دستور زبان فارسی (جلد اول)

15,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

کتاب «دستور زبان فارسی (1)» به توصیف دستور «نثر فارسی نوشتاری معیار کتابهای درسی امروزه» می پردازد. روش این کتاب علمی و توصیفی است و چیزی را که در زبان واقعیت ندارد، تجویز نمی کند.  کتاب بر بنیاد «نظریه ساختاری» در دستور زبان نوشته شده اما هر جا که در مبحث خاصی، نظریه ای دیگر بهتر از عهده تبیین برآمده از آن استفاده شده است. در آن از نظریه های دستور سنّتی و تعاریف و نام گذاریهای آن نیز بهره گرفته شده است.

تبیین مسائل دستوری کمتر بر اساس تعاریف معنایی و بیشتر بر بنیاد ساختار صورت گرفته است و به جای تعاریف معنایی، از نشانه های ظاهری واضح نام برده شده است.  این کتاب واحدهای زبان فارسی را از واج تا جمله به طور مستقل بررسی می کند و به لحاظ داشتن صبغه آموزشی، در پایان هر درس و مبحث آن، خودآزمایی و تمرین در نظر گرفته شده است.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

دستور زبان فارسی

نویسنده
دکترتقی وحیدیان کامیار، غلامرضا عمرانی
مترجم
———-
نوبت چاپ 22
تعداد صفحات 136
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر 1402
سال چاپ اول ——
موضوع
مطالعات ادبی
نوع کاغذ ——
وزن 205 گرم
شابک
9789644594557
توضیحات تکمیلی
وزن 0.205 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “دستور زبان فارسی (جلد اول)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کتاب انسانم آرزوست (برگزیده و شرح غزلیات مولانا)

525,000 تومان
معرفی کتاب انسانم آرزوست (برگزیده و شرح غزلیات مولانا) برگزیده و شرح غزلیات مولانا با عنوان “انسانم آرزوست” اثری است از “بهاءالدین خرمشاهی” که در آن چهارصد غزل از بهترین های کلیات شمس تبریزی انتخاب شده و و توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است. اشعار دل انگیز مولانا جلال الدین محمد بلخی، چیزی بیش از هفت قرن است که فارسی زبانان ادب دوست در ایران و کشورهای همسایه اش، نظیر افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان را به هم پیوند داده و آن ها را از این شهد شیرین عرفانی بهره مند ساخته است. علاوه بر آن بیش از یک دهه است که آثار مولانا به صورت جدی، در غرب گسترش پیدا کرده و عرفان و جهانی بینی او، حتی پس از عبور از فیلتر ترجمه و بازگردانی، مخاطبین زیادی را به خود جلب کرده است. اینک کتاب “انسانم آرزوست” به کوشش “بهاءالدین خرمشاهی” ، شرحی از چهارصد غزل برگزیده از کلیات شمس را که به دستان مولوی پژوه برجسته و پرکار، “دکتر توفیق ه. سبحانی” انتخاب شده اند، در اختیار خوانندگان قرار داده است که انتخاب این تعداد غزل از میان بیش از سه هزار غزل روح نواز، همچون نوشیدن جرعه ای از تنگ شرابی عرفانی است. “بهاءالدین خرمشاهی” در “انسانم آرزوست” ابتدا یک معرفی کوتاه از مولوی و خواجه شمس الدین محمد تبریزی ملقب به شمس ارائه می دهد و برخی از خصایص غزل های انتخابی را بر می شمرد. او همچنین درباره ی ساختار این گزینش و معیارهایی که در انتخاب غزل ها به کار رفته نیز صحبت می کند و مختصری از آشنایی شمس و مولانا و تاثیر آن بر زندگی هر دو طرف نیز ارائه می دهد. “انسانم آرزوست” در چیزی نزدیک به هزار صفحه توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است. .

جغرافیا: ترکیبی نو

89,625 تومان
نویسنده پروفسور پیتر هاگت مترجم دکتر شاپور گودرزی نژاد نوبت چاپ 12 تعداد صفحات 630 نوع جلد شوميز قطع وزیری

کتاب قصه های بهرنگ

350,000 تومان
معرفی کتاب قصه های بهرنگ صمد بهرنگی (2 تیر 1318 9 شهریور 1347)، معروف به بهرنگ، داستان نویس، محقق، مترجم، و شاعر ایرانی بود. معروف ترین اثر او داستان «ماهی سیاه کوچولو» است. بهرنگی در 1339 نخستین داستان منتشر شده اش را با عنوان «عادت» نوشت. که با «تلخون» در سال 1340، «بی نام» در 1342، و داستان های دیگر ادامه یافت. او ترجمه هایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به ترکی آذربایجانی (از جمله ترجمه شعرهایی از «مهدی اخوان ثالث»، «احمد شاملو»، «فروغ فرخزاد»، و «نیما یوشیج») انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمع آوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از ایشان منتشر شده ، برخی از آثار «صمد بهرنگی» با نام مستعار چاپ شده است. از جمله نامهای مستعار ایشان می توان به: «ص. قارانقوش»، «چنگیز مرآتی»، «صاد»، «داریوش نواب مراغی»، «بهرنگ»، «بابک بهرامی»، «ص. آدام»، و «آدی باتمیش» اشاره کرد. صمد در سال 1318 در محله چرنداب شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش زهتاب بود. پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در مهر 1334 به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت، که در خرداد 1336 از آنجا فارغ التحصیل شد. از مهر همان سال آموزگار بود، و تا پایان عمر در «آذرشهر»، «ممقان»، «قاضی جهان»، «گوگان»، و «آخی جهان» در استان آذربایجان شرقی، تدریس کرد. در مهر 1337 برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی، به دوره ی شبانه «دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز» رفت، و هم زمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد 1341 و دریافت گواهی نامه پایان تحصیلات ادامه داد. وی در کتاب «کندوکاو در مسائل تربیتی ایران» کلمات عربی به عاریت گرفته شده از عربی را، بخش بزرگی از اشتراک زبان های رایج ایرانی از جمله ترکی آذری با فارسی دانسته است مثل قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم، هر جا نمی بود به خود کشیدم و شدم معلم روستاهای آذربایجان،پدرم می گوید اگر ایران را بین ایرانیان قسمت کنند، از این بیشتر سهم تو نمی شود. ” این سخن صمد است، معلم کودکان، قصه نویس بچه ها، انسانی که غمخوار کودکان برهنه پا بود و دغدغه اش آموختن به آنها و بالنده تر کردنشان، صمد دیر نپائید، جوان بود که ارس همان رودخانه ای که به آن عشق می ورزید، جانش را ستاند و دغدغه هایش ماند برای بازماندگان. اما دریغا که کسی همانند صمد بهرنگی نه آمد و نه شد…

کتاب مجموعه اشعار شمس لنگرودی

425,000 تومان
معرفی کتاب مجموعه اشعار شمس لنگرودی باز باران ، با ترانهباگهرهای فراوانمی خورد بر بام خانه …» ☔« موسسه ی انتشارات نگاه » ، در چهل و چهارمین سال تلاش هایش برای پدید آوردن هوایی تازه در عرصه ادبیات معاصر ایران ، در ابتکاری تازه همت به انتشار آثار مطرح ترین شاعران امروز ایران در مجموعه ای نفیس و خوش چاپ، در قطع زیبا و خوشدست پالتویی با عنوان « باران » نموده که در برگ برگ این آثار ماندگار تازگی و طراوت ادبیات معاصر را می توان احساس کرد. موسسه ی انتشارات نگاه قصد آن دارد که برای دسترسی آسان دوستداران شعر معاصر ایران به ویژه جوانان، این آثار جاودانه را به آسانترین روش، از طریق سایت موسسه عرضه بدارد و تقدیم نسل مستعد و علاقمندان ادبیات معاصر نماید.

کتاب جنس ضعیف

145,000 تومان
معرفی کتاب جنس ضعیف اوریانا فالاچی روزنامه نگار ، نویسنده و مصاحبه کننده ی سیاسی ایتالیایی بود. او که در طول جنگ جهانی دوم در جبهه ی مخالف با موسولینی به پدرش در مبارزه کمک می کرد ، فعالیت روزنامه نگاری طولانی و موفقی داشت. فلاچی به دلیل پوشش جنگ و انقلاب در سراسر جهان مشهور شد و “مصاحبه های طولانی ، پرخاشگرانه و آشکار او با بسیاری از رهبران جهان در دهه های 1960 ، 1970 و 1980 مشهور شد. فالاچی همچنین رمان های زیادی هم نوشته است که همگی مورد توجه قرار گرفته اند. در ایران فالاچی را بیشتر با کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد می شناسند. کتاب جنس ضعیف گزارشی است از زنان مختلف در کشورهای گوناگون جهان. فالاچی به پیشنهاد مدیر روزنامه ای راهی سفر به کشورهای شرقی می شود تا به ثبت گزارشی از زندگی زنان در این کشورهای بپردازد. سفر او از پاکستان آغاز می شود و به سمت کشورهای هند، اندونزی، هنگ کنگ، ژاپن، هاوایی و آمریکا ادامه می یابد. این کتاب به بررسی زندگی زنان در کشورهایی می پردازد که زنان در آن ها به عنوان جنس ضعیف یا جنس دوم شناخته می شوند. او در کتاب جنس ضعیف باورها و سنت های غلطی که سال ها باعث آزار و اذیت زنان در کشورهای مختلف دنیا شده است را بررسی کرده است. .

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت