سرزمین، فلسفه، مفهوم‌آفرینی در باب ژئوفلسفه

250,000 تومان

معرفی کتاب سرزمین، فلسفه، مفهوم آفرینی اثر رودولف گاشه

کتاب “سرزمین، فلسفه، مفهوم آفرینی” به قلم رودولف گاشه یکی از آثار فلسفی جدید و متمایز است که به موضوعاتی نوین در حوزه فلسفه پرداخته است. در این اثر، گاشه به تفکری آمیزه‌ای از جغرافیا و فلسفه پرداخته و نقش مکان‌ها و زمین‌ها در شکل‌دهی به فلسفه‌ها و دیدگاه‌های ما مورد بررسی قرار می‌دهد.
رودولف گاشه در این کتاب به بررسی این موضوع می‌پردازد که چگونه مکان‌ها، فضاها و سرزمین‌ها تأثیر مستقیمی بر فکر، تفکر و فلسفه انسان‌ها دارند. وی باور دارد که ما نمی‌توانیم فلسفه را از جغرافیایی که در آن بوجود آمده و پرورش یافته جدا کنیم.
گاشه با استفاده از مثال‌های متعددی از فلاسفه‌های مختلف، نشان می‌دهد که چگونه محیط طبیعی، فرهنگ‌ها، تاریخ‌ها و جغرافیای مناطق مختلف، دیدگاه‌ها و مفاهیم فلسفی متمایزی را بوجود آورده‌اند. از فلسفه‌های شرق تا فلسفه‌های غرب، تأثیر سرزمین و مکان در تفکر و فلسفه آن‌ها قابل مشاهده است.
کتاب “سرزمین، فلسفه، مفهوم آفرینی” همچنین به بررسی تأثیر مکان‌ها بر روی مفهوم‌ها و مفاهیمی مانند آزادی، هویت، وجود و غیره پرداخته است. گاشه با نگاهی عمیق به فلسفه‌های مختلف، نشان می‌دهد که چگونه هر فلسفه‌ای تحت تأثیر مکان و زمان خاصی شکل گرفته است.
این کتاب نه تنها برای علاقه‌مندان به فلسفه، بلکه برای کسانی که به جغرافیا، تاریخ و فرهنگ علاقه‌مند هستند نیز جذاب است. رودولف گاشه با ارائه‌ی این مفهوم جدید از “جئوفلسفه”، چالش‌ها و سوالات جدیدی را در مقابل خواننده قرار می‌دهد.
کتاب “سرزمین، فلسفه، مفهوم آفرینی” یک نگاه نو به رابطه میان مکان و فلسفه ارائه می‌دهد و بر تأثیرات متقابل این دو بر یکدیگر تمرکز دارد. این اثر بدون شک یکی از نوآوری‌های معاصر در حوزه فلسفه محسوب می‌شود و به هر فیلسوف، دانشجو یا علاقه‌مند به موضوعات فلسفی، توصیه می‌شود

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

سرزمین، فلسفه، مفهوم‌آفرینی در باب ژئوفلسفه

نویسنده
 رودولف گاشه
مترجم
 نادر خسروی
نوبت چاپ 3
تعداد صفحات 240
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1403
سال چاپ اول ——
موضوع
فلسفه و حکمت
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786225250253
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “سرزمین، فلسفه، مفهوم‌آفرینی در باب ژئوفلسفه”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

عاشقی جرم قشنگی‌ست

14,000 تومان
ببین چگونه مرا از خودم جدا کردند غریبه‌ها که مرا با تو آشنا کردند غریبه‌های عزیزی که از نهایت ذوق مرا به مستی چشمِ تو مبتلا کردند مرا به کوه نفس‌گیر عشق تو بردند و از بلندترین قله‌اش رها کردند هنوز چشم من از خواب صبح سنگین بود که از میان سیاهی مرا صدا کردند به پشت پنجره‌ی سبز و ساده‌ای بردند و پلک پنجره را رو به باغ وا کردند به چشم من گل روی تو را نشان دادند و در دلم هوس چیدنش به پا کردند خلاصه کاش به فردا نمی‌کشید آن شب شبی که چشم مرا عاشق شما کردند

موسم هجرت به شمال

52,000 تومان

در بخشی از کتاب موسم هجرت به شمال می‌خوانیم:

صدایش انگار از جهان دیگری به من می‌رسید. و شروع کرده بود به ترسیم سیمای وحشتناک مردی گرگ‌صفت که باعث خودکشی سه دختر و قتل یک زن شوهردار و همسر خویش شده بود، مردی خودخواه که همه‌ی زندگی‌اش تنها به دنبال لذت بوده است. در اثنای این از خود به در شدن‌ها بودم که ناگاه صدای استادم، پروفسور ماکسول فوسترکین را شنیدم که سعی می‌کرد از طنابِ دار نجاتم دهد، فریاد می‌کشید «مصطفا سعیدی وجود ندارد او توهم است. یک دروغ است. من از شما می‌خواهم که این دروغ را محکوم به قتل کنید.» اما من مثل کپه‌ی خاکستر سردشده‌ای بی‌حرکت نشسته بودم. پروفسور فوسترکین شروع به تصویر چهره‌ای از انسان نابغه‌ای کرد که شرایط او را به سوی قتل کشانده بود. قتل در لحظه‌ی غیرت و جنون. و سپس داستانی را از من که در سن بیست و چهارسالگی به هیئت استادیار اقتصاد در دانشگاه لندن تعیین شده بودم تعریف کرده و به آن‌ها گفت «آن هموند و شیلا گرینود از آن دست دخترانی بودند که به دنبال راهی برای مرگ می‌گشتند، آن‌ها در نهایت حتا اگر با مصطفا سعید هم برخورد نمی‌کردند، خودشان را می‌کشتند. آقایان و خانم‌ها، هیئت‌منصفه، مصطفا سعید انسان شریفی بوده که فرهنگ غرب بر عقل او تأثیر گذاشته، اما در عوض قلبش را نابود کرده است. این دو دختر را مصطفا سعید به قتل نرسانده بلکه ویروس بیماری مهلک هزارساله‌ای باعث قتل‌شان شده است.» به ذهنم رسید که بلند شوم و به آن‌ها بگویم "این ستم بر من و تلفیق امور نامربوط به همدیگر است. من آن‌ها را کشتم. من بیابان لم‌یزرعی هستم. من اتللو نیستم. من دروغم. چرا مرا به دار نمی‌زنید تا این دروغ را ریشه‌کن کنید!» اما پروفسور فوسترکین محاکمه را به درگیری میان دو جهان تبدیل کرد، که من یکی از قربانیان آن بودم. و قطار مرا به ایستگاه ویکتوریا برد و به دنیای جین موریس رساند.
سفارش:0
باقی مانده:1

عصر مفرغ ایران

6,500 تومان
این کتاب برای دانشجویان رشته باستان‌شناسی در مقطع کارشناسی به عنوان منبع اصلی درس «ایران در آغاز شهرنشینی» به ارزش 2 واحد تدوین شده است.

فهرست:

پیشگفتار فصل اول: ایران در آستانه عصر مفرغ (3500-3000 ق.م) نتیجه‌گیری فصل دوم: عصر مفرغ ایران (حدود 3000-1500 ق. م) شاخصهای عصر مفرغ ایران فصل سوم: عصر مفرغ در مناطق مختلف فلات ایران شمال غرب زاگرس مرکزی جنوب غرب زاگرس (فارس) شمال شرق شمال مرکزی جنوب شرق جنوب غرب در پایان هر فصل منابع و مآخذ آن درج شده است.

پدر حضانتي

24,000 تومان
کتاب «پدر حضانتی» از آثار شاخص دیدیه ون‌کولارت، نویسنده‌ی بلژیکی‌تبار فرانسوی است. از آثار مهم او می‌توان به «ماهی عشق»، «تعطیلات یک روح»، «مسیر یک‌طرفه»، «شب قبل در قرن پانزدهم»، «شاهدان ازدواج» و... اشاره کرد. پدر حضانتی که جایزه‌ی مارسل پانیول را در سال ۲۰۰۷ نصیب دیدیه ون کولارت کرد، یک حسب‌حال است. او با نگارش این روایت پدر و پسری کوشیده به پدرش ادای احترام کند. پدری که وقتی او هفت سال داشت، تصادف می‌کند و تا دم مرگ می‌رود. این اثر اولین‌‏بار سال 2007 منتشر شد و شگفتی منتقدان فرانسوی را برانگیخت. ون‌کولارت نویسنده‌ای است که به خاطر شیوه‌ی روایی خاصش از موضوع‌های ساده و غافل‌گیری‌های موجود در رمان‌هایش مشهور شده است. در روایت این رمان، عشق، نفرت و راز حرف اول را می‌زند و ون کولارت چنان کلاژی از پدرش می‌سازد که همراه با وامی که نویسنده از تاریخ فرانسه‏‌ی میانه‏‌ی قرن بیستم گرفته است، تأثیر عمیق روایی و احساسی‌اش تا مدت‌ها باقی می‌ماند. در بخشی از کتاب می‌خوانم: «اولین‌بار که مردی هفت سال و نیمم بود. زودتر از وقت پیش‌بینی شده از یک جشن تولد به خانه برگشتم بودم که صدای تو را از اتاق‌تان شنیدم. دیگر بین عصاهایت هم قادر به ایستادن نبودی. در حالی که اشک در چشمانم حلقه زده بود، لبخند زدم.»

قلب نارنجي فرشته

52,000 تومان

در بخشی از کتاب قلب نارنجی فرشته می‌خوانیم

بگم غلط کردم خوبه؟ بیفتم به دست و پات راضی میشی؟ جان جاوید برو اون سوزن و دواتت رو بیار نوکرتم. حالا شنبه ای داغ بودم یه حرفی زدم.

تو هم بد زدی توپرم. به زبون خوش می‌گفتی کمی شه، نه این که های وهوی راه بندازی تو این اوضاع قاراشمیش. نگاه کن، هنوز جای پنج تا انگشتت رو صورتمه.

خدا هیچ بنده ای رو ناامید نکنه. تو این یه هفته، هر غلطی که فکرش رو بکنی کردم. یکی گفت بسوزونش و خلاص. دوشنبه بود انگار. رفتم سنگکی سر چهارراه سوسکی، پشت همون جا که بساط می‌کردم. تازه تنور ظهرش رو روشن کرده بود و داشت خمیر می‌زد.

سر حرف رو با شاطر وا کردم که آره، من چنین خبطی کردم و حالا این دختره بونه کرده قبل بعله باید پاکش کنی وگرنه عیسی به دین خود، موسی به دین خود. نونواهه هم بعض خودت نباشه، آدم اهل دليه، فقط تخم نداره. فکر می کنه همه دزدن. اون روز نشست به حرف زدن.

هی چایی ریخت و از عشق و عاشقی هاش گفت. می گفت این رو ول کرده یکی بهتر پیدا شده، اون یکی رو ول کرده یکی از اون بهتر.

می‌گفت همه‌ی زندگیش عاشق بوده، ولی عاشق آدم‌های جورواجور. به من هم گفت ولش کن بابا، چیزی که زیاده زن.

زرشک! انگار حرف دیروز و امروزه. آدم به یه مرغ عشق مفنگی دل می‌بنده، اکرم که دیگه اکرمه. مرغ عشقه هم مُرد ها. این آخری‌ها خیلی خماری کشید.

چه قدر باید تریاک می‌مالیدم سرانگشت هام تا به فال از توی جعبه بکشه بیرون، بدم دست مشتری. یه طورهایی هم خل وضع شده بود. دیده بود خاطر اکرم رو می‌خوام، حسودی می‌کرد. غصه‌ی اون هم داشتم شنبه‌ای که اون حرف رو بهت زدم.

شبش رفته بودم خونه، دیدم کف قفس افتاده، پاهاش هوا. هرچی نچ نچ و سوت سوت کردم براش، انگارنه انگار. تا اون شب من واسه هیچ احدالناسی گریه نکرده بودم، حتا ننه و آقام.

ولی مرغ عشقه مونسم بود. به حرف‌هایی به ش زده بودم که به سنگ می‌گفتی، آب می‌شد. نشستم و یه دل سیر زار زدم.