دستور زبان فارسی بر اساس نظریه‌ی گروه‌های خودگردان در دستور وابستگی

125,000 تومان

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

دستور زبان فارسی بر اساس نظریه‌ی گروه‌های خودگردان در دستور وابستگی

نویسنده امید طبیب‌زاده
مترجم
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات 492
قطع و نوع جلد وزیری (شومیز)
سال انتشار 1391
شابک 9789642131594
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “دستور زبان فارسی بر اساس نظریه‌ی گروه‌های خودگردان در دستور وابستگی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

گفتار در روش

115,000 تومان
چاپ حاضر بر اساس نسخه‌اي از گفتار در روش آماده شده كه انتشارات فلسفي وٍرن آن‌را در شمار «مجموعه متون فلسفي» خود به همراه مقدمه و حواشي اتين ژيلسون منتشر كرده است. ويژگي اين چاپ، مقدمه موجز اما پر مغز و نيز حواشي مفصل و موشكافانه اتين ژيلسون است؛ اما امتياز اصلي از آنٍ حواشي است. حجم حواشي تقريبا برابر است با حجم متن اصلي و ژيلسون، از خلال آن‌ها، كوشيده است تا بند به بند متن را بگشايد و معنا و جهت‌گيري اصلي گفتار را آشكار كند. ترجمه محمدعلي فروغي از گفتار در روش تاكنون بارها و بارها به چاپ رسيده است. بي‌ترديد در اين اقبال تاريخي، نثر استوار فروغي بسيار مؤثر بوده است: سبك نگارش فروغي بيش از هر نحو نگارش ديگر، و بهتر از هر جاي ديگر، به قامت اين كتاب نشسته است؛ زيرا اين گفتار، چنان‌كه دكارت گفته است، «سرگذشت» روحاني او است و نگارش فروغي مناسبت تام با اين «سرگذشت‌نويسي» دارد.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

کتاب انسانم آرزوست (برگزیده و شرح غزلیات مولانا)

525,000 تومان
معرفی کتاب انسانم آرزوست (برگزیده و شرح غزلیات مولانا) برگزیده و شرح غزلیات مولانا با عنوان “انسانم آرزوست” اثری است از “بهاءالدین خرمشاهی” که در آن چهارصد غزل از بهترین های کلیات شمس تبریزی انتخاب شده و و توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است. اشعار دل انگیز مولانا جلال الدین محمد بلخی، چیزی بیش از هفت قرن است که فارسی زبانان ادب دوست در ایران و کشورهای همسایه اش، نظیر افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان را به هم پیوند داده و آن ها را از این شهد شیرین عرفانی بهره مند ساخته است. علاوه بر آن بیش از یک دهه است که آثار مولانا به صورت جدی، در غرب گسترش پیدا کرده و عرفان و جهانی بینی او، حتی پس از عبور از فیلتر ترجمه و بازگردانی، مخاطبین زیادی را به خود جلب کرده است. اینک کتاب “انسانم آرزوست” به کوشش “بهاءالدین خرمشاهی” ، شرحی از چهارصد غزل برگزیده از کلیات شمس را که به دستان مولوی پژوه برجسته و پرکار، “دکتر توفیق ه. سبحانی” انتخاب شده اند، در اختیار خوانندگان قرار داده است که انتخاب این تعداد غزل از میان بیش از سه هزار غزل روح نواز، همچون نوشیدن جرعه ای از تنگ شرابی عرفانی است. “بهاءالدین خرمشاهی” در “انسانم آرزوست” ابتدا یک معرفی کوتاه از مولوی و خواجه شمس الدین محمد تبریزی ملقب به شمس ارائه می دهد و برخی از خصایص غزل های انتخابی را بر می شمرد. او همچنین درباره ی ساختار این گزینش و معیارهایی که در انتخاب غزل ها به کار رفته نیز صحبت می کند و مختصری از آشنایی شمس و مولانا و تاثیر آن بر زندگی هر دو طرف نیز ارائه می دهد. “انسانم آرزوست” در چیزی نزدیک به هزار صفحه توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است. .

اکنون ميان دو هيچ (مجموعه اشعار)

220,000 تومان
اکنون میان دو هیچ مجموعه‌ای از اشعار «فریدریش نیچه» فیلسوف و شاعر بزرگ آلمانی به شمار می‌آید. در حقیقت کتاب حاضر، اشعار فیلسوفی را دراختیارتان قرار می‌دهد که افکار و اندیشه‌هایش تأثیر بسیار عمیقی بر فلسفه‌ی غرب و حتی تاریخ اندیشه‌ی مدرن گذاشته است؛ با این اوصاف خواندن اشعار چنین فردی خالی از لطف نیست. وی در اشعارش معمولاً به موضوعاتی مانند خیر و شر، افول مذهب در جامعه‌ی مدرن و مفهوم ابر انسان می‌پردازد و با بهره‌گیری از استعاره، تمثیل و بازی‌های زبانی، تصویری عمیق از زندگی و پدیده‌های آن ارائه می‌دهد. با مطالعه‌ی کتاب «اکنون میان دو هیچ» شما نیز به این نتیجه می‌رسید که نیچه شاعر توانمندی بوده است؛ اما او خودش را علی‌رغم تمام توانایی‌ها به هیچ‌وجه شاعر نمی‌دانست و از شعر به عنوان بهانه‌ای برای انعکاس افکار و اندیشه‌هایش استفاده می‌کرد. در تمامی سطور این کتاب، شما نیز به وضوح این موضوع را درک می‌کنید؛ چرا که در جای جایِ «اکنون میان دو هیچ»، افکار نیچه‌ی فیلسوف بر نیچه‌ی شاعر چیره می‌شود. این مجموعه شعر خواندنی به بخش‌های مختلف «اشعار نوجوانی و جوانی»، «آوازهای شاهزاده‌ی دربدر»، «اندرزها و حکمت‌ها»، «هزل، نیرنگ و انتقام»، «مستانه‌سرایی‌های دیونیزوسی» و «پاره‌هایی از مستانه‌سرای دیونیزوسی» تقسیم شده‌است و این بخش‌بندی به شما کمک می‌کند درک درست‌تری نسبت به اشعار وی داشته باشید.

آفرینش و آزادی

275,000 تومان
از آن هنگام كه هرمنوتيك توانست از حد روش تفسير و شرح متون، يا در بهترين شكل از حد نظريه‌اي در تبيين نيروي فهم انساني فراتر رود، چندان نمي‌گذرد. تاريخ هرمنوتيك ادبي و هنري از اين هم كوتاه‌تر است، اما دستاوردهاي آن در همين مهلت كوتاه درخشان بوده است. هدف جستارهاي اين كتاب روشن كردن نسبت و همبستگي هرمنوتيك مدرن با زيبايي‌شناسي است. بخش نخست ‹‹گستره و مرزهاي معناگذاري در سخن هرمنوتيك›› از چهار جستار فراهم آمده كه به مسائل فلسفي بنيادين هرمنوتيك امروز همچون حقيقت، تجربه، افق تاويل، آفرينش معناها، مرزهاي نسبي‌نگري و شك‌آوري مي‌پردازند. در بخش دوم ‹‹سنجش امكانات تاويل هنري›› نيز چهار جستار آمده‌اند كه به مسائل كليدي فلسفه هنر امروز همچون تعريف هنر، واقعيت، تقليد و روايت از زاويه هرمنوتيكي توجه دارند. بخش نهايي دربردارنده شش جستار مستقل است كه مي‌توانند همچون نمونه‌هايي، يا به گفته نويسنده، آزمون‌هايي در بررسي هرمنوتيكي مرزهاي سخن هنري به كار آيند. اين كتاب نشان مي‌دهد كه امر مشترك ميان هنر و فلسفه، افق آزادي انساني است.

مجمع الجزایر گولاگ (جلد سوم)

600,000 تومان
هنگامي که «ماکسيم گورکي»، از اردوگاه‌هاي سيبري ديدن کرد، تا آخرين ساعات همه‌چيز همان‌طور گذشته بود که قدرت مي‌خواست. در همان لحظه‌هاي آخر بود که زنداني‌اي حقيقت را پيش روي نويسنده‌ي بزرگ روس گذاشت و به قول الکساندر سولژنستين، درست در زماني که گورکي سوار بر قايق، آنجا را ترک مي‌کرد، آن زنداني تيرباران شد و توامان همه‌ي آن آرمان‌هاي انساني جا گرفته در ذهن شبه‌ پيامبر شوروي، درحال فروريختن بود. هرچند او نمي‌دانست که اين فروريختن هم، به قيمت جان آن زنداني تمام شده است! گورکي پيرسال‌تر از آن بود که بتواند براي روايت آن‌چه دانسته بود کاري کند و ازهمين‌رو ظهور سولژنستين و روايت‌هايش از گولاگ، الزامي بود و مبدل به سهمگين‌ترين روايت‌هاي تاريخ بشري از سرحدات رنج زير يوغ استبداد شد. با اينکه در آغازين سال‌هاي پسااستاليني، نيکيتا خروشچف، سومين رهبر اتحاد جماهير شوروي، از در دوستي با سولژنستين درآمد و اجازه‌ي انتشار کتاب «يک روز از زندگي ايوان دنيسويچ» را صادر کرد، اما هيچ‌کس انتظارش را نداشت ماجراي گولاگ و گولاگي‌ها، از آن‌چه بر ايوان دنيسويچ رفته، فراتر باشد. شوک عظيم دوازده سال پس‌از چاپ «يک روز از زندگي...» اتفاق افتاد: نسخه‌هاي زيرزميني و بدون سانسور «مجمع‌الجزاير گولاگ»، حاصل ده سال تحقيق و تفحص الکساندر سولژنستين از اردوگاه‌هاي کار اجباري شوروي و گفت‌وگو با بازماندگان، در زمستان 1974، ميان مردم دست به دست شد. درحالي‌که جاسوسان کا. گ. ب، در همه‌جا به‌دنبال سولژنستين‌خوان‌ها بودند، وقايع‌نگاري هول‌انگيز و هوش‌رباي برنده‌ي نوبل ادبيات 1970، منظر مردم شوروي و همه‌ي جهانيان را نسبت به اعماق وحشت زيستن در جهان استاليني، براي هميشه تغيير داد. مجمع‌الجزاير گولاگ به مثابه‌ي تجربه‌اي در تحقيق و تفحص ادبي، فقط از عهده‌ي نويسنده‌اي متعهد، چپ‌گرا و معتقد به آرمان‌هاي بزرگ اخلاقي و انساني هم‌چون سولژنستين برمي‌آمد که وجدان بيدارش، به او اجازه‌ي سکوت برابر رنج و محنت مردمش را نمي‌داد. خواندن کتاب بزرگ سولژنستين، در زمانه‌ي اکنون، بايد همراه با يادآوري جمله‌هاي خود او در پيامش هنگام دريافت نوبل ادبيات باشد، تا گولاگ‌هاي دور و نزديک خودمان را در همين هزاره‌ي سوم، فراموش نکنيم: «بياييد هيچ‌يک از مدعوين اين خوان ضيافت از خاطر نبرند که همين الساعه زنداني‌هاي سياسي در دفاع از حقوقي که محدود و پايمال شده‌اند، در اعتصاب غذا به سر مي‌برند.»