شبانه‌ها: پنج داستان موسیقی و شب

215,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:2

معرفی کتاب شبانه ها اثر کازوئو ایشی گورو

کتاب شبانه ها، مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی کازوئو ایشی گورو است که اولین بار در سال 2009 منتشر شد.
این کتاب، اولین مجموعه از داستان های کوتاهِ یکی از برجسته ترین و تحسین شده ترین نویسندگان عصر حاضر است؛ پنج داستان درخشان و در هم تنیده که موسیقی، عنصری مرکزی و پیشبرنده در آن ها است.
در داستان های این مجموعه، شخصیت هایی به یاد ماندنی به چشم می خورند: خواننده ای محبوب در گذشته که تلاش می کند شکوه روزهای پیشین را بازیابد، از تنها یقین قطعی در زندگی خود روی برمی گرداند؛ مردی که سلیقه ی خطاناپذیرش در موسیقی، تنها چیزی است که دوستانش در او باارزش می دانند؛
خواننده و ترانه سرایی با مشکلات فراوان که ناخواسته درگیر ازدواجِ در حال فروپاشیِ زوجی می شود که تازه ملاقات کرده است؛ نوازنده ای بااستعداد و کشف نشده که به خود می قبولاند جراحی پلاستیک می تواند در پیشرفت او در کارش تأثیرگذار باشد؛
و نوازنده ای جوان که استادش به او قول می دهد استعدادش را شکوفا خواهد کرد.

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات

شبانه‌ها: پنج داستان موسیقی و شب

نویسنده
کازوئو ایشی‌گورو
مترجم
علیرضا کیوانی نژاد
نوبت چاپ 11
تعداد صفحات 224
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1402
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9789643627331
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “شبانه‌ها: پنج داستان موسیقی و شب”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

در ستایش اتلاف وقت

120,000 تومان

معرفی کتاب در ستایش اتلاف وقت اثر آلن لایتمن

پروفسور آلن لایتمن در این کتاب «در ستایش اتلاف وقت» به موقع و ضروری برداشتی تازه از شرایط زندگی مدرن را ارائه می دهد.
خلاقیتی را که ناشی از اجازه دادن به ذهن ما برای آزادانه پرسه زدن است. بدون تلاش برای انجام هر کاری و بدون هیچ وظیفه تعیین شده ، بررسی می کند. همه ما نگران اتلاف وقت هستیم. به خصوص در غرب ، ما یک سبک زندگی دیوانه وار ایجاد کرده ایم که در آن بیست و چهار ساعت از هر روز تراشیده می شود ، کالبد شکافی می شود و به ده دقیقه واحد کارایی کاهش می یابد. ما در تعطیلات آیفون و لپ تاپ های خود را با خود می بریم.
هنگام قدم زدن در پارک ، ایمیل را در رستوران ها یا حساب های کارگزاری خود بررسی می کنیم. وقتی روز مدرسه به پایان می رسد ، کودکان ما با "موارد اضافی" بیش از حد مواجه می شوند. برنامه های درسی دانشگاه ما بسیار شلوغ است جوانان ما وقت ندارند تا در مورد مطالبی که قرار است یاد بگیرند تأمل کنند.
با این وجود ، در برابر وجود زمان محور ما ، بسیاری از شواهد نشان می دهد که در "اتلاف وقت" ، اجازه دادن به ذهن برای برخی دوره ها ، گذاشتن دقیقه و حتی ساعتها بدون انجام فعالیت های برنامه ریزی شده یا در نظر گرفته شده ، ارزش زیادی دارد. گوستاو مالر بعد از ناهار به طور معمول سه یا چهار ساعت پیاده روی می کرد و می ایستاد تا ایده های خود را در دفترچه یادداشت کند.
کارل یونگ هنگام بازدید از خانه خود ، خلاقانه ترین تفکر و نوشتن را انجام داد. آلبرت انیشتین در زندگی نامه خود در سال 1949 توضیح داد که چگونه تفکر او شامل اجازه دادن به ذهن او در بسیاری از امکانات و ایجاد ارتباط بین مفاهیمی است که قبلا به هم پیوسته نبودند.
پروفسور آلن لایتمن با ستایش زمان هدر دادن ، هجوم و هیجان دنیای مدرن را مستند می کند ، ریشه های فن آوری و فرهنگی زندگی زمان محور ما را نشان می دهد و بسیاری از ارزش های "اتلاف وقت" - برای دوباره پر کردن ذهن را بررسی می کند ، فکر خلاق ، و برای یافتن و تحکیم خود درونی. از این ایده خلاص شوید که ما نباید یک ثانیه هم هدر ندهیم و دریابیم که چگونه بعضی اوقات بهترین کار این است که هیچ کاری انجام ندهیم.

ماجراهای مگسی ویززز و سرمگس 3/ کیش کیش سرمگس!

70,000 تومان

معرفی کتاب کیش کیش سرمگس! اثر تد آرنولد

کیش کیش سرمگس کتاب سوم از سری داستان های ویز و سرمگس است داستان کتاب در رابطه با پسری نام ویززز است که به دنبال یک حیوان خانگی می گردد و با یک سرمگس دوست می شود.
در این قسمت سرمگس به خانه برمی گردد یاداشتی از ویز می بیند که در آن نوشته است که او به پیک نیک رفته است بدونه اینکه سرمگس را با خود ببرد گرسنه و غمگین به دنبال غذای مورد علاقه اش می رود از روی یک همبرگر ،پیتزا و یه تیکه استخوان کیشش می کنند حالا شما باید حدس بزنید غذای مورد علاقه ی سرمگس چیست؟
سَرمگس گرسنه است.
دلش یک چیز قهوه‌ای و چسب‌چسبی و قلمبه و بوگندو می‌خواهد. ای‌ی‌ی! می‌دانی همچین چیز خوشمزه‌ای را باید از کجا پیدا کند؟
سفارش:0
باقی مانده:1

جنگولک‌بازی‌های جناب تام 6/ جناب تام گوگولی می‌شود

18,000 تومان

برشی از متن کتاب

آنجلا ثراگمورتن خیلی جناب تام را دوست داشت، ولی همیشه فکر می کرد او می تواند بهتر و تو دل بروتر از چیزی که هست باشد. برای همین وقتی جناب تام کمی بزرگتر شد، آنجلا هدیه ای بهش داد. این هدیه یک کتاب بود: کتاب گوگولی شدن در چند دقیقه. آنجلا خیلی خوشحال شد وقتی دید جناب تام کتابی را که هدیه گرفته بود، از اول تا آخر خواند. چند روز بیشتر از خواندن کتاب نگذشته بود که آنجلا متوجه تغییری در جناب تام شد. بعد از آن جناب تام همیشه توی حمام بود... آب بازی می کرد، خودش را خشک می کرد و موهایش را برس می‌کشید. آنجلا از پشت در سرو صدایش را می شنید که داشت سشوار می‌کشید، آب نمک قرقره می‌کرد، موهایش را شانه می زد و خودش را تر و تمیز می کرد. جناب تام از رسیدگی به سر و وضعش خیلی خوشش آمده بود. آنجلا با خودش می گفت: کاش همیشه همینطوری بماند! جناب تام دلش می خواست قیافه ی به روز و شیکی داشته باشد و کتاب گوگولی شدن در چند دقیقه خیلی به کارش می آمد. مدل سیخ سیخی جان می داد برای خرید، و مدل گلوله ای هم... برای دورهمی با دوستان آنجلا حرف نداشت. اما فقط سر و وضع تام نبود که داشت عوض می شد. بعد از آن جناب تام به قدری سرش شلوغ شده بود که آنجلا مجبور شد برای دیدنش تلفنی وقت بگیرد. جناب تام اصلا وقت نداشت توی کارهای خانه کمک کند. یک عالمه کرم زیبایی بود که باید می مالید به صورتش... و چند ساعتی هم باید دراز می کشید توی وان شیر توت فرنگی تا پوسته حساسش نرم و لطیف شود. آنجلا داشت وسوسه می‌شد کتاب گوگولی شدن در چند دقیقه را از او پس بگیرد. احساس می کرد... این کتاب حسابی جناب تام را از کار و زندگی انداخته است. آنجلا ثراگمورتن با خودش می‌گفت: شاید چند وقت دیگر از سرش بیفتد. ولی هر روز که می گذشت جناب تام را کمتر و کمتر می دید... یک روز وقتی از خرید برمی‌گشت، اتفاقی چشمش به جناب تام افتاد. یک بار هم او را توی سالن زیبایی دید. یک دفعه دیگر هم توی اتوبوس همدیگر را دیدند، ولی جناب تام محلش نگذاشت. جناب تام دوستان دیگری برای خودش پیدا کرده بود و همه وقتش را با آن ها می گذراند. لباس های شیک می پوشید، به اپرا می‌رفت و همراه خواننده های روی صحنه آواز می‌خواند. هرجا مهمانی و جشنی بود، سر و کله ی جناب تام هم فوری پیدا می‌شد. هیچ وقت منتظر نمی ماند تا دعوتش کنند. وقتی هم می‌آمد خانه، طوری رفتار می کرد انگار توی هتل است. البته جناب تام فقط برای غذا خوردن، استراحت کردن، نگاه کردن به قرار ملاقات ها و مرور کتاب گوگولی شدن در چند دقیقه، می آمد خانه. آنجلا با خودش فکر می‌کرد: کاش جناب تام آن قسمت کتاب را هم که درباره ی ادب و نزاکت است، بخواند. آنجلا دلش برای جناب تام قدیمی اش تنگ شده بود. آن روزها فقط دلش به این خوش بود که وقتی جناب تام چرت می زد یواشکی نگاهش کند، یا عکس او را توی روزنامه ها ببینند...

راه دور…

80,000 تومان

معرفی کتاب راه دور...

سید علی صالحی یکی از بزرگ‌ترین شاعران ایرانی در دوران معاصر است. او در کتاب راه دور... که اتوبیوگرافی‌ای خواندنی است، زندگی خویش را از نخستین روزهای کودکی تا زمان حاضر، به تصویر کشیده است.

درباره کتاب راه دور...

«من این کتاب را برای چه کسانی نوشته‌ام؟ برای هر کسی که رؤیایی دارد!»... حکایت غریبی‌ست. شاعری که عمری در سودای شعر و در معیت آن زیسته، این بار دست به قلم برده و در عرصه‌ی نثر خودنمایی کرده. با این همه او نیک می‌داند که پیش و بیش از هر چیز، شاعری است شوریده‌سر. و کیست که نداند، رابطه‌ی شاعر با کلمات، همچون رابطه‌ی نثرنویس با کلمات نیست. شاعر برخلاف نثرنویس کلمات را برای بیان مقصودی خاص به کار نمی‌برد؛ برای او کلمات به خودی خود واجد ارزش‌اند. چنان‌که نت‌های موسیقی برای موسیقی‌دان، و رنگ‌ها برای نقاش. شاعر با کلمات عشق‌بازی می‌کند. او از اینکه واژگان را به سطح ابزاری برای انتقال معنا تنزل دهد، ابا دارد. کلمات برای او هویتی مستقل دارند؛ مستقل از آنچه بیان می‌کنند. گویی کلمه در گوش شاعر، بیشتر با موسیقی و هجاهایش می‌نشنید، تا معنا و مفهومش. و شاعر همیشه شاعر است؛ حتی هنگامی که نثر می‌نویسد. این داستان سید علی صالحی‌ست؛ شاعری که در کتاب راه دور...، در مقام نثرنویس ظاهر شده و داستان زندگی پرفرازونشیب خویش را، از ایام کودکی تا کهنسالی، روایت نموده است. باری، او از آن‌جا که شاعر است، و این شاعر بودن هویتش را می‌سازد، در نثر نیز شاعرانه قلم زده است. بدین معنا که کلمات خود را از صافی نگاه شاعرانه‌ی خویش عبور داده، و این‌چنین، اتوبیوگرافی‌ای خاص و بی‌مانند پدید آورده. اتوبیوگرافی‌ای که خواندن آن، به خواندن یک شعر منثور بلند می‌مانَد... گفتنی است که کتاب راه دور... توسط نشر چشمه در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است.
سفارش:0
باقی مانده:1

موجودات حال به هم زن3: موش فاضلاب

14,000 تومان

درباره‌ی مجموعه‌ی موجودات حال به هم زن

مجموعه‌ی 10 جلدی موجودات حال به هم زن را، الیس گراول، درباره‌ی موجوداتی که آدم‌ها معمولا دوستشان ندارند نوشته و تصویرگری کرده است و این کار را آنقدر شیرین و بانمک انجام داده که می‌تواند همه را به این موجودات حال به هم زن علاقه‌مند کند! در این مجموعه، جانوران مختلف به کودکان رده‌ی سنی 6 تا 9 سال معرفی شده و درباره‌ی ظاهر، محل زندگی، گونه‌های مختلف، تغذیه و ویژگی‌های خاص هر حیوان نکات جالبی ارائه می‌شود. نویسنده این کار را با نوشته‌های کوتاه و شوخ‌طبعانه انجام می‌دهد و تصویرسازی‌های این مجموعه نیز در عین سادگی به جذابیت متن افزوده است و کودکان را حسابی به خنده می‌اندازد. موجوادات حال به هم زنی که در این مجموعه معرفی می‌شوند شامل: سوسک، پشه، مگس، کرم، عنکبوت، خفاش، موش فاضلاب، شپش سر، حلزون بی‌صدف و وزغ هستند. کار ترجمه‌ی این مجموعه را نسترن فتحی برعهده داشته و نشر کتاب چ چاپ آن را چاپ و منتشر کرده است.

مهماني تلخ

70,000 تومان

در بخشی از کتاب مهمانی تلخ می‌خوانیم

با انگشت جلو را نشان داد. خواستم راه بیفتم که دیدم دنده عقب گرفت و به سرعت آمد طرفم. جلوام که رسید، زد روی ترمز، طوری که لاستیک‌ها چند سانتی روی آسفالت کشیده شدند. سرم را خم کردم و کنار شیشه‌ی نیمه پایین گفتم: « پارک‌وی. » با انگشت شست، صندلی عقب را نشان داد.

وقتی در را باز کردم، زنی که عقب نشسته بود، رفت کنار شیشه. سوار شدم. راننده زد توی دنده. گفت: « حالا تا نیایش بریم. » « من پیاده می شم. » خواستم دستگیره را بکشم که گفت: « بشین، آقاجون. بالاخره یه کاریش می‌کنیم. » برگشته بود. گفتم: « نمی خوام وسط راه تاکسی عوض کنم. » پایش را گذاشت روی گاز و ماشین از جایش کنده شد.

شاید هنوز بیست متر نرفته بود که گفت: « خیلی زود جوش می آری،آقا. » « جوش نمی آرم. گفتم که نمی خوام تاکسی عوض کنم. » « اصلاً اون جا که شما وایساده بودی تا صبح هم کسی سوارت نمی‌کرد. » از توی آینه نگاهی به من انداخت.

بعد سرش را چرخاند طرف مردی که صندلی جلو نشسته بود. گفت: « شما دیدینش، آقا؟ » مرد بی آن که نگاهش کند، گفت: « من اصلاً حواسم به خیابون نبود.» زن گفت: « من دست شونو دیدم. » « آره، منم همون یه دستو دیدم که از لای درخت ها اومده بود بیرون. معلوم می شه شما هم مثل من حواس تون خیلی جَمعه. » گفتم: « می خواستین بیام وایسم وسط اتوبان؟ »

« دیگه آخه شما هم خیلی رفته بودی کنار. تا آدم می اومد بفهمه چی به چیه، پنجاه متر رفته بودجلو. » مردی که جلو نشسته بود، گفت: « اتفاقاً ایشون کار درستی کردن. تو این شهر تا بخوای جوون الکی خوش هست. می زنن به آدم و درمی رن. بعدش هم هیچی به هیچی. جنازه ت افتاده وسط اتوبان. » زن گفت: « آره، واقعاً. » کیفش را که گذاشته بود روی زانویش، باز کرد و دستمالی بیرون آورد

 گفت: « اگه تا پارک وی می رین، من هم می آم. » راننده از توی آینه نگاهش کرد. « تا تجریش هم بخواین می رم. می خوام برم اون جا بنزین بزنم.«من همون پارک وی پیاده می شم.» دوباره توی آینه نگاهش کرد. گفت: «رو چشمم، خانم.» لبخند زد.

کمی بعد، وقتی داشتیم به پل گیشا نزدیک می شدیم، راننده شیشه اش را تا آخر پایین کشید. آرنجش را گذاشت لب پنجره و به ماشین بغلی نگاه کرد که داشت نزدیک ما حرکت می کرد. از پنجره‌ی بازش صدای آهنگ ملایمی به گوش می‌رسید.

گفت: «لامسب، انگار نه انگار پاییز شده. هوا از تابستون هم گرم تره». دست راستش را گذاشت به صورتش. حدس زدم دارد با سبیلش ور می‌رود. باز توی آینه نگاهی به من انداخت. وقتی دید حواسم به اوست، نگاهش را دزدید. با این حال هنوز چشم‌های ریزش پیدا بود.