

سودازدگان سرزمین موسیقی و شعر: آشنایی با نویسندگان و شاعران امروز اتریش
18,000 تومان
معرفی کتاب سودازدگان سرزمین موسیقی و شعر اثر تورج رهنما
در انبار موجود نمی باشد
سودازدگان سرزمین موسیقی و شعر: آشنایی با نویسندگان و شاعران امروز اتریش
نویسنده |
تورج رهنما
|
مترجم |
——-
|
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 183 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1396 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 191 گرم |
شابک |
9786002298638
|
وزن | 0.191 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
سقوط
معرفی کتاب سقوط
شاهکاری بیتکرار از آلبر کامو، برندهی جایزهی نوبل ادبیات؛ در کتاب سقوط که آخرین داستانِ کاملی است که از نویسنده به انتشار رسیده، مخاطب سرگذشت شخصیتی پیچیده و مرموز خواهید بود، که سابقاً به کار قضاوت اشتغال داشته، و اینک، به مرور خاطرات خویش همت گمارده است. خاطراتی که از خلال آن، برخی از عظیمترین چالشهای فکری و اخلاقی انسانِ عصر مدرن بازگو میگردد.درباره کتاب سقوط
آلبر کامو یکی از شناختهشدهترین نویسندگان ادبیات فرانسه در طول سدهی بیستم بود. این متفکر ژرفاندیش و داستاننویسِ مستعد، با مجموعهی آثار قلمی خویش تأثیری بهسزا بر طیف وسیعی از نویسندگانِ پس از خود نهاد، و نام خویشتن را به عنوان یکی از مهمترین چهرههای جریان روشنفکری فرانسه به ثبت رسانید. در کارنامهی ادبی آلبر کامو، به عناوینی مهم و برجسته برمیخوریم. از جمله رمان کوتاه «بیگانه»، که نخستین اثر مهم وی محسوب میشود؛ و همچنین، نمایشنامهی درخشان «کالیگولا»، که از حیث بازنمایی عقاید فلسفی نویسنده، یکی از شاخصترین آثار او به شمار میرود. موضوع نوشتار پیش رو اما، یکی از پیچیدهترین آثار روایی آلبر کامو است؛ کتابی با عنوان سقوط (The Fall) که چاپ نخست آن به سال 1956 بازمیگردد. کتاب سقوط را، بسیاری پیچیدهترین رمان آلبر کامو، و البته، مهمترینِ آنها نامیدهاند. از جمله ژان پل سارتر، فیلسوف و نویسندهی مطرح فرانسوی، که طی مقالهای خواندنی، از سقوط به عنوان دشوارترین اثر کامو یاد کرده است. رمان سقوط، برخلاف دیگر آثار روایی نویسنده، از جمله «بیگانه» و «طاعون»، داستان در معنای متعارف و کلاسیکِ کلمه نیست. بلکه بیشتر به جستاری فلسفی میماند که در قالب رمان عرضه شده است. شخصیت مرکزی و راویِ این جستار - رمانِ درخشان، ژان باتیست کلمانس نام دارد. این مردِ میانسال که سابقاً به کار قضاوت اشتغال داشته، هماینک مایل است خود را با عنوان «قاضی تائب»، یا «قاضی توبهکار» معرفی کند. تمام حجم رمان، از بیانات اعترافگونهی این قاضیِ سابق تشکیل شده است؛ بیاناتی که ظاهراً خطاب به رهگذری غریبه ادا میشوند. در طی این بیانات، ژان باتیست کلمانس از گذشتهی پرماجرای خویش پرده برمیدارد و به بسیاری از اشتباهاتی که در طول زندگیاش مرتکب شده، اعتراف میکند. خواننده خیلی زود درمییابد که شخصیت ژان باتیست کلمانس، به واقع نمایندهی بخش اعظمی از مردمان جامعهی غرب در طول سدهی بیستم است. مردمانی که در زندگی، بیش از همه، به انگارهی مسیحیِ «قضاوت» تمسک جستهاند، و بخش قابل توجهی از حیات خویش را، همچون قاضیای سختگیر، به داوریِ زندگی دیگران اختصاص دادهاند. حال آنکه خود بیش از همگان مستحق مورد داوری واقع شدن بودهاند. کتاب سقوط، علی رغم حجم اندکی که دارد، آکنده از مضامین و بحثهای اساسی راجع به انسان مدرن و بحرانهای معنوی در زندگی اوست. انگارهی قضاوت در این رمان نقشی مرکزی دارد، اما این انگاره، تنها مضمون رمان را نمیسازد. بلکه باید گفت که در این اثر، بحثهایی بس اساسی و کلی در باب ماهیت انسان، میل توأمان او به نیکی و بدی، و قوتها و ضعفهای اخلاقیاش مطرح شده است؛ بحثهایی که میتواند برای هر مخاطبی جذاب، و البته چالشبرانگیز باشد.سلجوقیان
فهرست:
پیشگفتار فصل اول: ترکها در عرصه تاریخ فصل دوم: نخستین سلاطین سلجوقی: طغرل، آلب ارسلان و ملکشاه فصل سوم: جانشینان ملکشاه فصل چهارم: ساختار سیاسی و اداری امپراطوری سلجوقی فصل پنجم: امور مالی چکیده کلام فهرست القاب و اتابکان سلاطین سلجوقی پیوستها منابعمرگ آقاي سعدي در پاريس
کتاب «مرگ آقای سعدی در پاریس» نوشته «مجید حسینی» توسط نشر چشمه منتشر شده است.
این فیلمساز شاعر نقاش عروسکساز مستندساز افسانهپرداز شعبدهباز
چهار چهارشنبه و یک کلاهگیس
معرفی کتاب چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس
مجموعهای از 11 داستان کوتاه به قلم بهاره رهنما، بازیگر سینما و تلویزیون! داستانهای کتاب چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس عمدتاً فضایی زنانه دارند و بین سالهای دههی هفتاد و هشتاد شمسی تألیف شدهاند و در این مجموعه گرد آمدهاند.دربارهی کتاب چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس:
زنی که فال میگیرد در موقعیت هولناکی قرار دارد، دختری از مادرش میگوید و از خانوادهای که اخلاقی خاص دارند، پسری از احساساتش نسبت به پدر و مادرش پرده برمیدارد، پیشخدمت رستورانی از دختری میگوید که هر روز به رستورانش میرود، و اینها و بیشتر از اینها داستانهای کتاب چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس را تشکیل میدهند. بهاره رهنما در 11 داستان این مجموعه که عموماً حالوهوایی زنانه دارند و راوی آنها اولشخص است، از انسانهایی میگوید که هر کدام در جهان کوچک خود دغدغهای دارند و درگیر دلمشغولیهای بیپایان خود هستند. داستانهای کوتاه کتاب چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس با اینکه هر یک در فضایی متفاوت میگذرند، نقطهی اشتراکی دارند که آنها را تبدیل به مجموعهای خواندنی میکند که مخاطب را با خود همراه میکند و احساساتی مشابه هر یک از شخصیتها را در او برمیانگیزد.کتاب چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس برای چه کسانی مناسب است؟
اگر علاقه دارید مجموعهای از داستانهای کوتاه را به قلم یکی از بازیگران ایرانی بخوانید، کتاب حاضر مناسب شماست.با بهاره رهنما بیشتر آشنا شویم:
نویسندهی کتاب حاضر شهرتش را مرهون کار در عرصهی سینما و تلویزیون است. بهاره رهنما که بیشتر بهخاطر بازیگری شناخته میشود، چندین کتاب شعر و داستان نیز منتشر کرده که از جملهی آنها میتوان به «زن باران»، «مالیخولیای محبوب من» و «پای به جاده زدن» اشاره کرد.در بخشی از کتاب چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس میخوانیم:
چشمهایت برق میزند، اما به روی خودت نمیآوری، وسایلت را جمع میکنی و مانتویت را به تن میکشی، خودت را از تکوتا نمیاندازی و میگویی: «آره، برم بچهم الان میآد خونه، تا من نباشم غذای درست و حسابی نمیخوره.» طبق معمول وسط زمین و هوا میگویی: «خداحافظ»، و توی راهپله داد میزنی: «بهت زنگ میزنم.» به دویدنت که هنوز دخترانه است سمت ماشینِ سعید نگاه میکنم. جملهی سعید هنوز توی گوشم است: «تا آخر دنیا عاشقتم، بگو خانومکوچولوی دیوونهی من بیاد پایین.» سرم گیج میرود و میخواهم همهی وجودم را عُق بزنم. سعید دارد در ماشین را برای تو باز میکند. با موهای کوتاهش شبیه سعید سالهای دبیرستان شده. تو به او لبخند میزنی، یاد خوابم میافتم؛ من و تو و سعید و یک بیبی گشنیز گندهی مقوایی بدقواره... ترشی مایع معده دهانم را پر میکند. میدوم سمت دستشویی. پشت صدای شیر آب و عق زدنم، صدای صاحبخانهام را میشنوم که غر میزند باز اجارهی خانهام عقب افتاده!فهرست مطالب کتاب
تو خفه میشی یا من؟ گروه اکثریت تصمیم مثل همیشه ماما عاشق لاک قرمز بود اسب شمسالعماره بَزَک زانتیای سیاه روبهرو چهار چهارشنبه و یک کلاهگیسکارآگاه کرگدن در باغوحش مرموز 4/ اسرار «غروب»
برشی از متن کتاب
نصف شب از خواب بیدار شدم. خواب چیزی را دیدم که من را بیدار کرد. خواب یکی از حرف های بیسنتیا خانم فیله بود. داشت می گفت: دختره تشویقم کرد این کار رو بکنم! دختره؟ منظورش کی بود؟ دختره کی بود؟ یک لحظه شک کردم نکند او باشد؟... نگاهش کردم. غروب کف قفس دراز کشیده بود. لبخند زیبایی روی لب داشت و خوابیده بود. شبیه فرشته ها بود. چطور امکان داشت او بیسنتیا خانم فیله را راضی کرده باشد تا روی بدن فیل دیگری نقاشی بکشد؟ به خودم گفتم: اصلاٍ امکان ندارد. بعد کمی جا به جا شدم تا جایم راحت تر باشد و باز بخوابم. فایده نداشت. یک لحظه با خودم گفتم نکند همه این ها کار غروب بوده. یک لحظه بعدش گفتم نه. اصلاً کار او نیست. امکان نداشت کار او باشد! هر چه باشد من دوستش بودم، مگر نه؟ بودم، نبودم... نتوانستم نتیجه ی مشخصی بگیرم. دیدم بهتر است بلند شوم و یک حمام گِل درست و حسابی کنم محشر بود! ماه کامل بود و می درخشید. باغ وحش ساکت ساکت بود و تمام حوض گل مال خودم بود. تنها بودن و تنهایی حمام کردن چیز دیـ... _ کرگدن جون؟ خوابت نمی بگه؟ تنهایی چی کاگ داگی می کنی؟ الان می آم پیشت. بله. می گفتم. چیز دیگری بود. ولی این چیز دیگر دوام نداشت. خیلی معمولی پرسیدم: غروب! وقتی بیسنتینا خانم فیله گفت: دختره تشویقم کرد. فکر می کنی منظورش کی بود؟ یک لحظه انگار دست و پایش را گم کرد. ولی فقط یک لحظه. گفت: مگه همچین چیزی گفت؟ ها؟ گفتم: آره. گفت دختره من رو تشویق کرد. گفت: شاید... مامانش نبوده؟ یا شاید استاد نقاشی اش بوده. بله، حرف غروب منطقی بود. گفت: کرگدن جون! تو که فکگ نمی کنی کاگ من باشه. مگه نه؟ امان از دست آن آه و ناله ها! چیزی نمانده بود گریه اش بگیرد! من از کی این قدر بی رحم شده بودم؟ حالم از دست خودم بد شد. پیشنهاد دادم با هم کاه بخوریم تا صبح زیر نور ماه با هم مشغول خوردن کاه بودیم. داستان زندگی خودمان را تعریف کردیم. خندیدیم. عالی بود. آن روز روز خوبی می شد. می شد! ولی نشد. چون مانوئلا گفت اره پرونده ی جدیدی برای ما آورد. آمد توی دفترم و سه تا نامه به من داد. نامه ی اول را باز کردم و خواندمش، نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. پرسیدم: خب این چشه؟ گفت: بقیه ش رو هم بخون کرگدن جون! دومین پاکت را باز کردم. نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. ازت متنفریم! گفتم: حالا خودت رو نگران نکن. باغ وحش جمعیتش زیاده. می دونی که... بعضی وقت ها بچه ها بازی شون می گیره... گفت: بقیه اش رو هم بخون کرگدن جون! سومین پاکت را باز کردم. نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. ازت متنفریم! به زودی می میری! از جا پریدم. این یک تهدید جدّی بود! نگاهی به آدرس فرستنده کردم. چیزی ننوشته بودند. فکرش را می کردم! نامه ها را ناشناس فرستاده بودند. گفت: کرگدن جون! می تونی مجرم رو پیدا کنی؟ حتماً متوجه ی که خانواده ام حسابی نگرانن. گفتم: حتماً مانوئلای عزیز! حتماً. همین الان می رم سر وقت تحقیـ... هنوز حرفم را تموم نکرده بودم که...محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-تاریخ هستی شناسی هنر
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بخت اخلاقی
زیر نظر دکتر مسعود علیا بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ماکس شلر
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند.
ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
نقدی بر این کتابدانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-باروخ اسپینوزا
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-روشنگری
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ژاک لکان
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ایمانوئل کانت
دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیباییشناسی آلمانی
نویسنده | پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی |
مترجم | سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامیپورفرد |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٣ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٩ |
تعداد صفحات | ٥٣٦ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
شابک | ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
وزن | ٧٨٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.