سومين پليس
280,000 تومان
در بخشی از کتاب سومین پلیس میخوانیم:
اتاقی که در آن بودم با لایهی ضخیمی از گردوخاک پوشیده شده بود و بوی نا میداد و هیچ اسبابواثاثیهای هم نداشت. عنکبوتها تارهای عظیمی جلو شومینه تنیده بودند. سریع رفتم داخل راهرو و درِ اتاقی را که جعبه در آن قرار داشت باز کردم و در آستانهی در ایستادم.
صبحِ تاریکی بود و رطوبت چنان پنجرهها را با ردهای خاکستری پوشانده بود که قویترین اشعههای آن نور ضعیف هم توان ورود نداشتند. گوشهی تهِ اتاق در سایه گم شده بود. ناگهان این نیاز در من جوشید که کارم را سریع تمام کنم و دیگر هرگز به آن خانه بازنگردم.
روی تختههای لخت پیش رفتم، گوشهی اتاق زانو زدم و دستهایم را به جستوجوی تختهی لق روی زمین کشیدم. در کمال تعجب راحت پیدایش کردم. حدود یک متر طولش بود و زیر دستم تکان میخورد و از صدایش معلوم بود که زیرش خالی است. تخته را برداشتم و گذاشتمش کنار و یک کبریت روشن کردم.
جعبهی پول سیاهرنگ را دیدم که در ظلمت سوراخ جای گرفته بود. دستم را پایین بردم و انگشتم را به دستگیرهی خوابیدهی جعبه قلاب کردم، ولی ناگهان کبریت پِرپِر کرد و خاموش شد و جعبه که چهارپنج سانتی بالا آمده بود از دستم سُر خورد و به سنگینی افتاد. اینبار بدون نور کبریت دستم را در حفره فرو بردم و درست در لحظهای که قاعدتاً باید به جعبه میرسید اتفاقی افتاد.
امیدی ندارم که بتوانم اتفاقی را که افتاد درست شرح دهم. تغییراتی در من یا اتاق پیش آمد، نامحسوس ولی با این حال بسیار غریب و وصفناشدنی.
انگار نور روز با فوریتی غیرطبیعی دگرگون شد، انگار دمای هوا ناگهان تغییر کرد، انگار در چشمبههمزدنی هوا دو برابر رقیقتر یا دو برابر متراکمتر شد؛ شاید هم تمام اینها به همراه چیزهای دیگر باهم پیش آمد. نمیدانم.
چون تمام حواسم چنان سردرگم شده بود که دیگر توانی برای ارائهی توضیح به من نداشت. انگشتان دست راستم که داخل سوراخ بودند بیاراده بسته شدند، ولی چیزی نیافتند و خالی بیرون آمدند. جعبهای در کار نبود.
فقط 2 عدد در انبار موجود است
سومين پليس
نویسنده |
فلن اوبراین
|
مترجم |
پیمان خاکسار
|
نوبت چاپ | 8 |
تعداد صفحات | 256 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1401 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786002290144
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
رژ قرم
معرفی کتاب رژ قرمز
سیامک گلشیری یکی از داستاننویسان پرکار و پرافتخار امروز ایران است. در کتاب رژ قرمز (نامزد دریافت جایزهی احمد محمود) مخاطب بیست و دو داستان کوتاه درخشان از این نویسنده خواهید بود . گفتنی است که کتاب حاضر ذیل مجموعهای موسوم به «جهان تازهی داستان»، از سوی نشر چشمه به انتشار رسیده است.درباره کتاب رژ قرمز
سیامک گلشیری یکی از نویسندگان برجستهی نسل حاضر است؛ داستاننویسی پرکار که در آثار گوناگون خویش به روایت دردها و خوشیها، بیمها و امیدها، و زشتیها و زیباییهای مردمِ خویش نشسته است. گلشیری در زمرهی نویسندگان رئالیست قرار میگیرد. به این معنی که اولاً، بنمایههای آثار خویش را از واقعیات جاری در جامعه میگیرد، و دوماً، در پرداخت و بازنمایی این بنمایهها، تا حد ممکن پایبند و وفادار به واقعیت باقی میماند. با این حال، در برخی از بهترین آثار او، از جمله بسیاری از قصههای حاضر در مجموعهی رژ قرمز، متوجه شاعرانگیای خاص در زبان و نگاه او میگردیم. این شاعرانگی همانا نقطهی اتصال او به نویسندگان مدرنیست در سنت ادبی اروپاست. در کتاب رژ قرمز مخاطب بیست و دو داستان کوتاه از سیامک گلشیری خواهید بود آثاری که هر یک به تنهایی گواهی بر قدرت قلم نویسنده به شمار میروند. گلشیری در داستانهای کوتاه مجموعهی رژ قرمز از همان قواعدی پیروی کرده که در اغلب آثار خویش بدانها وفادار بوده است؛ یعنی: توجه به معضلات اجتماعی، ساخت و پرداختِ شخصیتهای ملموس و واقعنما، و البته، برخورداری از نگرش انتقادی نسبت به مسائل گوناگون. با این حال، او در این اثر، چنانکه خواهید خواند، مجال بیشتری به قوهی خلاقهی خویش داده و گاه به کلی از رئالیسم صرف و ساده دور شده است. در ادامه نگاهی داشتهایم به عناوین داستانهای مجموعهی پیش رو: «رؤیای باغ»، «مسافری به نام مرگ»، «ضجههای پنهان»، «رژ قرمز»، «مهمان هر شب»، «مار»، «بعد از مهمانی»، «ویلاهای آن سوی دریاچه»، «لباسهای نمدار»، «عنکبوت»، «همهاش همینهاس»، «ابرهای سیاه»، «قهوه ترکِ کافه فیاما»، «بدلکار»، «کاپوچینو»، «شب آخر»، «سنگ سیاه»، «خواب»، «سایهای پشت پنجره»، «بوی خاک»، «خودنویس»، «موزهی مادام توسو».افتخارات کتاب رژ قرمز
- نامزد دریافت جایزهی احمد محمود برای بهترین مجموعه داستان - نامزد دریافت جایزهی مهرگان ادب برای بهترین مجموعه داستانموجودات حال به هم زن7: وزغ
دربارهی مجموعهی موجودات حال به هم زن
مجموعهی 10 جلدی موجودات حال به هم زن را، الیس گراول، دربارهی موجوداتی که آدمها معمولا دوستشان ندارند نوشته و تصویرگری کرده است و این کار را آنقدر شیرین و بانمک انجام داده که میتواند همه را به این موجودات حال به هم زن علاقهمند کند! در این مجموعه، جانوران مختلف به کودکان ردهی سنی 6 تا 9 سال معرفی شده و دربارهی ظاهر، محل زندگی، گونههای مختلف، تغذیه و ویژگیهای خاص هر حیوان نکات جالبی ارائه میشود. نویسنده این کار را با نوشتههای کوتاه و شوخطبعانه انجام میدهد و تصویرسازیهای این مجموعه نیز در عین سادگی به جذابیت متن افزوده است و کودکان را حسابی به خنده میاندازد. موجوادات حال به هم زنی که در این مجموعه معرفی میشوند شامل: سوسک، پشه، مگس، کرم، عنکبوت، خفاش، موش فاضلاب، شپش سر، حلزون بیصدف و وزغ هستند. کار ترجمهی این مجموعه را نسترن فتحی برعهده داشته و نشر کتاب چ چاپ آن را چاپ و منتشر کرده است.کتاب وزغ (موجودات حال به هم زن 7) نوشتهی الیس گراول میباشد که نسترن فتحی آن را به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب توسط انتشارات چشمه چاپ و در 34 صفحه به بازار عرضه شده است.
آخرین چاپ آن مربوط به سال 1397 بوده و میتوان به لحاظ موضوعبندی آن را در بخش داستان کودک قرار داد.
آخرين روياي فروغ
زيرآفتاب خوش خيال
معرفی کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر
جیران گاهان در کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر به روایت ازدواج دختری یهودی به نام مونا با مردی مسلمان میپردازد و مسائل و مشکلات زندگی این دو زوج را قبل و بعد از ازدواج به تصویر میکشد. این اثر که اولین رمان جیران گاهان، نویسنده جوان ایرانی است، در سال 1389 موفق به کسب جایزه بهترین رمان اول بنیاد گلشیری شده است. مونا دختری یهودی است که علیرغم عرف و دینی که دارد به پسری مسلمان که استاد موسیقی است، علاقهمند میشود و همین موضوع باعث میشود تا خانوادهاش او را طرد کنند. اما مونا از عشقش دست برنمیدارد و به خاطر شهریار به ظاهر مسلمان شده و با او ازدواج میکند. پس از مدتی که از زندگی زناشویی مونا و شهریار میگذرد، دچار مشکل شده و رابطهشان به جدایی ختم میشود. مونا مجبور میشود به تنهایی زندگی کند و یک روز با تماس خواهرش و اطلاع از بیماری مادرشان باعث میشود تا مونا شروع به مرور وقایع گذشته کند. جیران گاهان هنگام نگارش، نگاهی بیطرفانه به داستان داشته و از افراط و تفریط دوری میکند. همین موضوع سبب میشود تا روایت داستان باورپذیرتر جلوه کند. او در روایتش از شیوه جریان سیال ذهن استفاده کرده اما آن را به گونهای بکار برده است که شما را گیج نمیکند. زیباترین و در عین حال قابل تقدیرترین جنبه کتاب زیر آفتاب خوشخیال عصر آن است که از رائهی چهرهی سیاه یا سفید به شخصیتهای داستان پرهیز شده است. چهرهی خانوادهی مونا که کلیمی هستند به صورتی انسانی به تصویر کشیده شده است و هیچ کدام از آنان یکسره خوب یا یکسره بد نیستند. تمام شخصیتهای داستان از جمله مونا و شهریار جنبههای مثبت و منفی دارند. حتی در روند داستان اشارهای به پیشداوریهای پدر و مادر شهریار در رابطه با کلیمیان میشود. از ظرایف قابل احترام این کتاب نیز میتوان به عدم تجانس فرهنگی در بین خانوادههای این زوج اشاره کرد. عدم پذیرش کامل مونا از سوی خانوادهی شهریار گرمای رابطهی عاطفی این دو نفر را سرد کرده و به گونهای روایت میشود که گویی جدایی آنها به دلیل این عدم تجانس فرهنگی و پیشداوریهای ذهنی از پیش رقم خورده است. با اینکه شهریار در روند داستان، تلاشش را برای شناخت بهتر فرهنگ خانواده مونا میکند اما رفته رفته این تمایل به شناخت کم شده و جایش را به رفتاری آمرانه و مردسالارانه میدهد. در بخشی از کتاب زیر آفتاب خوشخیال عصر میخوانیم: شیشه شور را از روی هرهی پنجره برمیدارد. دمپاییها را به نوبت میکند و روی هره میرود. وزنش را روی پنجره میاندازد. شیشه شور را فشار میدهد. قطرههای ریز آب روی شیشه پخش میشوند. بوی تمیزی دماغش را پر میکند. روزنامه را روی سطح بیرنگ، محکم بالا و پایین میکشد. پشت قطرههای آب و کف، کوچه خالی است. نه زنی، نه مردی، نه گربهای، نه بچهای. کوچه خوابیده. یکی دو ساعت دیگر خیابان پر میشود از مامانها که سرشان را از در ورودی آپارتمانها بیرون میآورند و سر بچهها داد میکشند. پسربچهها که گلکوچیک بازی میکنند و دختر بچهها که دم در خانهی همدیگر میپلکند. فقط یک دختر مومشکی با پسرها فوتبال بازی میکند. آنقدر ریزه است که خودش را چابک از لا به لای پسرها رد میکند و شوت میزند توی دروازهی زپرتی که میگذارند وسط کوچه. موسی و ادنا عاشق فوتبال بودند. مامان نمیگذاشت بروند توی کوچه. میگفت: «لازم نکرده با این گوییمها بازی کنین واسهی من.» موسی توی خانه رژه میرفت و میگفت: «حرفم باهاشون نباید زد. چه برسه به فوتبال بازی کردن.» این کلمه را تازه یاد گرفته بود. تا چند ماه همهچیز و همهکس مزخرف بودند. مسئلههای ریاضی، پسرهای گوییم همسایه، ماهیهایی که هر از گاهی توی حوض جان میدادند، روی آب بیحرکت بالا آمدند و چپه میشدند، و شلوار پارهاش که هرچه مامان میدوخت هفته بعد دوباره خشتکش جر میخورد. ادنا ولی دور از چشم مامان توی کوچه میپرید. مخصوصاً وقتهایی که مامان تو زیرزمین بود. او لب حوض مینشست و با انگشتهای پایش بازی میکرد. شصت پای چپ با راست احوالپرسی میکرد و بهش شبات شالم میگفت.قصههای دوستی 6: روزی که مولی پرواز کرد
عليه تو اعلان عشق ميدهم
در بخشی از کتاب علیه تو اعلان عشق میدهم میخوانیم
با هوشیاری کامل (یا با آنچه که بعد از شناختنت بر جای مانده بود) بر آن شدم که به تو عاشق باشم کاری ارادی نه کاری از روی شکست و هزیمت هان اینک من با هوشیاری کامل (یا با جنونم) از حصارهای وجودت عبور میکنم و از پیش میدانم در چه سیارهای آتش خواهم افروخت و کدام توفان را از صندوق گناهان رها خواهم کرد. و مشتاق به سوی تو خواهم شتافت تا مرزهایم در مرزهای تو گم شود و بر بستر ابرهای شفاف، باهم، به خواب رویم و من تو را صدا بزنم: ای من!...فهرست مطالب کتاب
مقدمهی مترجم تماس شبانه عشق بهخیر! علیه تو اعلانِ عشق میدهم چونان صاعقه در من رخنه کردی شکوفههای شبانهی جنون فریاد وقتی که قلبت پروانه میشود با تو دانستم که زمین مسطح است روزگاران میان اخگر و خاکستر عشق مردان همچون آب در غربال است سفر میکنم با خاطراتمان که در چمدان من است نغمهای غیرانفرادی با بربط اشتیاق شهادت میدهم علیه تو در برابر دادگاه شب غریبه... گویا من مُردهام!محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ماکس شلر
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند.
ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
نقدی بر این کتاب
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.