

سریال چهار سابقهدار، قسمت 2/ مأموریت تمامعیار
155,000 تومان
نقد و بررسی
چهار سابقه دار 1 – یورش به زندان شهر سگی
به احتمال زیاد شما هم انیمیشن جدید و خیلی جذاب «بچههای بد (the bad guys) (2022)» رو تماشا کردید و از دیدنش حسابی لذت بردید! برای شما یک خبر بد و یک خبر خوب داریم!
خبر بد این است که انیمیشن «بچههای بد» همه داستانهای این دوستان تبهکار و بامزه رو روایت نمیکند! اما خبر خوب این است که جای هیچ نگرانیای نیست! چرا که این انیمیشن نسخهای خلاصه شده از مجموعه کتابهای «سریال چهار سابقه دار» است و در ادامه، قرار است با این مجموعه آشنا شویم!
مجموعه «سریال چهار سابقهدار» یکی از جذاب ترین و مشهورترین مجموعه داستانهای ماجراجویانه، طنز و کمیک (مصوّر) سراسر دنیاست. این مجموعه به دست «آرون بلیبی» نوشته شده است و به سرعت با استقبال بینظیر کودکان و نوجوانان در سراسر دنیا مواجه شد، تا جایی که به یکی از پرفروشترین آثار فهرست نیویورک تایمز تبدیل گشت و انیمیشن اقتباسی و بسیار موفق آن نیز، برندۀ جوایز متعدد شده است.
آقای بلیبی نوشتن این مجموعه را در سال 2015 شروع کرد و تا زمان حال نیز، نوشتن قسمتهای جدید از این مجموعه ادامه داشته است. در ایران نیز، نشر هوپا تاکنون 11 جلد از این مجموعه را ترجمه و چاپ کرده است. نشر «هوپا» بازۀ سنی مناسب برای مخاطبین این مجموعه را «9 تا 13 سال» تعیین کرده است
10000تا مرغ، توی یه مرغدونی ناجور، با یک سیستم امنیتی خیلیخیلی پیشرفته گیر افتادهن.
کی میتونه نجاتشون بده؟
خب… نظرتون دربارهی گرگ، کوسه، پیرانا و مار چیه؟
وقتی یکی از بَدها به «جوجهخوارِ کبیر» مشهوره، چهجوری میتونن مرغها رو نجات بدن؟
موجود در انبار
سریال چهار سابقهدار، قسمت 2/ مأموریت تمامعیار
نویسنده |
آرون بلیبی
|
مترجم |
سیدنوید سیدعلیاکبر
|
نوبت چاپ | — |
تعداد صفحات | 148 |
نوع جلد | —- |
قطع | — |
سال نشر | — |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
کودک و نوجوان
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786008869719
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
اعترافات يک دوست خيالي
ما مردم… داستان آمریکا
معرفی کتاب ما مردم… اثر لئو هیوبرمن
تعلیق
پدرو پارامو
از قیطریه تا اورنجکانتی
معرفی کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی
«همهچیز از سرفههای حین خواب شروع شد.» حمیدرضا صدر در کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی از بیماری مهلک، روند درمان و روزهای پایانی عمرش با ما سخن میگوید و ما را همراه خود از قیطریهی تهران تا اورنج کانتی آمریکا میبرد. کتاب حاضر که زندگینامهای خودنوشت است پس از مرگ صدر منتشر شده.دربارهی کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی:
حمیدرضا صدر چهرهای شناختهشده در عالم فوتبال و سینما و کتاب است. اگر طرفدار فوتبال بوده باشید، حتماً او را در مقام کارشناس در تلویزیون دیدهاید. اگر از دنبالکنندگان سینما بودهاید، تحلیلهای او را در نشریهی هفت خواندهاید. اگر فردی کتابخوان بودهاید، حتماً کتاب «تو در قاهره خواهی مرد» یا «نیمکت داغ» را خواندهاید یا حداقل نامشان را شنیدهاید. حالا، در کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی، با حمیدرضا صدری روبهرو میشویم که هم همان چهرهی آشنای همیشگی است و هم نیست. در تاریخ 6 شهریور 1397، دکتر تصاویر ریهی حمیدرضا صدر را نگاه میکند و کلمهای را به زبان میآورد که معنای خطرناکی دارد: مشکوک. و این کلمه برای صدر آغاز یک پایان است، آغاز بیماری مهلک سرطان که سرانجامش مرگ این چهرهی محبوب است، و آغاز روندی که منجر به نوشتن کتابی دربارهی بیماری و مواجهه با مرگ میشود. در کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی، با حمیدرضا صدر در طول این سفر دردناک و همینطور معنابخش همراه میشویم و از قیطریهی تهران تا اورنج کانتی آمریکا میرویم. با صدر در بیمارستان مینشینیم، به آزمایشگاه میرویم، در تصمیمگیریهای دشوار او برای پذیرش معالجه مشارکت میکنیم، و با او برای آخرین بار فیلمهای محبوبش را تماشا میکنیم و فوتبال میبینیم. کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی روایتی از روزهای پایانی عمر کسی است که همیشه او را با لبخند و هیجانش به یاد میآوریم. «مقدمه»، «در تهران» و «در آمریکا» بخشهای این کتاب را تشکیل میدهند که صدر آنها را با بیانی شیوا و صادقانه به رشتهی تحریر درآورده است. بخش مؤخرهی این کتاب را غزاله صدر، دختر حمیدرضا صدر، نوشته که روایتی از سال پایانی عمر پدرش است. حمیدرضا صدر در تاریخ 25 تیر 1400 از دنیا رفت. کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی، بنا به درخواست صدر، پس از مرگش منتشر شده و در مدت کوتاه، مورد استقبال طرفداران این شخصیت دوستداشتنی قرار گرفته است.قلعه ي پرتغالي
فهرست
- ماهی
- دم
- دست توی عکس
- لارک
- قباد
- هر وقت
- قلعه پرتغالی
- خانه
- موشک
- مد
برشی از متن کتاب
با احتیاط و زحمت از راه پله ناقص بالا رفتم. روی پشت بام، باد شدیدتر بود. ملافه را باز کردم از دورم و بالای سرم گرفتم. بال میزدم. بال میزدم و یک لحظه بعد روی مناره نزدیکترین مسجد آن اطراف فرود میآمدم. با یک پرواز دیگر تا لب ساحل میرسیدم. پشت ساختمان نوساز اداره بندر یا روی سقف سوله گمرک یا چه میدانم سقف قدیمی برکه بی بی. هرجا که بلندتر و دورتر بود. جایی که میشد شب و دریا را خوب تماشا کرد. ((جای خوبی است این بالا. میشود گاهی شبها آمد و شام را هم آورد اینجا. با رادیو و فلاسک چای!)) باد تندتر شد و همه چیز را به هم پیچید. ملافه را از دستم کشید و لیوان خالی چای را به گوشهای پرت کرد. آهسته تا لب بام رفتم و باز سرک کشیدم. آن پایین، دورتر از آخرین دیواری که آن دورها پیدا بود، صدای سگها و روباهها پخش بود. موشها جایی دیگر جمع بودند. گاهی از گوشه دیواری پیدا میشدند که به سویی میدویدند. شاید بو میکشیدند. میرفتند و بر میگشتند و باز میرفتند. تودهای جوجه تیغی سیاه و چندتایی موش خرمایی بزرگ، از همانها که قیافه ترسان و مهربانی دارند، در وسط خیابان میپلکیدند. با پوزههای صورتی و مرطوبشان سر به هر سوراخی فرو میکردند و مرتب دور خودشان میچرخیدند ((آه از شبهای تابستان، آه از شبهای این تابستان!)) آه از این ماه و خیابان خاکی پر مهتاب. آه از من... من که داشتم میدیدم جز ماه که از آن بالا نور میپاشید و اصلا هم دست بر نمیداشت از نور پاشیدن به روی ماسه و خاک و بلوک و سنگ و پاکتهای خیس سیمان و دیوار ناتمام سرپله و کف ناهموار جلو حمام و انباری، هر چیزی دیگری که پیدا بود به یک سو میرفت. همه میرفتند. نگاه نمیکردند به آسمان و ستاره راهنما و با این حال مسیرشان را میدانستند. میرفتند به سمتی که اسکله بود و هر شب این وقت، حتما خاموش و خلوت بود و باد که میآمد خلوتتر هم میشد. ((میتوانم بپرم. میتوانم این ملافه سفید را بالای سرم نگه دارم و رو به باد بایستم و هر زمان خواستم بپرم. بپرم روی کپه ماسههای آن پایین و بلند شوم و زود بلند شوم و همین که خودم را میتکانم، راه بیفتم به سمت جایی که چند ساعت دیگر، وقتی هوا روشن و باز تاریک میشد، بمانم و انتظار آمدن لنجی که هر شب آن موقع از بندر میآمد و بار و مسافر میآورد.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.