دوقلوهای دندان‌خرگوشی 2/ سمانی و سمیلی و کله‌پوک‌های مدرسه

26,000 تومان

سمانی و سمیلی، خرگوش‌های دوقلوی بامزه‌ای هستند که می‌خواهند توی هر کاری سَرَک بکشند؛ برای همین هم خیلی وقت‌ها دردسر می‌سازند.
تورک‌ریزه، خارخارو، قوری‌قوری و مولی دوستان آن‌ها هستند و با هم ماجراهای خنده‌دار و جالبی دارند.
با اینکه خرابکاری‌های آن‌ها بزرگ‌ترها را عصبانی می‌کند، اما انگار نتیجه‌اش آن‌قدرها هم بد نیست!

*

در این کتاب داستان‌های بامزه و خنده‌داری می‌خوانید:

سمیلی و سمانی همیشه دوست دارند اولین و بهترین باشند.

وقتی می‌خواهند در مسابقه‌ی گُل‌کاری برنده شوند و جایزه را از خانم‌توتو بگیرند چنان نقشه‌ای می‌کشند که بیا و ببین.

سمانی و سمیلی عاشق ماجراجویی‌های جالب و اسرارآمیزند، برای همین هم یک روز به‌جای مدرسه‌رفتن، سر از خانه‌ی یکی از هم‌کلاسی‌هایشان درمی‌آورند تا با یک موجود غیبی حرف بزنند.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

دوقلوهای دندان‌خرگوشی 2/ سمانی و سمیلی و کله‌پوک‌های مدرسه

نویسنده
سمانه قاسمی
مترجم
نوبت چاپ
تعداد صفحات 144
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222041984
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “دوقلوهای دندان‌خرگوشی 2/ سمانی و سمیلی و کله‌پوک‌های مدرسه”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کارآگاه کرگدن در باغ‌وحش مرموز 4/ اسرار «غروب»

20,000 تومان

برشی از متن کتاب

نصف شب از خواب بیدار شدم. خواب چیزی را دیدم که من را بیدار کرد. خواب یکی از حرف های بیسنتیا خانم فیله بود. داشت می گفت: دختره تشویقم کرد این کار رو بکنم! دختره؟ منظورش کی بود؟ دختره کی بود؟ یک لحظه شک کردم نکند او باشد؟... نگاهش کردم. غروب کف قفس دراز کشیده بود. لبخند زیبایی روی لب داشت و خوابیده بود. شبیه فرشته ها بود. چطور امکان داشت او بیسنتیا خانم فیله را راضی کرده باشد تا روی بدن فیل دیگری نقاشی بکشد؟ به خودم گفتم: اصلاٍ امکان ندارد. بعد کمی جا به جا شدم تا جایم راحت تر باشد و باز بخوابم. فایده نداشت. یک لحظه با خودم گفتم نکند همه این ها کار غروب بوده. یک لحظه بعدش گفتم نه. اصلاً کار او نیست. امکان نداشت کار او باشد! هر چه باشد من دوستش بودم، مگر نه؟ بودم، نبودم... نتوانستم نتیجه ی مشخصی بگیرم. دیدم بهتر است بلند شوم و یک حمام گِل درست و حسابی کنم محشر بود! ماه کامل بود و می درخشید. باغ وحش ساکت ساکت بود و تمام حوض گل مال خودم بود. تنها بودن و تنهایی حمام کردن چیز دیـ... _ کرگدن جون؟ خوابت نمی بگه؟ تنهایی چی کاگ داگی می کنی؟ الان می آم پیشت. بله. می گفتم. چیز دیگری بود. ولی این چیز دیگر دوام نداشت. خیلی معمولی پرسیدم: غروب! وقتی بیسنتینا خانم فیله گفت: دختره تشویقم کرد. فکر می کنی منظورش کی بود؟ یک لحظه انگار دست و پایش را گم کرد. ولی فقط یک لحظه. گفت: مگه همچین چیزی گفت؟ ها؟ گفتم: آره. گفت دختره من رو تشویق کرد. گفت: شاید... مامانش نبوده؟ یا شاید استاد نقاشی اش بوده. بله، حرف غروب منطقی بود. گفت: کرگدن جون! تو که فکگ نمی کنی کاگ من باشه. مگه نه؟ امان از دست آن آه و ناله ها! چیزی نمانده بود گریه اش بگیرد! من از کی این قدر بی رحم شده بودم؟ حالم از دست خودم بد شد. پیشنهاد دادم با هم کاه بخوریم تا صبح زیر نور ماه با هم مشغول خوردن کاه بودیم. داستان زندگی خودمان را تعریف کردیم. خندیدیم. عالی بود. آن روز روز خوبی می شد. می شد! ولی نشد. چون مانوئلا گفت اره پرونده ی جدیدی برای ما آورد. آمد توی دفترم و سه تا نامه به من داد. نامه ی اول را باز کردم و خواندمش، نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. پرسیدم: خب این چشه؟ گفت: بقیه ش رو هم بخون کرگدن جون! دومین پاکت را باز کردم. نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. ازت متنفریم! گفتم: حالا خودت رو نگران نکن. باغ وحش جمعیتش زیاده. می دونی که... بعضی وقت ها بچه ها بازی شون می گیره... گفت: بقیه اش رو هم بخون کرگدن جون! سومین پاکت را باز کردم. نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. ازت متنفریم! به زودی می میری! از جا پریدم. این یک تهدید جدّی بود! نگاهی به آدرس فرستنده کردم. چیزی ننوشته بودند. فکرش را می کردم! نامه ها را ناشناس فرستاده بودند. گفت: کرگدن جون! می تونی مجرم رو پیدا کنی؟ حتماً متوجه ی که خانواده ام حسابی نگرانن. گفتم: حتماً مانوئلای عزیز! حتماً. همین الان می رم سر وقت تحقیـ... هنوز حرفم را تموم نکرده بودم که...

جنگولک‌بازی‌های جناب تام 6/ جناب تام گوگولی می‌شود

18,000 تومان

برشی از متن کتاب

آنجلا ثراگمورتن خیلی جناب تام را دوست داشت، ولی همیشه فکر می کرد او می تواند بهتر و تو دل بروتر از چیزی که هست باشد. برای همین وقتی جناب تام کمی بزرگتر شد، آنجلا هدیه ای بهش داد. این هدیه یک کتاب بود: کتاب گوگولی شدن در چند دقیقه. آنجلا خیلی خوشحال شد وقتی دید جناب تام کتابی را که هدیه گرفته بود، از اول تا آخر خواند. چند روز بیشتر از خواندن کتاب نگذشته بود که آنجلا متوجه تغییری در جناب تام شد. بعد از آن جناب تام همیشه توی حمام بود... آب بازی می کرد، خودش را خشک می کرد و موهایش را برس می‌کشید. آنجلا از پشت در سرو صدایش را می شنید که داشت سشوار می‌کشید، آب نمک قرقره می‌کرد، موهایش را شانه می زد و خودش را تر و تمیز می کرد. جناب تام از رسیدگی به سر و وضعش خیلی خوشش آمده بود. آنجلا با خودش می گفت: کاش همیشه همینطوری بماند! جناب تام دلش می خواست قیافه ی به روز و شیکی داشته باشد و کتاب گوگولی شدن در چند دقیقه خیلی به کارش می آمد. مدل سیخ سیخی جان می داد برای خرید، و مدل گلوله ای هم... برای دورهمی با دوستان آنجلا حرف نداشت. اما فقط سر و وضع تام نبود که داشت عوض می شد. بعد از آن جناب تام به قدری سرش شلوغ شده بود که آنجلا مجبور شد برای دیدنش تلفنی وقت بگیرد. جناب تام اصلا وقت نداشت توی کارهای خانه کمک کند. یک عالمه کرم زیبایی بود که باید می مالید به صورتش... و چند ساعتی هم باید دراز می کشید توی وان شیر توت فرنگی تا پوسته حساسش نرم و لطیف شود. آنجلا داشت وسوسه می‌شد کتاب گوگولی شدن در چند دقیقه را از او پس بگیرد. احساس می کرد... این کتاب حسابی جناب تام را از کار و زندگی انداخته است. آنجلا ثراگمورتن با خودش می‌گفت: شاید چند وقت دیگر از سرش بیفتد. ولی هر روز که می گذشت جناب تام را کمتر و کمتر می دید... یک روز وقتی از خرید برمی‌گشت، اتفاقی چشمش به جناب تام افتاد. یک بار هم او را توی سالن زیبایی دید. یک دفعه دیگر هم توی اتوبوس همدیگر را دیدند، ولی جناب تام محلش نگذاشت. جناب تام دوستان دیگری برای خودش پیدا کرده بود و همه وقتش را با آن ها می گذراند. لباس های شیک می پوشید، به اپرا می‌رفت و همراه خواننده های روی صحنه آواز می‌خواند. هرجا مهمانی و جشنی بود، سر و کله ی جناب تام هم فوری پیدا می‌شد. هیچ وقت منتظر نمی ماند تا دعوتش کنند. وقتی هم می‌آمد خانه، طوری رفتار می کرد انگار توی هتل است. البته جناب تام فقط برای غذا خوردن، استراحت کردن، نگاه کردن به قرار ملاقات ها و مرور کتاب گوگولی شدن در چند دقیقه، می آمد خانه. آنجلا با خودش فکر می‌کرد: کاش جناب تام آن قسمت کتاب را هم که درباره ی ادب و نزاکت است، بخواند. آنجلا دلش برای جناب تام قدیمی اش تنگ شده بود. آن روزها فقط دلش به این خوش بود که وقتی جناب تام چرت می زد یواشکی نگاهش کند، یا عکس او را توی روزنامه ها ببینند...

تابستان زاغچه

35,000 تومان

درباره کتاب تابستان زاغچه 

آلموند در این داستان از بازی‌ها و رفتار خشونت‌آمیز کودکان می‌گوید. جنگ عراق و دخالت غرب در آن را به نقد می‌کشد. نقش‌پذیری کودکان را به زاغچه‌ای تشبیه می‌کند و نقش تربیت را در شکل‌گیری شخصیت مهم می‌داند. او در این داستان از نقش خانواده‌ها در شکل‌گیری شخصیت کودکان می‌گوید، از قصه‌پردازی و نقش آن در تعیین راه سخن می‌گوید. رسانه‌ها و هنر معاصر را به نقد می‌کشد. از خشونتی که از طریق فیلم‌ها و اینترنت تبلیغ می‌شود، از هنری  سخن می‌گوید که به جای آرامش بخشیدن و نشان دادن زیبایی‌ها خشونت را ترویج می‌کند. از کودکان سر راهی سخن می‌گوید. از علت ناهنجاری های رفتاری آنان، از حساسیت‌های دوره بلوغ  و برخورد والدین در این دوره می‌گوید. در یک کلام آلموند از نیاز وجود صلح در جوامع سخن می‌گوید: «باید آن قسمت از وجودمان را که وحشی نیست پرورش دهیم باید به فرشته وجودمان کمک کنیم تا بر دیو وجودمان غلبه کند» او به نوجوانان امیدوار است و از زبان شخصیت نوجوان داستانش به مردم آینده سلام و برای صلح دعا می‌کند. تابستان زاغچه تابستانی پر خاطره است؛ تابستانی که لیام و دوستانش از ماجراها و برخوردها تجربه می‌اندوزند، از واقعیت‌ها آگاه می‌شوند، به شناخت می‌رسند و با دست و پنجه نرم کردن در گرفتاری‌ها و درگیر شدن با مسائل سرانجام خود راه درست را می‌یابند چنان که لیام با خاک کردن دوباره چاقو این موضوع را نشان داد.

کارآگاه سیتو و دستیارش چین‌می‌ادو 4/ یک روز در میدان اسب‌دوانی

70,000 تومان

معرفی کتاب کارآگاه سیتو و دستیارش چین می ادو 4 اثر آنتونیو ایتوربه

فرمانده تروئنوس فرمانده ی کلانتری مرکزی شهر است. حالا هم توی دفترش نشسته و بوی عجیبی به دماغش می خورد. از بوهای معمولی توی کلانتری نیست. بوی متفاوتی است.
شاید بوی...- سوسیس سرخ کرده! امکان ندارد. یعنی کی توی کلانتری سوسیس سرخ می کند؟فرمانده از اتاقش بیرون می زند تا ببیند چه خبر است.
بوی سوسیس صاف می بردش پشت در بخش پرونده های عجیب، مرموز و خیلی سخت.
فرمانده با فریاد می گوید:- می دانستم کار توست سیتو! مگر نمی دانی آشپزی توی کلانتری قدغن است؟- اما من که آشپزی نمی کنم فرمانده! این ذره بین-تابه ی...
کارآگاه سیتو آن‌قدر مشهور است که وقتی اسب مسابقه‌ای محبوب ملکه‌ی انگلستان گم می‌شود، پلیس‌های اسکاتلندیارد از او کمک می‌خواهند.
یعنی این‌بار هم کارآگاه سیتو و چین‌می‌ادو می‌توانند به‌موقع اسب گمشده را پیدا کنند؟
سفارش:0
باقی مانده:3

تاریخ جهان 3: تمدن هند و چین باستان

56,000 تومان

معرفی کتاب تاریخ جهان 3: تمدن هند و چین باستان

مطالب گسترده و تصاویر جالبی که جمعی از نویسندگان پیرامون دو تمدن کهن هند و چین در کتاب تاریخ جهان 3: تمدن هند و چین باستان عرضه کرده‌اند، برای مخاطبان کودک و نوجوان، هم آموزنده و هم بسیار سرگرم‌کننده خواهد بود. کتاب حاضر که سومین مجلد از مجموعه‌ی تاریخ جهان است و در زمره‌ی سری کتاب‌های چ به چاپ رسیده، اطلاعات ارزشمندی را در زمینه‌ی سیر تحولات تاریخی، سیاسی و... در دو سرزمین چین و هند به مخاطبان عرضه کرده.

درباره‌ی کتاب تاریخ جهان 3: تمدن هند و چین باستان

چین و هند از کهن‌ترین تمدن‌هایی هستند که تاریخ از دوران باستان تاکنون به خود دیده. اگرچه تفاوت‌های بسیاری در آداب، سنن، عناصر فرهنگی، ارزش‌های اجتماعی، همچنین چهره و استانداردهای ظاهری ایشان دیده می‌شود اما هر دو در برخوردار بودن از پیشینه‌ای کهن، مشابه‌اند. همان‌طور که می‌دانید نخستین تمدن‌ها غالباً در مناطقی نزدیک به رودها شکل گرفته‌اند؛ به این سبب که آب و دسترسی به آن شرط لازم برای بقای انسان بوده، همچنان که امروزه نیز هست. تمدن‌های هند و چین باستان نیز از این قاعده مستثنی نبوده‌اند. به‌طوری که تمدن هند در کنار رود سند و تمدن چین نیز در جوار رود زرد، حیات خود را آغاز کردند. در کتاب تاریخ جهان 3: تمدن هند و چین باستان، نه‌تنها با نحوه‌ی شکل‌گیری این تمدن‌ها آشنا خواهید شد، بلکه اطلاعات قابل‌توجهی را نیز در زمینه‌ی اعتقادات دینی این اقوام و نبردهایی که با دشمنان خود داشتند، دریافت خواهید کرد. توجه داشته باشید که نگارش این اثر، به کوشش گروهی از اساتید دانشگاه توکیو صورت گرفته و شوسابورو کی‌مورا نیز، بر طرح و تدوین اطلاعات کتاب پیش‌رو نظارت داشته است. یکی از مشخصه‌های درخور توجه این کتاب، وجود تصاویر گوناگونی است که در تمامی صفحات آن گنجانده شده. به‌گونه‌ای که تعداد و حجم تصاویر از متن‌هایی که در کتاب وجود دارند، پیشی گرفته و به صورت کتاب کمیک به مخاطبان عرضه شده‌اند. از آن‌جایی که این اثر برای نوجوانان و کودکان تهیه شده، به نظر می‌رسد توجه گسترده‌ی مؤلفان به انبوه تصاویر کتاب، توجیه منطقی داشته باشد. کودکان و نوجوانان از این طریق راحت‌تر می‌توانند با موضوع کلی کتاب ارتباط برقرار کرده و نکته‌های تاریخی آن را به حافظه بسپارند. از سوی دیگر، گاه تصاویر حالتی طنز به خود می‌گیرند و به این شکل، هم موجب سرگرمی مخاطبان خواهند شد و هم به درک و دریافت سریع‌تر مطالب کمک خواهند کرد. فومیو هیساماتسو تصویرگری کتاب تاریخ جهان 3: تمدن هند و چین باستان را به عهده داشته. دیوار چین که سال‌ها نحوه‌ی ساخت آن به معمایی برای پژوهشگران بدل شده بود، همین‌طور تمدن هند و سنن آن که سرشار از اسرار و اعتقاد به نیروهای جادویی هستند، از موضوعات جالبی به شمار می‌روند که نه‌تنها برای بزرگ‌سالان که برای مخاطبان خردسال و نوجوان نیز مجذوب‌کننده خواهند بود. کتابی که پیش رو دارید بهترین فرصت برای آشنایی مرحله‌به‌مرحله با وجوه متنوع این دو تمدن است که امروزه نیز با عبور از دوران باستان، و با وجود تغییرات گسترده‌ای که در شیوه‌ی زندگی انسان‌ها حاصل شده، همچنان بر آداب پیشین خود پایبند مانده‌اند و بخشی از سنت‌های دوران باستان را در زندگی و امور روزمره‌ی خود حفظ کرده‌اند. نشر چشمه این کتاب خواندنی را با برگردان تاکاموری به مرحله‌ی چاپ و انتشار رسانده است.

قورتش‌بده 3/ برویم مامانم را پیدا کنیم!

49,000 تومان

معرفی کتاب قورتش بده 3 اثر عادله خلیفی

پروفسور و قورتش بده آدم های معروفی شده بودند، مردم دوستشان داشتند، اما قورتش بده غمگین بود. عکسشان را انداختند توی روزنامه ها، اما قورتش بده غمگین بود.
با آن ها مصاحبه کردند، اما قورتش بده غمگین بود. از آن ها برنامه ی تلویزیونی ساختند، اما قورتش بده غمگین بود. و بهشان جایزه دادند، اما قورتش بده غمگین بود.
حالا تصویر قورتش بده و پروفسور همه جا بود و قورتش بده کلی دوست در شهرهای مختلف داشت اما... قورتش بده هنوز غمگین بود. او مامانش را پیدا نکرده بود.
همه دلشان تنگ می‌شود. برای چیزها و کسانی که دیگر نیستند. یکی برای دوستش دل‌تنگ است، یکی برای پارک‌رفتن، یکی برای مادربزرگ یا اسباب‌بازی گم‌شده‌اش.
دل قورتش‌بده هم برای مامانش تنگ شده. اما پیداکردن مامان، مثل برگردانِ عکس‌برگردان‌ها نیست که از تهِ دلت بخواهی و برگردد. هر چقدر هم «قورتش بده» دلش برای مامانش تنگ شده باشد و از تهِ دلش بخواهد، مامانش برنمی‌گردد.
باید بروند دنبالش بگردند، با پروفسور و سفینه‌ی کلاغی‌اش. عکس مامانش کو؟ یکی قایمش کرده. بدون عکس نمی‌شود! پس لازم است حمله کنند. یک حمله‌ی بزرگ! به کجا؟ به شهرهای دیگر!
سفارش:0
باقی مانده:1