

سینما جهنم: شش گزارش دربارهی آدمسوزی در سینما رکس
52,000 تومان
معرفی کتاب سینما جهنم
در کتاب سینما جهنم که کریم نیکونظر آن را نوشته است، گزارشهایی تاریخی از یک فاجعه انسانی را میخوانید. گزارشهایی از آتشسوزی در سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد سال ۱۳۵۷.
درباره کتاب سینما جهنم
واقعه آتشسوزی در سینما رکس آبادان یکی از فجایعی است که هیچگاه از خاطر مردم این سرزمین پاک نخواهند شد.
شب بیست و هشتم مرداد سال ۱۳۵۷ در ساعت ۲۰:۲۱ دقیقه هنگامی که فیلم گوزنهای مسعود کیمیایی در حال پخش بود، سینما گرفتار حریق شد و طبق آمار ۶۳۰ نفر در این آتشسوزی کشته شدند. برخی گرزارشها حاکی از عمدی بودن این آتشسوزی بود چون این اتفاق با اعتراضات مردمی سال ۱۳۵۷ و طولانی شدن رسیدگی به آنها همزمان شده بود.
ساواک متهم ردیف اول در چشم مردم بود و امام خمینی نیز این حادثه را شاهکار بزرگ شاه برای بدنام کردن انقلاب خواند. پس از انقلاب مشخص شد آتشسوزی کار فردی به اسم حسین تکبعلیزاده بوده است.
او در شب حادثه به همراه سه نفر دیگر از هم محلهایهایش، یداالله (ملقب به زاغی) و فلاح، و شخصی به نام فرج بذرکار، به دیوارهای سینما تینر پاشید و آنجا را به آتش کشید. این فرد در سال ۵۹ با محاکمه قاضی موسوی تبریزی اعدام شد درحالی که همدستانش در همان شب حادثه در آتشی که خود افروخته بودند، کشته شدند.
بقایای سینما رکس بعدها در سال ۱۳۸۴ تخریب شد و به جایش مجتمع تجاری ساختند. هنوز همه ساله برای کشتهشدگان در این حادثه مراسمی برگزار میشود.
با وجود کمبود منابع و اسناد درباره این واقعه و از دنیا رفتن آدمهایی که با آن مرتبط بودند، کریم نیکونظر کوشیده است در این کتاب ابعاد گوناگون فاجعه سینما رکس آبادان را بررسی و حقایقی را درباره آن فاش کند. این گزارشها در دو بخش به نام کابوسها و روایتها گردآمدهاند.
خواندن کتاب سینما جهنم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب سینما جهنم
از این واقعه مستندهای زیادی هم در دسترس نیست. علیرضا داوودنژاد از اولین کسانی است که با دوربین شانزدهمیلیمتری فیلم مستندی در همان اولین روزهای بعد از آتشسوزی ساخته است. نام فیلم او گزارشی از فاجعهٔ سینمارکس آبادان است.
او این فیلم را با همکاری صداوسیمای آبادان و به تهیهکنندگی جمشید الوندی ساخته که مدیر فیلمبرداری آن هم بوده است. در این مستند چهلدقیقهای، روایت دستاولی از بازماندگان، شاهدان و مسئولان موجود است و تصاویر هولناک و درعینحال نایابی از سینما و شهر به چشم میخورد
. بااینحال این فیلم بیشتر توصیفی است از موقعیت آبادان در آن روزها و احتمالاً مهمترین سند تصویری است از آن روزگار.
عباس امینی، مستندساز آبادانی، هم سه دهه بعد از واقعه، مستندی به نام قصهٔ شب ساخته که روایتی است از خاطرات خانوادههای بازماندگان.
او سراغ چند خانواده رفته و خاطرات آنها را در قالب مستند گزارشی ضبط کرده است. این روایتهای دردناک بیشتر حاوی اطلاعاتی شخصیاند.
پرویز صیاد، بعد از مهاجرت به امریکا، در اواخر دههٔ هشتاد میلادی، تلهتئاتری به نام محاکمهٔ سینمارکس ساخت که بیشتر متکی بود بر شایعات و ابهامات، همان روایت تبعیدشدگان از واقعه که نیروهای حاضر در حاکمیت جمهوری اسلامی را مقصر فاجعه جلوه میداد.
او در سی سال گذشته این فیلم را مستند میداند، ولی واقعیت این است که جنبههای نمایشی آن مهمتر از مستندات تاریخیش است.
در سالهای اخیر شبکهٔ مستند هم چندبار سراغ سینمارکس رفته است. مهمترین اثری که از این شبکه پخش شده فیلم دادگاه سینمارکس است که آن را در قالب مجموعهای مفصل پخش کرده. اما این فیلمها تدوین و در آن بخشی از اعترافها و سخنان شاهدان حذف شده است. بااینحال، تنها تصویر موجود و در دسترس از دادگاه سینمارکس همین مجموعهای است که شبکهٔ مستند پخش کرده.
این وسط تنها اسناد قابلاتکا روزنامهها هستند که گزارشهایی کموبیش دقیق از رخدادها و وقایع بعد از آتشسوزی تا دورهٔ محاکمه ارائه میکنند. دو روزنامهٔ اطلاعات و کیهان در روز ۲۹ مرداد ۵۷، خبرنگارهایی به آبادان اعزام کردند و آنها تا زمان دستگیری آشور گزارشهای متعددی از حالوهوای شهر و اعتراضهای مردمی نوشتند. این روند بعد از انقلاب با شدت بیشتری دنبال شد؛ هر دو روزنامه از فروردین ۵۹ تا شهریور همان سال، که دادگاه برگزار شد، مدام با بازماندگان سینمارکس گفتوگو و اخبار را از مسئولان شهر پیگیری کردند.
مجلهٔ جوانان امروز هم، که آن روزها به سردبیری ر. اعتمادی منتشر میشد، نقش مهمی در احیای مسئلهٔ سینمارکس داشت. خبرنگار این هفتهنامه، که با دادستان آبادان در ارتباط بود، اخباری را دربارهٔ حسین تکبعلیزاده و فرارش منتشر کرد و چون با برخی از خانوادههای بازماندگان، مثل خانوادهٔ سازش، در ارتباط بود، درددل آنها را مدام چاپ میکرد.
اینها مهمترین منابع برای اطلاع از سِیر پرونده، از وقوع تا دادگاه، هستند. بدون دسترسی به آرشیو این روزنامهها، هیچ روایتی از آن واقعه ممکن نبود.
در انبار موجود نمی باشد
سینما جهنم: شش گزارش دربارهی آدمسوزی در سینما رکس
نویسنده |
کریم نیکو نظر
|
مترجم |
—
|
نوبت چاپ | 6 |
تعداد صفحات | 253 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1401 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786220105961
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم
در انتظار گودو
معرفی کتاب در انتظار گودو
کتاب در انتظار گودو حاوی یکی از نمایشنامههای مهم قرن بیستم است که خود ساموئل بکت آن را اثری تراژیکمدی میدانست. در این اثر نوعی پوچی مسخره در میان تراژدی زندگی به چشم میخورد. ولادیمیر و استراگون، دو شخصیت اصلی نمایشنامه، چشمبهراه شخصی به نام گودو هستند و برای گذران زمان، با یکدیگر سخن میگویند.دربارهی کتاب در انتظار گودو
در انتظار گودو (Waiting for Godot) یکی از مهمترین نمایشنامههای قرن بیستم است که تأثیری شگرف بر تئاتر و ادبیات نمایشی گذاشت. جالب است که انگیزههای مالی ساموئل بکت (Samuel Beckett) را به نوشتن این نمایشنامه سوق دادند. او تصمیم گرفت برای به دست آوردن کمی پول بیشتر، از رماننویسی به نمایشنامهنویسی روی آورد. خود بکت در آنزمان فکر نمیکرد در حال خلق یک اثر ماندگار باشد؛ اما بعدها این نمایشنامه در زمرهی شاهکارهای ادبیات جهان قرار گرفت. اثری که بسیاری آن را یکی از نخستینها در ژانر ابزوردیسم میدانند. خلاصه کردن کتاب در انتظار گودو در یک خط بسیار ساده است؛ اما تحلیل آن به ساعتها مطالعه نیاز دارد. دو مرد با نامهای ولادیمیر و استراگون در یک جادهی روستایی نزدیک درختی بیبرگ با یکدیگر صحبت میکنند. خوانندگان در خلال گفتوگوها پی میبرند که این دو در انتظار فردی به نام گودو هستند. پس از مدتی انتظار، مردی به نام پوتزو همراه با خدمتکارش، لاکی، به صحنه میآید. پوتزو لاکی را مانند حیوانی بارکش با طنابی به اینسو و آنسو میبرد. ولادیمیر و استراگون که از دیدن این دو نفر شگفتزده شدهاند، با آنها وارد صحبت میشوند و نمایش جانی تازه میگیرد. اما مخاطب هر لحظه با خود فکر میکند که گودو کیست؟ چه زمانی خواهد آمد؟ چرا ولادیمیر و استراگون اینچنین منتظر او هستند؟ چرا پوتزو با لاکی چنین رفتاری دارد؟ معنای این نمایشنامهی ساموئل بکت چیست؟ مترجم کتاب، مهدی نوید، در بخش حواشی و تعلیقات میکوشد به این سؤالات پاسخی درخور دهد. کتاب در انتظار گودو را نشر چشمه روانهی بازار کرده است.مخلوقات غريب
معرفی کتاب مخلوقات غریب اثر حسین سناپور
اندیشه سیاسی امام خمینی :سیاست به مثابه صراط
جویندگان مقبره 5/ پادشاهی نهایی
معرفی بیشتر مجموعه کتاب جویندگان مقبره
الکس در حال مرگ است و تنها یک راه نجات دارد: طلسمهای شوم!!! طلسمهای شومی که تنها در یک صورت عمل میکنند و آن هم بازگشت مردگان به زندگی است!! تنها با یافتن طلسمهای مصری میتوان جلوی مومیاییها و اشباح را گرفت. البته اگر ارتش سنگی و فراری مرگ زودتر طلسم را تصاحب نکنند. رمان هایی فانتزی و ترسناک در پنج جلد برای کسانی که شجاعت ورود به قلمرو مردگان را دارند. برای آشنایی با موضوع و خلاصه کتاب جویندگان مقبره با بادبادک همراه باشید.قطار به موقع رسيد
در بخشی از کتاب قطار به موقع رسید میخوانیم
آندرهآس که در سکوى قطار شاهد شلوغى و بیا وبرو مردم است با خود مىگوید، مىتوانستم اینجا پیاده شوم، بروم یک جائى، یک جائى آن دور دورها، تا من را مىگرفتند مىگذاشتند سینهکش دیوار؛ دیگر بین لمبرگ و چرنوویتس نمىمردم، در یک گُله جا در ساکسون تیربارانم مىکردند و یا در اردوگاه کار اجبارى دُم سیخ مىکردم. ولى حالا پشت این پنجره ایستادهام، به سنگینى سرب. از جا نمىتوانم بجنبم، سِرّ شدهام، خشکم زده، این قطار مال من است و من هم مال این قطارى که باید من را به طرف سرنوشتم ببرد و عجب این است که هیچ دلم نمىخواهد اینجا پیاده شوم و در کنار رودخانه البه زیر این درختهاى نازنین گردش کنم. دلم پیش لهستان است، آن قدر دلم با تمام وجود، با شور و شوق در گرو این افق لهستان است که عاشقى مىتواند سرگشته و دلباخته معشوقهاى باشد کاشکى قطار راه بیفتد، راهش را دنبال کند! چرا اینجا لنگ کنیم، چرا این قدر گذشته و از صداى پُرطنین خبرى نیست؟ صبر و حوصلهام تمام شده، ترس ندارم، عجیب اینکه دیگر نمىترسم، فقط کنجکاوى و دلواپسى نامعلومى دارم. و با وجود این نمىخواهم بمیرم، مىخواهم زنده بمانم، از لحاظ نظرى زندگى قشنگ است، زندگى با شکوه است، امّا نمىخواهم پیاده شوم، عجیب است، کاش مىتوانستم پیاده شوم. همینقدر کافى است از این راهرو بگذرم، این بارو بندیل مضحک را جا بگذارم و بزنم به چاک، بروم جائى، زیر درختهاى پائیزى گردش کنم، و حالا مثل اینکه از سرب ریختهباشندم، اینجا ایستادهام، مىخواهم در همین قطار بمانم، عاشق و مشتاق تاریکى لهستان، این فاصله ناشناس بین لمبرگ و چرنوویتس که باید در آن جا بمیرم هستم.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کنددانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-تاریخ هستی شناسی هنر
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ماکس شلر
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند.
ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
نقدی بر این کتابدانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ شوخی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بدنآگاهی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ اخلاق کانت
دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیباییشناسی آلمانی
نویسنده | پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی |
مترجم | سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامیپورفرد |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٣ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٩ |
تعداد صفحات | ٥٣٦ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
شابک | ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
وزن | ٧٨٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دانشنامه فلسفه استنفورد 3: شاخهها و مکتبها
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٧٣٥ |
سال نشر | ١٤٠١ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
قطع | رقعی |
وزن | ٨٩٧ |
شابک | ٦ -٣٩٠-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.