شاید بهتره با یکی حرف بزنی

450,000 تومان

لوری گاتلیب نویسنده کتابشاید بهتره با یکی حرف بزنی یک روان‌درمانگر است. او در ابتدای کتاب از ما می‌پرسد: «ما چطور تغییر می‌کنیم؟» و پاسخ می‌دهد «با ارتباط با دیگران». گاتلیب معتقد است رابطۀ میان درمانگر و بیمار، اعتمادی مقدس می‌طلبد تا وقوع هرگونه تغییری امکان‌پذیر شود.

کتاب شاید بهتره با یکی حرف بزنی ماجرای جلسات روان‌درمانی لوری گاتلیب و نحوۀ مواجهۀ او با بیمارانش و سپس مواجهۀ خود او با روان‌درمانگرش وندل برانسون است.

آنچه گاتلیب، با قلم صریح و طنز صمیمانه‌اش، پیش رویمان می‌گذارد؛ زندگی خودش، بیمارانش و ما به عنوان مخاطبان کتاب است. با همان درماندگی‌ها و آشفتگی‌ها و بیم و امیدها که خوب که نگاه کنیم کم و بیش میان همه‌مان مشترک است. او نخست برای تسلی یافتن و سپس برای شناختن خود و دسترسی به دنیای پیچیده درونی‌اش به روان‌درمانی روی می‌آورد. حرفه‌ای که سال‌ها عمرش را صرف آن کرده و خود نیز از همان برای یاری رساندن به دیگران بهره می‌گیرد و، با قصه‌هایی که از بیمارانش برایمان تعریف می‌کند، پیداست که در این کار موفق هم می‌شود.

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات

شاید بهتره با یکی حرف بزنی

نویسنده
لوری گاتلیب
مترجم
الهام سلمانی فروغی
نوبت چاپ ٣
تعداد صفحات ٤٩٦
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٤٠٣
سال چاپ اول ١٤٠٠
موضوع
روانشناسی
نوع کاغذ بالکی
وزن 570 گرم
شابک 9786220403616
توضیحات تکمیلی
وزن 0.57 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “شاید بهتره با یکی حرف بزنی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

در باب اعتماد به نفس

105,000 تومان
"آلن دوباتن" یکی از اعضای هیئت مدیره موسسه "مدرسه زندگی" کتاب های زیادی در باب رشد شخصیتی و فردی به انتشار درآورده است."در باب اعتماد به نفس" هم از کتاب های پرفروش او است که نگاهی دیگر به موضوع مهم اعتماد به نفس دارد. ما زمان زیادی را برای کسب اطمینان در بسیاری از تئوری های زندگی میگذاریم که ممکن است بسیار کم از آن استفاده کنیم.بعنوان مثال معادلات درجه دوم ریاضیات و یا مشتق دوم.این در حالی است که ممکن است تئوری های زیادی راجع به اعتماد به نفس در طول زندگی نیاموزیم که مسئله ای بسیار مهم در روابط اجتماعی،رسیدن به اهداف شخصی و یا تشکیل خانواده دارد.حتی کمبود این اعتماد به نفس ممکن است مارا در مسائل بسیار ساده که ما را آزار میدهد دچار مشکل کند.این جمله به نظر پیش پا افتاده است که بسیاری از دستاوردها نتیجه ی نبوغ یا مهارت بالاتر نبوده اند، بلکه فقط حاصل نوعی سرزندگی روحی بوده که اعتماد به نفس نامیده می شود. کتاب "درباب اعتماد به نفس" راهنمایی است برای یافتن ریشه های این کبود و تقویت اعتماد به نفس و چگونگی استفاده مناسب برای بهبود شرایط زندگیمان.  
سفارش:0
باقی مانده:3

یوحنا؛ پاپ مونث

690,000 تومان
بیست و هفتمین روز از ماه زمهریر سال ٨١٤ پس از میلاد مسیح ، قابله‌ای به نام « هروترود » با بورانی از برف و طوفان روبرو می‌شود . شروع داستان شرح تندبادی است که به سردی یخ از لابلای درختان لخت و سرمازده وزیدن گرفت و در تن لرزان هروترود فرو رفت و از سوراخ‌ها و وصله‌های قبای پشمی نازکش گذشت . کوره راه جنگلی پوشیده از توده‌های برف بود و او در هر گامی که بر می‌داشت تا زانو در برف فرو می‌رفت . قشری از یخ روی ابروان و پلک‌هایش نشسته بود . هروترود هر چند لحظه یک‌بار دستی به صورتش می‌کشید و برف‌ها را پاک می‌کرد تا بتواند راه را تشخیص دهد . دست‌ها و پاهایش ، با آن که چند لایه پارچه دور آنها پیچیده بود ، از شدت سرما درد می‌کرد . چند قدم آن طرف‌تر لکه سیاه و مبهمی روی برف‌ها پدیدار شد . این لکه سیاه ، لاشه کلاغ یخ‌زده‌ای بود . حتی این لاشخورهای مقاوم و جان سخت هم در آن زمستان بی‌نهایت سرد می‌مُردند . یعنی از گرسنگی می‌مردند ، چون لاشه جانوران چنان یخ می‌زد که حتی کلاغ‌ها هم نمی‌توانستند با منقارشان یخ را بشکنند و گوشتی از استخوان جدا کنند . تن قابله داستان ما از تماشای این منظره می‌لرزید و بر سرعت گام‌هایش می‌افزود . درد زایمان همسر کشیش روستا آغاز شده بود . هروترود با تلخی بسیار با خود گفت : این کوچولو هم چه وقت خوبی را برای تولد انتخاب کرده است ! فقط در همین یک ماه گذشته پنج نوزاد به دنیا آوردم که هیچ یک از آنها بیشتر از دو هفته زنده نمانده‌اند . « یوحنا ، پاپ مونث » ، داستان مهیجی از « یوهانا » است که بعدها کشیش می‌شود . این کتاب در ٨٣٢ صفحه راهی بازار نشر شده است .

آسیب‌شناسی روانی جلد اول جیمز باچر ویرایش شانزدهم 2014

46,000 تومان
کتاب آسیب شناسی روانی جلد اول باچر ویراست شانزدهم 2014 بر اساس DSM 5 نوشته جیمز باچر، جیل هولی، سوزان مینکا

باستان شناسی آسیای مرکزی(جلد دوم)

29,000 تومان
منابع فارسی مربوط به باستان شناسی آسیای مرکزی یا آسیای میانه (که در زمان های قدیم خراسان بزرگ و ماوراءالنهر نام داشت)، انگشت شمارند. ازاین رو دکتر سیدمنصور سیدسجادی اقدام به نگارش اثری با مضمون کلیات تاریخ فعالیت های باستان شناسی این منطقه کرده که حاصل سال ها تحقیق و پژوهش وی است. جلد اول این کتاب در قالب هشت فصل به مباحثی چون حدود و ثغور آسیای مرکزی و جغرافیای تاریخی آن، خصوصیات طبیعی و اکولوژیک، تاریخچه پژوهش های باستان شناسی در غرب آسیای مرکزی و تطورات فرهنگی این منطقه، دوره های پارینه سنگی، میانه سنگی، نوسنگی، انئولیتیک و مفرغ می پردازد که همراه با تصاویر، نقشه ها و جدول های مرتبط توضیح داده شده اند.

خاورمیانه باستان

450,000 تومان
خاورمیانه محل اتصال قاره آسیا و آفریقاست. این منطقه مهم و حیاتی، نقش تأثیرگذاری در تاریخ بشر ایفا کرده است. استفاده از اصطلاح «خاورمیانه» را اولین بار در سال ١٩٠٢ «آلفرد تیر ماهن» استراتژیست دریایی آمریکایی در مقاله‌ای به کار برد و از خاورمیانه به عنوان منطقه‌ای میان حوزه نفوذ روسیه و بریتانیا یاد کرد. حوزه‌ای میانی که دو قدرت آن زمان برای سلطه بر آن با یکدیگر رقابت می‌کردند. روزنامه‌نگاران پس از مدت کوتاهی شروع به استفاده از این اصطلاح کردند و تا زمان وقوع جنگ جهانی دوم این اصطلاح در بین مردم رایج شده بود. با توجه به اینکه امروزه هیچ حد و مرز رسمی برای تعیین مرزهای خاورمیانه وجود ندارد، تعریف این منطقه منحصراً بر اساس جوامع کنونی آن غیر ممکن است. شاید خیلی‌ها موافق باشند، کشورهایی که نامشان در زیر می‌آید جزو خاورمیانه محسوب شوند: بحرین، مصر، ایران، عراق، فلسطین، اردن، کویت، لبنان، عمان، قطر، عربستان سعودی، سوریه، ترکیه، امارات متحده عربی و یمن. تمامی این جوامع سیاسی قلمروهایی در آسیا دارند. خاورمیانه در طول تاریخ جایگاه اقوام و فرهنگ‌های گوناگون بوده است. پی بردن به این که این مردم چه کسانی بودند و چگونه با هم ارتباط داشتند کاری دشوار و در عین حال جذاب است. کتاب «خاورمیانه باستان» در نگاه اول ضمن تعریف جغرافیای سیاسی و اقتصادی خاورمیانه، اقوام و فرهنگ‌ها، اقتصاد و کشاورزی و اهمیت آب در این منطقه مهم و یافته‌های باستان شناختی را در آنجا مورد بررسی و ارزیابی قرار داده است.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت