دیباچه‌ای بر هنر جهان باستان

5,000 تومان

نگارنده در این کتاب با استفاده از زبانی ساده روند تحوّل آثار هنری را در دو ناحیه «بین‌النهرین» و «ایران باستان» با معرّفی برجسته‌ترین و شاخص‌ترین آثار هنری در هر ناحیه به اجمال بیان کرده است. این مطالعه از سه بخش پیش از تاریخ (دوره پارینه سنگی، میان سنگی، نوسنگی، فلزات و آهن)، بین‌النهرین (سومر، اکد، بابل و آشور) و ایران باستان (عیلام، هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان) تشکیل شده است.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

دیباچه‌ای بر هنر جهان باستان

نویسنده
وحیده حسینی
مترجم
——
نوبت چاپ ١
تعداد صفحات ۱۲۰
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر ١٣٩١
سال چاپ اول ——
موضوع
تاریخ
نوع کاغذ ——
وزن ۱۸۱ گرم
شابک 9786002780140
توضیحات تکمیلی
وزن 0.181 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “دیباچه‌ای بر هنر جهان باستان”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

ملل 19 … کانادا

8,000 تومان
کشور کانادا با مساحتی حدود ده میلیون کیلومتر مربع دومین کشور بزرگ جهان است . این کشور همچنین بخش شمالی قاره آمریکای شمالی را در بر می‌گیرد . سه اقیانوس آرام ، منجمد شمالی و اقیانوس اطلس مجاور سواحل این کشور بزرگ هستند . رشته کوههای کانادا به دلیل بزرگی فوق‌العاده این کشور به راحتی با تپه‌های دارای پستی و بلندی‌های ملایم در دشت‌های مرکزی و نیز با پوشش توندرای منطقه منجمد شمالی ادغام می‌شوند . اقوام گوناگونی که آرام آرام در مناظر متنوع سراسر کانادا پراکنده شدند ، چاشنی میراث و تاریخ پر جنب و جوش این کشور به شمار می‌روند . فرهنگ‌های اولیه کانادا که به لحاظ تاریخی متشکل از جمعیت‌های بومی بودند ، توانستند از موهبت‌های طبیعی فراوان کانادا بهره‌مند شوند . حدود پنج قرن پیش ، غنای منابع این کشور توجه کاشفان و مهاجران اروپایی را نیز به خود جلب کرد و این شد که آنها با کنجکاوی به آن جا آمدند . جستجو در این سرزمین اسرارآمیز احتمال رسیدن به گذرگاه شمال غربی را داشت که راهی مطلوب بین اروپا و بازارهای پر رونق « خاوری » تلقی می‌شد . کتاب « کانادا » نوزدهمین مجلد از مجموعه ملل است که اطلاعات جالب و آموزنده‌ای به خوانندگان ایرانی درباره این کشور پهناور ارائه می‌کند . این کتاب در ١٢٦ صفحه راهی بازار نشر شده است .

گفتار در روش

115,000 تومان
چاپ حاضر بر اساس نسخه‌اي از گفتار در روش آماده شده كه انتشارات فلسفي وٍرن آن‌را در شمار «مجموعه متون فلسفي» خود به همراه مقدمه و حواشي اتين ژيلسون منتشر كرده است. ويژگي اين چاپ، مقدمه موجز اما پر مغز و نيز حواشي مفصل و موشكافانه اتين ژيلسون است؛ اما امتياز اصلي از آنٍ حواشي است. حجم حواشي تقريبا برابر است با حجم متن اصلي و ژيلسون، از خلال آن‌ها، كوشيده است تا بند به بند متن را بگشايد و معنا و جهت‌گيري اصلي گفتار را آشكار كند. ترجمه محمدعلي فروغي از گفتار در روش تاكنون بارها و بارها به چاپ رسيده است. بي‌ترديد در اين اقبال تاريخي، نثر استوار فروغي بسيار مؤثر بوده است: سبك نگارش فروغي بيش از هر نحو نگارش ديگر، و بهتر از هر جاي ديگر، به قامت اين كتاب نشسته است؛ زيرا اين گفتار، چنان‌كه دكارت گفته است، «سرگذشت» روحاني او است و نگارش فروغي مناسبت تام با اين «سرگذشت‌نويسي» دارد.

گور به گور

350,000 تومان

بخشی از کتاب گور به گور

«دارل رفته جکسن. گذاشتنش تو قطار، می‌خندید، تو اون واگنِ دراز هی می‌خندید، رد که می‌شد کله‌هاشون رو برمی‌گردوندند، عین کلّه جُغد. گفتم «به چی می‌خندی؟» «آره آره آره آره.» دو نفر گذاشتنش تو قطار. کت ناجوری تنشون بود، جیب پشتی طرف راستشون بالا اومده بود. پشت گردنشون رو خط انداخته بودند، انگار همین تازگی دو نفر سلمونی با هم با گچ خط کشیده بودند مثل مال کش. گفتم «به این هفت‌تیرها می‌خندی؟» گفتم «چرا می‌خندی؟ برای این که از صدای خنده بدت می‌آد؟» دو تا صندلی به هم چسبوندند که دارل بشینه کنار پنجره بخنده. یکی‌شون پهلوش نشست، یکی‌شون رو صندلی رو به روش نشست، که عقب عقب می‌رفت. یکی‌شون باید عقب عقب می‌رفت، چون که پول دولت پشت هر دونه‌ش یک صورت داره، هر صورتیش هم یک پشت داره، این‌ها هم سوار پول دولت شده‌اند، که گناه داره. سکه پنج سنتی یک روش زنه یک روش گاومیش؛ دو تا صورت داره ولی پشت نداره. من نمی‌دونم این چیه. دارل یک دوربین کوچک داشت که زمان جنگ تو فرانسه خریده بود. توش یک زن بود و یک خوک که دو تا پشت داشتند ولی صورت نداشتند. من می‌دونم این چیه. «برای همین داری می‌خندی، دارل؟» «آره آره آره آره آره آره.»»
سفارش:0
باقی مانده:3

سخن پردازی در مقام فلسفه

95,000 تومان
«سخن پردازی در مقام فلسفه» در ابتدا به زبان انگلیسی در سال 1980 منتشر شد. ارنستو گراسی با بازگشت به سنت اومانیستی ایتالیایی و جنبه‌های تفکر یونانی و لاتین قبلی، برداشتی از بلاغت را به عنوان اساس فلسفه توسعه می‌دهد. گراسی به بررسی معنایی می پردازد که در آن اولین اصول تفکر عقلانی از قدرت استعاری کلمه ناشی می شود. او اساس تصور خود را در آخرین متفکر بزرگ سنت اومانیست ایتالیایی، جیامباتیستا ویکو (1668-1744) می یابد. او بر درک ویکو از تخیل و حس نبوغ انسانی موجود در استعاره متمرکز است. از نظر گراسی، فعالیت بلاغی جوهر و حیات درونی اندیشه هنگامی است که به قدرت استعاری کلمه متصل شود. کتاب ارنستو گراسی گرایش مهمی در اندیشه فلسفی را احیا می کند که تحت الشعاع جریانات غالب و فرمالیستی که از انقلاب علمی و روشنگری سرچشمه می گیرد. ارجاعات به جیامباتیستا ویکو و نقد او از دکارتیسم، پروژه گراسی را برای بازیابی معرفت شناسی مبتنی بر رویکردهای بلاغی کلاسیک به ذهن و واقعیت تثبیت می کند. این متن ارزشمندی برای پذیرش در هر کلاسی در زمینه تئوری دانش است، زیرا دانشجویان فلسفه را با جایگزینی انسان گرایانه برای شیوه های تفکر خردگرایانه مدرن غالب آشنا می کند.

3 استاد (ادای احترامی به ابراهیم گلستان شمیم بهار و قاسم هاشمی‌نژاد)

76,000 تومان
براي نسلي كه از اوايل دهه پنجاه خورشيدي به عرصه رسيد و سر از لاك خودش بيرون آورد، اين سه تن سه‌تا از شاخص‌ترين قله‌ها بودند. تن ندادن به آن جرياني كه داشت همه‌چي را به يك طرف مي‌برد، تن ندادند به سليقه‌هاي مسلط و معمول و سوار هيچ موجي نشدند. هر كدام راه خودش را رفت و كار خودش را كرد. اين اداي دين شاگردي‌ست به استاداني كه هرگز به دنبال لشكركشي نبودند و هيچ تلاشي هم در اين راستا به خرج ندادند. هر كدام براي خودش سرداري بود - هر چند بي‌سپاه و تنها.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت