شرورترین دختر مدرسه مبصر می‌شود

48,000 تومان

کتاب حاضر، با موضوع ماجراجویانه و از داستان‌های انگلیسی قرن بیستم است و برای کودکان و نوجوانان تهیه شده است.
این داستان ماجرای دختری به نام «الیزابت» است که در مدرسة «وایتلیف» لقب شرورترین دختر مدرسه را گرفته و آرزوی دیرینة وی مبصر شدن است.
او سرانجام به آرزویش می‌رسد و به عنوان یکی از مبصرهای مدرسه انتخاب می‌شود. وظیفة او نظارت بر رعایت قوانین و کمک به دانش‌آموزان و حلّ مشکلات آن‌هاست.
«الیزابت» از این انتخاب احساس رضایت و غرور می‌کند، امّا به زودی درمی‌یابد که مبصر بودن کار راحتی نیست و ماجراهای فروانی را برای او به ارمغان می‌آورد.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

شرورترین دختر مدرسه مبصر می‌شود

نویسنده
 انید پلایتون
مترجم
 آتوسا گلکار
نوبت چاپ 6
تعداد صفحات 238
نوع جلد شومیز
قطع پالتویی
سال نشر 1398
سال چاپ اول ——
موضوع
داستان
نوع کاغذ ——
وزن 184 گرم
شابک
9789643627836
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.184 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “شرورترین دختر مدرسه مبصر می‌شود”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

ماجراهای ژان و ژان و… ژان! 2/ پنیر پرنده

23,000 تومان

توضیحات

درباره کتاب ماجراهای ژان و ژان و… ژان! 2/ پنیر پرنده :

این کتاب ،داستان یک خانواده پر جمعیت است که شش پسردارند؛ ژان.آ ، ژآن.ب ، ژآن.پ ، ژآن.ت ، ژآن.ث و ژآن.ج! آخر کدام پدرومادری همچین کاری میکنند؟ بخوانید تا ازماجرا سر دربیارید. علاوه بر این ، برای خانواده ی ژآن ها اتفاقات عجیب ،غیر منتظره و بامزه زیادی هم می افتد که نباید از دستشان بدهید.
وقتی شش تا برادر باشید و اسم همه‌تان هم «ژان» باشد، عمراً یک لحظه حوصله‌تان سر برود.
لیست کارهای امسال تابستان خانواده‌ی ما از این قرار است: اسباب‌کشی، تعطیلات پیش بابابزرگ ژان، یک ماهی فسقلی به اسم شیاف، یک لشکر پسردایی با گوش‌های آینه بغلی...

تازه! حواستان باشد، یک پنیر پرنده‌ی اسرارآمیز و یک بابا و مامان مقرراتی هم هستند. حالا ببینید توی خانه‌ی ژان‌ها چه بلبشویی که راه نمی‌افتد!

جادوگر کوه آتشین‌قله (Fighting Fantasy 1)

55,000 تومان

آیا آنقدر شجاع هستی که به جنگ هیولاها و جادوی کوه آتشینقله بروی؟

زاگور، جادوگر قدرتمند باید کشته شود، ولی اول باید از غارهای دژ کوهستانیاش عبور کنی.

ماجراجویی کنی، قبل از اینکه در هزارتو، پیچ اشتباهی را بپیچی و زیر چنگالهای خادمان نفرتانگیز جادوگر کشته شوی...

امیدواریم هرگز از تکوتا نیفتی!

شناخت اساطیر ایران

185,000 تومان

معرفی کتاب شناخت اساطیر ایران اثر جان هینلز

ایران باستان سرشار از اسطوره های گوناگون و افسانه های عامیانه بوده است. درست مانند فرهنگ غنی اش.
کتاب شناخت اساطیر ایران اسطوره ها را معرفی کرده و جایگاه این اسطوره ها در زندگی سیاسی، آیینی و شخصی افراد را روشن می سازد.
همچنین درباره ی مذهبی که به این اسطوره ها جان بخشید یعنی رزتشت نیز بحث می کند.
کتاب اساطیر زرتشتی، قهرمانان ایزدی، نیروهای شر، مناسک و نماد پردازی، اسطوره و تاریخ و بسیاری از مباحث دیگر به تفضیل و با روانی و سادگی مورد بررسی قرار می دهد.
اگرچه در زمینه ی اساطیر ایران کتاب ها و مقالات زیادی منتشر شده است، ولی کتابی به این صورت که طرحی ساده و جامع از اسطوره های ایرانی را در دسترس قرار دهد، وجود نداشته است.
مترجمین این اثر نیز کوشیده اند با افزودن نکات مختصری به عنوان توضیح بر برخی مطالب، این کتاب را برای خوانندگان ایرانی روان تر و قابل فهم تر سازند و به پیروی از همین روش، مثلا اسم های خاص فقط یک بار به صورت قدیمی آورده شده اند و سپس گونه متداول تر آنها به کار برده شده است.
به عنوان مثال یک بار در اول «ثریتونه» به صورت قدیمی فریدون را ذکر شده و سپس همه جا «فریدون» به کار رفته که نامی است که آشنا برای خواننده ی ایرانی است.
سفارش:0
باقی مانده:2

خطوط کلی حکمت متعالیه

قیمت اصلی: 80,000 تومان بود.قیمت فعلی: 70,000 تومان.
کتاب حاضر به منظور معرفی نظام فلسفی حکیم بزرگ، صدر المتألهین شیرازی، و معرفی حکمت متعالیه به فیلسوفان غرب نگاشته شده است. این کتاب فشرده کتاب دو جلدی «درآمدی به نظام حکمت صدرائی» است. هدف از تدوین آن تألیف کتابی متناسب با درس حکمت متعالیه برای تدریس به دانشجویان است. در این کتاب هر جا واژه «فلسفه» یا «فیلسوف» و امثال آنها به کار رفته منظور فلسفه اسلامی و فیلسوفان مسلمان است، و همه جا مراد از « فلاسفه پیشین» و تعبیرهای مشابه آن، فلاسفه پیش از صدر المتألهین است. این کتاب برای کسانی مفید است که دست کم در حد کتاب « نهایه الحکمه» یا «اشارات» این سینا با فلسفه آشنایی دارند  

بهار برايم کاموا بياور

64,000 تومان
اولین رمان مریم حسینیان که نخستین‌بار در ۱۳۸۹ منتشر شد و یکی از نامزدهای جایزه‌ی بنیاد هوشنگ گلشیری هم بود. رمانی که نشانه‌های ادبیات هراس را آشکارا در خود دارد و بر پایه‌ی همین هراس پیش می‌رود. همه‌چیز در قالب نامه‌هایی روایت می‌شود که یک زن نویسنده روی کاغذ می‌آورد. شهر دیگر جای او نبوده و با همسر و فرزندانش از آن‌جا بیرون زده و خود را به شهری دورافتاده رسانده‌اند که خبری از شلوغی شهر نباشد. شهر دورافتاده قرار است جایی آرام باشد؛ گوشه‌ی امنی برای نوشتن و سروکله زدن با کلمه‌هایی که در شلوغی شهر به ذهن خطور نمی‌کنند و اصلا روی کاغذ نمی‌آیند. برف همه‌جا را سفید کرده و زمین سراسر یخ است و ظاهرا کسی آن‌جا نیست ولی زن نویسنده مدام حس می‌کند کسی دارد فرزندانش را می‌پاید و همین مایه‌ی هراسش می‌شود. حالا باید سر از این راز درآورد که چه‌کسی در این محیط سفید و یخ‌زده ممکن است بخواهد آرامش این خانواده را به‌هم بزند. فضای مضطرب رمان نسبت غریبی با سرمای محیط دارد و عجیب‌تر این‌که این برف‌ها خیال آب شدن ندارند و این یخ‌ها به‌سادگی دست از سر کسی برنمی‌دارند. «بهار برایم کاموا بیاور» پیشنهادی به همه‌ی کتاب‌خوان‌هایی است که از ادبیات هراس لذت می‌برند.

عصب کشي

29,000 تومان

بخشی از کتاب عصب‌کشی

جمشید بلند شد رفت تلفنو جواب داد و برگشت اتاق. تا اومد اتاق روشو کرد طرف اصغر و گفت «پاشو که بلیتت برده، اونم چه بردنی!» محسن گفت «چی شده؟» جمشید گفت «فکر می‌کنی کی بود؟» محسن گفت «چه می‌دونم.» جمشید گفت «سرکار خانوم مهشید عباسی.» محسن گفت «این دیگه کیه؟» کار خدا رو می‌بینی؟ دختره عاشق اصغر شده بود! اصلا باورت می‌شه؟ ولی خب، آدمیزاده دیگه. طفلک این مهشیده از اون دخترهای ساده و عاطفیِ دوآتیشه بود، ولی خب از پسرها وحشت داشت. این‌قدر بابا ننه‌ش که هر دوشون مهندس بودن،‌ درِ گوشش از پسرها بد گفته بودن که دختره پاک جماعتِ مذکرو از زندگیش گذاشته بود کنار.‌ فقط هم حرف‌های بابا ننه‌ش نبود ها؛ یه عادتی که باباش داشت این بود که هر روز روزنامه می‌خرید می‌آورد خونه و می‌ذاشت مهشیدم بخونه. این بدبخت هم همه‌ش می‌رفت سراغ صفحهٔ حوادث. صفحهٔ حوادث روزنامه‌ها هم که دیدی، پُره از تجاوز و قتل دخترها به دست مردها و خیانت پسرها به دخترها و این‌طور چیزها. مهشید هم اینا رو می‌خوند و تنش می‌لرزید و از هر چی پسر بود فرار می‌کرد. خوشگل هم بود ها! اصلا یه چیزی بود که نگو! ولی هیچ پسری نمی‌تونست به‌ش نزدیک شه.‌ اولا طوری خودشو درست می‌کرد و لباس می‌پوشید که خیلی به چشم نیاد، بعدش هم تا یه پسر به‌ش نزدیک می‌شد، انگار گرگ دیده باشه، همچی فرار می‌کرد که دستِ پسره که سهله، نگاهش هم به‌ش نمی‌رسید. این‌قدر بدبین بود که حتا پسرعمه، پسرخاله، پسردایی و پسرعمو هم نمی‌تونستن باهاش حرف بزنن.