روانشناسی فیزیولوژیک ویراست دوازدهم

500,000 تومان

کتاب روانشناسی فیزیولوژیک ویراست دوازدهم نوشته جیمز کالات با ترجمه یحیی سیدمحمدی، توسط انتشارات روان با موضوع روانشناسی، روانشناسی عصبی، زیست‌شناسی روانی, آناتومی و روش‌های پژوهش به چاپ رسیده است.
معرفی مباحث کتاب روانشناسی فیزیولوژیک
سلول‌های عصبی و تکانه‌های عصبی
سیناپس‌ها
آناتومی و روش‌های پژوهش
ژنتیک، تکامل، رشد و انعطاف‌پذیری
بینایی
سیستم‌های حسی دیگر
حرکت
خواب و بیداری
تنظیم درونی
رفتارهای تولید مثل
رفتارهای هیجانی
زیست‌شناسی یادگیری و حافظه
کارکردهای شناختی
اختلالات روانی

فقط 2 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9786008352150 دسته: , ,
توضیحات

روانشناسی فیزیولوژیک ویراست دوازدهم

نویسنده جیمز کالات
مترجم یحیی سیدمحمدی
نوبت چاپ هجدهم
تعداد صفحات 756
قطع و نوع جلد رحلی شومیز
سال انتشار 1402
شابک 9786008352150
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “روانشناسی فیزیولوژیک ویراست دوازدهم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

سنت ایروین و زسترازی

130,000 تومان
سنت ایروین و زستراتزی دو داستان بلند از دستۀ ادبیات گوتیک به قلم پرسی شلی هستند که نویسنده در سال ١٨١٠ آن‌ها را به رشتۀ تحریر درآورده. سنت ایروین داستان مردی به نام وولفشتاین است که از بدِ حادثه در کوه‌های آلپ و در میان طوفان به گروهی راهزن برخورد می‌کند. سردستۀ راهزنان از او خوشش می‌آید و از او می‌خواهد تا با آن‌ها همراه شود. وولفشتاین، که مسیر دیگری در زندگی پیش روی خود نمی‌بیند، به راهزنان می‌پیوندد و با آن‌ها دست به غارت می‌زند. تا این‌که شبی بابت جرم‌هایی که مرتکب شده خود را ندامت می‌کند. در همین شب راهزنان کُنتی را می‌کشند و دختر زیباروی او را به اسیری می‌گیرند. وولفشتاین و رئیس راهزنان هر دو عاشق دختر کنت می‌شوند. وولفشتاین تنها راه به دست آوردن دختر را مرگ رئیس می‌بیند. پرسی شلی در سرودن شعر نیز بی‌رقیب بود. نمونۀ اشعار او را می‌توانید در داستان سنت ایروین بخوانید.

کتاب آنسوی پیکر طبیعی

65,000 تومان
امروزه نمی توان دنیایی را متصور شد که فاقد هورمون جنسی باشد .زنان در سراسر جهان برای کنترل باروری قرص های هورمونی مصرف می کنند و استروژن و پروژسترون پرمصرف ترین دارو در تاریخ داروسازی شده است .اما پرسش این است که چرا بدن زنان ونه مردان به طور فزاینده ای در معرض هورمون درمانی قرا ر گرفته است ؟ نلی اودشوون با این نظریه که مفهومی به نام “بدن طبیعی ” وجود دارد به چالش برمی خیزد . وی نشان می دهد که مفاهیمی همچون “بدن هورمونی ” به جای آنکه ریشه در طبیعت داشته باشد از طرسق القای دانشمندان ساخته شده و صورت پدیده ای طبیعی به خودمی گیرد . آنسوی پیکر طبیعی داستان جذاب جستجوی دانشمندان و جمع آوری عضوهایی از بدن انسان است تا از طریق پژوهش بر روی آنها به مفهوم هورمون دست یابند . کتاب حاضر بررسی می کند که چگونه شناخت هورمون جنسی درک ما را از جنس و بدن شکل داده و نیز دانش پزشکی و داروسازی را دگرگون کرد و در نهایت باز تعریفی را از رابطه زن و تولید مثل به دست داد.در این کتاب نلی اودشوون تلاش می کند تا با ارزیابی ویژگی های مثبت و منفی انقلاب هورمونی ،نتیجه گیری های نوینی را در اختیار قرار دهد.

فریدون آدمیت و تاریخ مدرنیته در عصر مشروطیت

197,000 تومان
فریدون آدمیت از سال ۱۳۴۴ تمامی وقت خود را صرف مطالعه و تحقیق در عصر مشروطیت کرد و با روش تحقیق علمی و تاریخ‌نگاری انتقادی، ایده‌ها و جریانات آن دوران را به موضوع مطالعه‌ی خود تبدیل نمود؛ آدمیت در طی بیش از بیست سال فعالیت قلمی و تحقیقاتی تاثیر گذارترین منورالفکران عصر مشروطه و مهم‌ترین حوادث سیاسی ـ اجتماعی دوران آغازین تاریخ ایران مدرن را در بیش از ۲۵ عنوان کتاب و مقاله، تألیف و منتشر کرده است. هیچ پژوهشگر و اندیشمندی در شناخت جنبش مشروطیت و شرایط اجتماعی و فرهنگی ایران در سرآغاز آشنایی با دنیای مدرن، بی‌نیاز از آثار و تألیفات فریدون آدمیت نیست؛ پرسش فلسفی از چیستی مشروطه و کاوش تاریخی از اندیشه‌ها و افکار مدرن‌های کلاسیک ایرانی، دو محور اصلی در تحقیقات آدمیت است که با پیروی از اصول تاریخ نگاری علمی و مدرن، شرایط مواجهه‌ی اولیه‌ی ایران زمین را با مدرنیته، در متون تحقیقی و عالمانه به ثبت رسانده است؛ به سخن هما ناطق ـ که سالیانی همکار تحقیقاتی آدمیت است ـ «امروز چه در ایران و چه بیرون از ایران، نام آدمیت سرلوحه‌ی همه نوشته‌هایی است که درباره‌ی تاریخ فکر و حرکت مشروطه‌خواهی منتشر شده‌اند. و هر کس در این رشته‌ها قلم به دست گیرد، نمی‌تواند مدیون آثار او نباشد.»
 

مردن به زبان مادري

2,600 تومان
در بخشی از کتاب مردن به زبان مادری می‌خوانیم: اتاق را تاریک کن چشمانت را ببند و صدایم را از پشت دری بشنو که به دریا گشوده می‌شود من اشک را در چشمان کوچه دیدم وقتی که خطر نزدیک بود و ما باید آرامش خود را حفظ می‌کردیم میان این همه زشتی زیبایی جهان در نام توست تمام درها به چهار سو باز می‌شوند سویی به باد سویی به خاک سویی به آتش و سویی به آب درست آمده‌ای! سرپوش بگذار!

کیمیاگر

150,000 تومان

معرفی رمان کیمیاگر:

کیمیاگر رمانی از نویسندۀ برزیلی پائولو کوئیلو است که اولین بار در سال 1988 منتشر شد. این کتاب در اصل به زبان پرتغالی و به سبک رئالیسم جادویی (ژانر ادبی که در آن یک روایت واقع‌گرایانه به‌صورت تفکیک‌ناپذیر و بی‌نقصی با عناصر سورئال، فانتزی و رؤیایی ترکیب می‌شود) نوشته شده و از بسیاری جهات خیره‌کننده و تحسین‌برانگیز است. این کتاب با زبان ساده‌اش حاوی احساسات قدرتمند، شخصیت‌های جالب و عمیق، پیچش‌های طرحی و حکمت‌های الهام‌بخش است که ما را وادار می‌کند به واقعیتی متفاوت و دور فکر کنیم، حتی اگر دردناک باشد. قهرمان داستان که راوی تنها دو بار او را سانتیاگو می‌نامد، احساس می‌کند که این جهان جای او نیست. این پسر تمایل شدیدی به سفر در جهان دارد و همین تمایل باعث می‌شود او رؤیای سفر عجیبی را ببیند و این رؤیا علتی است که طرح داستان را به جریان می‌اندازد.

واکنش‌های جهانی به رمان کیمیاگر:

 

پائولو کوئیلو با اینکه به‌شدت مورد انتقاد منتقدان مطرح کتاب است اما بدون شک یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان برزیلی است. اکثریت آثار او بر اساس عرفان و علم به چیزهایی است که مردم عادی آن را درک نمی‌کنند.

«کتاب کیمیاگر افسانه‌ای حکیمانه و الهام‌بخش در مورد رسیدن به رویاهای شخصی و سفر واقعی زندگی است.» - اِم. اسکات پِک «این جادوگر برزیلی (پائولو کوئيلو) باعث می‌شود کتاب‌ها از کتابفروشی‌ها ناپدید شود.» - نیویورک تایمز «کیمیاگر داستانی زیبا است که پیامی برای هر خواننده دارد.» -جوزف گیرزون، نویسندۀ کتاب جاشوا

چرا باید رمان کیمیاگر را بخوانیم؟

 

کیمیاگر کتابی عالی برای هرکسی در هر سنی است که علاقه به خواندن کتاب‌های رشد فردی و ادبی دارد و برای هرکسی که می‌خواهد رؤیایش را بخواند شدیداً توصیه می‌شود. خواندن کتاب کیمیاگر نیازمند زمان و آمادگی بالا برای مطالعه است. این کتاب با اینکه رگه‌های طنز و کمدی دارد اما برای سرگرمی نوشته نشده است. بلکه کتابی است که نوشته شده تا خواننده بتواند خودش را بازیابد.

جملات درخشانی از کتاب کیمیاگر:

 

«اسمش سانتیاگو بود. وقتی روز سرازیر شد و آسمان به تاریکی زد، با گله‌اش به کلیسای متروک و مخروبه‌ای رسید که سقف آن سال‌ها پیش فرو ریخته بود و درخت چنار بزرگ و پرشاخ و برگی از محل نمازخانه آن سر برآورده، رو به آسمان داشت. تصمیم گرفت شب را آن‌جا بخوابد. گوسفندها را از درگاهیِ فروریخته، وارد محوطه کلیسا کرد. منطقه را می‌شناخت و می‌دانست گرگی در کار نیست ولی... یادش آمد، یک بار، یکی از میش‌هایش با استفاده از تاریکی فرار کرده بود و او تمام روز بعد را به جستجوی حیوان گمشده گذرانده بود. بهتر دید، درگاه را با تخته پاره بپوشاند تا مانع فرار آن‌ها در تاریکی شب شود. بالاپوشش را روی زمین پهن کرد و دراز کشید. کتابی را که تازه از خواندنش فارغ شده بود، زیر سر گذاشت. فکر کرد بهتر است کتاب‌های پرحجم‌تری بخواند تا هم دیرتر تمام شوند و هم بالش‌های راحت‌تری برای شب‌ها باشند. وقتی بیدار شد، آسمان هنوز تاریک بود. نگاهش از پسِ خرابه‌ها در نیمه‌راه آسمان، در آن دورها، به ستاره‌ها می‌رسید، ستاره‌هایی که سوسو می‌زدند. به خود گفت: «کاش بیش‌تر می‌خوابیدم.» چون... خوابی دیده بود، خوابی ناتمام، همان خواب هفته پیش که یک بار دیگر در سایه‌روشن ذهنش دویده بود و باز قبل از این‌که به صحنه‌های پایانی برسد، بیدار شده بود.»

«جوان فکر کرد که اگر علت را برای دخترک بگوید، او چیزی نخواهد فهمید بنابراین بهتر دید به سؤالش جواب ندهد، و به ادامه شرح ماجراهای سفر پرداخت. می‌دید که چشمان دخترک از تعجب گاه بزرگ و از هراس گاه بسته می‌شوند. زمان می‌گذشت و او آرزو داشت... آرزو داشت روز به غروب ننشیند، کار پدر دخترک آن‌قدر زیاد شود تا از او بخواهد سه روز تمام به انتظار بماند. خود را در حالت متفاوتی می‌دید، چیزی در درونش می‌دوید، احساسی که تا آن روز برایش ناشناخته بود. میل داشت برای همیشه در همان شهر، با همان دخترک موسیاه، با چشمان سیاه درخشان، باقی بماند... برای همیشه، آن‌هم در روزهای لبریز از بی‌خیالی، روزهایی که هرگز شبیه به هم نباشند. اما... بازرگان سر رسیده بود و از او خواسته بود پشم چهار گوسفند را برایش بچیند، پولش را هم داده بود و دعوتش کرده بود سال آینده دوباره بیاید. اکنون... چهار روز دیگر راه در پیش دارد تا به آن شهر برسد. ناباور بود و بسیار ملتهب. نکند دخترک فراموشش کرده باشد. کم نیستند چوپانانی که از آن‌جا گذشته‌اند و پشم گوسفندهایشان را به بازرگان عرضه داشته‌اند.» «با خود اندیشید، شاید این مکان مخروبه، این کلیسای متروکه، که درخت چناری از نمازخانه آن سر به آسمان کشیده، محل آمد و رفت کولی‌های جادوگر باشد... یا شاید، اجنه... فضای آن را اشغال کرده‌اند که چنین پراکنده اندیشید و چنین فکری در ذهنش جان گرفت. و در ادامه این فکر از خود پرسید، آیا... خواب ناتمامی که دوبار به سراغش آمد، نمی‌تواند علت افکار درهمش باشد؟ و نمی‌تواند سبب شود آن‌چنان تصوری در ذهنش بدود و بخواهد عصبانیتش را بر سر دوستان همیشه وفادارش، بر سر گوسفندهایش خالی کند؟ فکرش به جایی نرسید. شراب باقیمانده از شب قبل را سرکشید و بالاپوش خود را دور بدنش پیچید. می‌دانست که تا چند ساعت دیگر، با نیش خورشید، هوا گرم می‌شود و او نخواهد توانست گله‌اش را به اطراف ده ببرد. تابستان، در این ساعت، همه اسپانیا خوابیده است و گرما تا شب ادامه دارد. او ناگزیر بود، تمام روز، بالاپوش خود را همراه داشته باشد، گاه و بی‌گاه به سرش می‌زد که این بار اضافی را از خود دور کند.»

تحلیلی بر رمان کیمیاگر‌:

 

کوئیلو در کتاب کیمیاگر به تضاد درونی عشق و افسانه شخصی درون سانتیاگو می‌پردازد و در نهایت عشق را به‌عنوان ابزاری پشتیبان، برای رسیدن به افسانه شخصی پیشنهاد می‌کند و می‌گوید که عشق محرک بزرگی در زمان و نحوۀ رسیدن به رؤیاهاست. به گفتۀ کوئیلو، رؤیاها هزینه دارند اما نزیستن رؤیاها هزینۀ سنگین‌تری دارد. دنبال‌کردن رؤیاهایمان و متعهدشدن به انجام آن‌ها باعث می‌شود که تمام کائنات دست‌به‌دست هم بدهند تا آنچه را که می‌خواهید به شما ببخشند. کیمیای زندگی قوی‌ترین عنصر هدایت‌کنندۀ احساسات و افکار و خواسته‌ها و نیازهای ماست و باتکیه‌ بر اصل «هرآنچه که از جهان و کائنات طلب کنیم، به ما بخشیده می‌شود» به امکان تحقق یافتن رؤیاهای ما اشاره می‌کند. کوئیلو در این کتاب نمادین و تأمل‌برانگیز، مفهوم مهمی را که درکش برای همۀ مردم واجب است بیان می‌کند: در زندگی، هیچ‌چیز زیباتر از خود زندگی وجود ندارد.

چرا کیمیاگر بسیار موفق شد؟

 

کیمیاگر کتاب بسیار موفقی است و هنوز هم به‌خاطر روایت عالی و پرسیدن عمیق‌ترین سؤالات دربارۀ زندگی، کتاب پرفروشی حساب می‌شود. کیمیاگر از دیدگاه سوم‌شخص روایت می‌شود و خواننده به‌راحتی می‌تواند با شخصیت اصلی، اضطراب‌ها و تردیدهای او همدلی و همذات‌پنداری کند. کوئیلو با زبانی ساده دانش گسترده‌ای را که دربارۀ موضوعات متنوعی چون عرفان و معنویت و روح انسانی دارد با ما به اشتراک می‌گذارد. این کتاب به ما می‌آموزد که باید به قلبمان گوش دهیم و به اهدافمان وفادار بمانیم تا قدرتی کسب کنیم که از هر مانعی بر سر راهمان قوی‌تر است. کتاب کیمیاگر نه فقط به‌خاطر داستان شگفت‌انگیزش بلکه به‌خاطر روایت ساده و درک‌پذیرش بسیار لذت‌بخش است. پائولو کوئیلو در این اثر با زبانی ساده نشان می‌دهد که کیمیاگری نه تبدیل مس به طلا بلکه تبدیل روحی کوچک و ساده به خردمندی بزرگ است. کتاب کیمیاگر شخصیت تکراری ندارد و چون هرکدام از شخصیت‌ها به روش خودش به‌نوعی به سانتیاگو کمک می‌کند، هرکدام ویژگی‌های منحصربه‌فرد خودشان را دارند. زن کولی به او اجازۀ پذیرش رؤیا و درک امکاناتش را داد، شاه پیر به او فال گرفتن آموخت و یک جفت سنگ به او داد تا بتواند با آن فالش را بخواند، مرد انگلیسی به او یادگیری و تحقیق آموزش داد و کیمیاگر نشانش داد تا دربارۀ شگون و آینده‌اش بیشتر بداند. همذات‌پنداری با کتاب کیمیاگر بسیار ساده است. شاید به همین دلیل است که این کتاب بسیار محبوب شده است. همۀ ما رؤیایی داریم و مایلیم تحت هر شرایطی آن را دنبال کنیم، اما واقعیت زندگی اغلب بر خلاف ما حرکت می‌کند و تلاش می‌کند به رؤیای ما پایان ببخشد. همین اتفاق برای چوپان کتاب کیمیاگر می‌افتد، او برای رسیدن به رؤیا و اهدافش تلاش می‌کند، درست مانند اغلب ما، او نیز می‌خواهد تسلیم شود و به منطقۀ امن خود بازگردد اما پشیمانی دست‌کشیدن از رؤیایش او را رها نمی‌کند. این تشابهات بین داستان و واقعیت زندگی ماست که باعث می‌شود بعد از شروع کتاب کیمیاگر دلمان نخواهد که پیش از تمام شدنش آن را زمین بگذاریم.

خلاصۀ داستان کیمیاگر

 

کتاب کیمیاگر قصۀ سانتیاگو، چوپان جوان اندلسی را بازگو می‌کند که به‌قصد جستجوی گنجی واهی که در خواب‌دیده در زیر اهرام مصر مدفون شده است، میهن خود را ترک کرده و در آفریقای شمالی سرگردان می‌شود. او با یک کولی، مردی که ادعا می‌کند پادشاه است و یک کیمیاگر آشنا می‌شود. سانتیاگو به دلیل برخورد با شخصیت‌های رازآلود مختلف، مفاهیم ابتدایی وجودگرایی را می‌آموزد. اساسی‌ترین مفاهیم را خردمندترین استاد یعنی کیمیاگر به او می‌آموزد. او به‌تنهایی اثری عمیق و تحول برانگیز بر زندگی سانتیاگو می‌گذارد اما هیچ یک از آن‌ها نمی‌دانند که گنج چوپان دقیقاً چیست و آیا سانتیگو موفق می‌شود بر موانع راه غلبه کرده و گنجش را به دست بیاورد یا نه؟ سفری که در ابتدا به‌قصد مال دنیا آغاز شده رفته‌رفته به ماجراجویی برای کشف خود و غنای روحی تبدیل می‌شود. سانتیگو از گوسفندچرانی ساده تبدیل به خردمندی می‌شود که در روح جهان غوطه‌ور شده است. کتاب کیمیاگر نمادی جاودان از اهمیت دنبال‌کردن رؤیاها و گوش‌دادن به ندای قلبمان است.

مضامین اصلی کتاب کیمیاگر

 

جزءجزء کتاب کیمیاگر پر از نماد است. سفر سانتیاگو و مواجه او با اهرم مصر به‌شدت مملو از معناست. در هر سطر این کتاب پیامی قدرتمند نهفته است که تاکید می‌کند معنای واقعی زندگی نه در امور مادی و زائد بلکه در درک افسانه شخصی و کیمیای زندگی است و بر ما ضروری است که افسانه شخصی خودمان را شکوفا کنیم. مضمون کلی کتاب آن است که همه چیز اهمیت خاص خود را دارد، همه چیز باید تکامل یابد و همه چیز، از کوچک‌ترین اتم‌ها تا بزرگ‌ترین و دورترین ستاره‌ها در جهان، همه تکه‌هایی از یک کل هستیم: روح جهان.

مانع ترس یکی از خطرناک‌ترین موانعی که کتاب به آن پرداخته است موضوع ترس است. ترس از شکست است که ما را از افسانه شخصی‌مان دور می‌سازد و غلبه بر آن پیروزی بزرگی است. بنا به گفتۀ خود کوئیلو: «ترس از رنج بدتر از خود رنج است. هیچ قلبی نیست که در پی آرزوهایش باشد ولی رنج نبرد، چون آرزوها بی‌پایان و دور از دسترس‌اند و راه، راه دشواری است. همت می‌خواهد و تلاش و هر لحظه آن می‌تواند لحظه پایانی باشد. لحظه دیدار با خدا یا لحظه پیوستن به ابدیت ...» خرد وقتی سانتیاگو از کولی تقاضا می‌کند خواب تکراری‌اش را برایش تعبیر کند از شنیدن تعبیر پیش‌پاافتاده او ناامید می‌شود. کولی در پاسخ به این ناامیدی برایش توضیح می‌دهد: «... چیزهای ساده با وجود سادگی‌هایشان رویدادهای شگفت‌انگیزی هستند. فقط متفکران و عالمان هستند که آنها را می‌بینند و به بررسی می‌گذارند...» قدرت اجتناب‌ناپذیر ایمان در جایی از داستان قهرمان می‌کوشد که ندای سرنوشتش را فراموش کند اما پیرمردی با لباسی عربی سرنوشت پاکش را به او یادآوری می‌کند و می‌گوید: «این که در یک‌لحظه از حیات خود، مالکیت و فرمان زندگی را از دست می‌دهیم و تصور می‌کنیم سرنوشت بر زندگی مسلط شده است، همین نکته، بزرگ‌ترین فریب دنیاست.» در هر اندیشه یک تصمیم نهفته است. جایی در میان آفریقا یک تاجر مکار پول سانتیاگو را بالا می‌کشد. بعد از آن قهرمان داستان باید انتخاب کند که چه واکنشی نسبت به این رخداد نشان دهد. آیا باید خود را قربانی بداند و ناله و اظهار شکست کند یا تصمیم بهتری وجود دارد؟ درنهایت او تصمیم می‌گیرد که خیال کند ماجراجویی در جستجوی گنج است.

معنی نمادها در کتاب کیمیاگر:

 

گوسفندها گوسفندهای سانتیاگو نمادی از وجود و زندگی افرادی است که نسبت به افسانه‌های شخصی‌شان نابینا هستند. سانتیاگو گوسفندانش را دوست دارد اما به‌خاطر تمایل حیوانی آنها به آب و غذا، نسبت به آنها بی‌احترامی پنهانی می‌ورزد. او احساس می‌کند که گوسفندانش قدر سرزمین‌های بی‌نظیری را که او در طول سفر کشف می‌کند نمی‌دانند و از اینکه آنها آن‌قدر کورکورانه به او اعتماد دارند که به‌راحتی می‌تواند آنها را بکشد نیز در عذاب است. این گوسفندها نماد شخصیت‌هایی مانند نانوا یا تاجر بلور هستند که افسانه‌های شخصی خود را رها کرده و مانند گوسفندان تسلیم خواسته‌های مادی خود و میل به مقبولیت اجتماعی شده‌اند. در نتیجه آنها به‌خاطر دیدگاه‌های محدودشان، توانایی درک جنبه‌های خاصی از خلقت و بسیاری فرصت‌های زندگی را از دست می‌دهند.

کیمیاگری کیمیاگری به فرایند تبدیل یک فلز بی‌ارزش به فلزی بسیار باارزش مانند طلا گفته می‌شود. اما در این داستان کیمیاگری فراتر از فلزات می‌رود. سانتیاگو در این کتاب فلزی است که تحت‌تأثیر کیمیاگری قرار می‌گیرد. سفر و تجربیات سفرش او را از چوپانی ساده به کیمیاگری خردمند تبدیل می‌کند. همچنین تحقق افسانه شخصی هر فرد خود نوعی کیمیاگری است. به زبان کتاب، فلز باید خود را از شر تمام ناخالصی‌ها خلاص کند تا به تکامل برسد. سانتیاگو نیز باید خود را از شر ناخالصی‌هایش مانند تمایل به پذیرش توسط والدینش، زندگی به‌عنوان چوپان یا حتی زندگی با فاطمه خلاص کند تا به افسانه شخصی‌اش پی ببرد و رشد شخصیتی داشته باشد. بیابان صحرا، با شرایط سخت و جنگ‌های قبیله‌ای، نمادی از مشکلات جدی‌ است و در انتظار هرکسی است که در تعقیب افسانه شخصی خود است، اما همچنین به‌عنوان معلم مهم سانتیاگو در طول سفر او به اهرام عمل می‌کند. همان‌طور که کیمیاگر می‌گوید، آزمون‌ها بخشی ذاتی از تمام افسانه‌های شخصی هستند، زیرا برای ایجاد رشد معنوی ضروری هستند. بیش از گرمای بیابان؛ سکوت، پوچی و یکنواختی کویر سانتیاگو را آزمایش می‌کند.
سفارش:0
باقی مانده:2

سقوط

110,000 تومان

معرفی کتاب سقوط

شاهکاری بی‌تکرار از آلبر کامو، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات؛ در کتاب سقوط که آخرین داستانِ کاملی است که از نویسنده به انتشار رسیده، مخاطب سرگذشت شخصیتی پیچیده و مرموز خواهید بود، که سابقاً به کار قضاوت اشتغال داشته، و اینک، به مرور خاطرات خویش همت گمارده است. خاطراتی که از خلال آن، برخی از عظیم‌ترین چالش‌های فکری و اخلاقی انسانِ عصر مدرن بازگو می‌گردد.

درباره کتاب سقوط

آلبر کامو یکی از شناخته‌شده‌ترین نویسندگان ادبیات فرانسه در طول سده‌ی بیستم بود. این متفکر ژرف‌اندیش و داستان‌نویسِ مستعد، با مجموعه‌ی آثار قلمی خویش تأثیری به‌سزا بر طیف وسیعی از نویسندگانِ پس از خود نهاد، و نام خویشتن را به عنوان یکی از مهم‌ترین چهره‌های جریان روشنفکری فرانسه به ثبت رسانید. در کارنامه‌ی ادبی آلبر کامو، به عناوینی مهم و برجسته برمی‌خوریم. از جمله رمان کوتاه «بیگانه»، که نخستین اثر مهم وی محسوب می‌شود؛ و همچنین، نمایشنامه‌ی درخشان «کالیگولا»، که از حیث بازنمایی عقاید فلسفی نویسنده، یکی از شاخص‌ترین آثار او به شمار می‌رود. موضوع نوشتار پیش رو اما، یکی از پیچیده‌ترین آثار روایی آلبر کامو است؛ کتابی با عنوان سقوط (The Fall) که چاپ نخست آن به سال 1956 بازمی‌گردد. کتاب سقوط را، بسیاری پیچیده‌ترین رمان آلبر کامو، و البته، مهم‌ترینِ آن‌ها نامیده‌اند. از جمله ژان پل سارتر، فیلسوف و نویسنده‌ی مطرح فرانسوی، که طی مقاله‌ای خواندنی، از سقوط به عنوان دشوارترین اثر کامو یاد کرده است. رمان سقوط، برخلاف دیگر آثار روایی نویسنده، از جمله «بیگانه» و «طاعون»، داستان در معنای متعارف و کلاسیکِ کلمه نیست. بلکه بیشتر به جستاری فلسفی می‌ماند که در قالب رمان عرضه شده است. شخصیت مرکزی و راویِ این جستار - رمانِ درخشان، ژان باتیست کلمانس نام دارد. این مردِ میانسال که سابقاً به کار قضاوت اشتغال داشته، هم‌اینک مایل است خود را با عنوان «قاضی تائب»، یا «قاضی توبه‌کار» معرفی کند. تمام حجم رمان، از بیانات اعتراف‌گونه‌ی این قاضیِ سابق تشکیل شده است؛ بیاناتی که ظاهراً خطاب به رهگذری غریبه ادا می‌شوند. در طی این بیانات، ژان باتیست کلمانس از گذشته‌ی پرماجرای خویش پرده برمی‌دارد و به بسیاری از اشتباهاتی که در طول زندگی‌اش مرتکب شده، اعتراف می‌کند. خواننده خیلی زود درمی‌یابد که شخصیت ژان باتیست کلمانس، به واقع نماینده‌ی بخش اعظمی از مردمان جامعه‌ی غرب در طول سده‌ی بیستم است. مردمانی که در زندگی، بیش از همه، به انگاره‌ی مسیحیِ «قضاوت» تمسک جسته‌اند، و بخش قابل توجهی از حیات خویش را، همچون قاضی‌ای سختگیر، به داوریِ زندگی دیگران اختصاص داده‌اند. حال آن‌که خود بیش از همگان مستحق مورد داوری واقع شدن بوده‌اند. کتاب سقوط، علی رغم حجم اندکی که دارد، آکنده از مضامین و بحث‌های اساسی راجع به انسان مدرن و بحران‌های معنوی در زندگی اوست. انگاره‌ی قضاوت در این رمان نقشی مرکزی دارد، اما این انگاره، تنها مضمون رمان را نمی‌سازد. بلکه باید گفت که در این اثر، بحث‌هایی بس اساسی و کلی در باب ماهیت انسان، میل توأمان او به نیکی و بدی، و قوت‌ها و ضعف‌های اخلاقی‌اش مطرح شده است؛ بحث‌هایی که می‌تواند برای هر مخاطبی جذاب، و البته چالش‌برانگیز باشد.