زير نور کم

550,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

حالا که به این چهل و چهار داستان کوتاه نگاه می‏کنم، احساس می‏کنم هر کدام از آن‏ها عکس‏های واضحی هستند از کیفیت روح نویسنده در روزهایی که آن‏ها را نوشته است.

اگر جسمانیت ما را دوربین‏های عکاسی زیر نور کافی به تصویر می‏کشند، باری ابزار عکاسی روح، به گمانم، کلمات است.

بدین‏گونه، این مجموعه در نگاه من، آلبوم عکسی است با چهل و چهار قطعه عکس از روحی که کلمات، با نهایت صراحت و صمیمیت، در طول سالیان دراز از آن عکاسی کرده‏اند.

کودکی، زندگی، عشق و مرگ برای من همواره دریچه‏های پُرنوری بوده‏اند که مدام روح و ذهن و دلم را آکنده از پرتوهای خود کرده‏اند.

همیشه فکر می‏کردم اگر قرار باشد روزی این دریچه‏ها را نقاشی کنم، به‏ترتیب با رنگ‏های سپید و سبز و سرخ و سیاه رنگ‏آمیزی خواهم کرد.

اما حالا به دلایل زیاد تردید ندارم که حتا اگر این رنگ‏ها را بردارم، ترتیبی نخواهند داشت؛ از آن‏که هر دریچه می‏تواند هر رنگی داشته باشد. تنها بستگی دارد کی و از چه نقطه‏ای به آن نگاه کنی.

 

 

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

زير نور کم

نویسنده
مصطفی مستور
مترجم
نوبت چاپ 6
تعداد صفحات 493
نوع جلد گالینگور
قطع پالتویی
سال نشر 1401
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786002298713
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “زير نور کم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

سودازدگان سرزمین موسیقی و شعر: آشنایی با نویسندگان و شاعران امروز اتریش

18,000 تومان

معرفی کتاب سودازدگان سرزمین موسیقی و شعر اثر تورج رهنما

رهنما در این کتاب به بررسی آثار شاعران و نویسندگان اتریشی قرن بیستم می پردازد و نمونه ای از آثارشان را به زبان فارسی در اختیار مخاطب خود قرار می دهد، او که سال های کمی را در این کشور سپری کرده است، بیش از هرچیز شیفته هنرمندان اهل قلم این سرزمین شده و پس از مطالعات فراوان در زمینه ادبیات معاصر اتریش به نوشتن درباره آن روی آورده است.

(1392) سیره تربیتی پیامبر (ص) و اهل بیت

45,000 تومان
قرآن کتاب هدایت و پیامبر (ص)، به گواهی سخن خودشان «انی بعثت معلما»: من آموزگار مبعوث شدم، آموزگار قرآن و حکمت است و بیانگر این واقعیت است که آموزه های قرآنی، نه بلندپروازانه و تحقق ناپذیر، که عملی و تحقق پذیرند و پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) آن را در عمل محقق کرده اند. بنابراین، سیره تربیتی آن بزرگواران می تواند رهنمودی عملی و چراغی فروزان فراروی مربیان و معلمان و والدین و دیگر علاقه مندان به تربیت نسل نوخاسته در مسیر پرفراز و نشیب و ناهموار تربیت باشد و آنان را در دست یابی به اهداف عالی خود یاری کند. در این کتاب سیره تربیتی پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت آن حضرت (ع) بررسی و اصول و روشهای تربیتی نهفته در سیره آنان در حیطه های تربیت فرزند، تربیت اعتقادی، تربیت عبادی، تربیت اخلاقی، و تربیت علمی استخراج و تبیین شده است.  

تندباد

18,000 تومان

معرفی کتاب تندباد

لوران گوده در کتاب تندباد، شما را با شخصیتی مواجه می‌کند که به خاطر فساد، تلخی و رنجی که در پیرامونش وجود دارد از زندگی به تنگ آمده و مدام مشغول روایت از جهان خشنی است که او را دربرگرفته و به قول خودش «دوست دارد سیاه و آزاد بمیرد». تندباد (Ouragan roman) رمانی پر از روایت‌های کوچک از محله‌های پست، کشمکش‌ها و تلاش برای حفظ هویت است. راوی مانند قصه‌گویان سیاه پوست قرن نوزدهم مداوم روایت می‌کند و باعث می‌شود شما با قصه‌ها و کلماتش میخکوب شوید. لوران گوده (Laurent Gaude) نویسنده‌ای است که در هر یک از آثارش به گوشه‌ای از جهان می‌رود و با پرداختن به رویدادها، آداب‌ و‌ رسوم، تاریخ و مصیبت‌هایی که انسان‌ ناخودآگاه با آن‌ها درگیر می‌شود، نگاهی از دنیای متفاوت در برابر چشمان شما می‌گذارد. او در این داستان به آمریکا می‌رود و قهرمانانش را از نیواورلئان و لوئیزیانا انتخاب می‌کند، شخصیت‌هایی که خود را رودرروی تندباد کاترینا (اوت 2005) می‌بینند و خط سرنوشت‌شان در تصویری از آخر زمان با هم تلاقی می‌کند. هنگامی که توفان شروع شد بیشتر محله‌های مرفه‌نشین خانه خود را تخلیه کردند، اما ساکنان سیاه پوست بخش‌های فقیر در خانه‌های خود ماندند چون نه وسیله‌ای برای فرار داشتند و نه تمایلی، چرا که زندگی برای آن‌ها در جای دیگر بی‌معنا بود. گوده که پس از این فاجعه بسیار دگرگون شده بود، تصمیم گرفت عکس‌ها و مقاله‌هایی از روزنامه‌های آن روزها را گردآوری کند. او در برنامه‌ای تلویزیونی می‌گوید که عکس زن سیاه‌ پوستی که پرچم امریکا را بر شانه حمل می‌کند از یکی از همین عکس‌ها زاده شده است. او به دنبال شخصیتی بود که لبریز از خشم و نفرت است و اضافه می‌کند «برای من جالب است که در چنین مواقعی آتش‌سوزی جنگل‌ها، زمین لرزه‌ها، فوران آتشفشان‌ها انسان پی می‌برد که نیروی حاکم بر این سیاره هم تراز قدرت او نیست و چیزی مبهم و ژرف وجود دارد که بشر واقعاً در برابر آن حقیر است. این‌که غرور انسان در چنین لحظه‌هایی خرد می‌شود و از بین می‌رود واقعاً جالب است.» بسیاری از استعاره‌های رمان برگرفته از تورات هستند، از جمله کشتی نوح در دل توفان و سیلاب و هرگونه ارجاع به کتاب‌های مقدس ناخواسته و غیر عمد بوده و نویسنده هیچ علاقه‌ای نداشته که مفاهیم دینی را وارد چهارچوب داستان کند. در بخشی از کتاب تندباد می‌خوانیم: به خیابان‌های شهر نگاه می‌کند که دارند خالی می‌شوند و به مردمی که دسته‌ دسته می‌دوند و خانه‌ها را ترک می‌کنند و می‌داند که جایی برای او نخواهد بود. پدرها را می‌بیند که ماشین‌ها‌ را پر از بار می‌کنند و بنزین ذخیره برمی‌دارند، مادرها را می‌بیند که با قیافه‌های درهم‌ کشیده برای چندمین‌ بار از بچه‌ها‌شان می‌پرسند که آیا قمقمه‌ها را پر کرده‌اند یا نه، همه را نگاه می‌کند و می‌داند که جزء آن‌ها نیست. او می‌ماند چون ماشینی ندارد، چون نمی‌داند کجا برود و خسته است. می‌ماند، شهر در تب‌ و تاب است و او جزء شهر نیست. مردم می‌ترسند، عرق‌ می‌ریزند و هول برشان داشته که یک دقیقه را هم هدر ندهند، ولی او با آن‌ها نیست. واقعاً نمی‌ترسد، به مرگ فکر نمی‌کند، فقط فکر می‌کند که این هم یک امتحان است، امتحانی سخت. می‌داند که دوباره از پا درمی‌آید، انگار زندگی فقط همین است و او باید تسلیمش شود. به مردها و زن‌هایی که می‌روند نگاه می‌کند و به محله‌ی نکبت‌بارش برمی‌گردد، سرافکنده برمی‌گردد. خیابان‌های این‌جا آرام‌تر از مرکز شهرند. کسی در جنب‌ و جوش نیست. باز خیابان‌های پهن و فقیرانه‌ای را می‌بیند که حتی خانه‌ها‌شان هم خسته به ‌نظر می‌رسند و بی‌اختیار صدای چکشِ قاضی را می‌شنود. باد بلند می‌شود. توفان نزدیک می‌شود و مثل همیشه قسمت آن‌هاست، قسمت بدبخت و بیچاره‌های درمانده، فقط مال آن‌ها. موقع پرداخت صورت‌ حساب به ‌نظرش می‌رسد که زن جوان طور عجیبی نگاهش می‌کند. شاید از این‌که آدمی عادی دیده جا خورده است. حتماً با خودش فکر کرده بود که مسافر اتاق 507 مردی است بدبخت، معتادی که بیرون‌ کردنش به این راحتی‌ها نخواهد بود. « از مینی‌بار استفاده کردید؟» اشاره می‌کند که نه و بعد اضافه می‌کند، «فقط یک تماس تلفنی داشتم.» زن درحالی‌که با اخم به صفحه‌ی کامپیوتر زل زده تصدیق می‌کند. رسیدش را چاپ می‌کند و می‌گیرد طرفش. او نگاه می‌کند. مدت مکالمه مشخص است: یک دقیقه و پنج ثانیه. خنده‌اش می‌گیرد. یک دقیقه و پنج ثانیه. زمان خیلی کمی بود برای بیرون کشیدنش از آن اتاق. شماره گرفته بود. به رغم سال‌های سپری‌شده هنوز شماره را از بر بود. فکر کرده بود خودش گوشی را برمی‌دارد یا این‌که باید پیغام بگذارد. برای شنیدن صدایش سر از پا نمی‌شناخت، ولی صدای بچگانه‌ای جواب داده بود. لحظه‌ای مکث کرده و بعد گفته بود «سلام، اسمت چیست؟» پسر بچه‌ی آن‌ طرف خط با اطمینان جواب داده بود «بایرون.» پرسیده بود «رز آن‌جاست؟» بچه انگار مردد بود. با صدای اخم‌آلودی جواب داده بود «مامانم؟» گفته بود «آره، به مامانت بگو من دارم می‌آیم.» بچه حرفش را بریده بود، «شما؟» شرم عجیب و خاصی سرتاپایش را گرفته بود. «کینو برنس.» و تکرار کرده بود «به‌اش بگو من دارم می‌آیم.» و گوشی را گذاشته بود. یک دقیقه و پنج ثانیه. حالا دوباره به این لحظه‌ها فکر می‌کند و نیروی تازه‌ای در وجودش ریشه می‌دواند. ضربان رگ‌هایش را حس می‌کند. عجله دارد. عجله دارد که این چند صد کیلومتر را طی کند و برود، آن‌قدر برود تا به او برسد، عجله دارد که پشت فرمان ماشینش بنشیند و بدون خوردن و نوشیدن براند، چهار‌صد کیلومتر براند. عجله دارد. این بی‌قراری از کی سراغش نیامده بود؟

قورتش‌بده 2/ یک قورتش‌بده‌ی غول‌پیکر!

150,000 تومان
در کتاب «یک قورتش‌بده غول‌پیکر!» قورتش‌بده هیولا می‌شود آن هم با باد کردن خودش! قورتش‌بده دل‌اش نمی‌خواهد کسی به کسی زور بگوید و از پسرهایی عصبانی می‌شود که گربه‌ای را آزار می‌دهند. پس انگشت می‌گذارد توی دهان‌اش... ای وای! خیال قورتش‌بده از بزرگ شدن واقعی می‌شود. آن هم واقعیتی ترسناک! در این خیال‌بافی‌های او کار دست‌اش می‌دهد و قورتش‌بده حالا یک قدرت دیگر او دارد. او خودش را باد می‌کند و از بلندترین ساختمان خیابان هم بلندتر می‌شود. این پایان ماجرا نیست، وقتی انگشت‌اش را به سرعت از دهان‌اش در می‌آورد، بادی از دهان‌اش خارج می‌شود همه چیز را در خیابان خراب می‌کند. حالا قورتش‌بده شده یک هیولای خرابکار! اما اگر پروفسور بفهمد چی؟ همه چیز به این‌جا ختم نمی‌شود. سروکله رویای پدربزرگ مرده پروفسور پیدا می‌شود و موجودی به‌نام پچ پچ‌خور! یک قورتش‌بده خرابکار، یک رویای خرابکار که می‌خواهد لشکری از آدم‌هایی درست کند که در رویا فرورفته‌اند و یک داستان پر از خرابکاری! پایان چه می‌شود؟ قورتش‌بده این‌بار چه‌طور می‌تواند همه چیز را حل کند؟  
سفارش:0
باقی مانده:1

در بند کردن رنگين کمان

125,000 تومان
انتشارات چشمه منتشر کرد: دوستت می‌دارم اما نمی‌تونی مرا دربند کنی همچنان که آبشار نتوانست همچنان که دریاچه و ابر نتوانستند و بند آب نتوانست پس مرا دوست بدار آن‌چنان که هستم و در به بند کشیدن روح و نگاه من مکوش! و مرا بپذیر بر آنچنان که هستم بدان سان که دریا می‌پذیرد همه نهرها را که همواره به سوی او خیزانند و در دل او ریزانند مرا بپذیر به سان آبشارها، بندآبها، دریاچه‌ها و بدان که چگونه راهم را به سوی پذیرش بی‌نهایت می‌یابم.

حومه

125,000 تومان

معرفی کتاب حومه

ویلیام فاکنر یکی از نوابغ بزرگ ادبیات داستانی آمریکا در طول سده‌ی بیستم بود. آنچه در کتاب حومه آمده، شماری از برترین داستان‌های این نویسنده است که از مجموعه‌ی منتخب داستان‌های کوتاه او برگزیده شده‌اند. گفتنی است که مجموعه داستان‌های کوتاه فاکنر، در سال 1951 جایزه‌ی ادبی پولیتزر را برای او به ارمغان آورد.

درباره کتاب حومه

ویلیام فاکنر، یک بار ضمن گپ‌وگفتی با دانشجویان دانشگاه ویرجینیا، چنین گفته است: «من خودم را شاعری شکست‌خورده می‌دانم. چه بسا هر رمان‌نویسی در وهله‌ی اول خواهان سرودن شعر بوده؛ اما از آنجا که خود را در این کار ناتوان دیده، به نگارش داستان روی آورده است.» در نهاد فاکنر به راستی یک شاعر نفس می‌کشید. آثار داستانی او، با آن غنای مضمونیِ شگرف و پیچیدگی‌های زبانی، و همچنین با بصیرت‌های فکری و معنوی فراوانی که در آن‌ها یافت می‌شود، چیزی کم از شعرهای ناب ندارند؛ شعرهای نابی که مستقیماً قلب خواننده را لمس می‌کنند. فاکنر گفته‌ی جالب دیگری نیز دارد که در شناخت ادبیاتِ او یاری‌رسان است: «نویسنده‌ی بزرگ هرگز فرصت فکر کردن به سبک و تکنیک را ندارد. او آن‌چنان سرگرم نوشتن در باب قلب آدمی‌ست که مجال اندیشیدن به مسائل این‌چنینی برایش نمی‌ماند.» نوشتن در باب قلب آدمی! به راستی که تعبیر شگرف و تکان‌دهنده‌ای است. اما مراد از آن چیست؟ فاکنر خود پاسخ این پرسش را داده است. او ضمن مصاحبه‌ای مفصل، بشریت را این‌چنین تعریف کرده است: موجودی متناهی که میل به تعالی و بهتر شدن دارد. و این میل، به زعم فاکنر، نه از عقل او، بلکه از قلبش، که جایگاه روح است، نشأت می‌گیرد. پس نوشتن از قلب آدمی، یعنی نوشتن از میل انسان به تعالی و بزرگی. و این همان کاری‌ست که فاکنر به انجامش مبادرت ورزیده است. آنچه در کتاب حومه (The country) آمده، برخی از بهترین داستان‌های کوتاه ویلیام فاکنر (Collected Stories of William Faulkner) است. این داستان‌ها طی سالیان متمادی نوشته شده و در مجموعه‌هایی متنوع به چاپ رسیده‌اند. کار گزینش و ترجمه‌ی آن‌ها و ارائه‌شان در قالب کتابی واحد، بر عهده‌ی عبدالله قره باغی بوده است.
سفارش:0
باقی مانده:1