روابط بین الملل

7,000 تومان

به نظر می رسد امروزه روابط بین الملل در مسائل جهانی اولویت بیشتری نسبت به سیاست بین المللی پیدا کرده است.

روابط بین الملل در موقعیتی قرار دارد که به دنبال یافتن راه حل های جدید بعد از جنگ سرد است.

بسیاری از پدیده های روابط بین الملل مثل همکاری بین دولت ها و حقوق بشر، به عنوان مقیاسی در روابط دیپلماتیک و روابط سیاسی در همکاری های بین دولت های اروپایی است.

کتاب حاضر را یکی از اساتید آلمانی علوم سیاسی به رشته تحریر در آورده است که در مقایسه با سایر آثار مشابه، از مزایای بسیار برخوردار است و هرچند حجم اندکی دارد، اما از نظر محتوا بسیار غنی است.

مؤلف اثر، خود استاد روابط بین الملل است و مسائل جهانی را از دیدگاه یک صاحب نظر سیاسی و آگاه به مسائل نظامی بررسی کرده است

. نویسنده در این کتاب، به بررسی کلی مسائل جهانی می پردازد و می کوشد به عنوان محققی بی طرف، در کنار پرداختن به مسائل کشورهای قدرتمند، مسائل آسیا و افریقا و خاور دور را نیز از نظر دور ندارد.

 

در انبار موجود نمی باشد

شناسه محصول: 9789645306333 دسته: , برچسب: , ,
توضیحات

روابط بین الملل

نویسنده
یورگن هارتمن
مترجم
دکتر جواد قدسی
نوبت چاپ 3
تعداد صفحات 262
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر 1394
سال چاپ اول  ————
موضوع
علوم سیاسی
نوع کاغذ  —————
وزن 359 گرم
شابک
9789645306333
توضیحات تکمیلی
وزن 0.359 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “روابط بین الملل”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

عکس دسته‌جمعی با پدرخوانده: سفر به سه‌گانه‌ی کاپولا

62,000 تومان

در بخشی از کتاب عکس دسته جمعی با پدرخوانده: سفر به سه گانه‌ی کاپولا می‌خوانیم

زن امریکایی، آری، همه‌ی نقش کِی در پدرخوانده‌ها همین است. او تنها کسی در میان شخصیت‌های اصلی است که رگ‌و‌ریشه‌ی ایتالیایی ندارد. تبار ایرلندی تام هگن هم شاید یکی از دلایل دور نگه داشتنِ گاه‌گاهی‌اش از مسائل مربوط به خانواده باشد، اما تام درهرحال از بچگی در میان ایتالیایی‌تبارها بزرگ شده است، و حتی یک‌بار با مایکل به ایتالیایی حرف می‌زند. کِی تنها بیگانه‌ی واقعی داستان است. در کتاب پوزو، مایکل برایش مفصلاً توضیح می‌دهد که چرا دن کورلیونه هیچ اعتقادی به نظم و قانون امریکایی ندارد و تحقق هر دو را خودش و خانواده‌ی بزرگش به عهده گرفته‌اند. آن‌جا البته کِی، که خودش و پدر و مادر نیوهمشایری‌اش دقیقاً همان امریکاییِ نمونه‌ای خوب‌اند که معمولاً وقت گرفتاری «پیش پلیس می‌روند»، خودش را از بازی کنار می‌کشد و این‌طور تسکین می‌دهد که عشقش به مایکل همه‌چیز را توجیه می‌کند. دایان کیتن اما هیچ چنین نیست. او در مرز میان بی‌خبری و خودفریبی بازی می‌کند و از لحظه‌ی قیامش علیه مایکل در فیلم دوم عملاً آدم دیگری می‌شود. همین جا باید به آن حکم کلی اشاره کنم که نوشته بودم مکان در پدرخوانده‌ها معمولاً معرفی نمی‌شود. آدم‌ها در تاریک‌روشناهای گوردن ویلیس جایی جمع می‌شوند که چندان معلوم نیست کجاست، و چیزهایی می‌گویند که چندان معلوم نیست که به چه معنی است. اما یکی از نمونه‌های نادر معرفی مکان در همین دعوای زن و شوهری، که پیامد عصیان کِی است، رخ می‌دهد. پیش از آمدن کِی به اتاق مایکل، نمایی بیرونی از سر‌در هتل دیده می‌شود. اتفاق هم سراسر در نور روز می‌افتد. اما نکته این‌جاست که سویه‌ی خانوادگی داستان در این فصل موضوع اصلی است، خانواده به مفهوم رایج و نه مافیایی کلمه.
سفارش:0
باقی مانده:1

بند ها

190,000 تومان
بندها روایتی ساده و پیچیده دارد: فروپاشی خانواده پس از این‌که یکی از طرفین به دنبال هوای تازه است، تقابل جوانی و کهولت، نشاط و خمودگی. اما آن‌چه در زیر این متن حیات می‌یابد اشاره به محدودیت‌های بشر و عمر کوتاه آدمی دارد: این‌که دشمن اصلی زمان است و وحشت از مرگ است که ما را مجبور می‌کند زندگی خود را پایبند اصولی کنیم، به آن وفادار باشیم یا آن را از هم بپاشیم و بند دیگری جایگزین آن کنیم و باز همان و هر نسل نیز همان کار را می‌کند. دومنیکو استارنونه در رمان بندها رد زخم و درد خانواده‌ای را واکاوی می‌کند و می‌کوشد تا بفهمد در زیر رفتار هرروزه‌ی ما چه پنهان است، کدام گرایش مرموز است که مردی را از خانواده جدا می‌کند یا زنی را وابسته‌ی فرزندان می‌کند و کدام نیروست که خواهان چنین کانونی است تا حیاتش ادامه یابد. او در کنار واکاوی سخنان و اعمال این اشخاص به وسیله‌ی نامه و عکس و کتاب و اشیایی دیگر به سراغ قسمتی از وجود آ نها می‌رود و باز می‌کوشد تا آن‌چه را در احوال ایشان پنهان مانده از طریق اشیا بجوید و این‌گونه حیات درونی و بیرونی به‌یکسان فرصت حضور یابند. این کار به نویسنده فرصتی می‌دهد تا هیچ گزاره‌ای را نپذیرد و رد آن را در جایی دیگر بیابد و این عمل مستلزم تلاشی بی‌وقفه است. این تقلا ظاهر رمان بندها را کمی غمگین و نومیدانه بازمی‌نماید، اما در همین کوشش است که شناخت و آزادی حاصل می‌شود. دومنیکو استارنونه از نویسندگان ایتالیایی است که از اکثر افتخارات این کشور بی‌نصیب نبوده و جوایز معتبری گرفته و از آثارش اقتباس سینمایی شده است.  

سفارش:0
باقی مانده:1

عاشقی جرم قشنگی‌ست

14,000 تومان
ببین چگونه مرا از خودم جدا کردند غریبه‌ها که مرا با تو آشنا کردند غریبه‌های عزیزی که از نهایت ذوق مرا به مستی چشمِ تو مبتلا کردند مرا به کوه نفس‌گیر عشق تو بردند و از بلندترین قله‌اش رها کردند هنوز چشم من از خواب صبح سنگین بود که از میان سیاهی مرا صدا کردند به پشت پنجره‌ی سبز و ساده‌ای بردند و پلک پنجره را رو به باغ وا کردند به چشم من گل روی تو را نشان دادند و در دلم هوس چیدنش به پا کردند خلاصه کاش به فردا نمی‌کشید آن شب شبی که چشم مرا عاشق شما کردند

جنگولک‌بازی‌های جناب تام 2/ جناب تام به ساحل می‌رود

70,000 تومان
تام و آنجلا می‌خواهند بروند سفر. سفری کنارِ ساحل. مثل همیشه جّنگولک‌بازی‌های جناب تام تمامی ندارد. از هر ناخُنِ پنجولِ جنابِ تام، یک اتفاق عجیب‌وغریب می‌چِکد.

برشی از متن کتاب

یک روز صبح زود آنجلا ثراگمورتون و جناب تام از خانه بیرون رفتند. راه افتادند سمت ساحل. یک عالمه طول کشیده بود تا وسایل سفرشان را ببندند. جناب تام تا آن روز هیچ وقت به ساحل نرفته بود و خیلی دلش می‌خواست توی ساحل گردش کند. آنجلا تندی زیراندازها را انداخت و بساطشان را پهن کرد. به جناب تام گفت: "برو بازی کن! جای دوری نرو. یک جایی باش که بتوانم ببینمت. مهمتر از همه..." "...پسر خوبی باش!" کمی بعد آنجلا خوابش برد و جناب تام هم شروع کرد به گشت و گذار روی شن های ساحل. یک قلعه آن نزدیکی ها بود. از بالای آن می‌شد منظره‌ی زیبای ساحل را تماشا کرد. جناب تام تصمیم گرفت زمین را بکند و گنج پیدا کند. و پیدا هم کرد، آن هم یک عالمه! آن قدر ورجه وورجه کرد که حسابی گرم شد. دوید طرف دکه‌ی بستنی فروشی. مرد بستنی فروش با بد اخلاقی پرسید: "چه مزه ای می خواهی؟" جناب تام همه مزه‌ها را چشید. بستنی خوردن خوب است، اما بازی کردن بهتر است... جناب تام هم قاطی بازی شد. بازی های هوایی بازی های زمینی بعدش دوباره بازی های هوایی همه از پر زوری جناب تام تعجب می‌کردند. شن های ساحل داشت داغ می‌شد و کله‌ی جناب تام از گرمای آفتاب گیج و منگ شده بود. حالا وقتش بود تنی به آب بزند اول که وارد آب شد، حس عجیبی داشت. ولی چیزی نگذشت که مثل برگ روی آب سُر خورد و جلو رفت. از جلوی یک پری دریایی مهربان گذشت و از بالای سر یک نهنگ بزرگ پرید همان طور که آنجلا توی آفتاب دراز کشیده بود و خستگی در می‌کرد، ناگهان... جناب تام حس کرد چیزی از زیر آب، پایش را گاز می‌گیرد. شلوار جناب تام غیبش زده بود . جناب تام که توی دریای طوفانی سرگردان بود...
سفارش:0
باقی مانده:1

داستان‌های خانه‌درختی 3/ خانه‌درختی 39طبقه

230,000 تومان
آقای غول‌دماغ طبق معمول تماس می‌گیرد و با توپ‌و‌تشر مهلت تحویل کتاب را تا عصر فردا اعلام می‌کند.
حالا وقت آن است که تری پرده از اختراع مخفیانه‌ای که کرده، بردارد: ماشین روزی بود، روزگاری بود.
فقط اندی و تری باید تنظیمش کنند تا خودش هم داستان و هم نقاشی‌هایش را حاضر و آماده تحویل دهد.
خب حالا وقتش است که اندی و تری بروند دنبال تفریح و ماجراجویی‌های خودشان توی سیزده طبقه‌ی جدید.
اما همه‌چیز به این آسانی پیش نمی‌رود، قرار است سروکله‌ی پروفسور احمقو پیدا شود، همان پروفسوری که اختراعات را مثل آب‌خوردن به ضداختراع تبدیل می‌کند.
خب، از اینجا به بعدش را دیگر خودتان بخوانید.
سفارش:3
باقی مانده:1

شاهنامه‌ی فردوسی 11: از رزم و اسفندیار تا پایان داستان رستم و شغاد

55,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 11: از رزم رستم و اسفندیار تا پایان داستان رستم و شغاد می‌خوانیم

لشکرکشى اسفندیار به زابل سحرگاه از درگاه اسفندیار صداى طبل برخاست و اسفندیار همچون فیلى بر اسب سوار شد و سپاه را مانند باد حرکت داد. همچنان سپاه را پیش‌راند تا به دوراهى رسید. همان‌جا فیل و سپاهیان بر جاى ماندند. یک ‌راه به‌سوی دژ گنبدان مى‌رفت و راهى دیگر به‌سوی کابل. سپاه قدرى در راهى که به کابل مى‌رفت حرکت کرد. در این هنگام شترى که پیشروِ سپاه بود، چنان بر زمین نشست که گویى با خاک جفت شده است. هر‌چه ساربان چوب بر سر آن شتر زد، از جایش برنخاست، در این هنگام تمام کاروان بر جایش مانده بود. اسفندیار گفت: «این را باید به فال بد گرفت.» پس امر کرد تا سر شتر را ببُرند که بدى بر او بگردد و فرّه‌ی ایزدیش تباه نشود. جنگجویان سر شتر را بریدند و بخت و اقبال دوباره به اسفندیار روى نمود. اسفندیار از کار شتر در اندیشه فرورفت، اما اختر شومِ خود را خوار گرفت و گفت: «هر‌کس که پیروز شد و پادشاهى‌اش مایه‌ی فروغ جهان گشت، باید بداند که بداقبالى و نیک‌اخترى هر‌ دو از جانب خداوند است و مردان باید بر آن راضى باشند.» اسفندیار با سپاه به‌سوی هیرمند آمد، درحالى‌که از ترس اقبال بد در اندیشه بود. آن‌گاه بنا بر رسم و آیین همان‌جا سراپرده زدند و هر‌یک از بزرگان جاى خود را انتخاب کرد. اسفندیار خیمه‌اى بزرگ بر پا کرد و در آن تخت گذاشت و بر تخت نشست. پس مجلس بزمى آراست. پشوتن کنار شهریار نشست و با آن بزم به شادکامى پرداخت و دل جنگجویان خود را از هر اندیشه‌اى فارغ کرد. صورت پهلوانان و شاه از تأثیر شراب چون گل شکفت.

فهرست مطالب کتاب

داستان رزم رستم و اسفندیار داستان رستم و شغاد
سفارش:0
باقی مانده:1