

روانشناسی فیزیولوژیک ویراست دوازدهم
500,000 تومان
کتاب روانشناسی فیزیولوژیک ویراست دوازدهم نوشته جیمز کالات با ترجمه یحیی سیدمحمدی، توسط انتشارات روان با موضوع روانشناسی، روانشناسی عصبی، زیستشناسی روانی, آناتومی و روشهای پژوهش به چاپ رسیده است.
معرفی مباحث کتاب روانشناسی فیزیولوژیک
سلولهای عصبی و تکانههای عصبی
سیناپسها
آناتومی و روشهای پژوهش
ژنتیک، تکامل، رشد و انعطافپذیری
بینایی
سیستمهای حسی دیگر
حرکت
خواب و بیداری
تنظیم درونی
رفتارهای تولید مثل
رفتارهای هیجانی
زیستشناسی یادگیری و حافظه
کارکردهای شناختی
اختلالات روانی
فقط 2 عدد در انبار موجود است
روانشناسی فیزیولوژیک ویراست دوازدهم
نویسنده | جیمز کالات |
مترجم | یحیی سیدمحمدی |
نوبت چاپ | هجدهم |
تعداد صفحات | 756 |
قطع و نوع جلد | رحلی شومیز |
سال انتشار | 1402 |
شابک | 9786008352150 |
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
کتاب قصه های شاهنامه 9: سیاوش
دربارهی کتاب قصههای شاهنامه 9: سیاوش
بسی آفرین بر سیاوش بخواند / که خسرو به چهره جز او را نماند ز پهلو برفتند آزادگان / سپهبد سران و گرانمایگان به شاهی برو آفرین خواندند / همه زر و گوهر برافشاندند در باب شاهنامه (Shahnameh) بسیار گفتهاند و نوشتهاند و پرداختن به اهمیت و ارزش این اثر گرانسنگ در چنین مجال کوتاهی نمیگنجد. بااینوجود ما در کنار معرفی کتاب قصههای شاهنامه 9: سیاوش که به قلم آتوسا صالحی به رشتهی تحریر در آمده، کمی نیز به ارزش ادبی کتاب شاهنامه میپردازیم. شاهنامه را از مهمترین نمونههای ادبیات حماسی در سرتاسر دنیا میدانند. بهگونهای که شاهکار حکیم ابوالقاسم فردوسی (Ferdowsi) از نظر غنای ادبی با دو کتاب بینظیر هومر، یعنی ایلیاد و اودیسه پهلو میزند. اهمیت و عظمت کتاب شاهنامه، بهویژه با نظر به مقیاسهای ادبی، بر هیچکسی پوشیده نیست. شاهنامه بدون شک از مهمترین عناصری بود که زبان فارسی را از انحطاط کامل بازداشت، آن را در ناخودآگاه ایرانیان تثبیت کرد و بهصورت منبعی ارزشمند برای شناخت تاریخ اساطیری این مرزوبوم درآمد. بیهوده نیست اگر اثر بهجایمانده از فردوسی را شکلدهندهی «هویت ایرانی» بدانیم. هویتی که بدون نگارش شاهنامه بیگمان در هویت عربی _ اسلامی و هویت غربی مستحیل میگشت. حال که مختصری در باب شاهنامه سخن گفتهایم، به معرفی کتاب قصههای شاهنامه 9: سیاوش خواهیم پرداخت. همانطور که از نام کتاب قصههای شاهنامه 9: سیاوش برمیآید، آتوسا صالحی در کتاب نامبرده به داستان سیاوش، پهلوان ایرانی میپردازد. ماجرا از این قرار است که سودابه، همسر کاووسشاه، دل در گروی فرزندِ همسرش سیاوش دارد. او هر آنچه را که از حیله و فریب و نیرنگ میداند به کار میگیرد تا به دلدار خود برسد. او شبها را در آرزوی مرگ کیکاووسشاه به صبح میرساند و از این جهان هیچ نمیخواهد، مگر مهر سیاوش. اما ماجرا آنگونه که سودابه در دل میپروراند، پیش نمیرود. سودابه موفق نمیشود سیاوش دلیر را با خود همداستان کند. سیاوش به وسوسههای گناهآلود نامادریاش تن در نمیدهد و از این رو، سودابه کین او را به دل میگیرد و در پی انتقام گرفتن برمیآید. خبر به گوش کاووسشاه میرسد که پسرت حیا را زیر پا گذاشته و در پی آن است تا همسرت را به راه گناه بکشاند. هرچه موبدان و بزرگان دربار با شاه سخن میگویند که نه همسرت را بدنام کن و نه جان پاک پسرت را بگیر، کاووسشاه راضی نمیشود. به همین خاطر، دستور میدهد آتشی سهمگین و بزرگ بر پا کنند و فرمان میدهد تا سیاوش از آتش بگذرد. اگر راست بگوید، آتش به او گزندی نخواهد رساند و اگر دروغ گفته باشد، سزاوار آن است تا در آتش بسوزد و در برابر مردمان این سرزمین رسوا شود.دنیای داداشی (جلد 1) – روزداداشی
ماجرا های پسر سرکار عبدی
بهترین قصه های دنیا (جلد 1) – خانه شکلاتی هنسل و گرتل
کتاب پتش خوآرگر 2: مردی از تبار اژدها
معرفی کتاب پتش خوآرگر 2: مردی از تبار اژدها
کتاب پتش خوآرگر 2: مردی از تبار اژدها نوشتهی آرمان آرین دومین مجلد از مجموعهای به همین نام (پتش خوآرگر) است که بر مبنای اوستا نوشته شده و داستان حول محور نبرد تاریکی و روشنایی میچرخد. این مجموعه برای ردهی سنی نوجوان نوشته شده و از پرمخاطبترین و پرافتخارترین مجموعه کتابهای ایرانی است.
دربارهی کتاب پتش خوآرگر 2: مردی از تبار اژدها داستان کتاب پتش خوآرگر 2: مردی از تبار اژدها چنین آغاز میگردد: در شبی که آسمان به رنگ قیر سیاه بود، سی پاره روشنایی -کمتر یا بیشتر- بر دشتی تیره فرود آمدند. ذرات نور در میانهی آسمان چنان در هم آمیختند که هنگام فرود بر زمین، تنها سه پاره شدند. این سه پاره نور به هیبتی همچون انسان، همراه با دست و پا و سر و تن و البته بالهایی شگفتانگیز از جنس فلز در آمدند. جنس بالهاشان چنان بود که با آنها میتوانستند مهیبترینِ صخرهها را بشکافند و از دل آنها عبور کنند. آن سه پارهی نور، که به شکل سه مرد زیباروی در آمده بودند، در مقابل صفهای آغازین لشکر دیوها ایستادند. حضور نورها همهمهای در قلب سپاهیان تاریکی انداخت و سکوت ظاهری آن شب را در هم شکست. طولی نکشید که دیوها و همهی همقطارانشان آن سه نور فرودآمده را در بر گرفتند و در میان انبوهی از یاران خود محاصره کردند. لحظهبهلحظه حلقهی محاصره تنگتر میشد و تاریکی بیش از پیش سه مرد جوان را در بر میگرفت. بوی تعفن نفس دیوها هر دم بیش از پیش میشد..
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.