شاهنامه‌ی فردوسی 14: از پادشاهی یزدگرد بزه‌گر تا پایان پادشاهی بلاش

98,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی – جلد 14: از پادشاهی یزدگرد بزه‌گر تا پایان پادشاهی بلاش می‌خوانیم

وقتی فرزند خاقان شنید شاه ایران با سپاهیانش از رود جیحون گذشته و پیمان بهرام گور را شکسته و آشوب و جنگ سرزمینش را تهدید می‌کند، به دبیر خردمندش امر کرد تا نزد او برود.

آنگاه نامه‌ای با درود خداوند بر شاه ایران نوشت و ادامه داد: «من از زمان شاهان دادگر، تو را از نژاد شاهان نمی‌دانم. این رسم نیاکان و شاهان گذشته‌ی ایران‌زمین نیست.

حال که تو پیمان آزادگان را می‌شکنی و با این کار نشانه‌های بزرگی خود را بر خاک می‌افکنی، من نیز ناچارم پیمان بشکنم و دست به شمشیر ببرم.»

خوشنواز در آن نامه همه‌چیز را گفت و آن را با هدایای فراوانی همراه کرد. سواری سخن‌گو برگزید و او را با نامه و هدایا روانه کرد.

وقتی پیروزشاه نامه را خواند، بسیار خشمگین شد و به فرستاده گفت: «برخیز و نزد آن مرد بی‌مایه برو و به او بگو بهرام عهدش را برای شما تا رود تَرَک نوشته و حال هم تا کناره‌ی رود جیحون از بلندی و پستی‌هایش از آنِ توست.

اکنون سپاهی عظیم از جنگجویان پهلوان خواهم آورد و سایه‌ی خوشنواز را از این سرزمین برمی‌دارم.»

فهرست مطالب کتاب

پادشاهی یزدگرد بزه‌گر
پادشاهی بهرام گور
پادشاهی یزدگرد، پسر بهرام گور
پادشاهی هرمز، پسر یزدگرد
پادشاهی پیروز، پسر یزدگرد
پادشاهی بلاش، پسر پیروز

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

شاهنامه‌ی فردوسی 14: از پادشاهی یزدگرد بزه‌گر تا پایان پادشاهی بلاش

نویسنده
 ابوالقاسم فردوسی
مترجم
علی شاهری
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات 208
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1401
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786225212572
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “شاهنامه‌ی فردوسی 14: از پادشاهی یزدگرد بزه‌گر تا پایان پادشاهی بلاش”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

ماجراهای مگسی ویززز و سرمگس 7/ پیدات کردم سرمگس!

70,000 تومان
سرمگس 7 (پیدات کردم سرمگس) (هوپا) روزی از روزها، سَرمگس و ویز رفتند بیرون. ویز گفت: «بیا قایم  موشک بازی کنیم.» سَرمگس قایم شد توی سطل آشغال. همیشه همان‌جا قایم می‌شد. بیشتر بدانید! ویززز و سَرمگس قایم‌موشک بازی می‌کنند. سَرمگس یک جای خیلی سخت قایم می‌شود و ویز نمی‌تواند پیدایش کند. یعنی سَرمگس ویز را برای همیشه تنها گذاشته و رفته؟
سفارش:0
باقی مانده:1

باگاردباز

62,000 تومان

معرفی کتاب با گارد باز اثر حسین سناپور

«با گارد باز» مجموعه ای از بیست داستان کوتاه و خیلی کوتاه «حسین سناپور» .
در این مجموعه داستان هایی می خوانیم در مورد آدم های در حاشیه قرار گرفته: از تنهایی و خلوت یک شاعر گرفته تا رینگ بوکس یا خداحافظی زنی که برای اعدام می رود و همین طور آزادی یک زندانی سیاسی.
همین تنهایی و جدایی شاید مضمون اصلی داستان های این مجموعه باشند. تک افتادگی آدم ها و کنش عاطفی آن ها در برابر این تک افتادگی.
سفارش:0
باقی مانده:1

لذتي که حرفش بود

210,000 تومان

در بخشی از کتاب لذتی که حرفش بود می‌خوانیم

بالاخره جوان دست از سر موبایل برداشت و همان بالا، روی بار، رو‌ به‌ آسمان دراز کشید. صمیمیت‌شان از همان فاصله‌ی دور هم حس می‌شد. آن یکی موبایل را گرفت. چند‌ باری موبایل بین‌شان رد‌ و‌ بدل شد، تا که فهمیدم یکی می‌خواهد از دیگری عکس بگیرد. جوان بلند شد و رفت سمت مبل استیل و روی آن لم داد. پیانو همچنان پخش می‌شد و او پشت به خورشید نارنجی تهران، غرق در صدای بوق ماشین‌ها و صدای خنده‌ای که شنیده نمی‌شد، مرتب روی آن مبل عجیب حالت عوض می‌کرد. به عنوان یک عکاس اگر جای آن مرد موبایل‌ به‌ دست بودم، حتمن جوری قاب را می‌بستم که کل ترافیک، بار کامیون، مرد افغان و مبل استیل را با‌هم داشته باشم. ولی موبایل آن جوان نمی‌توانست چنین لنز بازی داشته باشد. همانطور که به صدای پیانو گوش می‌دادم عکسی را که در موبایل ذخیره می‌شد تصور می‌کردم. عکسی که اگر او برای خانواده‌اش بفرستد، که بعید هم نیست، کاملن با چیزی که می‌دیدم در تضاد بود. بهترین حالتش را شرح می‌دهم؛ چرا که آن عکس بی‌تردید چیز دیگری بوده، چیزی که فعلا درباره‌ی آن سکوت می‌کنم. مرد افغان سوژه‌ی اصلی بود، مبل ممکن نبود حذف شود و مهم‌تر از همه، خورشید بود. آن مرد امکان نداشت که از خیرِ خورشیدی به آن زیبایی بگذرد. کل عکس او پُر می‌شد از این سه و باقی حذف می‌شد. مردم عاشق زوم کردن هستند. حق هم دارند، کار لذت‌بخشی‌ست. دورها نزدیک می‌شوند، غیر‌ قابل‌ دسترس را دسترس می‌کند. ولی در‌ عین‌ حال، حین عکاسی درست مثل بچه‌ها می‌شوند، همه‌چیز را دو قسمت می‌کنند؛ خوب‌ها و بد‌ها، و از بدها عکس نمی‌گیرند.
سفارش:0
باقی مانده:2

برسد به دست لیلا حاتمی

22,000 تومان
کتاب «برسد به دست لیلا حاتمی» نوشته‌ی سعید محسنی است. محسنی متولد سال 1355 در اصفهان، نویسنده، طراح، کارگردان و بازیگر است. کتاب «برسد به دست لیلا حاتمی» بعد از «نهنگی که یونس را خورد و هنوز زنده است» و «دختری که خودش را خورد»، سومین کتابی است که از این نویسنده منتشر می‌شود. داستان با یک نامه شروع می‌شود. اسماعیل به یک دوست نامه می‌نویسد تا او را از وصیت دوست مشترکشان مطلع کند. دوستی که خودکشی کرده و وصیتش رساندن یک بسته به دست لیلا حاتمی است. ورود شخصیت‌های دیگر ریتم سریع‌تری به ماجراها می‌دهد. اتفاقات پشت سر هم رخ می‌دهند و هر اتفاق به اتفاق دیگر مربوط می‌شود. کتاب چهار بخش دارد که با قرار گرفتن در کنار یکدیگر شاکله‌ی رمان را می‌سازند. سعید محسنی در مورد انگیزه‌ی نوشتن این رمان گفته است: «اصل قصه به دوازده سال پیش برمی‌گردد، زمانی که خبر درگذشت دوست شاعرم علی اخگر به من رسید. پس از ته‌نشین شدن این خبر در ذهنم، بر مبنای اتفاق دیگری که با این جریان هم‌زمان شده بود، جرقه‌ای در ذهنم ایجاد شد و فکر کردم که ممکن است با نوشتن این داستان بتوانم به خودم کمک کنم.» در بخشی از کتاب آمده است: «وقتی کف دستش را می‌کشید روی سرش یعنی نمی‌تواند راحت حرف بزند. یعنی دارد پی کلمه می‌گردد. گفتم نجو این قدر این سبیل را، تمام می‌شود. بی سبیل خنده‌دار می‌شوی. گفت مسئولیتش سنگین است. گفتم بله. من هم برای همین می‌گویم. از قدیم گفته‌اند سروسامان. سروسامان دادن کار سختی است. یک چیزهایی گفت راجع‌به نمی‌دانم این که جامعه هم هست و مسئولیت ما در مقابل جامعه چه‌طور می‌شود تکلیفش و از این حرف‌ها. گفتم من و تو چه کار به کار جامعه داریم، رفیق؟ خیلی زور بزنیم کلاه خودمان را بچسبیم که باد نبرد.»

روي خط چشم

9,000 تومان
پیمان هوشمندزاده در مقام داستان‌نویس تجربه‌هایی خاص و جدی‌داشته است. او بعدِ اقبالِ گسترده‏ی مجموعه ‌داستانِ ها‌ کردن در میانه‌ی دهه‌ی هشتاد، چند کتابِ دیگر نیز منتشر کرد که هر کدام به نوعی امتدادِ مسیری بودند که او در ها‌ کردن پی‌ریزی کرده بود. جدیدترین مجموعه ‌داستانِ او، روی خطِ چشم، شاملِ ده داستانِ کوتاه است که از منظرِ ساختاری به‏هم وابستگی دارند اما مستقل از هم خوانده می‌شوند. در داستان‌های این کتاب جهانِ مرموز طنزآلود هوشمندزاده در رابطه با انسان و اشیا و مهم‌تر از همه در ایجازِ زبانی‌اش آشکار می‏شو‌د. در هر داستان امری به‏ظاهر پیش‏پاافتاده کلِ متن را به تسخیرِ خود درمی‌آورد و موجب حرکتِ انسانش می‌شود به سوی نوعی مینیمالیسم در زندگی، مینیمالیسمی که در اعماقش جریانِ ممتدِ زیستن با بحران دست‏وپنجه نرم می‌کند و طنینِ آرام و درعین‏حال مؤثرش به آهستگی به گوش مخاطبِ هوشمندزاده می‌رسد. هر کدامِ این ده داستان درون‌مایه‏ای بکر دارد که از ذهنِ نقیضه‌سازِ نویسنده‌اش برآمده‌ است، درون‌مایه‌‏ای که در‌ش خونسردی راوی موج می‌زند و نیشخندش به جهان و ماجراهایش. و این شاید بزرگ‌ترین نفرینِ هوشمندزاده‌ی نویسنده است؛ پوزخندی که انگار بر جهانِ او ترسیم شده و مخاطبش را نشانه رفته است.  

بیست: رمان ترک سیگار

49,000 تومان
سیگار، ماده‌ی دخانی اعتیاد‌آوری است که معتادان را از نظر روانی به خود وابسته می‌کند. دود کردن‌اش باعث بروز عفونت‌های ریوی - ذات‌الریه و برونشیت -، سرفه‌ی مزمن، عفونت گوش، انواع سرطان‌ها - به خصوص سرطان ریه - بیماری قلبی و ... می‌شود. اکثر قریب به اتفاق سیگاری‌ها روزی از بهترین روزها از خواب بیدار شده و تصمیم می‌گیرند ترک کنند، ولی پس از گذشت چند ساعت یا چند روز دوباره دود کردن‌اش را از سر می‌گیرند. اما شاید با خواندن کتاب «بیست / رمان ترک سیگار» راحت‌تر بتوانند از شر این ماده‌ی مخدر کشنده خلاص شوند. ریچارد بیرد، نویسنده‌ی بریتانیایی که در اکثر آثارش تحت تاثیر آموزه‌های گروه اولیپور (کارگاه ادبیات بالقوه) است، اولین رمان‌اش را در قالب خاصی نوشته است. او برای ایجاد الگوی ذهنی مشابه فردی سیگاری محدودیت‌های خاص و ساختاری برای خودش ایجاد کرد. کتاب، قصه‌ی بیست روز نخست تلاش راوی داستان (گرگوری سیمپسون) برای ترک سیگار پس از کشیدن بیست نخ سیگار در روز به مدت ده سال را روایت می‌کند. راوی تصمیم می‌گیرد هر بار هوس دود کردن سیگار می‌کند، با نوشتن دست‌های‌اش را مشغول کاری کند و چون موقعی که هوس سیگار می‌کند دست به قلم می‌شود، هر چه می‌نویسد درباره‌ی این ماده دخانی است: «دکتر ویلیام بارکلی می‌گفت، حواست را پرت کن. سرگرمی جدیدی پیدا کن. دست‌هایت را مشغول نگه دار. فکرش را از سرت بیرون کن. در مکان‌های عمومی وقت بگذران. کل روز خودت را خیلی خیلی مشغول نگه دار.»