دفترچه خاطرات جغد 7/ شیرینی‌پزی درختکده

24,000 تومان

سفارش:1
باقی مانده:1

زنگ تفریح، من همه‌ی گروه را جمع کردم تا اولین جلسه‌ی سری‌مان را برگزار کنیم. همه‌ی بچه‌ها کارت‌های شناسایی شان را نشان دادند و کلمه‌ی رمز را گفتند.

اوا گفت:«من یک فکر  خیلی خوب دارم. مامان بزرگ من یک شیرینی پز معرکه است. مطمینم به ما کمک می‌کند! امشب می‌رویم لانه‌ی مامان بزرگم. هر کس توانست با خودش آرد و شکر بیاورد».

توی مدرسه‌ی بالادرختی اِوا و دوست‌هایش می‌خواهند پول جمع کنند. برای چی؟
چون می‌خواهند به جغد کوچولویی که نمی‌تواند پرواز کند، یک صندلی بال‌دار هدیه بدهند. گروه اِوا شیرینی‌پزی باز کرده، گروه سو هم یک آب‌نبات‌فروشی.
هر گروه به آب و آتش می‌زند که بیشتر پول جمع کند. آن‌ها فراموش می‌کنند برای چه داشتند پول جمع می‌کردند. تو فکر می‌کنی آن‌ها می‌توانند کنار هم کار کنند؟

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

دفترچه خاطرات جغد 7/ شیرینی‌پزی درختکده

نویسنده
ربکا الیوت
مترجم
سیدنوید سیدعلی‌اکبر
نوبت چاپ
تعداد صفحات 88
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222042196
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “دفترچه خاطرات جغد 7/ شیرینی‌پزی درختکده”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

راهنمایی و مشاوره کودک

80,000 تومان
کودکان سرمایه های ارزشمند و سازنده آینده جامعه هستند. آموزش و پرورش در دوره کودکی- که زمان شکل گیری شخصیت و ایجاد عادات مختلف و پیشگیری از بروز مشکلات است - آینده فرد و جامعه را بنا می نهد و مسیر حرکت مملکت را مشخص می سازد. توجه به مسائل و مشکلات کودکان باعث پیشرفت و ترقی جامعه می شود و غفلت در رفع مشکلات آنان، خسارات جبران ناپذیری به بار می آورد. از این رو، سرمایه گذاری و برنامه ریزی در آموزش و پرورش ابتدایی، از حسّاس ترین و مهم ترین وظایف دست اندکاران و مسئولان جامعه است و باید از اولویت برخوردار باشد. هدف این کتاب آشنا ساختن خواننده با خصوصیات، شیوه های شناخت، برقراری ارتباط صحیح، نحوه کار کردن و در نهایت رفع مشکلات کودکان است. برای نیل به این هدف مطالب کتاب در شش فصل به ارائه مطالب می پردازد. مطالب این کتاب می تواند مورد استفاده مشاوران و روان درمانگران، مددکاران اجتماعی، مربیان، معلمان، والدین، دانش پژوهان رشته های روان شناسی و علوم تربیتی و پرستاری روانی و مشاوره و دست اندرکاران آموزش و پرورش قرار گیرد.  
سفارش:3
باقی مانده:2

بازار مکاره

620,000 تومان

معرفی کتاب بازار مکاره اثر نیکلای گوگول

گوگول، پیشگام بزرگ داستان‌نویسی روسی است. او نیرویی حیاتی، شجاعتی مثال‌زدنی، بینشی روشن و ایمانی پایدار داشت که گام برداشتن در مسیر درست را برایش فراهم می‌کرد.
برای همین بود که پیروانی حتی بزرگتر از خود پیدا کرد و گزاف نیست اگر گمان کنیم که در توفیق آن‌ها و شکوه آثارشان سهم دارد.
تورگنیف، داستایفسکی و تالستوی، سه نویسنده‌ی برجسته‌ی داستان‌نویسی روسیه که در مهارت و شهرت از او پیشی گرفتند، هر کدام به نوعی وامدار او هستند.
تالستوی، بدون الهام گرفتن از «تاراس بولبا» گوگول، معلوم نبود توفیقی در نوشتن «قزاق‌ها» به دست آورد؛ تورگنیف، احتمالا زیباترین فصل «خاک بکر» را مستقیما از «ملاکان قدیم» گوگول وام گرفته است؛ و اولین رمانک داستایفسکی، «بیچارگان» (مردم فقیر)، در بسیاری جاها وامدار داستان «پالتو» نوشته‌ی گوگول است و خود داستایفسکی در طول داستانش به وضوح به آن اشاره می‌کند. (از مقدمه مترجم)
سفارش:1
باقی مانده:1

در دنیای تو ساعت چند است؟

80,000 تومان
داستان من فرق می‌کند. من ناخواسته پناه‌گاهم را نه آن‌سوی دنیا، که در رشت پیدا کردم و در تمام این سال‌ها هر وقت دنبال امنیت و آرامش روحی می‌گشتم، یا احوالم به‌هم می‌ریخت، راهیِ رشت می‌شدم. این مهاجرتِ من، پناهندگی من بود و دوگانه‌ی پاریس ـ رشت این فیلم هم از همین ‌جا می‌آید. البته حالا بعد از ساختن این فیلم ارتباطم با رشت عوض شده. نمی‌دانم، دیگر سخت است که به چهره‌اش نگاه کنم. انگار میان ما رازی بود که من به همه گفتم و همه‌چیز عوض شد. با دیدن تابلوهای ادگار دگا مجذوب ایده‌ی پنهان‌بودن چهره‌ی زن شدم. نسخه‌ای از مجموعه‌نقاشی‌های «مری کاسات در لوورِ» دگا را انتخاب کردیم که پس‌زمینه هم نداشت و این امکان را می‌داد که فیگور محوری زن را در هر فضا و محیطی بازسازی کنیم. چند روز پیش کشف کردم این سیر بیرون آمدن مری کاسات از قاب نقاشی و تبدیل شدنش به زنی واقعی که همچنان چتربه‌دست به مغازه‌ی قاب‌سازی برمی‌گردد، چیزی از مری پاپینز و پریدن آدم‌ها توی فضای نقاشی را هم در خود دارد، که البته از آن چیزهایی است که شاید کسی جز خودم در فیلم حسش نکند!  

زیر سقف دنیا

130,000 تومان

معرفی کتاب زیر سقف دنیا: جستارهایی درباره‌ی شهرها و آدم‌ها

کتاب زیر سقف دنیا هم یک سفرنامه است، و هم روایتی خواندنی در قالب ناداستان. محمد طلوعی در این اثر دست خواننده را می‌گیرد و او را در کوچه و خیابان‌های شهرهایی که به آن‌ها سفر کرده، می‌گرداند؛ از رشت گرفته تا تهران، از استانبول گرفته تا دمشق...

درباره کتاب زیر سقف دنیا

ایتالو کالوینو، نویسنده‌ی مشهور و فقید اهل ایتالیا، کتابی خواندنی دارد با نام شهرهای نامرئی (یا شهرهای ناپیدا). در این کتاب، با مارکو پولو، جهان‌گرد مشهور ونیزی همراه می‌شویم، و پای صحبت او در باب شهرهای بزرگ و کوچکی که به چشم دیده، می‌نشینیم. در شهرهای نامرئی، مارکو پولو در واقع خاطرات خود از سفرهایش را برای قوبلای خان تعریف می‌کند؛ حاکم قدرقدرتی که آن‌قدر وقت ندارد که مثل مارکو، برای دیدن اقصی نقاط جهان راه بیفتد و دور عالم بگردد. محمد طلوعی در مقدمه‌ی کتاب پیش رو، گفته که قصد داشته کتابی نظیر شهرهای نامرئیِ ایتالو کالوینو به رشته‌ی تحریر دربیاورد. کتاب زیر سقف دنیا در واقع یک سفرنامه است، منتها سفرنامه‌ای با مایه‌های پررنگِ داستانی. طلوعی در این اثر، مثل مارکو پولویِ کالوینو، چنان با ظرافت و دقت به توصیف مشاهداتش از شهرهای گوناگون پرداخته، که مخاطب این شهرها را به‌عینه پیش چشم می‌بیند، و گویی در کوچه‌ها و خیابان‌های آن‌‌ها قدم می‌زند. طلوعی می‌پرسد «راز شناختن یک شهر در کجا نهفته؟». به عبارتی، ما کی می‌توانیم بگوییم که یک شهر را مثل کف دستمان می‌شناسیم؟ آیا صرف دیدن یک شهر، برای این‌که بتوانیم چنین ادعایی بکنیم، کافی‌ست؟ به زعم طلوعی، نه. او در این باره حرف بامزه و جالبی می‌زند: «فکر کردم مقیاس من برای این‌که شهری را شناخته فرض کنم چیست. به این نتیجه رسیدم که آن‌جا که آشپزی کرده باشم مال من است: کسی که جایی آشپزی می‌کند، باید رفته باشد بازار مصالح خریده باشد، با زن‌های محل احوال‌پرسی کرده باشد، سر قیمت چیزها چانه زده باشد. این چیزها انگار به آدم اهلیت می‌دهد، شهر را در ید آدم می‌آورد.» با این حساب، کتاب زیر سقف دنیا گزارشی‌ست در باب شهرهایی که مؤلف در آن‌ها آشپزی کرده است! از رشت گرفته تا تهران، از استانبول و دمشق تا پاریس و پالرمو. با خواندن کتاب زیر سقف دنیا، نقاط گوناگون جهان را از چشم بیننده‌ای می‌نگریم که توجه خاصی به جزئیات دارد؛ نویسنده‌ای اهلِ زندگی، که ابایی از استعمال علف در خیابان‌های آمستردام و چرخ زدن در کوچه‌های جنگ‌زده‌ی دمشق ندارد؛ مردی که زندگی در قامت یک مسافر را خوب آموخته، و حال در پی انتقال این آموخته به مخاطبین آثارش برآمده...
سفارش:0
باقی مانده:1

بگذریم…

4,000 تومان

برشی از متن کتاب

قصه و غصه «اینجا چطوره؟» نپرس، دختر عسلی یه کوچیکم؛ بد، بدون تو همه جای دنیا از بد بدتره. از لای این دیوارای شیری رنگ یه عالمه چشم منو می پان. تازگی ها زل می زنم بهشون، اون وقت مجبور می شن سرشونو فرو کنن تو گردنشون و به خودشون بد و بی راه بگن. توی غذام چیزی می ریزن که وقتی می خورم خیلی خسته می شم، همه ی جونم می ریزه و دیگه نمی تونم برات قصه بگم. هنوز بدون قصه های من نمی خوابی مگه نه؟ سینی غذامو می ذارم جلو شنگول صد منی که همیشه ی خدا گرسنه است. شنگول همین دختر چاق و سرتراشیده اس که داره آواز می خونه و می رقصه. گلای سرخ باغچه رو می کنه و روی لبش می ذاره و با آب دهن برگاشو پشت پلکاش می چسبونه و می خونه: خوشگلم و خوشگلم دل ها گرفتار مه .... تا دایی ناصر میاد تو که اتاق مونو گونی بکشه، می ره زیر ملافه قایم می شه. بعد دایی ناصر به من می گه چشات سگ داره. شنگول هیشکی رو نداره. به مادر بزرگ گفتم یه وقتایی به جای من بیاد ملاقات شنگول. مادر بزرگ جوری نگام می کنه انگار گفته باشم چقدر پیر شده. شنگول از آدمایی که این جا می یان هیچی نمی خواد؛ نه سیگار نه شیرینی. فقط و فقط ماتیک قرمز. بعد هم که دایی ناصر که همه صداش می زنن دایناسور می بردش تو اتاق پشت باغ، فقط من می دونم چرا شنگول تو لباساش دنبال مورچه می گرده و داد می زنه گازم گرفتن همیناس، به خدا که غصه می شه و غصه گوله می شه و سرمو می ندازم جلو پام و می رم تو گلخونه و تا پیدام نکردن، همون جا می مونم.  

کارآگاه کرگدن در باغ‌وحش مرموز 4/ اسرار «غروب»

20,000 تومان

برشی از متن کتاب

نصف شب از خواب بیدار شدم. خواب چیزی را دیدم که من را بیدار کرد. خواب یکی از حرف های بیسنتیا خانم فیله بود. داشت می گفت: دختره تشویقم کرد این کار رو بکنم! دختره؟ منظورش کی بود؟ دختره کی بود؟ یک لحظه شک کردم نکند او باشد؟... نگاهش کردم. غروب کف قفس دراز کشیده بود. لبخند زیبایی روی لب داشت و خوابیده بود. شبیه فرشته ها بود. چطور امکان داشت او بیسنتیا خانم فیله را راضی کرده باشد تا روی بدن فیل دیگری نقاشی بکشد؟ به خودم گفتم: اصلاٍ امکان ندارد. بعد کمی جا به جا شدم تا جایم راحت تر باشد و باز بخوابم. فایده نداشت. یک لحظه با خودم گفتم نکند همه این ها کار غروب بوده. یک لحظه بعدش گفتم نه. اصلاً کار او نیست. امکان نداشت کار او باشد! هر چه باشد من دوستش بودم، مگر نه؟ بودم، نبودم... نتوانستم نتیجه ی مشخصی بگیرم. دیدم بهتر است بلند شوم و یک حمام گِل درست و حسابی کنم محشر بود! ماه کامل بود و می درخشید. باغ وحش ساکت ساکت بود و تمام حوض گل مال خودم بود. تنها بودن و تنهایی حمام کردن چیز دیـ... _ کرگدن جون؟ خوابت نمی بگه؟ تنهایی چی کاگ داگی می کنی؟ الان می آم پیشت. بله. می گفتم. چیز دیگری بود. ولی این چیز دیگر دوام نداشت. خیلی معمولی پرسیدم: غروب! وقتی بیسنتینا خانم فیله گفت: دختره تشویقم کرد. فکر می کنی منظورش کی بود؟ یک لحظه انگار دست و پایش را گم کرد. ولی فقط یک لحظه. گفت: مگه همچین چیزی گفت؟ ها؟ گفتم: آره. گفت دختره من رو تشویق کرد. گفت: شاید... مامانش نبوده؟ یا شاید استاد نقاشی اش بوده. بله، حرف غروب منطقی بود. گفت: کرگدن جون! تو که فکگ نمی کنی کاگ من باشه. مگه نه؟ امان از دست آن آه و ناله ها! چیزی نمانده بود گریه اش بگیرد! من از کی این قدر بی رحم شده بودم؟ حالم از دست خودم بد شد. پیشنهاد دادم با هم کاه بخوریم تا صبح زیر نور ماه با هم مشغول خوردن کاه بودیم. داستان زندگی خودمان را تعریف کردیم. خندیدیم. عالی بود. آن روز روز خوبی می شد. می شد! ولی نشد. چون مانوئلا گفت اره پرونده ی جدیدی برای ما آورد. آمد توی دفترم و سه تا نامه به من داد. نامه ی اول را باز کردم و خواندمش، نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. پرسیدم: خب این چشه؟ گفت: بقیه ش رو هم بخون کرگدن جون! دومین پاکت را باز کردم. نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. ازت متنفریم! گفتم: حالا خودت رو نگران نکن. باغ وحش جمعیتش زیاده. می دونی که... بعضی وقت ها بچه ها بازی شون می گیره... گفت: بقیه اش رو هم بخون کرگدن جون! سومین پاکت را باز کردم. نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. ازت متنفریم! به زودی می میری! از جا پریدم. این یک تهدید جدّی بود! نگاهی به آدرس فرستنده کردم. چیزی ننوشته بودند. فکرش را می کردم! نامه ها را ناشناس فرستاده بودند. گفت: کرگدن جون! می تونی مجرم رو پیدا کنی؟ حتماً متوجه ی که خانواده ام حسابی نگرانن. گفتم: حتماً مانوئلای عزیز! حتماً. همین الان می رم سر وقت تحقیـ... هنوز حرفم را تموم نکرده بودم که...