دفترچه خاطرات جغد 1/ جشنواره‌ی بالادرختی اِوا

85,000 تومان

زندگی هوهویی اِوا بال‌قلنبه واقعاً هوهویی است. او همه‌ی همه‌چیز را برای دفترچه‌خاطراتش تعریف می‌کند. اگر می‌خواهید همه‌ی بال‌بالی‌های زندگی هوهویی‌اش را بخوانید، دفترچه‌خاطراتش را کش بروید!

این‌دفعه اوا یک نقشه‌ی عالی توی سرش دارد. او می‌خواهد یک جشنواره‌ی بهاری در مدرسه‌ی جغدی راه بیندازد. حالا اوا کلی کار دارد. فکر می‌کنید به‌تنهایی از پس این‌همه کار برمی‌آید؟

اوا جغد کوچولو یک فکر بکر دارد. او می‌خواهد در مدرسه یک جشنواره بهاره راه بیندازد که در آن کلی برنامه‌های جالب مثل شیرین‌کاری، شیرینی‌پزی، مسابقه لباس‌های خوشگل و مسابقه نقاشی برگزار شو

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

دفترچه خاطرات جغد 1/ جشنواره‌ی بالادرختی اِوا

نویسنده
ربکا الیوت
مترجم
سیدنوید سیدعلی‌اکبر
نوبت چاپ
تعداد صفحات 82
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786008025665
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “دفترچه خاطرات جغد 1/ جشنواره‌ی بالادرختی اِوا”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

دختر خاندان گات 1/ دختر خاندان گات و شبح موش

165,000 تومان

در بخشی از کتاب دختر گات و شبح موش می‌خوانیم

در عین این‌که بقیه مات مانده بودند و نگاه می‌کردند فُن هِلسانگ یکی از چهارلول‌ها را در‌آورد و شلیک کرد؛ یک‌بار، دو‌بار، چهار‌بار، هشت‌بار... با هر شلیک مرگ‌بار، یکی از موجودات جلوِ چشم تماشاچی‌ها از بین می‌رفت. فُن هِلسانگ هنسل و گرِتِل را با پوزخندی توی جلدشان فرو‌کرد و شمشیر مبارزه‌ی دندانه‌داری از کمربندش بیرون کشید. «پیش به‌سوی بریدن سرها!» این را گفت و با قدم‌های بلند روی پشت‌بام به طرف دودکش‌ها رفت اما سرجایش بی‌حرکت ماند. غرید: «این چیه؟» پایین پایش یک‌عالم یخ ریخته بود. در همین لحظه آدا از پشت یکی از دودکش‌های یک‌کم دورتر بیرون آمد. سیرن سِستا کنارش ایستاده بود. از پشت دودکش‌های دور و برش بقیه اعضای کلوب زیر‌شیروانی هم هر یک با یکی از موجودات بیرون آمدند. روبی خدمت‌کارِ انبارِ پشتی موادِ غذایی کنار اومالوسِ فان ایستاد. امیلی کَبِیج روی هر یک از شانه‌هایش یک هارپی و روی سرش هارپی دیگری نشسته بود کینگزلیِ دودکش‌پاک‌کن بازوی همسرِ بارنز را گرفته بود و آرتور هالفورد هم دستِ وایلد‌مَنِ پات‌نِی را در دست داشت. ویلیام کَبِیج سرِ پشمالوی هَمیش فانِ شِتلَند را نوازش می‌کرد. فُن هِلسانگ فریاد کشید: «من جوایزم را می‌خواهم.» و از روی یک دودکش به روی دودکش دیگر می‌پرید و شمشیرش را دیوانه‌وار حرکت می‌داد و روی پشت‌بام پیش می‌رفت. صدای خوش‌نواز و آرامی که کمی ته‌لهجه داشت به گوش رسید که می‌گفت: «روپرت فُن هِلسانگ! بالاخره به هم رسیدیم.» لوسی بورجیا از پشتِ کلاهکِ دودکشی بیرون آمد و چترش را بالا گرفت.
سفارش:0
باقی مانده:1

بالاخره یه روزی قشنگ حرف می‌زنم

260,000 تومان
دیوید سداریس نویسنده و طنزپرداز مشهور آمریکایی ا‌ست. او بیش‌تر محبوبیت خود را مدیون داستان‌های کوتاهی ا‌ست که با برداشت از زندگی شخصی‌‌اش نوشته است. کتاب «بالاخره یه روزی قشنگ حرف می‌زنم» مجموعه‌ای از همین داستان‌هاست که نویسنده با زبان طنز سعی دارد مسائل اجتماعی را تحلیل و تفسیر کند و آن‌ها را در موقعیتی درشت‌تر به مخاطب نشان ‌دهد. داستان‌های او علاوه بر اینکه می‌توانند لبخند بر لبان خواننده بنشانند، ذهن او را به چالش می‌کشند و وادار به تفکر می‌کنند. سداریس از آن نویسنده‌هایی‌است که هم منتقدان آن را ستوده‌اند و هم خوانندگان دوستش دارند. داستان‌های او ممکن است در مورد هر چیزی باشند؛ از عادت‌های شخصی خود و خانواده‌اش گرفته تا شرکت کردن در یک مهمانی تولد یا فرهنگ و سیاست مردم آمریکا. دیوید سداریس با استفاده از فضای زندگی شخصی و شوخی‌های زیرکانه‌اش که شاید گاه فهم آن‌ها به زبان فارسی سخت باشد، ما را در موقعیتی قرار می‌دهد که به‌راحتی می‌توانیم با دیدگاه او نسبت به مسائل هم‌ذات‌پنداری کنیم. کتابی که پیش روی شماست، کتابی خواندنی است؛ اما دوسوم آخر آن چندین ‌برابر بهتر و جذاب‌تر از ابتدای کتاب است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «هر کس به عمرش حتا فقط چند دقیقه تلویزیون تماشا کرده باشد با چنین صحنه‌ای آشناست: ماموری در یک حانه یا دفترکاری خیلی عادی را می‌زند، در باز می‌شود و مامور از کسی که هنوز دستگیره را در مشت دارد می‌خواهد تا خودش را معرفی کند. بعد به او می‌گوید: من از شما می‌خوام که همراه من بیاید.»
سفارش:0
باقی مانده:2

سفر زمستاني

45,000 تومان

معرفی کتاب سفر زمستانی

یک کمدی سیاه جذاب!... کتاب سفر زمستانی اثر املی نوتومب داستان مرد جوان پریشانی است که تصمیم گرفته بدون هیچ انگیزه‌ی جنایی یا تروریستی هواپیمایی را در فرودگاه پاریس بدزد و به برج ایفل بکوبد. نوزدهمین اثر نوتومب، رمانی کوتاه با روایتی جذاب، قصه‌ای پرکشش و شخصیت‌هایی عجیب و منحصربه‌فرد است.

درباره‌ی کتاب سفر زمستانی

مردی جوان در فرودگاهی در پاریس منتظر است سوار هواپیما شود، آن را برُباید و با تمام مسافرانش به برج ایفل بکوبد. او که زوییل نام دارد و به‌اندازه‌ی اسمش عجیب‌وغریب است، هیچ انگیزه‌ی سیاسی، جنایی یا تروریستی‌ای پشت کارش ندارد. او حین عبور از گیت و سوارشدن به هواپیما زندگی‌اش را مرور می‌کند تا انگیزه‌ی فاجعه‌ای که قرار است رقم بزند، لااقل برای خودش شفاف شود. شغل زوییل بررسی وضعیت برق یا گاز و تأسیسات ساختمان‌هاست و باید به خانه‌ها سر بزند و شرایطشان را وارسی کند. در یکی از این بازرسی‌ها به خانه‌ای می‌رود که دو دختر جوان ساکنش هستند. این دو کاملاً با هم فرق دارند: یکی از آن‌ها دختری زیبا و سرزنده است و دیگری زنی دیوانه و زشت. زوییل عاشق دختر زیبا می‌شود ولی این دو زن رابطه‌ی عجیبی با هم دارند و همیشه با هم هستند. زوییل علیرغم تلاشش نمی‌تواند از هم جدای‌شان کند... سفر زمستانی (The Winter Journey) نوزدهمین رمان املی نوتومب (Amelie Nothomb)، نویسنده‌ی پرکار بلژیکی است که در سال 2009 منتشر شده. او هرسال حتماً یک رمان منتشر می‌کند و طرفدارانش همیشه منتظر کتاب جدیدش هستند. در این رمان، همانطور که شرح دادیم، او داستان مرد شوریده‌ای را بازگو می‌کند که اتفاقات غریبی که برایش رخ‌داده باعث شده تصمیم بگیرد دست‌به‌کاری فاجعه‌بار بزند. داستان به‌صورت اول‌شخص و از زبان زوییل روایت می‌شود. او از زمان حضور در فرودگاه و آماده شدن برای پرواز شروع به صحبت در مورد زندگی‌اش می‌کند و هر آنچه از کودکی بر سرش آمده را می‌گوید. اما ماجرای اصلی داستان آشنایی او با دو زن و عشق او نسبت به یکی از آن‌هاست. قصه‌ی عاشقانه‌ای نامتعارف که او را به جنون می‌کشاند. کتاب سفر زمستانی رمانی کوتاه محسوب می‌شود و خیلی سریع داستانش را تعریف می‌کند. املی نوتومب راوی چیره‌دستی است و بدون اضافه‌گویی و حاشیه رفتن، داستان کمدی سیاه و خوش‌خوانی ارائه می‌دهد. شخصیت‌های او باوجود منحصربه‌فرد بودنشان قابل‌درک هستند و می‌توان با آن‌ها ارتباط برقرار کرد. آدم‌ها این داستان، از خانواده گرفته تا آدم‌های پیرامون زوییل، همگی به‌نوعی دیوانه هستند و دیوانگی و نامتعارف بودن صفت مشترک همه‌ی آن‌هاست زوییل در میان آن‌ها چاره‌ای ندارد، جز اینکه خودش هم‌دست به جنون‌آمیزترین کار ممکن بزند. عنوان رمان به قطعه‌ی موسیقی سفر زمستانی (به آلمانی: Winterreise) ساخته‌ی فرانتس شوبرت ارجاع می‌دهد. زوییل برای اینکه بر ترسش در هنگام هواپیماربایی غلبه کند دائماً به این سیکل آوازی فکر می‌کند. املی نوتومب نه فقط در کشورهای فرانسوی زبان که در دنیا هم نویسنده‌ی محبوبی به‌حساب می‌آید و کتاب‌هایش تا حالا به بیش از چهل زبان ترجمه‌شده‌اند. او در ایران هم مشتاقان زیادی دارد. ترجمه‌ی فارسی رمان سفر زمستانی او را بنفشه فریس‌آبادی به انجام رسانده و نشر چشمه منتشر کرده است.
سفارش:0
باقی مانده:1

تورنادو … پیر می‌شود

55,000 تومان
کتاب تورنادو پیر می‌شود شرح زندگی نیما یوشیج از زبان سید علی صالحی است. صالحی در این کتاب، در روایتی غیرخطی، به توصیف زندگی نیما یوشیج، اشعار او و حال و هوای ادبی و فرهنگی زمانه‌ی وی پرداخته است. کتاب تورنادو پیر می‌شود نوشته‌ی سید علی صالحی ، روایت شاعری‌ست در باب شاعری دیگر. صالحی که خود از برجسته‌ترین و پرآوازه‌ترین شعرای معاصر ایران است، این کتاب را در توصیف زندگی شاعرانه‌ی نیما یوشیج، اشعار او، حال و هوای ادبی زمانه‌ی نیما، محیط زندگی شاعر و تجربه‌های زیسته‌‌اش به نگارش درآورده است. سید علی صالحی را بنیان‌گذار دو جریان شعری موسوم به «شعر ناب» و «شعر گفتار» می‌دانند. بسیاری از شاعرانِ جوان از اشعار و اندیشه‌های صالحی تأثیر پذیرفته و رهرو راه وی بوده‌اند. «به تو فکر می‌کنم»، «انیس آخر همین هفته می‌آید» و «دختر ویولن‌زن در کوچه‌های برفی آذرماه» عناوین برخی از بهترین آثار او هستند. سید علی صالحی در تورنادو پیر می‌شود از چرایی نوشتنِ این کتاب می‌گوید. از آن روزی که برای اولین‌بار نام نیما یوشیج را در ویترین کتاب‌فروشی دید: ...ایچ مگر دنباله‌ی اسم‌های روسی نبود؟ اگر کتاب خارجی است، پس مترجم آن کو؟ نیما شاعر معاصر ایرانی است؟ اهل یوش بوده این نیما؟ اما آخر نیما؟! این دیگر چه جور اسمی است؟! وفات یافته؟ مگر هنرمند معاصر نباید در قید حیات باشد؟! اما چرا شعرهایش آن‌قدر مبهم‌اند؟ چرا ابیات نیمه‌تمام‌اند؟ یعنی از ترسِ زاری و استیصالِ پیدا کردن قافیه و ردیف، جمله‌ها را نصفه‌ونیمه رها کرده است؟!... سؤال‌های صالحیِ کوچک تمامی نداشتند و این آموزگارش بود که او را از مخمصه‌ای که در آن گرفتارش شده بود، درآورد. سید علی صالحی خواندن فروغ را آغاز کرد و همین‌طور شاملو را، و از آن‌، حظ وافری برد. بعد که دوباره به نیما بازگشت، از آن نگاهِ دورانِ خردسالی خبری نبود. صالحی این‌بار می‌خواست شاعری مشهور شود

جزء از کل

420,000 تومان

معرفی کتاب جزء از کل

کتاب جزء از کل یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های نیویورک تایمز است که در سال 2009 برنده جایزه ادبی مایلز فرانکلین شد. استیو تولتز در این داستان پرکشش و جذاب زندگی پر فراز و نشیب دو نسل از خانواده‌ای به نام دین را به تصویر می‌کشد که در کشورشان استرالیا به دلیل‌ رفتارهای عجیب و غیر عادی‌شان معروف هستند. او در این کتاب با شوخ‌طبعی و بیانی طنز ذهن شما را با سوالات فلسفی مختلفی مواجه می‌کند.

درباره کتاب جزء از کل:

جاسپر دین در تمام طول زندگی خود نتوانست تصمیم بگیرد که چه احساسی به پدر عجیب و غریب خود دارد؛ آیا از او نفرت دارد؟ به او ترحم و عشق می‌ورزد یا می‌خواهد هیچگاه در زندگی‌اش نباشد و بمیرد. پدری که بیش از اندازه همه چیز را تجزیه و تحلیل می‌کند و نظری کاملا بدبینانه و سیاه نسبت به دنیا و آدم‌ها دارد و همواره سعی کرده افکار فلسفی و آزار دهنده‌اش را به فرزند خود انتقال دهد. استیو تولتز در کتاب جزء از کل (A Fraction of the Whole) داستانی فلسفی و طنز برای شما روایت می‌کند که در آن همه قوانین دنیای مدرن و جوامع انسانی را زیر سوال می‌برد و با طرح پرسش‌های جالب، شک و تردیدی در باورهایتان ایجاد می‌کند. جزء از کل پر از خرده روایت‌های متفاوت و اتفاقات هیجان‌انگیز است و شخصیت‌های داستان از استرالیا به پاریس و تایلند نیز سفر می‌کنند و ماجراهای جالبی را از سر می‌گذرانند. این کتاب به خوبی توانسته تاریخچه خانوادگی خاندان دین را توصیف کند و رابطه پدر و پسری عجیب را به تصویر بکشد که مجبورند باهم در یک خانه زندگی کنند؛ پسری که پدرش مارتین دین را منفورترین مرد استرالیا می‌داند و عمویش تری دین را محبوب‌ترین فرد در کشورش. عمویی که در گذشته ورزشکار حرفه‌ای بوده اما به خاطر تبهکاری به زندان می‌افتد اما یک روز با حضورش در زندگی جاسپر همه چیز تغییر می‌کند.

جوایز و افتخارات کتاب جزء از کل:

- برنده جایزه‌ی NSW Premier در سال 2009 - نامزد جایزه من بوکر در سال 2008 (Man Booker Award) - بهترین رمان جوایز ند کلی در سال 2008 (Ned Kelly Awards) - نامزد جایزه کتاب اول گاردین در سال 2008 (Guardian First Award) - برنده جایزه ادبی مایلز فرانکلین در سال 2009 (Miles Franklin Literary Award) - برنده جایزه صنعت کتاب استرالیا (ABIA) برای بخش ادبیات داستانی در سال 2008 - نامزد جایزه Bollinger Everyman Wodehouse برای داستان‌های کمیک در سال 2009
سفارش:6
باقی مانده:7

تندباد

18,000 تومان

معرفی کتاب تندباد

لوران گوده در کتاب تندباد، شما را با شخصیتی مواجه می‌کند که به خاطر فساد، تلخی و رنجی که در پیرامونش وجود دارد از زندگی به تنگ آمده و مدام مشغول روایت از جهان خشنی است که او را دربرگرفته و به قول خودش «دوست دارد سیاه و آزاد بمیرد». تندباد (Ouragan roman) رمانی پر از روایت‌های کوچک از محله‌های پست، کشمکش‌ها و تلاش برای حفظ هویت است. راوی مانند قصه‌گویان سیاه پوست قرن نوزدهم مداوم روایت می‌کند و باعث می‌شود شما با قصه‌ها و کلماتش میخکوب شوید. لوران گوده (Laurent Gaude) نویسنده‌ای است که در هر یک از آثارش به گوشه‌ای از جهان می‌رود و با پرداختن به رویدادها، آداب‌ و‌ رسوم، تاریخ و مصیبت‌هایی که انسان‌ ناخودآگاه با آن‌ها درگیر می‌شود، نگاهی از دنیای متفاوت در برابر چشمان شما می‌گذارد. او در این داستان به آمریکا می‌رود و قهرمانانش را از نیواورلئان و لوئیزیانا انتخاب می‌کند، شخصیت‌هایی که خود را رودرروی تندباد کاترینا (اوت 2005) می‌بینند و خط سرنوشت‌شان در تصویری از آخر زمان با هم تلاقی می‌کند. هنگامی که توفان شروع شد بیشتر محله‌های مرفه‌نشین خانه خود را تخلیه کردند، اما ساکنان سیاه پوست بخش‌های فقیر در خانه‌های خود ماندند چون نه وسیله‌ای برای فرار داشتند و نه تمایلی، چرا که زندگی برای آن‌ها در جای دیگر بی‌معنا بود. گوده که پس از این فاجعه بسیار دگرگون شده بود، تصمیم گرفت عکس‌ها و مقاله‌هایی از روزنامه‌های آن روزها را گردآوری کند. او در برنامه‌ای تلویزیونی می‌گوید که عکس زن سیاه‌ پوستی که پرچم امریکا را بر شانه حمل می‌کند از یکی از همین عکس‌ها زاده شده است. او به دنبال شخصیتی بود که لبریز از خشم و نفرت است و اضافه می‌کند «برای من جالب است که در چنین مواقعی آتش‌سوزی جنگل‌ها، زمین لرزه‌ها، فوران آتشفشان‌ها انسان پی می‌برد که نیروی حاکم بر این سیاره هم تراز قدرت او نیست و چیزی مبهم و ژرف وجود دارد که بشر واقعاً در برابر آن حقیر است. این‌که غرور انسان در چنین لحظه‌هایی خرد می‌شود و از بین می‌رود واقعاً جالب است.» بسیاری از استعاره‌های رمان برگرفته از تورات هستند، از جمله کشتی نوح در دل توفان و سیلاب و هرگونه ارجاع به کتاب‌های مقدس ناخواسته و غیر عمد بوده و نویسنده هیچ علاقه‌ای نداشته که مفاهیم دینی را وارد چهارچوب داستان کند. در بخشی از کتاب تندباد می‌خوانیم: به خیابان‌های شهر نگاه می‌کند که دارند خالی می‌شوند و به مردمی که دسته‌ دسته می‌دوند و خانه‌ها را ترک می‌کنند و می‌داند که جایی برای او نخواهد بود. پدرها را می‌بیند که ماشین‌ها‌ را پر از بار می‌کنند و بنزین ذخیره برمی‌دارند، مادرها را می‌بیند که با قیافه‌های درهم‌ کشیده برای چندمین‌ بار از بچه‌ها‌شان می‌پرسند که آیا قمقمه‌ها را پر کرده‌اند یا نه، همه را نگاه می‌کند و می‌داند که جزء آن‌ها نیست. او می‌ماند چون ماشینی ندارد، چون نمی‌داند کجا برود و خسته است. می‌ماند، شهر در تب‌ و تاب است و او جزء شهر نیست. مردم می‌ترسند، عرق‌ می‌ریزند و هول برشان داشته که یک دقیقه را هم هدر ندهند، ولی او با آن‌ها نیست. واقعاً نمی‌ترسد، به مرگ فکر نمی‌کند، فقط فکر می‌کند که این هم یک امتحان است، امتحانی سخت. می‌داند که دوباره از پا درمی‌آید، انگار زندگی فقط همین است و او باید تسلیمش شود. به مردها و زن‌هایی که می‌روند نگاه می‌کند و به محله‌ی نکبت‌بارش برمی‌گردد، سرافکنده برمی‌گردد. خیابان‌های این‌جا آرام‌تر از مرکز شهرند. کسی در جنب‌ و جوش نیست. باز خیابان‌های پهن و فقیرانه‌ای را می‌بیند که حتی خانه‌ها‌شان هم خسته به ‌نظر می‌رسند و بی‌اختیار صدای چکشِ قاضی را می‌شنود. باد بلند می‌شود. توفان نزدیک می‌شود و مثل همیشه قسمت آن‌هاست، قسمت بدبخت و بیچاره‌های درمانده، فقط مال آن‌ها. موقع پرداخت صورت‌ حساب به ‌نظرش می‌رسد که زن جوان طور عجیبی نگاهش می‌کند. شاید از این‌که آدمی عادی دیده جا خورده است. حتماً با خودش فکر کرده بود که مسافر اتاق 507 مردی است بدبخت، معتادی که بیرون‌ کردنش به این راحتی‌ها نخواهد بود. « از مینی‌بار استفاده کردید؟» اشاره می‌کند که نه و بعد اضافه می‌کند، «فقط یک تماس تلفنی داشتم.» زن درحالی‌که با اخم به صفحه‌ی کامپیوتر زل زده تصدیق می‌کند. رسیدش را چاپ می‌کند و می‌گیرد طرفش. او نگاه می‌کند. مدت مکالمه مشخص است: یک دقیقه و پنج ثانیه. خنده‌اش می‌گیرد. یک دقیقه و پنج ثانیه. زمان خیلی کمی بود برای بیرون کشیدنش از آن اتاق. شماره گرفته بود. به رغم سال‌های سپری‌شده هنوز شماره را از بر بود. فکر کرده بود خودش گوشی را برمی‌دارد یا این‌که باید پیغام بگذارد. برای شنیدن صدایش سر از پا نمی‌شناخت، ولی صدای بچگانه‌ای جواب داده بود. لحظه‌ای مکث کرده و بعد گفته بود «سلام، اسمت چیست؟» پسر بچه‌ی آن‌ طرف خط با اطمینان جواب داده بود «بایرون.» پرسیده بود «رز آن‌جاست؟» بچه انگار مردد بود. با صدای اخم‌آلودی جواب داده بود «مامانم؟» گفته بود «آره، به مامانت بگو من دارم می‌آیم.» بچه حرفش را بریده بود، «شما؟» شرم عجیب و خاصی سرتاپایش را گرفته بود. «کینو برنس.» و تکرار کرده بود «به‌اش بگو من دارم می‌آیم.» و گوشی را گذاشته بود. یک دقیقه و پنج ثانیه. حالا دوباره به این لحظه‌ها فکر می‌کند و نیروی تازه‌ای در وجودش ریشه می‌دواند. ضربان رگ‌هایش را حس می‌کند. عجله دارد. عجله دارد که این چند صد کیلومتر را طی کند و برود، آن‌قدر برود تا به او برسد، عجله دارد که پشت فرمان ماشینش بنشیند و بدون خوردن و نوشیدن براند، چهار‌صد کیلومتر براند. عجله دارد. این بی‌قراری از کی سراغش نیامده بود؟