پروفسورشخلی و دستیارش نگویید، چون بعدش پروفسورشخلی کامپلیتلی سرتان را با توضیحاتش میخورد! حالا اگر این سؤال برایتان پیش میآید که اگر «زمان» همینها نیست، پس چیست، این کتاب را بخوانید، شاید چیزی دستگیرتان شد.
در بخشی از کتاب پروفسور شخلی و دستیارش خل خلی 2: داستانهایی فلسفی دربارهی زمان می خوانیم:
پروفسور شخلی توی آکادمی کپلیاش نشسته بود و طبق معمول، سر دستیار خلخلی غُرغُر میکرد: «چند دفعه بهت بگم دستوری که بهت میدم سر ساعت انجامش بده؟» «وای باز چی شده پروفسور؟!» «زبونت هم که درازه! الان دفترچهی یادداشتهای روزانهی من رو ببین. خالی مونده! کامپلیتلی خالی! من دیروز چی کار کردم؟ کسی نمیدونه. محققان درموندن که من دیروز چی کار کردم. ولی نمیدونن. چرا؟ چون دستیارم یادش رفته یادداشت روزانهی من رو بنویسه.» بعد مکث کرد و آب دهانش را قورت داد و گفت: «برای تاریخ این کشور متأسفم!»محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کنددانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-روشنگری
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ تکنولوژی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-سعادت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بدنآگاهی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ اخلاق کانت
آدمکش کور
دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیباییشناسی آلمانی
نویسنده | پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی |
مترجم | سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامیپورفرد |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٣ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٩ |
تعداد صفحات | ٥٣٦ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
شابک | ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
وزن | ٧٨٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.