

شبانه ها در غياب احمد شاملو
24,000 تومان
در بخشی از کتاب شبانهها در غیاب احمد شاملو میخوانیم
گفتم تهران آمدی
بیا اختیاریه
کوچهی داور
جَنبِ سمساریِ آسیدکاظم.
چشمبهراهِ معلمِ شریفِ خود ماندن
مثلِ نوشتنِ مشقِ شب
آسان است.
هی شرافتِ نایابِ آدمی!
به خانه برگرد
نروژ سرد است
سوئد، بلژیک، بلندیهایِ اَندِکا
کُلالهی بیراهِ کوه
تاراز، ایذه، مَرغاب…!
به خانه برگرد
آنجا برف
چشمهایت را میزند.
در انبار موجود نمی باشد
شبانه ها در غياب احمد شاملو
نویسنده |
سیدعلی صالحی
|
مترجم |
—-
|
نوبت چاپ | 2 |
تعداد صفحات | 229 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1397 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
شعر فارسی
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 210 گرم |
شابک |
9786002293800
|
وزن | 0.210 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
راهنماي مردن با گياهان دارويي
معرفی کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی
کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی اولین رمان عطیه عطارزاده، داستانی خاص دربارهی دختر جوان نابینایی است که به مادرش در کار خشک کردن، ترکیب و آمادهسازی گیاهان دارویی برای فروش در بازار کمک میکند. او در دنیای سیاه چشمانش توانسته است به کمک تواناییهای دیگرش، اشیا و ابزاری را درک کند که با آنها سروکار دارد. همه چیز برای او در ساختار و انواع مختلف این گیاهان و البته رابطه با مادرش معنا پیدا میکند؛ تا اینکه روزی برای یک مراسم خانوادگی از خانه بیرون میرود و هنگامی که برمیگردد، خیلی چیزها درونش عوض میشوند. این اثر یک رمان متفاوت، قصهگو، تجربی و نو است که ساختاری قابل تأمل دارد؛ رمانی که در آن تنهایی یک مفهوم آشوبنده محسوب میشود و رهایی از آن راههای عجیب و گاه خونینی در پیش دارد. نویسنده با استفاده از موقعیت خاص شخصیت داستان و فضای گوتیکی که برای او طراحی نموده، به لایههای پر آشوب ذهنی نزدیک شده است که میل به خشونت و عشق در آن همزمان یافت میشود. این دوگانگی بزرگ و اساسی، داستان را به سمتی هدایت میکند که برایتان قابل پیشبینی نیست و در واقع شما با ذهن غریب راوی و رابطهاش با امور بیرونی تنها میمانید. ساختار روایی کتاب بدون هیچ کار اضافهای و تنها با روایت به موقع وقایع با یک ریتم ثابت پیش میرود و به شخصیتش عمق میدهد. تا پنجاه صفحهی اول هیچ اتفاق خاصی در جریان نیست، راوی برای شما از خاطرهها، درونیات و دنیای خودش تعریف میکند. او به کنجکاوی شما به بهترین شکل ممکن جواب میدهد و هر بار که سوال میکنید یک شخص کور چطور فلان کار را انجام میدهد یا با فلان مشکل دست و پنجه نرم میکند، پاسخ دقیقی را میدهد. سپس وقتی خوب با دنیای او و مادرش آشنا شدید، ناگهان اتفاقی میافتد که یکی دو فصل، جریان از آن حالت در میآید و شخصیت در موقعیتهایی قرار میگیرد که تنش در سطح داستان افزایش پیدا میکند. در بخشی از کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی میخوانیم: دوازده سالهام که به این موجود کوچک برمیخورم. گوش راستم چند روزی به شدت وزوز میکند، دیگر به سختی صداها را میشنوم. زالوها را سید برایمان میآورد. مادر آنها را میریزد در ظرفی شیشهای که تا نیمه آب دارد و پوششی از کیسهای پر از سوراخ ریز. برایم توضیح میدهد که کرمهای کوچک را پشت گوشم میگذارد تا به تدریج خونم را بمکند و فشار اضافی روی رگها و اعصاب را بردارند. زالوها را با پنس بلند میکنند و روی پوست میگذارند، وگرنه بلافاصله به انگشت میچسبند و دندانشان را توی پوست فرو میکنند. آن روز مادر سه زالو پشت گوش چپم میگذارد که اولش مشمئز کنندهاند، انگار ناگهان پوست خیارهایی پلاسیده پشت گوش آدم بیفتد. زالوها با سوزشی ریز دندانهایشان را در پوست فرو و شروع به مکیدن میکنند. معمولاً بین 60 تا 90 دقیقه خون میخورند تا اینکه باد کنند و بیفتند زمین. باید بلافاصله جای مکیده شدن را ضدعفونی کرد و رویش گاز استریل گذاشت تا از خونریزی بیشتر جلوگیری شود. 30 دقیقه که گذشت احساس عجیبی بهم دست میدهد، انگار گوشم بیحس و سبک شده است و به وضوح با بقیهی بدنم فرق دارد. در این مدت دقت که میکنم میتوانم در تاریکی صدای مکیده شدن خون و جایگزین شدنش با خون تازه را بشنوم و همهی تغییراتی را که در بدنم رخ میدهد با جزئیات کامل احساس کنم. در واقع بعد از همین اولین تجربهی زالو انداختن است که میتوانم با گوش چپم صداهایی را بشنوم که پیشتر قادر به شنیدنشان نبودم. دیگر این شد عادتم و هر چند وقت یکبار به دلایل گوناگون زالو انداختهام و این کار لذتبخشترین کار جهان است. به خصوص اگر بتوانم یکی از زالوهای باد کرده را که مادر میگذاردشان توی نمک یا الکل بدزدم و زیر پایم له کنم. زالو که بترکد قطعاً خونش خون من است و میرود به خورد خاک.تهجدولیها 8/ راز سیرک آتش
معرفی کوتاه
ته جدولی ها 8: راز سیرک آتش
چیزی نمانده که تعطیلات عالی هفته ی آخر سال به فاجعه ای تمامعیار تبدیل شود. اینکه همه چیز به روال طبیعی خود برگردد، به عشقفوتبالها بستگی دارد. قرار بود تعطیلاتِ فراموشنشدنی ای باشد. قرار بود آخرین مسابقه ی فوتبال سال را برگزار کنند: مسابقه ی بچهها با پدر و مادرها. بعدش هم قرار بود با هم به ورزشگاه اتلتیکو مادرید بروند تا فینال جامحذفی را تماشا کنند. این ها به کنار، سیرک بزرگ آتش هم به سویالاچیکا آمده تا برنامه های جذاب و هیجانانگیزی ترتیب دهد، اما با شروع آتشسوزی های مرموز در شهر، همه چیز به هم ریخته است. عشقفوتبال ها که پیمان بسته اند تا همیشه کنار هم باشند، این بار در جلد هشتم از مجموعه ی تهجدولیها باید دستبهکار شوند و مقصر آن خرابکاری ها را پیدا کنند.آگراندیسمان و چند داستان دیگر
زيرآفتاب خوش خيال
معرفی کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر
جیران گاهان در کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر به روایت ازدواج دختری یهودی به نام مونا با مردی مسلمان میپردازد و مسائل و مشکلات زندگی این دو زوج را قبل و بعد از ازدواج به تصویر میکشد. این اثر که اولین رمان جیران گاهان، نویسنده جوان ایرانی است، در سال 1389 موفق به کسب جایزه بهترین رمان اول بنیاد گلشیری شده است. مونا دختری یهودی است که علیرغم عرف و دینی که دارد به پسری مسلمان که استاد موسیقی است، علاقهمند میشود و همین موضوع باعث میشود تا خانوادهاش او را طرد کنند. اما مونا از عشقش دست برنمیدارد و به خاطر شهریار به ظاهر مسلمان شده و با او ازدواج میکند. پس از مدتی که از زندگی زناشویی مونا و شهریار میگذرد، دچار مشکل شده و رابطهشان به جدایی ختم میشود. مونا مجبور میشود به تنهایی زندگی کند و یک روز با تماس خواهرش و اطلاع از بیماری مادرشان باعث میشود تا مونا شروع به مرور وقایع گذشته کند. جیران گاهان هنگام نگارش، نگاهی بیطرفانه به داستان داشته و از افراط و تفریط دوری میکند. همین موضوع سبب میشود تا روایت داستان باورپذیرتر جلوه کند. او در روایتش از شیوه جریان سیال ذهن استفاده کرده اما آن را به گونهای بکار برده است که شما را گیج نمیکند. زیباترین و در عین حال قابل تقدیرترین جنبه کتاب زیر آفتاب خوشخیال عصر آن است که از رائهی چهرهی سیاه یا سفید به شخصیتهای داستان پرهیز شده است. چهرهی خانوادهی مونا که کلیمی هستند به صورتی انسانی به تصویر کشیده شده است و هیچ کدام از آنان یکسره خوب یا یکسره بد نیستند. تمام شخصیتهای داستان از جمله مونا و شهریار جنبههای مثبت و منفی دارند. حتی در روند داستان اشارهای به پیشداوریهای پدر و مادر شهریار در رابطه با کلیمیان میشود. از ظرایف قابل احترام این کتاب نیز میتوان به عدم تجانس فرهنگی در بین خانوادههای این زوج اشاره کرد. عدم پذیرش کامل مونا از سوی خانوادهی شهریار گرمای رابطهی عاطفی این دو نفر را سرد کرده و به گونهای روایت میشود که گویی جدایی آنها به دلیل این عدم تجانس فرهنگی و پیشداوریهای ذهنی از پیش رقم خورده است. با اینکه شهریار در روند داستان، تلاشش را برای شناخت بهتر فرهنگ خانواده مونا میکند اما رفته رفته این تمایل به شناخت کم شده و جایش را به رفتاری آمرانه و مردسالارانه میدهد. در بخشی از کتاب زیر آفتاب خوشخیال عصر میخوانیم: شیشه شور را از روی هرهی پنجره برمیدارد. دمپاییها را به نوبت میکند و روی هره میرود. وزنش را روی پنجره میاندازد. شیشه شور را فشار میدهد. قطرههای ریز آب روی شیشه پخش میشوند. بوی تمیزی دماغش را پر میکند. روزنامه را روی سطح بیرنگ، محکم بالا و پایین میکشد. پشت قطرههای آب و کف، کوچه خالی است. نه زنی، نه مردی، نه گربهای، نه بچهای. کوچه خوابیده. یکی دو ساعت دیگر خیابان پر میشود از مامانها که سرشان را از در ورودی آپارتمانها بیرون میآورند و سر بچهها داد میکشند. پسربچهها که گلکوچیک بازی میکنند و دختر بچهها که دم در خانهی همدیگر میپلکند. فقط یک دختر مومشکی با پسرها فوتبال بازی میکند. آنقدر ریزه است که خودش را چابک از لا به لای پسرها رد میکند و شوت میزند توی دروازهی زپرتی که میگذارند وسط کوچه. موسی و ادنا عاشق فوتبال بودند. مامان نمیگذاشت بروند توی کوچه. میگفت: «لازم نکرده با این گوییمها بازی کنین واسهی من.» موسی توی خانه رژه میرفت و میگفت: «حرفم باهاشون نباید زد. چه برسه به فوتبال بازی کردن.» این کلمه را تازه یاد گرفته بود. تا چند ماه همهچیز و همهکس مزخرف بودند. مسئلههای ریاضی، پسرهای گوییم همسایه، ماهیهایی که هر از گاهی توی حوض جان میدادند، روی آب بیحرکت بالا آمدند و چپه میشدند، و شلوار پارهاش که هرچه مامان میدوخت هفته بعد دوباره خشتکش جر میخورد. ادنا ولی دور از چشم مامان توی کوچه میپرید. مخصوصاً وقتهایی که مامان تو زیرزمین بود. او لب حوض مینشست و با انگشتهای پایش بازی میکرد. شصت پای چپ با راست احوالپرسی میکرد و بهش شبات شالم میگفت.تنها دویدن
کتاب ارزشمند "تنها دویدن" ما حصل تجارب و پژوهش های پنج ساله نادر خلیلی معمار ایرانی است که مدت های زیادی را وقف تحقیق بر روی خانه های خشتی و ارزان قیمت در روستاهای ایران کرد.
خلیلی تحصیلات فلسفی و معماری خود را در ایران، ترکیه و آمریکا گذراند.
در سال 1970 مجوز ایالت کالیفرنیا را دریافت کرد و در ایالات متحده و سراسر جهان به کار معماری مشغول شد. خلیلی به دلیل نوآوری خود در سیستم زمین و آتش گلتفتان معروف به خانه های سرامیکی و تکنیک ساخت کیسه خاکی به نام سوپرادوب معروف بود.
طرح های او به شدت از طرح های سنتی خانه های خشک در سرزمین مادری اش ایران الهام گرفته شده است. او از سال 1975 با معماری زمین و توسعه جهان سوم درگیر بود و مشاور سازمان ملل متحد برای معماری زمین بود.
او سیستم Super Adobe خود را در سال 1984 در پاسخ به درخواست ناسا برای طراحی سکونتگاه های انسانی در ماه و مریخ توسعه داد.
این پروژه تا زمان جنگ خلیج فارس که پناهجویان به ایران فرستاده شدند کاملا تئوری بود. وقتی این اتفاق افتاد خلیلی با برنامه توسعه سازمان ملل متحد (UNDP) و کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد (UNHCR) همکاری کرد و تحقیقات خود را در پناهگاه های اضطراری به کار برد.
تام گیتس 5/ تام گیتس خیلی خیلی شگفتانگیز هست(در بعضی چیزها)
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.