

سه رساله ی پیشانقدی
290,000 تومان
کتاب “سه رسالهی پیشانقدی” مجموعهای از آثار اولیهی ایمانوئل کانت، فیلسوف برجستهی آلمانی، است که پیش از نگارش آثار نقدی مشهورش به رشتهی تحریر درآورده است. این رسالهها نمایانگر تحول فکری کانت از دورهی ادبی و حکیمانه به دورهی فلسفی و نقدی او هستند.
این کتاب شامل سه رساله است که هر یک به دورهای خاص از زندگی فکری کانت اشاره دارند:
1. **کانت ادیب**: در این دوره، کانت به نگارش آثاری با سبک ادبی و شیوهای بازیگوشانه میپردازد. نمونهای از این آثار، کتابچهای با عنوان «مشاهداتی دربارهٔ احساس زیبایی و شکوه» است که در سال ۱۷۶۴ منتشر شد.
2. **کانت حکیم**: در این مرحله، کانت به موضوعات اخلاقی و انسانشناسی میپردازد و دیدگاههای خود را در زمینههایی مانند تفاوتهای جنسیتی، ازدواج، اقوام و نژادها مطرح میکند. این دوره نشاندهندهی دگردیسی تدریجی کانت در دههی ۱۷۶۰ است که او به میانهی عمرش میرسد.
3. **کانت فیلسوف**: در این دوره، کانت به تبیین دستگاه فلسفی خود میپردازد که بعدها در نقدهای مشهورش به اوج میرسد. آرای او در زمینهی اخلاق و انسانشناسی در گذر ایام تغییرات قابلتوجهی داشتهاند که در این رسالهها منعکس شده است.
این رسالهها نمایانگر مسیر پرپیچوخمی هستند که کانت برای رسیدن به نقدهای دو یا سه دههی بعدی خود پیموده است. مطالعه این آثار به درک بهتر تحول فکری کانت و چگونگی شکلگیری نظام فلسفی او کمک میکند. بهویژه، آرای او در زمینهی اخلاق و انسانشناسی، مانند نگاه او به زنان و مردان، زناشویی، اقوام و ملل، و نژاد، در گذر زمان تغییرات اساسی داشتهاند که در این رسالهها قابلمشاهده است.
این کتاب برای پژوهشگران حوزهی فلسفه، بهویژه علاقهمندان به فلسفهی کانت، منبعی ارزشمند است. همچنین، مطالعهی آن برای افرادی که به تاریخ تحول اندیشههای فلسفی در قرن هجدهم علاقهمند هستند، توصیه میشود.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
سه رساله ی پیشانقدی
نویسنده | ایمانوئل کانت |
مترجم | حسن افشار |
نوبت چاپ | 2 |
تعداد صفحات | 294 |
قطع و نوع جلد | رقعی شومیز |
سال انتشار | 1403 |
شابک | 9789642133697 |
وزن | 0.27 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
هند باستان
ما اينجا داريم مي ميريم
جملاتی از کتاب ما اینجا داریم میمیریم
خوشبختیها را گم کردهایم، همهشان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همهچیز گم میشود توی های و هوی شهر.
طلاپری میداند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال میبینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره میایستند و هیچوقت پریهای جنگل را صدا نمیزنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستارههایشان میگردند.
مادرش همیشه میگفت هیچ کار خدا بیحکمت نیست. بعد هم غشغش میخندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمیفهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم میآید.
آدمیزادها هیچوقت صدایی را که نمیبینند، نمیشنوند. حتی گاهی خوشبختیهای کوچکشان را هم نمیبینند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.