شاهنامه‌ی فردوسی 13: از پادشاهی اشکانیان تا پایان پادشاهی بهرام پسر شاهپور

88,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی – جلد 13: از پادشاهی اشکانیان تا پادشاهی بهرام پسر شاهپور می‌خوانیم

وقتی بهرامِ بهرامیان بر تخت نشست، برای داد و دهش کمر همت بست. بر تاج او زبرجد افشاندند و او را به نام کرمانشاه خواندند.

کرمانشاه گفت: «از خداوند یکتا و دادگر می‌خواهم که ما را از داد و رای بلند بهره‌مند کند. پدرم همیشه نیکی کرد و مانند چوپان بود و دیگر شاهان چون گله، پس اکنون از خداوند می‌خواهم تا نیکی را پیشه‌ام سازد و اندیشه‌ام را به خوبی و داد رهنمون شود.

مبادا در کارهایم کجی و ناراستی پیشه گیرم تا این‌که در پیشگاه خداوند جهاندار با شرمندگی حاضر شوم.

این دنیای فانی برای کسی نمی‌ماند و تنها نیکی‌هایم فریادرسم خواهند بود، پس بیایید پیمان بندیم که به‌سوی نیکی روی آورده، جسممان را گروگان داد و دهش کنیم و بخواهیم اگر از این راه برگشتیم زنده نمانیم، زیرا خوبی‌ها و زشتی‌ها از ما به ‌یادگار می‌ماند، پس نباید جز تخم نیکی کاشت.»

هنگامی که پادشاهی کرمانشاه به چهار‌ماه رسید، تخت و تاج پادشاهی به‌زاری بر او گریست. وقتی بهرام فهمید مرگش فرارسیده، دنیا را به‌ فرزند سپرد و به او گفت: «امیدوارم پادشاهی‌ات همیشه ستودنی باشد. بپوش و بنوش و بر شوکتت بناز و همچنین بخشش کن و با بیداد موجب تیرگی تاج و تخت پادشاهی مشو.»

زمانی که فرّه و بخت از بهرام برگشت، تاج و تخت شاهی را به نِرسی سپرد و آنگاه آهی از دل برآورد و مُرد و از دنیا تنها در دخمه‌ای آرام گرفت

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

شاهنامه‌ی فردوسی 13: از پادشاهی اشکانیان تا پایان پادشاهی بهرام پسر شاهپور

نویسنده
 ابوالقاسم فردوسی
مترجم
علی شاهری
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات 178
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1401
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786225212220
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “شاهنامه‌ی فردوسی 13: از پادشاهی اشکانیان تا پایان پادشاهی بهرام پسر شاهپور”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

مهماني تلخ

70,000 تومان

در بخشی از کتاب مهمانی تلخ می‌خوانیم

با انگشت جلو را نشان داد. خواستم راه بیفتم که دیدم دنده عقب گرفت و به سرعت آمد طرفم. جلوام که رسید، زد روی ترمز، طوری که لاستیک‌ها چند سانتی روی آسفالت کشیده شدند. سرم را خم کردم و کنار شیشه‌ی نیمه پایین گفتم: « پارک‌وی. » با انگشت شست، صندلی عقب را نشان داد.

وقتی در را باز کردم، زنی که عقب نشسته بود، رفت کنار شیشه. سوار شدم. راننده زد توی دنده. گفت: « حالا تا نیایش بریم. » « من پیاده می شم. » خواستم دستگیره را بکشم که گفت: « بشین، آقاجون. بالاخره یه کاریش می‌کنیم. » برگشته بود. گفتم: « نمی خوام وسط راه تاکسی عوض کنم. » پایش را گذاشت روی گاز و ماشین از جایش کنده شد.

شاید هنوز بیست متر نرفته بود که گفت: « خیلی زود جوش می آری،آقا. » « جوش نمی آرم. گفتم که نمی خوام تاکسی عوض کنم. » « اصلاً اون جا که شما وایساده بودی تا صبح هم کسی سوارت نمی‌کرد. » از توی آینه نگاهی به من انداخت.

بعد سرش را چرخاند طرف مردی که صندلی جلو نشسته بود. گفت: « شما دیدینش، آقا؟ » مرد بی آن که نگاهش کند، گفت: « من اصلاً حواسم به خیابون نبود.» زن گفت: « من دست شونو دیدم. » « آره، منم همون یه دستو دیدم که از لای درخت ها اومده بود بیرون. معلوم می شه شما هم مثل من حواس تون خیلی جَمعه. » گفتم: « می خواستین بیام وایسم وسط اتوبان؟ »

« دیگه آخه شما هم خیلی رفته بودی کنار. تا آدم می اومد بفهمه چی به چیه، پنجاه متر رفته بودجلو. » مردی که جلو نشسته بود، گفت: « اتفاقاً ایشون کار درستی کردن. تو این شهر تا بخوای جوون الکی خوش هست. می زنن به آدم و درمی رن. بعدش هم هیچی به هیچی. جنازه ت افتاده وسط اتوبان. » زن گفت: « آره، واقعاً. » کیفش را که گذاشته بود روی زانویش، باز کرد و دستمالی بیرون آورد

 گفت: « اگه تا پارک وی می رین، من هم می آم. » راننده از توی آینه نگاهش کرد. « تا تجریش هم بخواین می رم. می خوام برم اون جا بنزین بزنم.«من همون پارک وی پیاده می شم.» دوباره توی آینه نگاهش کرد. گفت: «رو چشمم، خانم.» لبخند زد.

کمی بعد، وقتی داشتیم به پل گیشا نزدیک می شدیم، راننده شیشه اش را تا آخر پایین کشید. آرنجش را گذاشت لب پنجره و به ماشین بغلی نگاه کرد که داشت نزدیک ما حرکت می کرد. از پنجره‌ی بازش صدای آهنگ ملایمی به گوش می‌رسید.

گفت: «لامسب، انگار نه انگار پاییز شده. هوا از تابستون هم گرم تره». دست راستش را گذاشت به صورتش. حدس زدم دارد با سبیلش ور می‌رود. باز توی آینه نگاهی به من انداخت. وقتی دید حواسم به اوست، نگاهش را دزدید. با این حال هنوز چشم‌های ریزش پیدا بود.

افق

43,000 تومان
در ديفن‌باكستراسه جلو مي‌رفت. رگبار شروع شد، رگباري تابستاني كه با راه رفتن او و پناه گرفتنش زير درخت‌ها، كم و كمتر مي‌شد. مدت‌ها فكر كرده بود مارگارت مرده است. دليلي وجود ندارد، نه، دليلي وجود ندارد. حتا در سال تولد هر دو ما، وقتي اين شهر از بالا شبيه تل آوار بود، ياس‌ها ته باغ‌ها و بين ويرانه‌ها گل مي‌دادند.   ـ از متن کتاب
سفارش:0
باقی مانده:1

احمق بانمک 3/ بالنی با دو بلیط اضافه

115,000 تومان

این‌جا هم خیلی می‌خندید و هم خیلی حرص می‌خورید. برادرهای آنژل او را احمق بانمک صدا می‌کنند و او هم هر بار با کمک دروهمسایه و دو دوست عزیزش، کلوئه و کوین، حسابشان را می‌رسد.

در ضمن آنژل عاشق لباس صورتی، آب‌نبات، ماست لیمویی و مَشویو، عروسک شیرش، است و از دوستی با کوین لذت می‌برد، البته اگر برادرهای وحشی‌اش بگذارند!

آنژل شامبر دشمنان قسم‌خورده‌ای دارد، دشمنانی که حتی وقتی می‌خواهد یک کادوی تولد خشک‌وخالی به دوستش بدهد هم ولش نمی‌کنند، حتی ممکن است از طرف او برای دوستش کوین نامه بفرستند و رفاقتشان را خراب کنند.

به‌جز برادرهای ترسناکش، آیا آنژل دشمن دیگری هم دارد؟

فعلاً معلوم نیست. اما به‌محض این‌که یواشکی خرگوشی را به اتاقش می‌برد، باز هم دارودسته‌ی خراب‌کارها برایش دردسر تازه‌ای درست می‌کنند.

البته داشتن یک مادربزرگ باحال همیشه به آنژل کمک می‌کند، حتی وقتی پای دو برادر خراب‌کار وسط باشد.

حالا باید دید تعطیلات کنار ساحل و بالن‌سواری با نقشه‌های هر دو طرف دعوا کارش به کجا می‌کشد.

سفارش:0
باقی مانده:1

داستان هاي محبوب من 4

44,000 تومان
کتاب «داستان های محبوب من» شامل داستان هایی از نویسندگان ایرانی با گزینش، نقد و بررسی «علی اشرف درویشیان» و «رضا خندان» تدوین شده است.
جلد هفتم این اثر داستان هایی از بازه ی زمانی (1339-1300) را دربردارد. در توضیح پشت جلد کتاب از قول علی اشرف درویشیان می خوانیم:
«روزگاری که من نوشتن را آغاز کردم با وجود همه ی سختی ها، سخت گیری ها و تنگناها فضا در مجموع تشویق کننده و کار ادبی امر آرمانی نسل ما بود؛ آرمانی که همچون موتور محرک در کار و زندگی ما نقش داشت. در این روزگار دشواری ها و تنگناها البته همچنان وجود دارند و چه بسا بیشتر و سهمگین تر؛ اما آرمانگرایی در چند دهه ی اخیر عمدتا به عمد و سهو منکوب و پس رانده شده است...

حرفه: سینماگر 1، فیلمنامه‌نویس

160,000 تومان

در بخشی از کتاب حرفه: سینماگر 1: فیلمنامه‌نویس می‌خوانیم

هنرمندان سینمایی انگشت‌شماری به اندازه‌ی وودی آلن پُربار، باقریحه و به‌کُلی بی‌اعتنا به مجموعه‌ی آثارشان بوده‌اند. او یک‌بار گفت: «وقتی به خانه می‌روم و در بستر دراز می‌کشم و چیزی می‌نویسم، این فکرهای عجیب‌وغریب به سرم می‌زند. تصور می‌کنم که هر لحظه قرار است تروفرز همشهری کین دست‌اولی بنویسم، و این نوشته قرار است خیلی محشر باشد. فیلم را می‌سازم و سپس از آن‌چه می‌بینم بسیار شرمسار می‌شوم. از خودم می‌پرسم: “کجای راه را اشتباه رفته‌ام؟ ”» او بی‌نهایت متواضع است. آلن، که در دسامبر 1935 در برانکسِ نیویورک به دنیا آمد، از سال 1969 مدام مشغول نوشتن و کارگردانی (و اغلب بازی در) فیلم‌های خودش بوده و توانایی‌اش در عرضه‌ی کمد‌ی‌های خیلی خنده‌دار و درام‌های تأمل‌برانگیز را به یک میزان اثبات کرده است. هر دوی این‌ها از دوران کودکیِ‌ آلن او را سر شوق می‌آوردند: او در نوجوانی به روزنامه‌های محلی لطیفه می‌فروخت، ولی فیلم‌های اروپایی محشر هم که داشتند به سینماهای امریکا راه پیدا می‌کردند او را به وجد می‌آوردند. آلن تعریف می‌کند: «ناگهان دیدم که سینما به‌راستی می‌تواند چیز ذاتاً معرکه‌ای باشد.» سلوک او در فیلم‌سازی به ‌طور جدی وقتی شروع شد که در سال 1965 کمدی تازه چه خبر گربه‌ی ملوس؟ را نوشت، ولی سرخوردگی او از فیلمی که روی پرده آمد عزمش را جزم کرد که در آینده خودش فیلم‌نامه‌هایش را کارگردانی کند. بنابراین، او ترازی از نظارت بر اثر هنری را بنا نهاد که مایه‌ی رشک چندین نسل از فیلم‌سازان بوده است.
سفارش:0
باقی مانده:1

تام گیتس 1/ دنیای معرکه‌ی تام گیتس

220,000 تومان

معرفی کتاب تام گیتس 1: دنیای معرکه تام گیتس

کتاب تام گیتس 1: دنیای معرکه تام گیتس، اثر لیز پیشون، یک رمان گرافیکی طنز و برنده‌ی جایزه‌ی کتاب طنز رولد دال است. این کتاب جلد اول از مجموعه‌ی پرفروش و مشهور تام گیتس محسوب می‌شود و ماجراهای بامزه و خنده‌دار یک پسربچه‌ی بازیگوش و دردسرساز به نام تام گیتس را از زبان خودش و در قالب نقاشی‌ها و خط‌خطی‌های او بیان می‌کند.

در بخشی از کتاب تام گیتس 1: دنیای معرکه تام گیتس می‌خوانیم

توی راه خانه، ماجرای مارکوس را موبه‌مو برای درک تعریف می‌کنم (به خصوص آن قسمت ژاکت-دامن پوشیدنش را). وقتی می‌گوید برای حیوانش یک اسم باحال پیدا کرده، سعی می‌کنم اسمش را حدس بزنم. «راکی؟» «راور؟» «تیز دندان؟» درک می‌گوید: «خروس» «خروس؟ اسم سگت‌رو گذاشتی خروس؟» (فکر کنم بعداز مدتی به اسمش عادت می‌کنیم.)
سفارش:0
باقی مانده:3