روانشناسی کار (کاربرد روانشناسی در کار، سازمان و مدیریت)
70,000 تومان
فقط 1 عدد در انبار موجود است
روانشناسی کار (کاربرد روانشناسی در کار، سازمان و مدیریت)
نویسنده | محمود ساعتچی |
مترجم | |
نوبت چاپ | 28 |
تعداد صفحات | 388 |
قطع و نوع جلد | وزیری (شومیز) |
سال انتشار | 1396 |
شابک | 9789646184350 |
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
من و تو
در بخشی از کتاب من و تو میخوانیم
با بازوهایی حلقهزده دور چوباسکیها ساک کفشها در دست و کولهپشتی به دوش، مادر را دیدم که دور میزد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بیامو روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاهقدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم بهشدت میزد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آنهمه بار جلوِ حرکتم را میگرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشهی دیگر چرخاندم. آن انتها، روبهروی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسیبلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدانها را در صندوقعقب جا میدادند. یک ولوو با یک جفت چوباسکی روی سقفش کنار شاسیبلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، روبهروی دیوار. به چوباسکیها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوباسکیها را روی سقف مرسدس محکم میکردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف میزدند. سومرو میپرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمیآورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچههایی که کمک نمیکردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوباسکیها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوبها و کفشهای اسکی، فشرده میان کارمندان کتوشلواری، مادران و بچههایی که به مدرسه میرفتند، احساس حماقت میکردم. میشد چشمهایم را ببندم و خیال کنم در تلهکابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. میتوانستم بوی کرهی کاکائو را از میان کرمهای برنزکننده بشنوم. میخندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون میآمدیم.کتاب روشنفکران و دولت در ایران
انگليسي براي دانشجويان رشته راهنمايي و مشاوره
روان شناسی تربیتی (كریمی)
روانشناسی شطرنج
هنوز که هنوز است روانشناسان جوابی قطعی به این سوالِ قدیمی ندادهاند: استعداد مهمتر است یا تمرین؟ جان واتسون، بنیانگذار مکتب رفتارگرایی، در یکی از کتابهای خود، در ردّ نظریۀ استعداد ذاتی نوشت: "یکدوجین نوزاد سالم، خوشنقش و دنیایی را که خودم تعیین کردهام به من بدهید تا بزرگشان کنم؛ من تضمین خواهم کرد که هر کدام را به طور تصادفی انتخاب کنم و به او آموزش بدهم تا صرفنظر از استعدادها، علایق، تمایلات و قابلیتهایش، و شغل و نژاد اجدادش، تبدیلش کنم به هر قِسم متخصصی که بخواهم اعم از پزشک، وکیل، هنرمند، تاجر عمده، و، بله، حتی دزد و گدا.
" روانشناسان به خیلی از سوالات دیگر هم هنوز جواب قطعی ندادهاند؛ مثلا اینکه چرا مردان در ریاضیات، علوم محض، و حتی شطرنج نسبت به زنان عملکرد بهتری دارند. و آیا اصلا عملکرد مردان بهتر است؟ از نظر بابی فیشر "همۀ زنها ضعیفاند، همهشان. آنها در قیاس با مردها احمقاند. راستش، نباید شطرنج بازی کنند." کاسپاروف هم در مصاحبهای گفته بود: "یک شطرنج واقعی داریم و یک شطرنج زنان. شطرنج مناسب زنان نیست. این جنگ است. یک جنگ بزرگ. به درد زنها نمیخورد."
وقتی روانشناسی دست میگذارد روی ورزشی شبیه شطرنج، یقین داشته باشید بحثهایی که در مطالبش مطرح میکند، جدا از اینکه خواندنیست، خواننده را ساعتها به فکر فرو میبرد. نویسنده در این کتاب از تبعیضهای جنسیتی سخن گفته تا روانشناسیِ چشمبسته بازی کردن. از سقف شیشهای گفته که مانع نامرئیِ پیشرویِ زنان است تا زیباییِ شطرنج به دلیل تعداد زیادِ احتمالاتِ پیش رو. کتاب روانشناسیِ شطرنج فقط به شطرنج ربط ندارد، کتابی جامع است دربارۀ جامعه، تمرین، استعداد و تبعیض.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.