سعادت زناشويي

150,000 تومان

سفارش:1
باقی مانده:2

معرفی کتاب سعادت زناشویی اثر لئو تولستوی

سعادت زناشویی رمانی با عنوانی طعنه آمیز از لئو تولستوی نویسنده ی بزرگ روس است. سعادت زناشویی داستان دختر جوان هفده ساله ای است که با مردی بسیار مسن ازدواج می کند.
ماشا و سونیا دو خواهر هستند که مادر خود را از دست داده اند بنابراین یکی از دوستان پدرانشان به نام سرگی برای سامان دهی به اوضاع این دو خواهر به خانه ی آنها می آید. ماشا و سرگی با آنکه تفاوت سنی بسیار زیادی دارند به هم علاقه مند می شوند و با هم ازدواج می کنند.
در ابتدا همه چیز بین آنها خوب است و زندگی زناشویی آنها سرشار از عشق و علاقه است اما دختر جوان -ماشا – وقتی پی می برد که درک ساده و بی تکلفش از ازدواج به اندازه کافی او را برای پیچیدگی های زندگی جدیدش آماده نکرده است مضطرب می شود و در بیهودگی های تظاهرآمیز جامعه ی سن پترزبورگ به تدریج غرق می شود.
سعادت زناشویی پرتره روانشناختی کاملا واقع گرایانه ای است از تحول عاطفی یک زن جوان. داستان آن از زبان ماشا روایت می شود. سعادت زناشویی یک داستان نسبتا کوتاه است که مانند دیگر آثار تولستوی سرشار از توصیفاتی دقیق و پر از جزئیات است. این کتاب در سال 1859 منتشر شد.

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات

سعادت زناشويي

نویسنده
لیو تالستوی
مترجم
سروش حبیبی
نوبت چاپ 11
تعداد صفحات 135
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1403
سال چاپ اول ——
موضوع
داستان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9789643623593
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “سعادت زناشويي”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

درک و دریافت موسیقی

1,250,000 تومان

معرفی کتاب درک و دریافت موسیقی

راجر کیمی ین یکی از برجسته‌ترین استادان موسیقی در زمانه‌ی ماست. کتاب درک و دریافت موسیقی او که امروزه به متنی کلاسیک در حوزه‌ی آموزش موسیقی بدل شده، حاوی اطلاعاتی پایه‌ای در باب تاریخ و اصول هنر موسیقی است. با مطالعه‌ی این اثر، در یک کلام، می‌آموزیم که مخاطبی خوب برای آثار بزرگ موسیقایی باشیم.

درباره کتاب درک و دریافت موسیقی

فرانتس کافکا، نویسنده‌ی بزرگ آلمانی‌زبان، جمله‌ای با این مضمون دارد: «من از موسیقی بیش از هر چیز دیگر در این دنیا می‌هراسم. چرا که هرگز نمی‌دانم موسیقی احساسات مرا به کجاها هدایت می‌کند.» بینش عمیق نهفته در این جمله را، بیش‌وکم تمام مخاطبین عام موسیقی درمی‌یابند. کافکا ویژگی‌ای را به موسیقی نسبت داده که به زعم بسیاری، بنیادی‌ترین خصیصه‌ی این هنرِ شگرف و عمیق به شمار می‌رود. در توضیح این ویژگی، می‌توانیم بگوییم که موسیقی، بهتر و بیشتر از تمام دیگر مدیوم‌های هنری، رابطه‌ای مستقیم با عمیق‌ترین لایه‌های احساسات و عواطف ما برقرار می‌کند. این امر از این روست که موسیقی، فرمِ محض است، و علی‌الاصولْ خالی از محتوای فکری و مفهومی. برای روشن‌تر شدن مطلب، بیایید موسیقی را با ادبیات مقایسه کنیم. ابزار اصلی ادبیات زبان است. چنان‌که می‌دانیم، زبان خاصیتی ارجاعی دارد؛ بدین معنا که نشانگان زبانی، یعنی واژگان، به اموری بیرون از خود -به مفاهیم ذهن و به اشیاء جهان خارج- ارجاع می‌دهند. از این رو، ادبیات ذاتاً خصلتی تأملی دارد، زیرا زبان که ابزار اصلی آن به شمار می‌رود، ذاتاً ما را به تأمل در باب جهان فرا می‌خواند. البته این بدین معنا نیست که ادبیات با احساسات ما سروکار ندارد. اما پرواضح است که ادبیات، احساسات را به طور ثانویه و از طریق تأملاتی که برمی‌انگیزد، متأثر می‌سازد. در مقابل، موسیقی را داریم، که نشانگان و ابزار اصلی آن، یعنی آواها (به زبان تخصصی: نت‌ها)، به هیچ موضوع بیرونی‌ای ارجاع نمی‌دهند. بلکه درخودکامل و قائم‌به‌ذات‌اند. و از آن‌جا که نشانگان موسیقایی، مستقیماً با حواس ما سروکار دارند، می‌توانیم مدعی شویم که موسیقی به طور بی‌واسطه احساسات ما را متأثر می‌سازد. از همین روست که بسیاری از زیبایی‌شناسان و نظریه‌پردازان هنری، قائل به این فرض بوده‌اند که کمال هر هنری، در نزدیکیِ آن به موسیقی نهفته است. حالا با این توضیحات، بهتر معنای گفته‌ی کافکا، و این ادعای او را که موسیقی احساسات ما را به مرزهای ناشناخته نزدیک می‌کند، درمی‌یابیم. هدف از طرح این مقدمه‌ی نه چندان مفصل، معرفی کتاب درک و دریافت موسیقی (Music: An Appreciation)، اثر درخشان راجر کیمی ین بوده است. این اثر به ما یاد می‌دهد که به شنوندگانی قابل و حرفه‌ای برای آثار بزرگ هنر موسیقی بدل شویم و سلیقه و شمّ موسیقایی خود را ارتقا دهیم. کتاب درک و دریافت موسیقی از بسیاری جهات اثری غیرتخصصی و مقدماتی به شمار می‌رود؛ متنی که هدف اصلی از نگارش آن، آشنا ساختن مخاطب عام با اصولِ زیبایی‌شناختیِ موسیقی بوده است. با این حال، وسعت دانش نویسنده‌ی کتاب، شیوه‌ی نگارش جذاب و ترغیب‌کننده‌ی او، و البته، وسعت و گستره‌ی دید وی در طرح موضوعات مربوط به موسیقی، سبب شده که کتاب درک و دریافت موسیقی نظر مثبت بسیاری از صاحب‌نظران و متخصصان حوزه‌ی موسیقی را نیز به خود جلب کند، و برای این گروه هم خواندنی و آموزنده به شمار رود. از کتاب درک و دریافت موسیقی هر آنچه را که می‌بایست درباره‌ی هنر موسیقی بدانید، خواهید آموخت؛ از تاریخچه‌ی این هنرِ محبوب و پرطرفدار گرفته، تا ساختار زیبایی‌شناسانه‌ی حاکم بر موسیقی، و معنای دقیق اصطلاحات تخصصیِ رایج در دنیای موسیقی. اینجا لازم است اشاره کنیم که بخش مفصل و جذابی از این کتاب، به مرور زندگی و کارنامه‌ی هنریِ برخی از برجسته‌ترین موسیقی‌دانان و آهنگسازان تاریخ، اختصاص یافته است. کتاب درک و دریافت موسیقی توسط حسین یاسینی به زبان فارسی ترجمه شده و از سوی نشر چشمه در اختیار مخاطبین علاقه‌مند قرار گرفته است.

در نکوداشت کتاب درک و دریافت موسیقی

  • کتاب درک و دریافت موسیقی، امروزه به یکی از متون کلاسیک در زمینه‌ی آموزش موسیقی بدل شده است. در این اثر بی‌نظیر، دوره‌های زمانی متناوب در تاریخ موسیقی، و شرح حال آهنگسازان بزرگ، با دقتی خارق‌العاده مورد بحث قرار گرفته است. (آمازون)
سفارش:0
باقی مانده:1

شاهنامه‌ی فردوسی کتاب ششم: از بازگشت کیخسرو به ایران تا پایان داستان فرود

80,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه‌ فردوسی - جلد 6: از بازگشت کیخسرو به ایران تا پایان داستان فرود می‌خوانیم

گفت‌وگوی گیو با باژبان پیران غمگین به‌سوی ختن رفت. از این‌سو افراسیاب با نامداران سپاهش به‌سوی جیحون تاخت در‌حالی‌که از فرط خشم، خون می‌گریست. به هومان امر کرد: «به‌شتاب کنار رود برو. اگر خبر بیاید که کیخسرو از جیحون گذشته، تمام رنج‌های ما بر باد می‌رود. حال نشانه‌های روزگاری که دانایان داده بودند، پدیدار شده؛ که از نژاد تور و کیقباد شاهی پدید می‌آید که توران‌زمین را ویران می‌کند و هیچ سرزمین آبادی در آن باقی نمی‌گذارد. مهرش به ایران‌زمین است و جز برای جنگ به توران‌زمین رخ نمی‌نماید.» از آن طرف گیو و کیخسرو به کنار جیحون رسیدند و برای گذشتن از رود شتاب داشتند. گیو و کیخسرو شروع به سخن‌گفتن با رودبان کردند که کشتی بر آب داشت. گیو قایقی با بادبان نو که زیبنده‌ی کیخسرو باشد از او خواست. رودبان به گیو گفت: «آب روان نوکر و شاه نمی‌شناسد. اگر می‌خواهی از این رود بگذری، باید برای کشتی بها بپردازی.» گیو گفت: «هر‌چه می‌خواهی بگو و ما را از آب رد کن که سپاه تُرکان به ما نزدیک شده‌اند.»

شاهنامه‌ی فردوسی 14: از پادشاهی یزدگرد بزه‌گر تا پایان پادشاهی بلاش

98,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 14: از پادشاهی یزدگرد بزه‌گر تا پایان پادشاهی بلاش می‌خوانیم

وقتی فرزند خاقان شنید شاه ایران با سپاهیانش از رود جیحون گذشته و پیمان بهرام گور را شکسته و آشوب و جنگ سرزمینش را تهدید می‌کند، به دبیر خردمندش امر کرد تا نزد او برود. آنگاه نامه‌ای با درود خداوند بر شاه ایران نوشت و ادامه داد: «من از زمان شاهان دادگر، تو را از نژاد شاهان نمی‌دانم. این رسم نیاکان و شاهان گذشته‌ی ایران‌زمین نیست. حال که تو پیمان آزادگان را می‌شکنی و با این کار نشانه‌های بزرگی خود را بر خاک می‌افکنی، من نیز ناچارم پیمان بشکنم و دست به شمشیر ببرم.» خوشنواز در آن نامه همه‌چیز را گفت و آن را با هدایای فراوانی همراه کرد. سواری سخن‌گو برگزید و او را با نامه و هدایا روانه کرد. وقتی پیروزشاه نامه را خواند، بسیار خشمگین شد و به فرستاده گفت: «برخیز و نزد آن مرد بی‌مایه برو و به او بگو بهرام عهدش را برای شما تا رود تَرَک نوشته و حال هم تا کناره‌ی رود جیحون از بلندی و پستی‌هایش از آنِ توست. اکنون سپاهی عظیم از جنگجویان پهلوان خواهم آورد و سایه‌ی خوشنواز را از این سرزمین برمی‌دارم.»

فهرست مطالب کتاب

پادشاهی یزدگرد بزه‌گر پادشاهی بهرام گور پادشاهی یزدگرد، پسر بهرام گور پادشاهی هرمز، پسر یزدگرد پادشاهی پیروز، پسر یزدگرد پادشاهی بلاش، پسر پیروز

فيلم ساختن

125,000 تومان

معرفی کتاب فیلم ساختن اثر سیدنی لومت

چرا یک کارگردان فیلمنامه خاصی را انتخاب می کند؟ برای اینکه بازیگران طبیعی و واقعی جلوه دهند بعد از گرفتن یک صحنه چه کاری باید انجام دهند؟ چگونه می توانید یک سکانس پر برخورد و اکشن را در منطقه ای پرتردد و معروف مثلا در قلب منطقه الماس نیویورک اجرا کرد؟ و نکات بسیار زیاد دیگری که درباره ساخت فیلم از ابتدا تا انتها مورد نیاز است را سیدنی لومت یکی از کارگردانان معتبر دوران ما در کتاب فیلم ساختن به تفصیل بیان می کند. لومت این کتاب را در ۱۳ بخش تنظیم کرده که عبارت است از: «کارگردان: بهترین شغل جهان»، «فیلم نامه: آیا نیازی به نویسنده هست؟»، «سبک»، «بازیگران: آیا بازیگر می تواند خجالتی باشد؟»، «دوربین: بهترین دوست کارگردان»، «طراحی صحنه و لباس»، «بالاخره رسیدیم به ساختن فیلم»، «دیدن کار روز قبل رنج و سرمستی»، «اتاق تدوین بالاخره تنهایی»، «آوای موسیقی: صدای صدا»، «میکس: تنها بخش خسته کننده سینما»، «کپی اول کودکی متولد می شود» و «استودیو: آیا تمام زحمات من برای این بود؟». مترجم این کتاب در مقدمه ای نوشته: «یکی از مهم ترین ویژگی های «فیلم ساختن» این است که چیزهایی را درباره بازیگرها و کار با آنها می گوید که در هیچ کلاس درسی نمی توان آنها را شنید و یاد گرفت. لومت ... دنبال این بوده که توضیح دهد خودش به عنوان کارگردانی خوب و قابل احترام در سینمای امریکا، چگونه فیلم می ساخته؛ برای این است که همه چیز را از اول توضیح می دهد ... تا در نهایت به خواننده اش بگوید فیلم کاری گروهی است نه کاری شخصی».
سفارش:1
باقی مانده:1

تورفین، وایکینگ مهربان 6/ تورفین و گنج وحشتناک

49,000 تومان

بخش هایی از کتاب تورفین وایکینگ مهربان 6 (و گنج وحشتناک)

هر دو رئیس برای هم دندان قُروچه کردند و چنان محکم دسته‌ی شمشیرهایشان را گرفتند که دست هایشان سفید شد. افرادشان هم همین طور. در همان لحظه پسرکی که کبوتری روی شانه‌اش نشسته بود، از راه رسید و سکوت را شکست:«ببخشید…» بعد کلاهخودش را از سر برداشت و مودبانه گفت:«ممکنه قبلش شام بخوریم؟ چون هیچکس با شکم گرسنه از کارش لذت نمی‌بره.» بعد زانو زد تا با وایکینگ یک پا حرف بزند:«خوشحال می‌شم برای شما یک پای دیگه درست کنم، دوست عزیزم!» این تورفین بود، پسر غیرعادی رئیس دهکده‌ی وایکینگی ایندگار. تورفین غیر عادی بود، چون مهربان بود خیلی مهربان. لقب وایکینگی‌اش هم همین بود، تورفین خیلی خیلی مهربان. ولی وایکینگ‌ها با مهربانی میانه‌ای نداشتند. هَرولد داد زد: «تورفین پسرم، تو درست میگی. بعد از شام بهتر می‌تونیم این کار رو انجام بدیم. حالا جشن می‌گیریم. جشن! و یک عالَم غذا و نوشیدنی می‌خوریم و آروغ می‌زنیم!»   هَرولد به ساحل خیره شده بود. ساحل پر از وایکینگ‌هایی بود که آواز می‌خواندند، خوش می‌گذراندند و همدیگر را با مشت می‌زدند. با دیدنشان خنده‌ی بلندی سر داد، چنان بلند که انگار قفسه‌ی سینه‌ی بشکه مانندش را شکست و بیرون پرید:«آه‌ه‌ه! من عاشق یک همچنین جشن خوبی‌ام!» طولی نکشید که آشپزها غذا را آوردند و جلوی همه گذاشتند. وایکینگ‌ها مثل تمساح به غذا حمله کردند. گوشت‌ها را با دست تکه تکه می‌کردند، استخوان‌ها را می‌جویدند و تُف می‌کردند جلوی سگ‌هایشان. بعد از غذا، مگنِسِ استخوان خُردکُن، رفت روی بشکه و داد زد: «آهای وایکینگ‌ها!» صدای بلندش یک دفعه همه را ساکت کرد.
سفارش:0
باقی مانده:1