سه دفتر: گناه دریا، ابر و کوچه، بهار را باور کن

230,000 تومان

معرفی کتاب ابر و کوچه اثر فریدون مشیری

**کوچه سرانجام مشیری پس از چند سال معروفترین شعر خود را در 1339خورشیدی به نام «کوچه» در مجله روشنفکر به چاپ رساند. این شعر از زیباترین و عاشقانه ترین شعرهای نو زبان فارسی است.
بی تو، مهتاب شبی، باز از آن کوچه گذشتم **ابر این شاعر نام آشنای معاصر در 1340 سومین دفتر شعرش را تحت عنوان «ابر» به چاپ رساند.
شعر کوچه فریدون در این زمان شهرت باور نکردنی یافت و به زودی بر سر زبان ها افتاد. این دفتر به چاپ های بعدی نیز رسید و این شعر موجب شد که عنوان اثر به «ابر و کوچه» تغییر پیدا کند.

موجود در انبار

توضیحات

سه دفتر: گناه دریا، ابر و کوچه، بهار را باور کن

نویسنده
فریدون مشیری
مترجم
—–
نوبت چاپ 42
تعداد صفحات 347
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1403
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9789646194564
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “سه دفتر: گناه دریا، ابر و کوچه، بهار را باور کن”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم

قیمت اصلی: 45,000 تومان بود.قیمت فعلی: 22,000 تومان.

معرفی کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم

جوردی سییرا‌ ای فابرا در کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم داستان پسر نوجوانی به نام فلیپه را به تصویر می‌کشد که مامان و بابای او دست به اعتصاب زده‌اند. به این معنا که دیگر هیچ‌کدام از وظایف پدری و مادری‌شان را انجام نمی‌دهند. متعجب شده‌اید، مگر نه؟! با فلیپه همراه شوید و ببینید چرا و چگونه چنین چیزی رخ داده است...

درباره‌ی کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم

کتابی که پیش روی شماست، به نام پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم (Querido Hijo: Estamos En Huelga) نوشته‌ی جوردی سییرا‌ ای فابرا (Jordi Sierra I Fabra) رمانی برای نوجوانان است. این اثر ذیل مجموعه‌ای به نام پسر عزیزم منتشر شده که در آن، داستان پسری نوجوان به نام فلیپه و چالش‌های او با خانواده، دوستان و مدرسه‌اش روایت می‌شود. پیش از آن که به شما بگوییم ماجرای کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم چیست، اجازه دهید ابتدا شما را با فلیپه آشنا کنیم. فلیپه پسر نوجوانی است که پدر و مادرش از دست کارهای او ذلّه شده‌اند! راستش را بخواهید، فلیپه نه در کارهای خانه کمک می‌کند، نه حتی به امور شخصی خودش رسیدگی می‌کند. هر سال در درس‌هایش تجدید می‌آورد و با همه‌ی این‌ها سربه‌هوا و بی‌مسئولیت هم هست! داستان کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم (We Are on Strike) از آن جا آغاز می‌شود که پدر و مادر فلیپه تصمیم می‌گیرند اعتصاب کنند و کاری به کار پسرشان نداشته باشند. با توجه به این اعتصاب، فلیپه و پدر و مادرش دیگر حقی نسبت به یکدیگر نداشتند؛ فلیپه فقط حق غذا، تخت‌خواب و گاهی یک بوس داشت (چون به هر حال پسرشان بود!)، اما نه هیچ چیز بیشتر... راستش را بخواهید، داستان از چند روز قبل شروع شده بود. درست از همان روزی که پدر و مادر فلیپه با او چنان دعوایی کردند که بیا و ببین. ماجرا همان باید و نبایدهای همیشگی بود. این‌که چرا فلیپه از فرصت‌هایش استفاده نمی‌کند، چرا نمی‌فهمد که اگر همین‌طوری پیش برود، به هیچ جا نخواهد رسید، چرا با بال زدن یک مگس هم حواسش پرت می‌شود. که باید درس بخواند، که فرصت‌ها را از دست ندهد، که همه‌ی کارها را نگذارد برای لحظه‌ی آخر، که تابستان در یک چشم به‌ هم زدن تمام می‌شود و از این‌جور حرف‌ها. حرف‌هایی که هر سال می‌زدند، اما امسال به خاطر دو‌تا تجدید شدَّتَش بیش‌تر بود. اما همان‌طور که احتمالاً خودتان حدس می‌زنید، گوش فلیپه به این حرف‌ها بدهکار نبود که نبود. سه ماه تا امتحانات سپتامبر مانده بود. نمی‌خواست از همین الآن بنشیند سرِ درس و مشق، آخر تازه مدرسه‌اش تمام شده بود. به استراحت نیاز داشت!!... به‌ هر ‌روی، مامان و بابای فلیپه که متوجه شدند او قرار نیست از کارهای بدش دست بردارد، تصمیم گرفتند اعتصاب کنند. می‌پرسید اعتصاب پدر و مادرها دیگر به چه شکل است؟ خب، ما به شما می‌گوییم. اعتصاب یعنی این ‌که دیگر مامان رأس ساعت نُه صبح، فیلیپه را با این بهانه که «اگر زیاد بخوابی، همه‌ی ساعت‌های روزت را از دست می‌دهی» از خواب بیدار نکرد. بعد هم که فلیپه تصمیم گرفت برود فوتبال بازی کند، هیچ مخالفتی با او نداشت. وقتی هم که دید تیشرت فلیپه کثیف، چروک و پُر از لکه است و بوی وحشتناکی هم می‌دهد، خم به ابرو نیاورد. در واقع، قرار بود که مامان تیشرت ورزشی فلیپه را بشوید، اما از آن جا که در اعتصاب به سر می‌برد، این کار را انجام نداده بود و به نظر نمی‌رسید اهمیتی به این موضوع بدهد. البته باید به شما بگوییم که فلیپه هنوز نفهمیده بود چه اتفاقی افتاده. گمان می‌کرد مادرش دچار زوال عقل شده که این چنین نسبت به کارهای فلیپه بی‌تفاوت رفتار می‌کند! فلیپه آنجایی متوجه شد اتفاقی عجیب در حال رخ دادن است که موقع بیرون آمدن از خانه، مادرش هیچ صحبتی با او انجام نداد. در حالت عادی باید با مادرش بحث می‌کرد، تعهد می‌داد که سر‌وقت برمی‌گردد، قسم می‌خورد که خوب رفتار می‌کند، که خودش را توی دردسر نمی‌اندازد، که اگر چراغ راهنمایی برای عابران سبز بود، از خیابان رد می‌شود و یک عالم چیز دیگر. اما این بار زمانی که فلیپه جلوی در و خطاب به مادرش گفت «من رفتم!» مادرش با یک «بسیار خُبِ» ساده و مختصر جوابش را داد. نه هیچ ممانعتی، نه هیچ درس اخلاقی، هیچیِ هیچی. خلاصه این که پدر و مادر فلیپه داشتند در حد المپیک به او بی‌محلی می‌کردند. فلیپه که در ابتدا از شرایط تازه راضی بود، ‌کم‌کم متوجه شد که قضیه‌ی پیش‌آمده چندان هم مطلوب نیست. همین شد که سعی کرد راهی برای شکستن اعتصاب پدر و مادرش بیابد. دوست فلیپه، آنجل، به او گفته بود آن‌هایی که اعتصاب می‌کنند، اول تحت فشار قرار می‌دهند تا بتوانند حقوق‌شان را مطالبه کنند، ولی در نهایت مذاکره می‌کنند،‌ اما به نظر نمی‌رسید که پدر و مادر فلیپه قصد مذاکره داشته باشند... پس آن روز کی می‌رسید؟ طاقت فلیپه طاق شده بود... بد نیست اشاره کنیم که زیمنا مایر تصویرگری کتاب پسر عزیزم، ما اعتصاب کردیم را بر عهده داشته است. مجموعه‌ی پسر عزیزم به چندین زبان ترجمه شده؛ این کتاب را در ایران، زهرا سادات جد‌غریب به فارسی برگردانده و نشر کتاب چ (واحد کودک و نوجوان نشر چشمه) آن را ذیل مجموعه‌ی داستان‌های ونوشه به انتشار رسانده است. گفتنی‌ست چاپ نخست این کتاب در زمستان 1398 صورت گرفته است.

مجوس

790,000 تومان

در بخشی از کتاب مجوس می‌خوانیم

آتن گردوخاک بود و خشکی، اُخرایی و خاکستری. حتی نخل‌ها هم به نظر کلافه می‌آمدند، تمام انسانیتِ انسان‌ها عقب نشسته بود پشت پوست‌های تیره و عینک‌های حتی تیره‌تر. ساعت دوی بعدازظهر شهر و شهروندان لُنگ انداختند؛ خیابان‌ها خالی شدند، تسلیم رخوت و گرما. پشت پرده‌ی کشیده‌ی اتاقی در هتل پیرئوس روی تختم ولو شدم و چرت زدم. شهر دیگر برایم قابل‌تحمل نبود. پس از بورانی دیگر نزول به عصر جدید و تشکیلات و اضطرابش کاملاً حالم را دگرگون می‌کرد. ساعات ملال‌آور بعدازظهر کش می‌آمد. هر چه زمان دیدار الیسون نزدیک‌تر می‌شد انگیزه‌ام را بیش‌تر از دست می‌دادم. می‌دانستم فقط از سر لج‌بازی آمده‌ام آتن. شش روز قبل او برایم حکم کاچی به از هیچی را داشت، ولی دو ساعتی که در هتل گذراندم پست‌فطرتی‌ام را بدل کرد به احساس گناه. به‌هرحال اصلاً تمایلی به برقراری رابطه‌ی نزدیک با او نداشتم. فکرش را هم نمی‌کردم نه به خاطر او، به خاطر لیلی. نمی‌خواستم گولش بزنم و به نظرم فقط یک روش مرا به هدفم می‌رساند؛ کاری می‌کردم دلش به حالم بسوزد و فاصله‌ام را با او حفظ می‌کردم. ساعت پنج بلند شدم، حمام کردم و برای فرودگاه تاکسی گرفتم. روی نیمکت درازِ روبه‌روی پیشخان پذیرش نشستم، اما بعد جایم را عوض کردم چون با عصبانیت متوجه شدم لحظه‌به‌لحظه مضطرب‌تر می‌شوم. چندین مهمان‌دار سریع از جلوم گذشتند شق‌ورق، مرتب، به شکلی حرفه‌ای زیبا، بیش‌تر عاشقِ جذاب جلوه کردن بودند تا خودِ جذابیت. ساعت شش شد، شش و ربع. به خودم نهیب زدم بروم سمت پیشخان. دختری آن‌جا بود با لباس‌فُرم تنگ و دندان براق و چشمان قهوه‌ای سیر که اداواطوارش به آرایش افراطی‌اش می‌آمد.
سفارش:0
باقی مانده:1

مسائل اخلاقی: متن آموزشی فلسفهء اخلاق

105,000 تومان
چکیده:
مسائل اخلاقی، که متنی درسی درباره فلسفه اخلاق و اخلاق عملی است، افزون بر این که همه اصول روان‌شناختی تدوین کتاب درسی را به کار گرفته، دارای چهار ویژگی است که در میان کتاب‎‌های تألیفی یا ترجمه شده، جمع آنها صورت نپذیرفته است: اشتمال بر اهمّ مباحث کنونی این زمینه؛ اتّکا بر عین سخنان برخی از بزرگ‌ترین فیلسوفان اخلاق؛ همه جانبه‎‌نگری و پرهیز مؤکد از ارائه فقط یک دیدگاه اخلاقی؛ رعایت انصاف در مواردی که داوری صورت گرفته است و سرانجام، طرح پرسش‌ها و تمرین‌هایی که به راستی تأمل‌برانگیز و ژرف‌کاوانه‌اند و خواننده را از ابتلای ناآگاهانه به شیفتگی، جزم و جمود و تعصب به آرای یک متفکر می‌رهانند. این کتابی است که نه سادگی را فدای عمق کرده و نه عمق را به جاطر سادگی فرو گذاشته است.

توضیحات:

این اثر با عنوان مسائل اخلاقى که قبلاً یک بار توسط پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى منتشر شده کتابى درسى است که اولین فعالیت مشترک سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانى دانشگاهها(سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی و پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى است که مى‌تواند براى دانشجویان و پژوهشگران فلسفه اخلاق و زمینه‌هاى وابسته به آن مفید واقع شود.

فهرست:

فصل 1 1- چیستی فلسفه اخلاق 2- اصول فعل اخلاقی: اخلاق هنجاری مورد پژوهی: سقراط در زندان بحث: عصیان مدنی فصل 2 خودگرایی بحث: حق حیات حق حیات و سقط جنین حق حیات و بهْ‌کشی حق حیات و حقوق حیوانات فصل 3 سودگرایی: نظریه جرمی بنتام سودگرایی: نظریه جان استوارت میل چند انتقاد بر سودگرایی بحث: مجازات فصل 4 نظریه اخلاق ایمانوئل کانت چند نقد و اصلاح درباره نظریه کانت بحث: اخلاق جنگ فصل 5 موجبیت علی و اختیار بحث: رفتارگرایی پیوست فرااخلاق واژه‌نامه

مزرعه حيوانات

110,000 تومان

در بخشی از کتاب مزرعه‌ حیوانات می‌خوانیم

تا اواخر تابستان، خبرِ آن‌چه در «مزرعه‌ی حیوانات» اتفاق افتاده بود در نیمی از ولایت پیچیده بود. اسنوبال و ناپلئون هر روز دسته‌های کبوتر را به بیرون اعزام می‌کردند که مأموریت داشتند قاتیِ حیوان‌های مزارع مجاور بشوند، ماجرای شورش را برای‌شان تعریف کنند و آهنگِ جانوران انگلستان را یادشان بدهند. بیش‌ترِ این مدت، آقای جونز وقتش را توی میکده‌ی رِد لاین در ویلینگدون گذرانده بود و نزد هر کس که گوشِ شنوا داشت از بخت بدش نالیده بود. شرح داده بود چه ظلم وحشتناکی در حقش شده و چه‌طور یک مشت حیوانِ تن‌لش و مفت‌خور تمام داروندارش را ازش دزدیده‌اند. سایر مزرعه‌داران ظاهراً ابراز هم‌دردی می‌کردند اما اولش چندان رغبت نداشتند به کمکش بیایند. هر کدام‌شان از ته دل در این فکر بود که چه‌طور می‌تواند از بداقبالی جونز یک جوری بهره ببرد. خوشبختانه صاحبان دو مزرعه‌ی مجاورِ «مزرعه‌ی حیوانات» مدام با هم اختلاف داشتند و رابطه‌شان شکرآب بود. یکی‌شان، به اسم فاکس‌وود، مزرعه‌ای بود پهناور و رهاشده به امان خدا که به روش قدیمی کشت می‌شد، قسمت‌های زیادی از آن را زمین‌های جنگلی بلعیده بود، همه‌ی چراگاه‌هایش فرسوده بودند و پرچین‌هایش وضعی اسفناک داشتند. مالکش، آقای پیلکینگتون، اشراف‌زاده‌ای تن‌پرور بود که بیش‌تر وقتش را، بر حسب فصل، به ماهی‌گیری یا شکار می‌گذراند. مزرعه‌ی دیگر، که پینچ‌فیلد نامیده می‌شد، کوچک‌تر بود و بسامان‌تر. مالکش آقای فردریک مردی بود خشن و زبل، همواره درگیرِ دعاوی قضایی و در معامله بدقلق و کارکشته. آن دو چشم دیدن هم را نداشتند و به‌قدری از یکدیگر بیزار بودند که برای حفظ منافع‌شان هم نمی‌توانستند به توافق برسند.
سفارش:0
باقی مانده:2

تبصره‌ی 22

590,000 تومان

معرفی کتاب تبصره 22 اثر جوزف هلر

در قلب داستان تبصره ی 22، شخصیتی بی همتا به نام یوساریان قرار دارد. او که در نیروی ارتش، توپچی است و همیشه از زیر کارها در می رود، قهرمانی زیرک است که برای نجات جانش از خطرات بی پایان جنگ، به هوشمندانه ترین شکل ممکن از خلاقیت خود استفاده می کند.
مشکل او، سرهنگی است که مدام، تعداد مأموریت های موردنیاز برای تکمیل دوره ی خدمت سربازان را افزایش می دهد. یوساریان، حتی اگر هم بتواند به هر طریقی از انجام این مأموریت های مرگ بار شانه خالی کند، از قانونی همنام با عنوان کتاب، راه گریزی ندارد.
این قانون بیان می کند که اگر کسی با تمایل خود به شرکت در مأموریت های خطرآفرین و مرگبار ادامه دهد، دیوانه و مجنون تلقی خواهد خواهد شد، اما اگر این شخص، درخواست رسمی و مورد نیاز برای معاف شدن از این مأموریت ها را ارائه دهد، دقیقا همین ارائه ی درخواست، ثابت می کند که او دیوانه نیست و بنابراین، شرایط لازم برای معاف شدن از مأموریت ها را ندارد!
سفارش:0
باقی مانده:1

جنگ چهره ي زنانه ندارد

390,000 تومان

معرفی کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد

کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد نوشته‌ی سوتلانا آلکسیویچ، روایت پرفراز و نشیب مستندنگار بلاروسی‌ از یادواره‌های زنانی است که در لشکر اتحاد جماهیر شوروی در جنگ جهانی دوم جنگیدند و اکنون بعد از گذشت سال‌ها از کابوس‌ها و تنهایی‌هایشان می‌گویند. سوتلانا آلکسیویچ (Svetlana Alexievich) در کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد (The Unwomanly Face of War) در حقیقت جنگ جهانی دوم را با زاویه دیدی که کمتر مورد‌ توجه قرار گرفته یعنی از نگاه زنان روسی که تجربه‌ی حضور در این جنگ را داشتند توصیف می‌کند. او توانست در سال 2015 موفق به دریافت جایزه ادبی نوبل شده و کتابش یکی از مشهورترین کتاب‌های جهان با مضمون جنگ شناخته شود. نویسنده در لابه‌لای سطور این کتاب صداها و ناله‌هایی را که تا‌به‌حال شنیده نشده، به گوش مخاطب می‌رساند و بعضی از زوایای پنهان جنگ را به تصویر می‌کشد. جنگ و تخیل در یک بستر نمی‌گنجند، جنگ صحنه واقعیت است؛ به همین علت نمی‌توان در کنجی نشست و جنگ را تصور و تخیل کرد. بهترین راه به تصویر کشیدن جنگ نقل قول افرادی است که در معرکه حضور داشته‌اند. این کتاب در حقیقت قطعه اول از پنج‌گانه‌ی سوتلانا اَلکسیویچ با نام صداهایی از آرمان‌شهر به حساب می‌آید. الکسیویچ در کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد از تجربه‌ی روزنامه‌نگاری خود بهره گرفته و شیوه‌ی مصاحبه و انتقال بی‌کم‌و‌کاست توصیفات شاهدان عینی را برای ارائه‌ی نگاه زنانه به جنگ برگزیده است. زیرا که او پیش و بیش از آنکه نویسنده باشد، یک روزنامه‌نگار حرفه‌ای است و به واسطه‌ی شغلش همواره ترجیح می‌دهد با حقایق عریان سر و کار داشته باشد. کتاب، گاه شامل لحظات سختی است که فراتر از گفته‌ها و شنیده‌های رایج درباره‌ی جنگ است. چیزی که این اثر را نسبت به بسیاری از آثار جنگی متفاوت می‌کند، پدیده‌ی چند صدایی است. در این کتاب حتی یک آشپز و رخت‌شوی ساده هم توانسته نظرش را نسبت به جنگ بیان کند. نویسنده از تضارب آرا نمی‌ترسد و همین چند صدایی است که سطور این کتاب را قابل‌باور کرده است. قهرمانان این کتاب قدیس و اَبَر انسان‌ها نبوده، و تنها مردمی عادی هستند. بیانشان با زبان ساده و نیز کوچه‌بازاری است. آن‌ها شاعر و پروفسور و سیاست‌مدار نیستند و رک حرف‌شان را می‌زنند. در ترجمه فارسی این کتاب نیز دقیقاًً به همین خاطر سبک کوچه‌بازاری و محاوره‌شان لحاظ شده تا کتاب را برای خواننده قابل لمس‌تر و قابل‌درک باشد. در بخشی از کتاب جنگ چهره‌ی زنانه ندارد می‌خوانیم: دقیقاًً جایی که انسان بزرگ‌تر است، به خاطر سپرده می‌شود. در آن‌جا، انسان‌ها به دست چیزی که از تاریخ قوی‌تر است هدایت می‌شوند. باید حوزه‌ی کاری‌ام را توسعه بدهم، به حقیقت جنگ بسنده نکنم و حقیقت زندگی و مرگ را تشریح کنم. پرسش داستایوسکی را تکرار کنم؛ چند انسان در هر انسان وجود دارد، و چگونه باید از این انسان درونی محافظت کرد؟ بدون شک شر جذاب است؛ متنوع‌تر از خیر است؛ وسوسه‌انگیزتر است. همین‌طور عمیق‌تر. وارد دنیای نامتناهی جنگ می‌شوم، همه‌ی چیزهای دیگر گویی رنگ باخته‌اند و از عادی نیز عادی‌تر شده‌اند. دنیای عظیم و وحشی. اکنون تنهایی انسانی را که از آن‌جا بازگشته درک می‌کنم. انگار از سیاره یا دنیای دیگری آمده... او معرفتی دارد که دیگران آن را ندارند، کسب این معرفت تنها در آن‌جا ممکن است، در نزدیکی‌های مرگ. هنگامی که او سعی می‌کند با کلماتْ آن‌چه را دیده و زندگی کرده، انتقال دهد، فاجعه را با تمام وجودش حس می‌کند. زبانش بند می‌آید. او می‌خواهد توضیح دهد، دیگران می‌خواهند درک کنند، اما همه در رسیدن به هدف خویش ناتوان‌اند. آن‌ها همواره در فضایی متفاوت با منی که شنونده‌شان هستم، قرار دارند. آن‌ها را دنیایی نادیدنی در برمی‌گیرد. حداقل سه نفر در این گفت‌وگو شرکت می‌کنند؛ کسی که ماجراها را تعریف می‌کند، کسی که در آن زمان و هنگام وقوع حادثه این انسان بوده، و من. هدف من پیش از هر چیز کشف حقیقت آن سال‌ها و آن روزهاست. بدون دخالت احساسات. شاید روایتی که انسان از جنگ بلافاصله پس از پایان جنگ ارایه می‌کند، با گذشت دهه‌ها دچار تغییر و دگرگونی شود، چرا که او تمام زندگی‌اش را به خاطراتش اضافه می‌کند، همه‌ی وجودش را. این‌که در تمامی این سال‌ها چگونه زندگی کرد، چه خواند، چه دید، با چه کسانی معاشرت کرد. با او تنها صحبت می‌کنم، گاهی کس دیگری هم حضور دارد. مهم است چه کسی؟ خانواده؟ دوستان؟ کدام دوستان؟ دوستان جبهه و همرزم با سایر دوستان متفاوت‌اند.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه‌ی مترجم زن‌ها کی برای اولین‌بار در تاریخ وارد ارتش شدند؟ انسان بزرگ‌تر از جنگ است نمی‌خواهم حتا به خاطر بیاورم... دخترا، بزرگ شید، بالغ شید... شما هنوز خامید... بوی ترس و چمدان آب‌نبات ‌من این چشما رو امروز هم به خاطر می‌آرم... ‌نیاز به سرباز بود... اما من می‌خواستم زیبا هم بمانم...
سفارش:0
باقی مانده:5