شاگرد قصاب

120,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:3

در بخشی از کتاب شاگرد قصاب می‌خوانیم

باران ناجوری می‌آمد. یک گوشه‌ی خیابان ایستادم و تابلویی را تماشا کردم. یک مرد کچل که با چراغ نئون درست کرده بودند. وقتی چراغ خاموش بود کچل بود، ولی وقتی روشن می‌شد مو درمی‌آورد.

عالی بود. چرا کچل شوید؟ با انواع‌و‌اقسام رنگ‌ها این را می‌نوشت. تا آخر عمرم می‌توانستم بایستم و تماشا کنم.

صدای آواز یک دختر شنیدم. از کلیسا می‌آمد، رفتم تو. لباس سفید تن‌اش بود و آهنگی راجع‌به باغ‌و‌بستان می‌خواند. به عمرم همچین آوازی نشنیده بودم. نت‌های پیانو به شفافیت آب چشمه بودند که از صخره می‌ریزد پایین و مرا یاد جو انداختند. اولین‌بار در کوچه‌ی پشت خانه‌مان دیدمش. چهار پنج سال‌مان بیشتر نبود.

کنار یک چاله بغل مرغدانی نشسته بود. چند هفته یخ‌بندان بود و او هم داشت با یک تکه چوب می‌زد روی یخ. یک‌کم نگاهش کردم و بعد بهش گفتم اگه صد میلیون میلیارد تریلیون دلار ببری چه‌کار می‌کنی؟

نگاهم نکرد، به زدن روی یخ ادامه داد. بعد بهم گفت چه‌کار می‌کند و همین سرمان را مدت زیادی گرم کرد. این اولین‌باری بود که جو پرسل را دیدم.

آن روز یک گل نرگس برفی توی راه‌آب بود، یادم مانده چون فقط همان یکی بود. یکی از آن روزهایی بود که تقریباً می‌توانستی صدای همه‌چیز را به شفافیت صدای این دختر بشنوی.

بهترینِ روزها بود، آن روزها با جو. بهترین روزهای عمرم، قبل از بابا و نوجنت و شروع این‌ها. یک مدت طولانی آن‌جا نشستم، نمی‌دانم چه‌قدر.

بعد خادم کلیسا آمد پیانو را هل داد و برد. وقتی دوباره نگاه کردم دختر لباس‌سفید رفته بود. ولی اگر با ‌دقت گوش می‌کردی هنوز موسیقی را می‌شنیدی. اسم آهنگ بود در باغ‌های سالی.

می‌خواستم این‌قدر بنشینم که تمام رد آهنگ پاک شود. انگار توی نور رنگی خورشید عصر که از پنجره به داخل می‌ریخت شناور بودم.

موجود در انبار

توضیحات

شاگرد قصاب

نویسنده
پاتریک مک‌کیب
مترجم
یمان خاکسار
نوبت چاپ 15
تعداد صفحات 221
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1401
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786002293367
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “شاگرد قصاب”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

غزنویان: از پیدایش تا فروپاشی

180,000 تومان
این کتاب برای دانشجویان رشته تاریخ در مقطع کارشناسی به عنوان منبع اصلی قسمتی از درس «تحولات سیاسی، اجتماعی ایران در دوره سامانیان، آل بویه و غزنویان» به ارزش 2 واحد تدوین شده است.

فهرست:

مقدمه یادداشتها فصل اول: بررسی منابع و مآخذ فصل دوم: البتگین بنیانگذار حکومت غزنوی فصل سوم: غزنین از گذشته‌های دور تا عهد البتگین فصل چهارم: جانشینان البتگین فصل پنجم: سبکتگین، بنیانگذار سلسله غزنوی فصل ششم: اختلاف در موضوع جانشینی سبکتگین فصل هفتم: سلطان محمود غزنوی فصل هشتم: کشمکش بر سر تاج و تخت محمود فصل نهم: سلطان مسعود غزنوی فصل دهم: امیرمحمد غزنوی و بازیابی حکومت فصل یازدهم: سلطان مودود و تلاش برای تجدید قدرت غزنوی فصل دوازدهم: آشفتگیهای سیاسی و حکومت کم‌دوام فصل سیزدهم: سلطان ابراهیم فرمانروایی مدبر و نیکنام فصل چهاردهم: سلطان مسعود سوم و حکومتی بی‌دغدغه فصل پانزدهم: کشمکش بر سر جانشینی سلطان مسعود سوم فصل شانزدهم: بهرامشاه و نقش او در زوال قدرت غزنویان فصل هفدهم: فروپاشی سلسله غزنونی فصل هجدهم: نهادهای اداری و اوضاع اجتماعی، اقتصادی، مذهبی، فرهنگی و ... پیوستها
سفارش:0
باقی مانده:2

باشگاه مشت‌زنی

195,000 تومان
کتاب باشگاه مشت‌زنی اثر چاک پالانیک، نویسنده و مقاله‌نویس معروف آمریکایی است. این اثر در ابتدا یک داستان کوتاه چند صفحه‌ای بود؛ اما بعدها نویسنده آن را بسط داد. آن بخش اولیه هم بدون تغییر، فصل ششم این کتاب را به خود اختصاص داد. کتاب باشگاه مشت‌زنی در سال 1996 منتشر شد. جی. جی. بالارد، نویسنده‌ی آمریکایی، این اثر پالانیک را آینه‌ی تمام‌نمای انسان تنهای امروز می‌داند. داستان ماجرای یک شهروند آمریکایی است که دلش می‌خواهد زندگی‌یکنواخت و ملال‌انگیزش پایان یابد. او با مردی به نام تایلر دردن آشنا می‌شود. این آشنایی پای راوی داستان را به یک باشگاه مشت‌زنی زیرزمینی باز می‌کند؛ جایی که افراد زیادی به آن‌جا می‌آیند تا از شر سرخوردگی‌های زندگی‌شان رها شوند. این داستان سه شخصیت اصلی دارد: راوی، تایلر دردن و زنی به نام مارلا سینگر. روایت داستان کمی پیچیده است و باید برای درک آن، کمی خود را به زحمت بیندازید. اگر اوایل داستان برایتان مبهم بود، حوصله به خرج دهید و لذت کشف ماجرا را از خود دریغ نکنید. چاک پالانیک کتاب باشگاه مشت‌زنی را در سی‌ونه‌سالگی نوشت. اقتباس سینمایی از این داستان پس از سی‌وسه‌سال باز هم اثر پالانیک را بر سر زبان‌ها انداخت. کارگردانی این فیلم را دیوید فینچر برعهده داشته و برد پیت و ادوارد نورتن در آن ایفای نقش کرده‌اند. در ادامه، قسمتی از متن کتاب را با هم می‌خوانیم: «من خسته و دیوانه و عصبی بودم. هر بار که سوار هواپیما می‌شدم، آرزو می‌کردم سقوط کنیم. به آدم‌هایی که داشتند از سرطان می‌مردند، حسودی‌ام می‌شد. از زندگی‌ام حالم به هم می‌خورد. از شغل و اسباب و اثاثیه‌ام خسته و عصبانی بودم و هیچ راهی هم برای تغییر به عقلم نمی‌رسید. فقط می‌خواستم تمامش کنم. احساس می‌کردم در تله افتاده‌ام. زیادی کامل بودم. زیادی بی‌نقص بودم. دنبال یک راه برای فرار از زندگی حقیرم بودم.»
سفارش:0
باقی مانده:4

مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم

180,000 تومان

معرفی کتاب مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم اثر فرناندو سورنتینو

در قلمرو ادبیات غیر متعارف، کتاب «مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم» نوشته‌ی فرناندو سورنتینو به‌عنوان اثری گیرا و قابل‌تامل است. این کتاب با ترکیبی از طنز تاریک، سوررئالیسم و تفسیر اجتماعی، تجربه‌ی بی‌نظیر و فراموش نشدنی‌ای را در اختیار خوانندگان قرار می‌دهد.
این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است که به عمق پوچی‌های زندگی روزمره می‌پردازد و مضامین بیگانگی، ترس وجودی و ظرفیت انسان برای تاب‌آوری در برابر ناملایمات را بررسی می‌کند. از طریق شوخ طبعی و مشاهدات دقیق سورنتینو، هر داستان نگاهی اجمالی به دنیای عجیب و غریب و اغلب ناراحت‌کننده تخیل او ارائه می‌دهد.
یکی از بارزترین جنبه‌های نویسندگی سورنتینو، توانایی او در خلق جهان‌های زنده است که مرز بین واقعیت و خیال را محو می‌کند. در این کتاب خوانندگان به جهانی منتقل می‌شوند که در آن چیزهای دنیوی و خارق‌العاده با نتایج شگفت‌آوری برخورد می‌کنند.
از مناظر سورئال رویاها گرفته تا کوچه‌های تاریک زندگی شهری، داستان‌های سورنتینو توسط گروهی از شخصیت‌ها پر شده است که پیچیدگی‌های هستی مدرن را با شوخ طبعی، کنایه و میزان سالمی از شک و تردید دنبال می‌کنند. اما در زیر سطح روایت‌های سوررئال سورنتینو، کاوش عمیق‌تری در مورد وضعیت انسان نهفته است.
سورنتینو از طریق سناریوهای پوچ و شخصیت‌های بزرگ‌تر خود، آینه‌ای در مقابل جامعه قرار می‌دهد و خوانندگان را وادار می‌کند تا با حقایق ناراحت‌کننده‌ای درباره‌ی دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم روبرو شوند. خواه او در حال طعنه زدن به پوچ‌ بودن بوروکراسی باشد، یا انتقاد از دام فرهنگ مصرف، یا داستان‌های سورنتینو با کاوش در اضطراب وجودی زندگی مدرن، همیشه با احساس فوریت و مرتبط بودن آغشته هستند.
در کتاب سورنتینو تسلط خود را در قالب داستان کوتاه به نمایش می‌گذارد و داستان‌هایی را به هم پیوند می‌زند که به نوبه‌ی خود خنده‌دار، دلخراش و عمیقا تکان‌دهنده هستند. هر داستان یک شاهکار مینیاتوری است که با دقت ساخته شده است تا خوانندگان را به خود جذب کند و آن‌ها را تا آخرین صفحه درگیر نگه دارد.
در سرتاسر کتاب، نثر سورنتینو پر از انرژی و شوخ طبعی است و خوانندگان را به سفری برای کشف و تأمل در خود دعوت می‌کند. چه او در حال کاوش در اعماق روان انسان باشد و چه در بخش‌های بیرونی کیهان، نوشته‌های سورنتینو همیشه با حس شگفتی و کنجکاوی همراه است.
در پایان، «مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم» مجموعه‌ای از داستان‌سرایی تخیلی از یکی از مشهورترین نویسندگان آرژانتینی است.
این کتاب با ترکیبی از طنز، سورئالیسم و تفسیر اجتماعی، مطمئنا خوانندگان را به همان اندازه خوشحال کرده و به چالش می‌کشد. چه طرفدار داستان‌های ادبی باشید، چه از داستان‌های گمانه‌زنی یا صرفا از یک داستان خوب لذت ببرید، مجموعه‌ی سورنتینو را نباید از دست داد.
سفارش:0
باقی مانده:1

جنگولک‌بازی‌های جناب تام 3/ جناب تام به مریخ می‌رود

14,000 تومان

برشی از متن کتاب

یک روز، آنجلا ثراگمورتون خانه ی نقلی بامزه ای را دید که گذاشته بودنش برای فروش. با خودش گفت: «باید این خانه را برای پسر عزیزم بخرم.» پرسید: «خودتان می فرستیدش؟» جواب شنید: «بله خانم.» «خوب است. پس برش می دارم.» خیلی زود خانه ی نقلی جناب تام از راه رسید. جناب تام داشت چرت عصرانه اش را می زد که سروکله ی آنجلا پیدا شد: «جناب تام. می خواهم یک چیز شگفت انگیز نشانت دهم.» «این یک خانه ی اسباب بازی است. می توانی همه ی وسایلت را تویش بچینی.» جناب تام عاشق چیزهای شگفت انگیز بود و این خانه شگفت انگیزتر از همه ی چیزهایی بود که تا آن وقت دیده بود. توی خانه پر از دکمه و اهرم و شیرفلکه و کلید بود. جناب تام دکمه ها را فشار داد. اهرم ها را کشید. شیرفلکه ها را چرخاند و کلید ها را خاموش و روشن کرد. آنجلا ثراگمورتون گفت: «این خانه ی کوچولو باید حسابی تمیز شود.» خانه را گردگیری کرد. جارو کشید. با اسفنج پاک کرد و سابید. آنجلا همیشه با دقت و وسواس تمیز کاری می کرد. درست وقتی داشت بیرون خانه را دستمال می کشید، فهمید جناب تام دارد یواشکی کارهایی می کند. جناب تام یک نقشه پیدا کرده بود و می خواست به مریخ برود. آنجلا تلاش کرد نظر او را عوض کند. پیش خودش فکر کرد یک قصه ی خوب می تواند حواس جناب تام را پرت کند. ولی او تصمیم خودش را گرفته بود. جناب تام می خواست به فضا برود. به همین خاطر آنجلا تصمیم گرفت به او کمک کند. برای خانه اش پرده های قشنگ دوخت. و یک کوسن مخصوص برای سفرش درست کرد. ...

پنی قشقرق 1/ پنی قشقرق، آهن‌ربای دردسر

90,000 تومان
پنی قشرق 1: آهن‌ربای دردسر کودکان اهل مطالعه که بین 9 تا 12 ساله هستید؛ آیا دوست دارید از ماجراهای یک دختر شوخ و شیطان، که کلی فکرهای جالب و دردسرساز دارد باخبر شوید؟ داستان‌های «پنی قشرق» همیشه در نوع خودش بی‌نظیر هستند. پنی که حاضر نیست خرابکاری‌ها را تقصیر خودش ‌بداند! با ایده‌هایش کلی شما را می‌خنداند. جالب است بدانید: تا یک دردسر و شلوغی تمام می‌شود او زود سراغ دردسر بعدی می‌رود! بهتر است، قصه‌های خنده‌دار پنی را بخوانید و کلی لذت ببرید. هر جلد از مجموعه شمار ا با یک ماجرای و اتفاق تازه آشنا می‌سازد. داستان‌ «پنی قشرق 1: آهن ربای دردسر» توسط «مونا توحیدی» به فارسی ترجمه شده است و «جسی میخائیل» تصویرگری قصه ها را به عهده داشته است.
قصه‌های خنده‌دار از زندگی یک دختر آتش‌پاره که یک عالمه ایده‌های درخشان منحصر‌به‌فرد دارد و ایده‌هایش کلی دردسر به پا می‌کنند. پنی پشتِ هم دسته‌گل به آب می‌دهد و از یک دردسر می‌رود سراغ دردسر بعدی. خودش که می‌گوید هیچ‌کدام از این دردسرها تقصیر او نیست، ولی بابایش صدایش می‌کند «پنی‌قشقرق».
مثلا در این جلد پنی اصلاً نمی‌خواست دختر‌عمویش کچل شود و کله‌اش پُر از چسب بشود یا اینکه واقعاً نمی‌خواست سگ همسایه‌شان را بدزدد و بهش زبان روسی یاد بدهد. واقعاً هیچ‌کدامشان تقصیر پنی نبود. چی‌کار کند؟ پنی یک آهن‌رُبای دردسر است.
سفارش:0
باقی مانده:1

کارآگاه کرگدن در باغ‌وحش مرموز 6/ ماجرای شی‌واوای قلدر

20,000 تومان

برشی از متن کتاب

شی واوا گفت: بهره وری. کلمه ش اینه. همه مان گفتیم: بهره... چی چی؟ پیپو شی واوا با غرور تکرار کرد: به ره و ری. موهایش را که بالا زده بود، دوباره مرتب کرد. تمام حیوانات بخش جنوبی باغ وحش سردرگم و متعجب او را نگاه می کردند. یکی گفت: خب یعنی چی؟ شی واوا گفت: خیلی ساده ست. مثلاً تو! به پرث تنبل اشاره ای کرد. تو یه... یکی گفت: یه تنبـ... شی واوا پرید وسط حرفش و گفت: یه حیوون میمون شکل عجیب و غریب هستی. حالا بی خیال. هر چی هستی. اصل ماجرا اینجاست که چی کار بلدی بکنی؟ تنبل گفت: من؟... خب... بلدم بخوابم. شی واوا گفت: بخوابی؟ ای تنبل! باید کار درست و حسابی بکنی. کاری که باعث بشه سودی به باغ وحش برسه. همه مان دوباره پرسیدیم: سووووووود؟ شی واوا گفت: از درخت بیا پایین. این جارو رو بگیر و همه ی باغ وحش رو جارو بزن. می خوام یه ساعت دیگه همه جا از تمیزی برق بزنه ها. پرث تنبل مکثی کرد. موکاکالا رفت طرفش. همین که رفت طرفش و نگاه تندی به پرث انداخت، حیولان بیچاره از درخت آمد پایین. تند تند کف زمین را جارو کرد. شی واوا فریاد زد: تو! تو کرگدن پیر! معلوم است که جوابش را ندادم. اسم من کارآگاه کرگدن است... نه کرگدن پیر. او هم این را می دانست. گفت: دارم با تو حرف می زنم پیر مرد! با تو و اون پرنده ی احمقی که روی شونت نشسته. گوش هاتون سنگینه؟ طوطی پلیسه زد زیر خنده و گفت: ها ها ها ها! شنیدی کرگدن جون؟ گفت پرنده ی احمق! اگه با من این طوری حرف می زد ناراحت می شدم... حسابی ناراحت می شدم... وایسا ببینم!... من که نشستم رو شونه ی تو... اون حرف رو به من زدی. من احمقم؟ پیپو خیلی آرام آمد طرف ما. دیدم که کلید کوچولو را با روبانی به گردنش بسته و کلیده دارد تکان تکان می خورد. شی واوا گفت: مردم اصلاً دوست ندارن پول بدن و کرگدنی رو تماشا کنن که توی حوض گلش وامیسته یا می شینه. با خودم گفتم: آخ آخ آخ! حوض گِل عزیزم! چقدر دوست داشتم الان مشغول گل بازی بودم و پاهام رو کرده بودم توی گِل! شی واوا گفت: حیوون های آروم و سنگین و پیر اصلاً خوب نیستن. می خوام حسابی تکون بدین. تکون بخورین. تحرّک... کلمه ش همینه. بینسنتینا فیله از روی سادگی پرسید: ولی مگه کلمه هه بهره وری نبود؟ پیپو گفت: چیزه... بهره وری و تحرّک. این ها دو کلمه ان. حسابی کلافه شده بود، گفت: فکر کنم خیلی وقت ببره که دوباره این باغ وحش رو سرسامون بدم. همه مان دوباره پرسیدیم: سر و... چی چی؟
سفارش:1
باقی مانده:1