روان‌شناسی رشد (از نوجوانی تا پایان عمر) (جلد 2)

320,000 تومان

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات

روان‌شناسی رشد (از نوجوانی تا پایان عمر) (جلد 2)

نویسنده لورا ای برک
مترجم یحیی سیدمحمدی
نوبت چاپ 36
تعداد صفحات 620
قطع و نوع جلد وزیری (شومیز)
سال انتشار 1397
شابک 9786007385210
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “روان‌شناسی رشد (از نوجوانی تا پایان عمر) (جلد 2)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کتاب آستارا تنها بندر بی کشتی

5,000 تومان
معرفی کتاب آستارا تنها بندر بی کشتی مجموعه ی شعر «آستارا؛ تنها بندر بی کشتی» سروده ی داوود ملک زاده به چاپ دوم رسیده است. این کتاب، از سری کتاب های جدید نگاه با عنوان «نگاه تازه ی شعر» در سال نود و دو به چاپ رسید و در اردیبهشت سال نود و چهار با تغییر طرح جلد، تجدید چاپ شد. این مجموعه چهارمین کتاب داوود ملک زاده محسوب می شود. می توان گفت «آستارا تنها بندر بی کشتی» از لحاظ معنا و مضمون، فرم و ساختار، به نوعی ادامه ی همان ذهنیت مجموعه ی قبلی شاعراست که با عنوان «تهران برای شعر شدن شهر کوچکی ست» منتشر شد و شاعر در آن به مسایل اجتماعی، عاشقانه و سوژه های روزمره ی اطراف زنده گی ی انسان ها پرداخته است. حال و هوای شعرهای این مجموعه، اجتماعی، عاشقانه و سوژه زندگی انسان هاست.

تاریخ و هرمنوتیک

170,000 تومان
شايد تاريخ بزرگ‌ترين متني باشد که مي‌تواند ميل هرمنوتيک به من را بر اورده کند.با اين حال نسبت تاريخ و هرمنوتيک از آن رو است که تاريخ تنها جايي است که در آن نشانه‌هاي امر مطلق حفظ مي‌شوند؛ امر مطلق از خود نشانه‌هايي به دست مي‌دهد و هرمنوتيک از تاريخي که اين نشانه‌ها را حفظ مي‌کند استقبال مي‌کند... کتاب حاضر برگردان چهار مقاله از پل ريکور درباره‌ي «شر،تاريخ و هرمنوتيک» است.آنچه اين مقاله‌ها را در ترجمه‌شان گرد هم آورده و به هم پيوند داده است ايده‌هاي متن و معنا هستند.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

صومعه پارما

580,000 تومان
صومعۀ پارمای استاندال در ١٨٣٩، نه سال پس از سرخ و سیاه، منتشر شد. رمان با حملۀ ناپلئون به میلان در ١٧٩٦ آغاز می‌شود و حوادث آن تا ١٨٣٠ ادامه می‌یابد. فابریس دل‌دونگو، شخصیت اصلی رمان، با شنیدن آوازۀ قهرمانی‌های ناپلئون از ایتالیا رهسپار فرانسه می‌شود تا در رکاب ژنرال بناپارت بجنگد. اما چه سود که پیوستنش به ارتش فرانسه با هزیمت در واترلو مصادف است. فابریس در بازگشت از واترلو گرفتار پیشامدهایی می‌شود و سرنوشتش برای همیشه تغییر می‌کند. او در نهایت، به‌ واسطۀ نفوذ عمه‌اش در دربار پارما، ناگزیر به این شهر خفقان‌زده رخت می‌کشد. صومعۀ پارما که در عصر خودش تقریباً ناشناخته ماند امروزه از برترین آثار ادبی جهان به شمار می‌آید و الهام‌بخش بسیاری از نویسندگان و هنرمندان بوده است. توصیف واترلو و حالات فابریس در برج فارنسه از بدیع‌ترین صحنه‌های رمان است. در عین حال، پارما نمونه‌ای از جامعه‌ای آکنده از فتنه و نفاق است، جایی که امیال شخصی و دسیسه‌های سیاسی در هم گره می‌خورند و در چشم به‌هم‌زدنی افراد را از عرش به فرش می‌رسانند.

کتاب بچه های جینگیلی 3 (خروسه آواز می خونه یه وقت کسی خواب نمونه)

25,000 تومان
رانه های شاد و تصاویر خیال انگیز مجموعه کتاب های «بچه های جینگیلی» خلاقیت کودکان را افزایش می دهند. در هر صفحه از کتاب ها یکی از بچه ها، با لباس عروسکی مخصوص، نقش جدیدی را بازی می کند. در واقع فعالیت هایی چون آموزش حیوانات، میوه ها، شغل ها و… به تجربه ای متفاوت و لذت بخش تبدیل می شوند.

دانته آلیگیری

19,800 تومان
دانته آليگيري در ماه مه 1265 م. در فلورانس به دنيا آمد. خانواده‌ي آليگيري را به خاطر عنوان‌ها و امتيازهايي كه اعضايش داشته‌اند مي‌توان از اشراف دانست. دانته چهره‌ي سرشناسي در فلورانس بود. سال‌هاي آخر زندگي او در راونا گذشت، به نطر مي‌رسد اين سال‌ها براي دانته سال‌هاي آسوده‌اي بوده است و تا روز مرگش (13 يا 14 سپتامبر) در آن‌جا ماند. شاهكار دانته البته كمدي الاهي است (كه عنوانش كمدي بود و الاهي بعد از دانته به آن افزوده شد). اين اثر تا اندازه‌اي حاصل عزم دانته به تحقق عهدي است كه در پايان زندگي نو مي‌كند: اگر مشيت آني شكوفايي همه‌چيز از اوست بر اين باشد كه زندگي‌ام چند سالي ديگر بپايد، اميد دارم درباره‌ي دلدارم چنان بنويسم كه تا كنون براي هيچ دلداري نوشته نشده است. اين بخش منظومه به سه بخش دوزخ، برزخ و بهشت تقسيم مي‌شود. همه‌ي آثار دانته بيانگر توجه خاص او به واژه‌ها و ساختار زبان است.