صومعه شمالی
150,000 تومان
رمان «صومعۀ شمالی» یکی از رمانهای معروف «جین آستن» ، نویسندهی برجستهی بریتانیایی است که پس از مرگ وی منتشر شد. این رمان با نگاهی طنزآمیز به رمانهای گوتیک و فرهنگ خواندن کتابهای اینچنینی، یکی از آثار مهم و جذاب آستن به شمار میرود.
داستان «صومعه شمالی» حول محور کاترین مورلند، یک دختر نوجوان سادهدل و مشتاق میگردد که همراه با دوستان خانوادگی، آقا و خانم آلن، به شهر بث سفر میکند. این سفر، فرصتهای جدیدی را برای کاترین ایجاد میکند تا با جامعهای بزرگتر آشنا شود و تجربههای جدیدی کسب کند.
در بث، کاترین با دو خانواده آشنا میشود: خانوادهی تورپ و خانوادهی تیلنی. جان تورپ، یک جوان خودشیفته و خودبین است که به کاترین علاقه نشان میدهد. از سوی دیگر، هنری تیلنی، یک جوان باهوش و شوخطبع، توجه کاترین را جلب میکند.
کاترین که به شدت تحت تأثیر رمانهای گوتیک است، وقتی به دعوت خانوادهی تیلنی به صومعۀ شمالی میرود، با خیالپردازیهای ناشی از کتابهای گوتیک، تصور میکند که در این صومعه رازهای تاریک و حوادث ترسناک وجود دارد. اما با گذر زمان، او متوجه میشود که زندگی واقعی بسیار متفاوت از داستانهای گوتیک است.
«صومعه شمالی» با نگاه طنز به ژانر گوتیک، نقدی هوشمندانه بر شیوههای روایی اغراقآمیز این نوع ادبیات ارائه میدهد. «جین آستن» از این طریق توانسته است تضاد میان خیالپردازی و واقعیت را به نمایش بگذارد و همچنین به موضوعاتی مانند رشد شخصیتی، جوانی و عشق بپردازد.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
صومعه شمالی
نویسنده |
جین آستین
|
وحید منوچهری واحد | |
نوبت چاپ | ——- |
تعداد صفحات | 384 |
نوع جلد | شوميز |
قطع | رقعی |
سال نشر | —— |
سال چاپ اول | 1391 |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 384 گرم |
شابک |
9786001760181
|
وزن | 0.384 کیلوگرم |
---|---|
ابعاد | ------ × ------ × ------ سانتیمتر |
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Atta.Afroozeh
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
نغمهی شبانه
کتاب نغمهی شبانه: پنجمین اثر داستانیِ کریستوفر اَبانی (۱۹۶۶ـ )، نویسنده و شاعر زادهی نیجریه و مقیم آمریکا، است که جایزهی «پِن» سال ۲۰۰۸ را نصیباش کرد. در گرماگرم جنگی داخلی در نیجریه، پسربچهای از همرزمانِ خود جا مانده و در پیِ آنها میگردد. او در این جستوجو ما را به سفری در دل یادها و رؤیاهای خود و اسطورههای بیکران کشورش میبرد. نغمهی شبانه سرشار از خیالها و نمادهایی است که رنجهای یک ملت را به تصویر میکشند.
اگر ما بیگناهانِ این جنگایم، پس اینهمه شرارت را از کجا یاد گرفتیم؟ چهکسی به من یاد داد تا از کشتن لذت ببرم، لذت یگانهای که برایم مانند اوجِ کامجویی است؟ فرقی نمیکند که چگونه مرگی باشد… لذتاش یکسان است و کافی است که دقیقاً روی همان لحظه، دقیقاً روی همان عمل، تمرکز کنم.
هرگز پسربچه نبودهام. این را از من دزدیدهاند و هرگز هم مرد نخواهم بود. من شاید هیولایی افسانهای باشم که تنها معاشقهی وحشتآورِ کشتار را میشناسد.
قصه های امام علی(ع)و یارانش،نهج البلاغه جلد 5، حکایت آن مروارید
رمان کلاسیک نوجوان جلد 1، بابا لنگ دراز
جام جهانی در جوادیه
داستانهای قدیمی از کاستیا لا بیهخا
روزي که روستا را ترک گفتم، دوقلوها کنار هم روي تختخواب آهني خوابيده بودند. وقتِ بوسه بر پيشاني آنها، نگاه کلارا را ديدم که بر من خيره بود، با يک چشم بسته و خواب و يک چشم کبود و مات. فنرهاي تخت، با نواي جيرجير ناشي از اندک خزيدن کلارا، انگار که واژهي خداحافظ را در ذهن من تکرار ميکردند. با پدر حرفي از رفتن نگفتم… نه خدانگهداري… نه نگاهي دستکم… فراموشام نميشد که گفته بود: «روزي که تصميم به رفتن گرفتي، فراموش کن پدري داري»، و من همين کار را کردم
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.