شیرویه نامدار

19,000 تومان

کتاب چهارم از مجموعه ادبیات عامه «شیرویه نامدار» است. و آن ذکر پادشاهی است در روم که او را سلطان ملکشاه میگفتند. آوازه عدل و داد او در اکناف عالم پیچیده بود. او دو پسر داشت: یکی دائمالخمر و اهل عیش و طرب و دیگری اهل سخاوت و حکمت. شیرویه، پسر دوم بود و در کمالات و سخندانی و شجاعت شهره عالم. داستان «شیرویه نامدار» بدان جهت خواندنی است که حکایت خیر و شر را به زبانی عامیانه همراه با تمثیلها بیان میکند . کتاب شیرویه نامدار در ٤٦٤ صفحه با قیمت ٣٥٠٠ تومان منتشر شد.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

شیرویه نامدار

نویسنده
علیرضا سیف الدینی
مترجم
——-
نوبت چاپ ٢
تعداد صفحات ٤٦٤
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩٤
سال چاپ اول ——
موضوع
——
نوع کاغذ
تحریر
وزن 512 گرم
شابک
9789643116040
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “شیرویه نامدار”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

ملاقات با سوسک

9,000 تومان
 داستان‌های این کتاب همراه با پیش داستان و پس داستان طوری کنار هم قرار گرفته‌اند که خوانش آن به صورت جداگانه و حتی پیوسته به کلیت کتاب لطمه‌ای نمی‌زند. یعنی شخصیت‌ها و روایت‌های داستان‌های کوتاه به صورت کاملاً مستقل از هم شروع می‌شوند و پایان می‌یابند اما اعمال، رفتار و گفتار هر شخصیتی از داستان به داستان دیگر منتقل می‌شود و بر سرنوشت داستان‌ها و دیگر شخصیت‌های آن اثر می‌گذارد. نویسنده این کتاب اعتقاد دارد نیمی رمان و نیمی داستان کوتاه نوشته است. «بشردان» داستان زندانی بیچاره‌ای است در زندانی پیشرفته و شکنجه‌هایی که او و همه با هم تحمل می‌کنیم. داستان مادری که دیوانه وار به درد عشق می‌ورزد. در داستان ملاقات با سوسک منتقد و مقاله نویس یکی از مجلات و روزنامه‌های هنری خودش را برای ملاقات و شاید خواستگاری از همسر بعدی‌اش آماده می‌کند اما به ناگهان به ملاقات یک سوسک می‌رود و ... «چون خوش قیافه نیستیم مارو می‌کشید، یعنی اگه ما خوش قیافه بودیم ولی آدم می‌خوردیم یا مثل شما خوش لباس و خوش چهره بودیم ولی دزد، ریاکار، بی‌شرف، هزاررنگ و بد صفت بودیم شما ما را نمی‌کشتید؟ کاری به کارمون نداشتید؟ همان طوری که کاری به کار خودتون ندارید.»

بنیانگذاری آمریکا وقانون اساسی آن

25,000 تومان
قانون اساسی ایالات متحده قدیمی‌ترین سند از نوع خود در جهان است. همچنان که کشور از یک اتحاد موقتی ایالت‌ها به قدرتمند‌ترین ملت جهان تبدیل شده‌است، قانون اساسی آن نیز دو سده تغییرات را پشت سر گذاشته‌است. داستان چگونگی شکل‌گیری این سند شایان توجه است. در مجموع، نماینگان مجمع قانون اساسی ۱۷۸۷ دانش‌آموخته و در گار حکومت با تجربه بودند. بسیاری از آن‌ها در جریان انقلاب آمریکا جنگیده و نماینده‌ی ایالت‌های خود در نخستین و دومین کنگره‌های ایالت‌های آمریکا بودند. برخی در تهیه پیش‌نویس قوانین اساسی ایلت‌های خود و اصول کنفدراسیون مشارکت کرده بودند. آن‌ها تجربه و مهارت خود را در تهیه پیپ‌نویسِ سندی بی‌همتا و نوآورانه به‌کارگرفتند.

زمستان با طعم آلبالو

120,000 تومان
زنی که همسرش او را درک نمی‌کند به ناچار خیال می‌بافد : « نمی‌دانم از آن زمستان آخر چند روز گذشته ، همان زمستانی که برای اولین و آخرین‌بار دست سردم را گرفتی تا گرمای دستت که یک جور متفاوتی بود ، چیزی شبیه معجزه و فرق می‌کرد با هر گرمای دیگری ، از دستم به تمام جانم منتقل شود . و باز هم زمستان است . باز هم هوا سرد شده و دست‌های من هم ، و چقدر خوب است این سرما . نمی‌دانم باید باورم بشود که بالاخره این زمستان می‌آیی یا نه ؟ من دلم می‌خواهد باور کنم . تا زودتر روزهای مانده تا آمدنت بگذرند این روزهای بیهوده بی توی من ، که همه‌شان منحنی و ناراست می‌گذرند . خودت که خوب می‌دانی چه می‌گویم . می‌دانی که این روزهایم چقدر بد می‌گذرند و حتی شب‌هامان . » « زمستان با طعم آلبالو » روایت دلواپسی‌های زنی است که در خیال خود به دنبال گمشده‌اش می‌گردد تا حضور او را در تنهایی‌های خود رقم زند .
سفارش:0
باقی مانده:1

ملت عشق

420,000 تومان
مولانا خودش را «خاموش» می‌نامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشیده‌ای که شاعری، آن هم شاعری که آوازه‌اش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستی‌اش، چیستی‌اش، حتی هوایی که تنفس می‌کند چیزی نیست جز کلمه‌ها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پرمعنا گذاشته چطور می‌شود که خودش را «خاموش» بنامد؟ کائنات هم مثل ما قلبی نازنین و قلبش تپشی منظم دارد. سال‌هاست به هر جا پا گذاشته‌ام آن صدا را شنیده‌ام. هر انسانی را جواهری پنهان و امانت پروردگار دانسته‌ام و به گفته‌هایش گوش سپرده‌ام. شنیدن را دوست دارم؛ جمله‌ها و کلمه‌ها و حرف‌ها را... اما چیزی که وادارم کرد این کتاب را بنویسم سکوت محض بود. اغلب مفسران مثنوی بر این نکته تأکید می‌کنند که این اثرِ جاودان با حرف «ب» شروع شده است. نخستین کلمه‌اش «بشنو!» است. یعنی می‌گویی تصادفی است شاعری که تخلصش «خاموش» بوده ارزشمندترین اثرش را با «بشنو» شروع می‌کند؟ راستی، خاموشی را می‌شود شنید؟ همه بخش‌های این رمان نیز با همان حرف بی‌صدا شروع می‌شود. نپرس «چرا؟» خواهش می‌کنم. جوابش را تو پیدا کن و برای خودت نگه دار. چون در این راه‌ها چنان حقیقت‌هایی هست که حتی هنگام روایتشان هم باید به مثابه راز بمانند. (از متن کتاب) «ارسلان فصیحی» بیش از این کتاب‌های «زندگی نو»، «قلعه سفید» از اورهان پاموک (برنده جایزه نوبل ادبی ۲۰۰۶) و «سلول ۷۲» از اورهان کمال را ترجمه و راهی بازار کتاب کرده است.

آخرین عشق کافکا

45,000 تومان
زندگی کافکا سرشار از تنش ها و تناقضات بود، هر چند ظاهرا آرام، منظم و ملاحظه کار به نظر می رسید. او از ابتدای کودکی دریافت که از دیگران جداست. کودکی سرد و عجیب و غریب. کودکی که در بزرگسالی نیز سرد و بی حس باقی ماند. کافکا در ابتدا امید داشت گرمای نبوده را در آتش الهام شاعرانه بجوید. هر چند که به نحوی متناقض باور داشت که این گرما فقط در انزوای سلول گونه‌ای یافت می شود که در محبس اولین داستان هایش به آن پرداخته بود. "دورا دیامانت" آخرین محبوب کافکا بود. آنها عاشق هم بودند. کافکا در آغوش او مرد و او بود که آثار کافکا را سوزاند. این کتاب در واقع نوعی کلید درک و تقریر زندگی کافکاست. زندگی یکی از نویسندگان قرن گذشته که سوء تفاهم های بسیاری در موردش وجود دارد. تعامل آثار کافکا با دیگر جنبه های زندگی او، به ویژه روابطش با زنان پیچیده و دشوار بود. کتاب

درازکش در ساعت خواب

42,000 تومان
داستان دو راوی دارد، دو مرد که هر کدام نماینده دو طبقه متفاوت از جامعه هستند. داستانِ این دو قهرمان در امتداد هم روایت می‌شود. آن‌ها در عین حال که دو دنیای کاملاً متفاوت دارند سرنوشتی به‌هم‌گره‌خورده دارند. نویسنده به خوبی عشق، بی‌قراری، تردید، پس‌زدگی، واماندگی، خیانت و انتقام را به تصویر می‌کشد. در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:   نگاهی به سرتاپایم می‌اندازد، سری تکان می‌دهد و می‌نشیند پشت فرمان. استارت می‌زند و نوربالایش را می‌اندازد توی چشم‌هایم و از کنارم رد می‌شود و پشت پیچ کوچه محو. همان‌طور که تمام این هفت سال از جلوِ چشمم محو شده بود و چه اهمیتی داشت دارد چه غلطی می‌کند. همین خوب بود. همین بی‌خبری. می‌روم سمت ساختمان نیمه‌کاره دنبال چاقو پیدایش نمی‌کنم. رنگ قرمزی که روی لبه‌اش ماسیده دیگر خوشحالم نمی‌کند. خودم را گلوله می‌کنم روی زمین و برای چند دقیقه از ته قلبم می‌خوابم. بلند می‌شوم خودم را می‌تکانم و می‌روم زیر نور تک‌چراغ سر کوچه دوباره به رد خون چاقو نگاه می‌کنم. کاش کتایون می‌فهمید.