سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش
340,000 تومان
« سوکورو به خودش آمد و دید به این فکر میکند که شاید سرنوشتم این است که همیشه تنها بمانم.
آدمها سراغش میآمدند ولی همیشه آخرش میرفتند. به جستوجوی چیزی میآمدند ولی یا پیدایش نمیکردند یا چیزی که پیدا میکردند خوشحالشان نمیکرد (شاید هم توی ذوقشان میخورد یا حرصشان میگرفت) و بعد میگذاشتند و میرفتند.
یک روز، بیاینکه خبر بدهند، گموگور میشدند – بیهیچ توضیحی، بیخداحافظی. انگار تبری بیصدا پیوندشان را ببُرد، پیوندی که هنوز میانش خون گرم جاری بود و نبضش هنوز میزد – آرامآرام.
حتما چیزی درونش بود، چیزی بنیادی، که توی ذوق آدمها میزد. بلندبلند گفت: «سوکورو تازاکیِ بیرنگ.» من کلا هیچچیزی ندارم که به بقیه بدهم. فکرش را که میکنم حتی به خودم هم چیزی ندارم بدهم.»
فقط 1 عدد در انبار موجود است
سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش
نویسنده |
هاروکی موراکامی
|
مترجم |
امیرمهدی حقیقت
|
نوبت چاپ | 29 |
تعداد صفحات | 302 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1403 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786002294340
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
آتش
معرفت شناسی اجتماعی : طرح و نقد مکتب ادینبورا
توضیحات:
فهرست:
روزخرگوش
معرفی کتاب روز خرگوش
بلقیس سلیمانی در کتاب روز خرگوش، با رویکردی نو و نگاهی واقع گرایانه، داستان دو زن متفاوت را در جامعه ایران به تصویر میکشد. آذین زنی میانسال است که بعد از ترک همسرش، خودش چرخ زندگی را میچرخاند و همهی اتفاقات زندگیاش را به عنوان بخشی از سرنوشتش پذیرفته است. در مقابل آزیتا تلاش میکند تا ماجراهای سرنوشتش را خود رقم بزند. این رمان روایتگر یک روز از زندگی این دو زن است.دربارهی کتاب روز خرگوش:
کتاب حاضر را میتوان اثری متفاوت از داستاننویس خوش قریحه، بلقیس سلیمانی به شمار آورد. رمان روز خرگوش برخلاف دیگر داستانهای او، فضایی شهری در دل پایتخت دارد و همین موجب شده تا این کتاب با دیگر آثارش متمایز باشد. سلیمانی با قلمی واقعگرا داستانی گزارشگونه را در فضای امروزی شهر تهران به تصویر کشیده است. عنصر اصلی کتاب روز خرگوش وجود تفاوتهای شخصیتی در قهرمانان زنان کتاب است. آذین و آزیتا دو زن متفاوت از هم هستند که عمکردشان در طول داستان نشان داده میشود. شخصیتپردازیهای آن دو به شدت ملموس هستند، به طوری که میتوان گفت هر کدام از آنها یادآور یکی از اطرافیان ما در زندگی واقعی هستند. تضادهای شخصیتی این دو زن، ما را با دو طیف از زنان اجتماع روبهرو میکند. آذین بعد از ترک همسرش به تنهایی پسرش را بزرگ کرده و خودش مخارج زندگی را تامین میکند. دلیل جدایی آذین از همسرش ایرج، در داستان مطرح نمیشود و تنها همین را میدانیم که ایرج همسر و پسرش هومن را رها کرده و به آمریکا مهاجرت کرده و ظاهراً در آنجا با زنی به نام مینو رابطه دارد. آذین که مادری مریض دارد برای مراقبت از او وطن را ترک نمیکند. زندگی آذین از چند جهت متفاوت توسط نویسنده روایت میشود؛ زنی به عنوان همسر، دختر خانواده، مترجم، راننده تاکسی و دست آخر هم نامزد مردی 57 ساله. آذین در رمان روز خرگوش به عنوان زنی منفعل، سختکوش و درونگرا معرفی میشود که تمام اتفاقات زندگیاش را تقدیر میداند و با خوب و بد آن کنار میآید. او هر آنچه تا به حال برایش رخ داده را پذیرفته و به دیگران نیز همین نصیحت را میکند که تقدیر را باید پذیرفت. او زنی دلسوز است که مانند بسیاری از زنان کشور، جوانی و عمر خود را وقف خانوادهاش کرده است. آذین بسیار در حق اطرافیانش فداکاری و ایثار میکند تا جایی که دیگر خودش را فراموش میکند. آزیتا شخصیت دیگر رمان، نقطه مقابل آذین قرار دارد که شخصیت او هم برای ما باورپذیر و واقعی ترسیم شده است. او زیر بار سرنوشت و آنچه که برایش مقدر شده است نمیرود. او خودش را نقش اصلی زندگیاش قلمداد میکند و حتی اگر نتواند همهی مشکلات را حل کند با این حال باز هم حداکثر تلاشش را میکند. رمان روز خرگوش به جهت کوتاه بودن و فرم روایت، حالتی گزارشگونه دارد و میتوان آن را گزارشی یک روزه از زندگی زنانی دانست که با معضلات و مسائل بسیاری در جامعه مواجه هستند. بلقیس سلیمانی با بیانی روان و ساده، راوی پدیدههای اجتماعی اطرافش است و نگاهی جامعهشناسانه در داستانهایش دارد تا ما را با مسائل اجتماعی روز به ویژه برای زنان درگیر کند. او شخصیتهای کتاب روز خرگوش را کنکاش کرده و با استفاده از روایت اول شخص و با محوریت قرار دادن شخصیت زن، به واکاری رویدادهای سیاسی و اجتماعی کشور میپردازد. او نگاهی تازه به موضوعات و احوالات اجتماعی پایتخت دارد؛ به همین جهت شخصیتهایی را برای روایت انتخاب کرده که برای اکثر ما ملموس و باورپذیر است.دوقدم اين ور خط
معرفی کتاب دو قدم این ور خط
احمد پوری در کتاب دو قدم این ور خط از آرزویی قصهپردازی میکند که احتمالا همه افراد در برههای از زندگیشان داشتهاند؛ دیدن یک چهره مشهور که اکنون در قید حیات نیست! این رمان متفاوت و جنجالی سفر فراواقعگرایانه راوی و دیدار با شاعر محبوب روسیاش را روایت میکند.درباره کتاب دو قدم این ور خط:
با راوی این رمانِ بینهایت جذاب در زمان و مکان سفر کنید! برخی از منتقدین ادبی بر این باورند که رمان دو قدم این ور خط، دریچهای نو به روی ادبیات داستانی معاصر در زبان فارسی گشوده است. احمد، راوی این داستان به شاعری روس به نام «آنا آخماتووا» عشق میورزد. او این فرصت را مییابد که نامهای به آنا بنویسد اما چگونه؟ احمد، مردی جوان است که روزی در یک کتابفروشی زندگیاش برای همیشه دگرگون میشود! او که در حال خرید کتاب شعر شاعر مورد علاقهاش آنا آخماتووا بوده است، با مردی به نام اورلف دیدار میکند. اورلف شخصیتی مرموز و پیچیده دارد و ادعا میکند مدتی با آنا آخماتووا دوست بوده! این در حالی است که آنا سالیان سال است که فوت کرده. احمد که از این فرصت استثنایی نمیگذرد حاضر است برای دیدن آنا دست به هر کاری بزند... سفر فراواقعگرایانه او از تهران آغاز میشود و در لندن و تبریز و باکو و لنینگراد ادامه مییابد. یکی از ویژگیهای مثبت این داستان را میتوان هنجارشکنیهای عرفی دانست؛ برای مثال آشناییزدایی در نقش زنان و شخصیتی که در داستان دارند از نکات برجسته و شایان توجه است. در جایی از کتاب میخوانیم که زن احمد در مواجهه با مسئلهای بغرنج، واکنش احساسی نشان نمیدهد؛ موقعیتی که به احتمال زیاد از سوی مخاطب، پیشبینیِ یک نوع بروز احساس لطیف زنانه میشود. احمد پوری روایت کتاب دو قدم این ور خط را به نحوی دیالوگ محور هدایت میکند و هوشمندانه، نقش مهمی به هر یک از شخصیتهای داستان میدهد تا فرصتی مناسب برای شما پیش میآورد که با شخصیتهای داستان بهتر آشنا شوید.ديوانه بازي
معرفی کتاب دیوانه بازی
کتاب دیوانه بازی توسط کریستین بوبن؛ نویسنده سرشناس و معروف فرانسوی به نگارش درآمده است. بوبن یکبار دیگر با استفاده از جملات شگفتانگیز هر خوانندهای را مجذوب خود کرده و در این داستان سعی میکند که پستی و بلندی زندگی یک دختر را روایت کند. کتاب دیوانهبازی (The crazy pace) بازگو کننده داستان دخترکی است که جنونآمیز زندگی خود را میگذراند، دختری که در سیرک زندگی میکند و نخستین عشق حیات خود را با علاقهمند شدن به یک گرگ تجربه میکند. این داستان پر از گفتارهایی است که هر خوانندهای در هنگام خواندن کتاب به بازگویی چندین باره آنها علاقه نشان میدهد. کریستین بوبن (Christian Bobin) در کتاب دیوانه بازی تلاش میکند تا دخترکی نترس و مستقل را نشان دهد که همین مورد سبب جذاب بودن این داستان شده. واقعهای انباشته از احساسات پاک و متعجب کننده یک دخترک غیر مطیع. چیزی که باعث تفاوت داستانهای کریستین بوبن در قیاس با دیگر نویسندههای سرتاسر دنیا شده است، ارزش دادن این نویسنده به جزئیات است، چیزی که دیگر نویسندهها توجه کمتری به آن نشان میدهند، به طرزی که خواننده با خواندن کتابهای بوبن خود را در محیط داستان احساس میکند. در مدت زمان خواندن کتاب دیوانه بازی متوجه علاقه فرار این دختر میشوید، گریز از خانواده و حتی گریز از خود. دخترکی که شادی و آسایش خود را در فرار میبیند و در آخر نیز آن را پیدا میکند. به نظر دخترک داستان، کسانی که دوستمان دارند بیشتر باعث از بین رفتن شادی ما میشوند، چراکه آنها فرار و دیوانه بازی ما را قبول نمیکنند. کریستین بوبن در این کتاب نشان میدهد که آسایش و شادی تنها در ضمانت حرکت در قالب استانداردها و مقررات جامعه نیست، بلکه بعضی مواقع نیاز است برای رسیدن به موفقیت و نشاط از قالب جامعه رها شد و خوشبختی را در چیزهای دیگر تجسس کرد. نویسنده در عین لطافت و با بهرهگیری از جملات هنرمندانه طوری دخترک را به تصویر کشیده و از زبان او حرف میزند که خواننده در مرد بودن نویسنده این کتاب شک میکند، چرا که این همه ظرافت تنها از یک زن سر میزند، در حالیکه در کمال ناباوری نویسنده این داستان یک مرد است. کریستین بوبن همانطور که خودش زندگانی متمایزی داشته است، در داستانهایش، شخصیتهایی متمایزی به وجود میآورد و زندگی و رخدادها و رویدادهای معمول آن را از منظر این شخصیتها با نگاهی فلسفی و گفتاری شاعرانه بازگو میکند. داستان، از دختر بچهای شروع میشود که مدام در فرار است برای پیدا کردن خود، و تا به پایان در ذهن، زبان و دید او به جهان، انسانها و محیط اطراف جریان مییابد. زبان زنانهی این نوشتار یکی از نکتههای در خور اندیشه آن است. جملات برگزیده کتاب دیوانه بازی: - آنهایی که توی بستر میمانند، یا توی وان پرآب، مثل هماند. آنها میگذارند آواز نهنگهای آبیرنگ، و گریز شاهانهی زمان که سپری میشود، تا قلبشان رخنه کند. - عشق مثل سیرک دایرهای میسازد، با خاک اره فرش شده و زیر پاهای برهنه نرم است و زیر پارچهی قرمز متورم از باد، درخشان. - آدمهای کمی قادرند به دیوانگیهای خودشان بخندند. - کمتر دوست داشتن به معنای دیگر دوست نداشتن است. - تجربهی تحقیر شدن مانند تجربهی عشق، فراموش نشدنی است.شاخ
در بخشی از کتاب شاخ: مجموعه داستان پیوسته میخوانیم
دورتادورمان پر شده بود از پوستتخمه. با پوتین کمی پخششان کردم. پارچ آب را برداشتم و چند قلپی خوردم و نشستم روی کیسهشنها. پکی به سیگار زدم و با چشم دنبال مرغه گشتم. پشت تانکر، با پا خاک را جابهجا میکرد و دنبال چیزی میگشت. خروسه از چالهی جلو تانکر آب میخورد. سیراب که شد باز سینه جلو داد و قبراق راه افتاد. نگاهی به اطرافش کرد و دوید طرف مرغه. مرغه هفتهشت متری دور شد و رفت زیر تویوتای ستوان. خروسه باز خیز برداشت و رفت سمت ماشین. مرغه آمد پای تپه. خروسه قدمزنان رفت طرفش. مرغه فاصله گرفت و دور شد. رفت نزدیک تانکر. خروسه دوید و نوکی به گردنش زد. مرغه پرید و بالبالی کرد و رفت زیر تانکر. خروسه ایستاده بود و نگاه میکرد. مرغه انگار که توی باغ نباشد شروع کرده بود با پا زیرش را تمیز میکرد. خروسه همانطور ایستاده بود. چند قدمی نزدیک شد و باز ایستاد. مرغه گرفتار تمیزکاری بود. چند قدم دیگر هم جلو رفت مرغه چرخیده بود و به چیزی نوک میزد. خروسه دوید و گردنش را گرفت. مرغه کمی جلو رفت. خروسه چرخید و سوارش شد. باهم جابهجا شدند. خروسه پسِ گردنش را گرفته بود و ول نمیکرد. باز جابهجا شدند. خروسه سوار بود. تکانتکانی داد و پسِ گردن را ول کرد. مرغه دوید و چند قدمی دور شد. خروسه همانجا ایستاده بود و نگاه میکرد؛ درست مثل بچهپرروها. پوستتخمهای که مزهاش را گرفته بودم پف کردم بیرون و تخمهی دیگری انداختم دهنم. کمی آب خوردم. ساعت نداشتم و نمیدانستم چهقدر از پستم مانده. خسته شده بودم و گرما داشت نمنم اذیت میکرد. سیا برای تحویل پست معمولاً کمی دیرتر میآمد. پتو تکانی خورد و ستوان از سنگر زد بیرون. سرش را عینهو گاو انداخت پایین و یکراست رفت و سوار ماشین شد. اَنآقا باز پررو شده بود. اشتباه کردم، نباید تحویلش میگرفتم. منتظر شد تا سیا بیاید. سیا لیوان چایی بهدست آمد بیرون.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بخت اخلاقی
زیر نظر دکتر مسعود علیا بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ماکس شلر
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند.
ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
نقدی بر این کتاب
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.