سه قطره خون
126,000 تومان
در بخشی از کتاب سه قظره خون میخوانیم
در همان حال که نازی اظهار دوستی میکرد، وحشی و تودار بود و اسرار زندگی خودش را فاش نمیکرد، خانهی ما را مال خودش نمیدانست و اگر گربه غریبه گذارش به آنجا میافتاد، بهخصوص اگر ماده بود مدتها صدای فیف، تغیر و نالههای دنبالهدار، شنیده میشد.
صدایی که نازی برای خبر کردن ناهار میداد، با صدای موقع لوس شدنش فرق داشت. نعرهای که از گرسنگی میکشید، با فریادهای که در کشمکشها میزد و مرنو مرنویی که موقع مستیش راه میانداخت، همه باهم توفیر داشت و آهنگ آنها تغییر میکرد.
اولی فریاد جگرخراش، دومی فریاد از روی بغض و کینه و سومی یک نالهی دردناک بود که از روی احتیاج طبیعت میکشید، تا بهسوی جفت خودش برود.
ولی نگاههای نازی از همهچیز پرمعنی تر بود و گاهی احساسات آدمی را نشان میداد، بهطوریکه انسان، بیاختیار از خودش میپرسید: در پس این کلهی پشمآلود و پشت این چشمهای سبز مرموز چه فکرهایی و چه احساساتی موج میزند!
پارسال بهار بود که آن پیشامد هولناک رخ داد. میدانی در این موسم، همه جانوران مست میشوند و به تک و دو میافتند، مثل این است که باد بهاری، یک شور دیوانی در همهی جنبندگان میدمد.
نازی هم برای اولینبار، شور عشق به کلهاش زد و با لرزهای که همهی تن او را به تکان میانداخت، نالههای غمانگیز میکشید. گربههای نر، نالههایش را شنیدند و از اطراف، او را استقبال کردند.
پس از جنگها و کشمکشها، نازی یکی از آنها را که از همه پرزورتر و صدایش رساتر بود، به همسری خودش انتخاب کرد. در عشقورزی جانوران، بوی مخصوص آنها خیلی اهمیت دارد.
برای همین است که گربههای لوس خانگی و پاکیزه، نزد مادهی خودشان جلوهای ندارند.
فقط 2 عدد در انبار موجود است
سه قطره خون
نویسنده |
صادق هدایت
|
مترجم |
—
|
نوبت چاپ | 11 |
تعداد صفحات | 137 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1402 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9789643620349
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
مروری بر تاریخ نقاشی معاصر غرب
ته جدولیها 2/ راز هفت گلبهخودی
در بخشی از کتاب ته جدولیها 2: راز هفت گل به خودی میخوانیم:
بهش گفتم چرا میخوای النا رو ببری توی تیم خودتون؟ چشمهای النا چهارتا شد. انگار که سوال خیلی بدی کردم. لوسین خندید. البته دست و پا شکسته گفته بودم چون انگلیسیم زیاد خوب نیست. البته لوسین کاملاً متوجه سوالم شد چون گفت: «اُلَلَه!». بهش نگاه کردم و سعی کردم بفهمم منظورش چیه. نمیدونستم اُلَلَه یعنی چی. شاید یعنی جوابت رو نمیدم یا هر کی رو دلم بخواد میبرم تیم خودمون یا شاید اصلاً یعنی به تو مربوط نیستش. شایدم اصلاً معنای خاصی نداره. خلاصه این که گفت و رفت. النا نگام کرد. پرسید: «این چه سوالی بود پرسیدی؟» گفتم: «چی شده حالا؟ مگه فقط تو حق داری با لوسین حرف بزنی؟» النا با تعجب نگاهم کرد.انگار 12 و 3/4 ساله بودن بس نبود که حالا مادرم هم میخواهد نامزد ریاستجمهوری شود!
داستان طنز انگار ۱۲ و ۳/۴ ساله بودن بس نبود که حالا مادرم هم می خواهد نامزد ریاست جمهوری شود! داستان دختری است به قول خودش ۱۲ و سه چهارم ساله به نام ونسا ردراک که راوی داستان نیز است. ونسا از یک سو با مشکلات دوره بلوغ سروکله میزند و از سوی دیگر نگران از دست دادن مادرش است.
او نسبت به دیگر دختران همکلاسیاش از نظر رشد جسمی عقب است و از بدن و قیافهاش ناراضی است برای همین اعتماد به نفس زیادی ندارد و فکر میکند دست و پا چلفتی است. در چنین شرایطی که او به مادرش نیاز دارد، مادرش حسابی درگیر آماده کردن خود برای ریاست جمهوری است
اما مشکل تنها نبود مادر نیست. او از مخالفان حمل اسلحه، طرفدار حفظ محیط زیست و صلح است، مخالفان و دشمنان زیادی دارد. با نامزد شدن مادر برای ریاست جمهوری، ونسا نامههای تهدید کنندهای در کمد مدرسهاش پیدا میکند که نویسنده نامه از ونسا خواسته است که مادرش را متقاعد کند از نامزدی ریاست جمهوری کناره گیری کند و او و مادرش را به مرگ تهدید کرده است.
ونسا که پدرش را چند سال پیش از دست داده است نمیخواهد مادرش را هم از دست بدهد؛ اما مادر به خاطر هدفی که دارد حاضر نیست دست از مبارزه بکشد زیرا معتقد است که «شجاعت وقتی است که میترسی اما اعتقاد راسخ داری که کاری را که درست است انجام میدهی.»
او همچنین به این سخن بنجامین فرانکلین اعتقاد دارد که «کسانی که از آزادیهای اولیه میگذرند تا کمی امنیت موقت به دست آورند، نه استحقاق آزادی دارند نه امنیت.»
مادر در یکی از سخنرانیهایش مورد سو قصد قرار میگیرد اما ونسا مادرش را نجات میدهد و خود زخمی میشود. مادر تصمیم میگیرد که کنارهگیری کند اما این بار ونسا مانع او میشود.
ونسا با خود در کشمکش است؛ او باید تصمیمهای سختی درباره آینده خودش، مادرش و کشورش بگیرد و با مادر و رجینالد پسر خوشتیپ اما بیاخلاق همکلاسیاش هر یک به گونهای در کشمکش است.
داستان به رشد اجتماعی مخاطب کمک می کند و مسئولیت اجتماعی را به عنوان یک ارزش مهم میداند و تعریفی زیبا از شجاعت ارائه می دهد.
طاعون
در بخشی از کتاب طاعون میخوانیم:
بعضیهایمان اما لجاجت به خرج میدادند و از نامه نوشتن دست نمیکشیدند و یکبند در جستوجوی ترفندهایی برای ارتباط با دنیای بیرون بودند، که همواره آخرسر خیال باطل از آب درمیآمدند. اگر هم بهفرض بعضی از شگردهایی که به عقلمان رسیده بودند نتیجه میدادند، باخبر نمیشدیم زیرا جوابی دریافت نمیکردیم. خلاصه، هفتههای متوالی کارمان این بود که مدام همان مطالب را رونویسی کنیم و اینطوری بهمرور واژههایی که در آغاز خونچکان از دلمان بیرون تراویده بودند بیمعنا میشدند. آنگاه رونویسیشان را به شکلی مکانیکی ادامه میدادیم و میکوشیدیم این جملههای بیجان را به نشانههای زندگانی مشقتبارمان بدل کنیم. سرانجام به نظرمان میرسید ارتباط متعارف از طریق تلگرام، بر این تکگوییِ سترون و لجوجانه و این گفتوگوی بیحاصل با دیوار ترجیح دارد. از سوی دیگر، با گذشت چند روز، هنگامی که مسلم شد هیچکس نخواهد توانست از شهرمان خارج شود، به فکرمان رسید بپرسیم آیا کسانی که قبل از اعلام طاعون رفتهاند اجازه دارند برگردند. پس از چند روز تأمل و بررسی فرمانداری پاسخ مثبت داد. اما این نکته را نیز گوشزد کرد که هر کس برگردد دیگر تحت هیچ شرایطی مجاز به ترک شهر نخواهد بود؛ به عبارت دیگر ورود آزاد است و خروج ممنوع. در این قضیه هم بعضی خانوادهها موضوع را سرسری گرفتند و چون بیاندازه مشتاقِ دیدارِ مجددِ خویشاوندانشان بودند، احتیاط و دوراندیشی را کنار گذاشتند. اما خیلی زود کسانی که اسیرِ طاعون بودند دریافتند نزدیکانشان را در معرض چه خطری قرار خواهند داد و پذیرفتند جدایی را تاب بیاورند. در حادترین مرحلهی بیماری، فقط شاهد یک مورد بودیم که عواطف انسانی زورش بر ترس از مرگی عذابآور چربید. برخلاف آنچه معمولاً تصور میشود، قهرمانانِ ماجرا دو دلداده نبودند که رنج را به هیچ میگیرند و شوریده و عاشق آغوش یکدیگر را میجویند. پای دکتر کاستلِ پیر و همسرش در میان بود که سالهای بسیار از زناشوییشان میگذشت. خانم کاستل، چند روز قبل از شیوع بیماری به یکی از شهرهای مجاور رفته بود. حتی جزء زوجهایی نبودند که نمونهای از سعادت بینظیر را به عالموآدم عرضه میکنند و راوی خود را مجاز میداند بگوید به احتمال زیاد این زنوشوهر تا آن هنگام یقین نداشتند از پیوندشان خرسندند. اما این جداییِ ناگهانی و طولانی بهشان اطمینان بخشید که قادر نیستند دور از یکدیگر زندگی کنند، و در برابر این حقیقت، که یکباره آشکار شده بود، طاعون بیاهمیت جلوه میکرد.سه قصه
بیچارگان
معرفی کتاب بیچارگان
کتاب بیچارگان، شاهکار مسلم فئودور داستایوفسکی و اولین رمان اوست که نامش را در محافل ادبی بزرگ روسیه بر سر زبانها انداخت؛ تا آنجا که به زعم برخی انقلابی در رمان اجتماعی ادبیات روسیه پدید آورد. این کتاب، رمان نامهنگارانهی درخشانی است که زندگی یک مرد میانسال دونپایه و دختری جوان و فقیر را از خلال نامههای پرمهر و لطیفشان روایت میکند.دربارهی کتاب بیچارگان
سالهای زیادی از قیام تاریخی دسامبریستها در روسیهی تزاری نمیگذشت و خاطرهی این قیام هنوز در اذهان جان داشت. شهرها پر از مردمان فرودست و بیچیز بود و مبارزهای بیامان برای بقا در جریان. فئودور داستایوفسکی (Fyodor Dostoevsky) در اتاقی محقر، زیر نور شمع به خواندن و نوشتن میپرداخت. جوانی بود که روزگارش را در فقر میگذراند و کارامزین و پوشکین میخواند. در سال 1846 بود که داستایوفسکیِ جوان، اولین اثرش را آفرید. این اثر که شور و حرارتی تازه در میان نویسندگان و منتقدان ادبی روسیه دمید و ظهور گوگول دیگری را به ساحت ادبیات روسیه نوید داد، کتاب بیچارگان (Poor Folk) بود. داستایوفسکی در این رمانِ نامهنگارانه با سنت رئالیستی نویسندگان پیش از خود، به ویژه الکساندر پوشکین و نیکلای گوگول آغاز میکند. گفته میشود که داستایوفسکی پس از نوشتن این کتاب به حلقهی انقلابیون میپیوندد و همین امر سرنوشت او و چهبسا سرنوشت ادبیات روسیه را تغییر میدهد.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-باروخ اسپینوزا
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ژاک لکان
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ تکنولوژی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ شوخی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-پدیدارشناسی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-زيبایشناسی هگل
آدمکش کور
دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیباییشناسی آلمانی
نویسنده | پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی |
مترجم | سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامیپورفرد |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٣ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٩ |
تعداد صفحات | ٥٣٦ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
شابک | ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
وزن | ٧٨٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.