

سيرکي که مي گذرد
48,000 تومان
معرفی کتاب سیرکی که می گذرد
کتاب سیرکی که میگذرد اثر دیگری از پاتریک مودیانو، نویسنده معاصر فرانسوی است. این اثر با ترجمهٔ نسیم موسوی پاک در نشر چشمه چاپ شده است. عنوانِ کتاب نمادین است و به این مضمون اشاره میکند که زندگی مانند سیرکی است که میگذرد.
فضای حاکم بر این داستان، مانند دیگر آثار مودیانو، مرموز و اسرارآمیز است و خواننده را به دنبال کردن داستان ترغیب میکند. مودیانو در اغلب آثارش زندگی روزمرهٔ افراد عادی را به تصویر میکشد و با نگاهی تازه به واقعیات زندگی، آثاری بدیع میآفریند. آنچه موجب متمایز شدن داستانهای او میشود، لذت همراهی خواننده با قهرمان داستان است که گاه بیهیچ هدف مشخصی صفحات زندگی را ورق میزند.
درباره کتاب سیرکی که میگذرد
سیرکی که میگذرد که در سال ۱۹۹۲ منتشر شد، زندگی نوجوانی ۱۸ ساله را روایت میکند که بعد از آشنایی با دختری جوان، زندگیاش دستخوش حوادث گوناگونی میشود و قدم به دنیایی پر از رمزوراز میگذارد.
پدر پسرک او را ترک کرده و با زنی که از خودش بیست سال جوانتر است ازدواج کرده است، درست مانند پدر نویسنده. مادرش هم بازیگر تئاتر است و او هم فرزندش را ترک کرده است و در این میان دختری جوان همچون فرشتهای است که سرمیرسد.
با اینکه شخصیتهای این رمان در پردهٔ ابهام باقی میمانند، خواننده نسبت به تکتک آنها احساس نزدیکی میکند، زیرا شخصیتهای مودیانو متعلق به دنیای واقعیاند.
مودیانو در این رمان گاه گذشته را با زمان حال میآمیزد و در این سفر به خاطرات، خواننده را با خودش همسفر میکند و با چنان تبحری او را به این سفر اسرارآمیز میبرد که خواننده میپندارد تمام حوادث را از دریچهٔ چشمان خود دیده است.
مودیانو در این داستان به شش روز از زندگی جوانی میپردازد که لذت حضور را به کندوکاو در زندگی گذشتهٔ افراد ترجیح میدهد و فارغ از دنیای منطقی، به دنبال به تصویر کشیدن یک زندگی رویایی، دور از هیاهو و دغدغه، است.
با اینکه خواننده احساس میکند شخصیتهای اصلی داستان را از سالها پیش میشناسد، در حقیقت دربارهٔ گذشته و زندگی آنها چیز زیادی درنمییابد و این هنر نویسندگی مودیانو است که تضادها را بههم میآمیزد و خواننده را مسحور داستان میکند.
مودیانو نویسندهای است که دنیای خاص خود را میآفریند، دنیایی مملو از خاطرات. او به بازآفرینی گذشته نمیپردازد، بلکه با دمیدن به غبار ناشی از گذر زمان، ماجراهای گذشته را جلوهگر میکند.
شخصیتهای داستانی مودیانو اغلب در خاطراتشان زندگی میکنند و در پی یافتن پاسخی برای آنچه در گذشته رخ داده، سرگرداناند. در بیشتر آثار او میتوان ردپای زندگی واقعیاش را مشاهده کرد و بیشتر آثار او جنبهٔ زندگینامهای دارند.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
سيرکي که مي گذرد
نویسنده |
پاتریک مودیانو
|
مترجم |
امیرمهدی حقیقت
|
نوبت چاپ | 6 |
تعداد صفحات | 129 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1400 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786002294340
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
دوتانقطه
معرفی کتاب دو تا نقطه
کتاب دو تا نقطه، مجموعه داستانی مشتمل بر 15 داستان کوتاه و مینیمال به قلم پیمان هوشمندزاده است که با زبان و لحنی صمیمانه آن را روایت کرده. نقطه مشترک این داستانها را میتوان بیان حسی مشترکی میان انسانهای امروزی تلقی کرد.درباره کتاب دوتا نقطه:
داستان کوتاه را میتوان ژانری نسبتا جدید در ادبیات داستانی سراسر جهان در نظر گرفت؛ ژانری که اقبال عمومی از آن در انواع سبکها قابل توجه است. شاید به جرات بتوان گفت یکی از دلایل محبوبیت این ژانر ادبی نسبت به سایر ژانرهای داستانی از جمله رمان، کمحوصله شدن بشر امروزی و البته اهمیت یافتن عنصر زمان است. با این وجود، این ژانر نیز همچون دیگر انواع ادبی، گسترش یافته و گونههای متنوعی از آن زاده شده است. پیمان هوشمندزاده در کتاب دو تا نقطه که برگرفته از نام یکی از داستانهای همین مجموعه است، 15 داستان مینیمال را روایت میکند. عدم انسجام موضوعی این داستانها، توصیف درباره این کتاب را دشوار میسازد. شاید به همین دلیل است که داستان دو تا نقطه خود به تنهایی توانست جایزه داستانهای برگزیده هوشنگ گلشیری را از آن خود نماید. فارغ از انسجام موضوعی و محتوای داستانها، میتوان نقطه اشتراکی در تکنیک داستاننویسی و زبان هوشمندزاده برای روایت این داستانها ذکر کرد و آن لحن خودمانی و صمیمانهای است که در سراسر داستان دیده میشود. گاهی اوقات با شکستهنویسی نیز همراه میشود. توجه به احساسات بعضا متناقض و دلمشغولیهای امروزی انسان معاصر را میتوان درونمایۀ بنیادین این داستانهای کوتاه دانست.شرورترین دختر مدرسه بازمیگردد 2
معرفی کتاب شرورترین دختر مدرسه؛ جلد دوم
خلاصه کتاب شرورترین دختر مدرسه
الیزابت دختر زیبایی است، با چشمان آبیِ خندان و موهای فرفری قهوهای پُررنگ. او در تمام زندگیِ خود هر کاری که دلش می خواهد انجام میدهد. شش معلم سرخانه تا بهحال برای آموزش او آمدهاند و رفتهاند، ولی هیچکدام نتوانستند او را حرفگوشکن و خوشرفتار بار بیاورند. نظر همه این بود که الیزابت میتواند یک دختر کوچولوی خوب باشد، ولی فقط به فکر این است که به جلد شیطان فُرو رود و از این بابت خوشحال و مغرور است. پدر و مادر الیزابت تصمیم میگیرند که او را به مدرسه بفرستند و یک روز صبح این موضوع را به او اعلام میکنند، اما الیزابت به آنها هشدار میدهد که اگر او را به مدرسه بفرستند آنقدر شیطنت و کارهای بد میکند که مجبور شوند دوباره او را به خانه برگردانند. تمام سه جلد شرورترین دختر مدرسه درباره دردسرهایی است که الیزابت در مدرسه شبانهروزی وایتلیف درست میکند.ساندویچ برای حیدر نعمتزاده
معرفی کتاب ساندویچ برای حیدر نعمت زاده اثر منصور علیمرادی
نگهبانان گاهول 1/ اسارت
جملات زیبای کتاب اسارت از مجموعه داستانی نگهبانان گاهول
سورن داشت خواب دندان و تپش قلب موشها را میدید که از بالای سرش صدای خش خشی آرام شنید. بین خواب و بیداری فریاد زد: «مامان! بابا!» تا ابد از فریاد زدن آن کلمات افسوس میخورد، چون بلافاصله جیغی تیز شب را شکافت و سورن چنگالهایی را دور بدنش حس کرد. کسی داشت بلندش میکرد. بعد هم سریع پرواز کردند، سریعتر از آنچه فکرش را بکند، سریعتر از آنچه حتی در خیالش بگنجد. پدر و مادرش هرگز تا این حد سریع پرواز نمیکردند. از توی حفره پر کشیدن و آمدنشان را دیده بود. آن ها آهسته می خرامیدن و در مارپیچی زیبا در آسمان شب اوج میگرفتند. ولی حالا زمین شتابان از زیر پایش میگذشت. پوستش از گزش هوا ملتهب شد. ماه از پشت تودهای ابر بیرون آمد و با سفیدی وهم آور خود رنگِ دنیا را شست. در منظرۀ زیر پا دنبال درختی گشت که خانهاش بود. ولی درختها توده ای محو بودند و بعد هم جنگلِ قلمروی تایتو انگار کوچک و کوچکتر و در دل شب تار و تار تر شد، تا جایی که سورن دیگر تاب نیاورد پایین را نگاه کند. برای همین دل و جرئتش را جمع کرد و بالا را نگریست. اگر هر کدام از این دو بوفچۀ کوچک با معنی کلمۀ «جهنم» آشنا بود، میفهمیدند که این بی بروبرگرد ژرف ترین و وحشتناک ترین قسمتش بود. ولی نه سورن و نه گیلفی در عمر کوتاهشان نه اسم جهنم به گوششان خورده بود، نه کلمهای که چنین جایی را توصیف کند. تا پیش از ربوده شدن، فقط جایی به اسم بهشت را میشناختند. زندگی درون حفرهای در درختی دوست داشتنی یا بالای کاکتوس، روی پَرهای کُرکی و نرم والدینشان، حشرات چاق و چلهای که چند بار در روز برایشان میآوردند و بعد هم اولین لقمههای آبدار و لذیذ موش. کنار آن همه خوراک خوشمزه، داستانها هم بودند… داستانهای پرواز، آموختن پرواز، حسی که باید در عمق سنگ دانشان میداشتند تا همراه باد اوج بگیرند. از آن شب خونین به بعد، سورن و گیلفی به چیزی جز پرواز فکر نکرده بودند. برایشان مثل روز روشن شده بود که چرا هیچ کدام از بوفچههای آکادمی سنت ایگی، پَرهای براق صاف یا کُرک پَرهای نرم جغدهای عادی را نداشتند که بعد از مرحلۀ جوجگی میرویید. در آمدن پرهای پرواز برای یک جغد معمولا کار چندان پیچیدهای نبود، اما بدون خون کافی، این پرها از شاه پَر گرفته تا پوش پَر، می پژمردند و میمردند. بعد از آن هم آن شوق و رویای پرواز و مفهوم شادی و آزادی در آسمان هم می خشکید و میمرد. در ماموریت سورن و گیلفی جای هیچ تردید نبود: با آنگه هیچ فرصتی برای شاخه پَری یا جست و خیز یا تمرین پَر زدن نداشتند، باید پرواز را میآموختند.
مرگ ايوان ايليچ
در بخشی از کتاب مرگ ایوان ایلیچ میخوانیم
زندگى را در خانهى جدید شروع کردند و وقتى خوب مستقر شدند و به جاى جدید خو گرفتند، چنانکه معمولاً چنین است، دیدند که فقط یک اتاق کم دارند و نیز درآمدشان، گرچه فوقالعاده زیاد شده بود، اگر اندکى فقط پانصد روبل بیشتر مىبود دیگر نقصى در زندگىشان نمىماند. در آغاز کار که هنوز خوب مستقر نشده بودند و چیزهایى مانده بود که بخرند یا سفارش دهند، و این یا آن مبل را جابهجا، یا فلان و بهمان را باهم جور کنند، احساس بسیار خوشایندى داشتند. گرچه اختلافنظرهایى میان زن و شوهر باقى بود ولى هر دو به قدرى خشنود بودند و کارهاى کردنى به قدرى زیاد بود که بىجدال زیاد باهم کنار مىآمدند. وقتى دیگر کارى باقى نماند که کرده شود زندگى اندکى رنگ ملال گرفت و احساس کمبود آشکار شد. اما رفتهرفته آشنایىهایى پیدا مىشد و عادتهایى پدید مىآمد و زندگىشان هر طور بود پر مىشد. ایوان ایلیچ صبح را در دادگاه مىگذرانید و براى ناهار به خانه مىآمد و ابتدا از این روال رضایت داشت و شادکام بود، هر چند که زندگى از اندکى دلآزارى خالى نبود، که تازه آن هم سرچشمهاش همین خانه بود. (کوچکترین لکه روى سفره یا پارچهى دیوارپوش، یا بریدن ریسمان پرده و از این نوع سخت به خشمش مىآورد. به قدرى براى آراستن خانه رنج برده بود که اندکى ضایع شدن صورت ظاهر آن برایش سخت دردناک بود.) اما بهطور کلى زندگىاش طورى مىگذشت که به عقیدهى او بایسته بود، یعنى باآسودگى و لذت و باآبرومندى. ساعت نه از خواب برمىخاست، قهوهاش را مىنوشید و روزنامهاش را مىخواند، بعد اونیفورم قضاوت به تن مىکرد و به دادگاه مىرفت و آنجا طوق اسب عصارى آماده بود و فورا بر گردنش مىافتاد.من از گوراني ها مي ترسم
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کنددانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-تاریخ هستی شناسی هنر
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-باروخ اسپینوزا
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-روشنگری
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-دوستی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هرمنوتیک
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-پدیدارشناسی
دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیباییشناسی
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ١٣٥٤ |
شابک | ٧ -٤٦٣-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.