ضحاک ماروَش

8,000 تومان

اژدها موجودی است ، و به عبارت بهتر ، هیولایی است اسطوره‌ای و پیدایش او نیز همچون هر اسطوره دیگری ریشه در دریافت‌های ذهنی انسان از واقعیت دارد . فرضیه‌ای که در این کتاب مطرح می‌شود و نویسنده کوشیده است در تأیید آن شواهد و دلایلی بیاورد ، درباره معنای اصطلاح اوستایی « اَژی دَهاک » است . مطابق این فرضیه اصطلاح اَژی دَهاک به دو بخش تقسیم می‌شود : نخست اَژی ، دیگری دَهاک . واژه نخست به معنای جانور دراز خمنده ( یا مار ) و واژه دوم به معنای سوزاننده یا سوزان است .

نویسنده بر این اعتقاد است که همگان اژدها را موجودی می‌شناسند که آتش از دهانش بیرون می‌آید اما گاهی در فرهنگ برخی اقوام این هیولا چهره یا چهره‌های دیگری نیز دارد . در نقوش مهرهای استوانه‌ای یافت شده در میان‌دورود ، گاه جانور شگفت‌انگیزی را می‌توان دید به پیکر شیر ، او سر و دستانی مانند شیر دارد و دم و بال‌ها و چنگال پاهایش ، یادآور اجزای بدن عقاب است . این جانور را درحالی تصویر کرده‌اند که سر خود را به روی زمین خم کرده و از دهانش آتش بیرون می‌دهد .

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

ضحاک ماروَش

نویسنده
فرزین آقازاده
مترجم
——-
نوبت چاپ ٢
تعداد صفحات ٢٠٨
نوع جلد سلفون
قطع وزیری
سال نشر ١٤٠٣
سال چاپ اول ١٣٨٩
موضوع
——
نوع کاغذ تحریر
وزن  500 گرم
شابک
9789643118778
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ضحاک ماروَش”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

قصه های بند

85,000 تومان
قصه های بند داستان رنج و درد انسان های مبارز در زندان های رژیم پهلوی برای آزادی و عدالت است. مردانی که با گوشت و پوست و استخوان تاوان کارهایی ساده مثل کتاب خواندن، اعتراض صنفی، یا سر فرو نیاوردن در برابر صاحب قدرتی را می دهند و متحمل فشار طاقت فرسای شکنجه های جسمی و روحی می شوند، در کتاب قصه بسیاری از مبارزان ملی و سیاسی که تا مرگ ایستادند روایت می شود و در کنار آن از کارگران، دهقانان، معلمان، دانشجویان و افراد معمولی سخن گفته می شود، که همه گرفتار پنجه ی غدار دیکتاتوری و استبداد فردی شده اند. درویشیان این قصه ها را در دوران زندان خود نوشته و در سال ۱۳۵۶ به پایان رسانده و به بازنویسی آن در سال ۱۳۵۸ انجام یافته و امروز پس از نزدیک به چهار دهه به قامت کتاب در آمده است…

معرفت شناسی فضیلت

7,500 تومان
کتاب حاضر به تبیین نظریه معرفت شناسانه ای می پردازد که به دلیل تمرکز بر ارزیابی معرفتی فاعل تا باور، از معرفت شناسی تحلیلی متمایز می شود. معرفت شناسان فضیلت بر این باورند که با تکیه بر فضایل معرفتی قادر به حل معضلات معرفت شناختی، بازتعریف مفاهیم معرفتی مثل شناخت، توجیه و تحلیل فرایند شناخت هستند. سوسا، گرکو، کد، مونتمار کوئت و زاگزبسکی فضیلت معرفتی را مفهوم بنیادین معرفت شناسی می دانند، اما زاگزبسکی نخستین فیلسوفی است که نظریه ای معرفت شناسانه را بر پایه اخلاق فضیلت طراحی کرده است. مسئولیت گرایی و اعتماد گرایی دو رویکرد معرفتی اند که به دلیل اختلاف در تبیین ماهیت فضیلت معرفتی شکل گرفته اند. جذابیت و کارآمدی معرفت شناسی فضیلت نشان از آینده درخشان این رویکرد معرفتی دارد.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

من گنجشک نیستم

68,500 تومان
دراز كشيده‌ام روي تخت‌خواب. چشم‌ها را كه مي‌بندم خوابي كه ديده‌ام مثل كابوسي باز توي كله‌ام رژه مي‌رود. شش ماه گذشته اما كابوسش عين بختك افتاده است به جانم. توي اين مدت كه مرا آورده‌اند اين جا سعي كرده‌ام فراموشش كنم. اما نتوانسته‌ام. سعي كرده‌ام خم شوم روي خودم تا نيمي از خودم را پاك كنم اما نتوانسته‌ام. بعضي‌ها همه‌ي خودشان را پاك مي‌كنند و مي‌روند. لابد مي‌توانند. من نمي‌توانم ...

رساله‌اي كوچك در باب فضيلت‌هاي بزرگ

350,000 تومان
در رساله‌اي كوچك در باب فضيلت‌هاي بزرگ: فضيلت‌ها ارزش‌هاي اخلاقيِ به فعل درآمده و عمليِ ما هستند، و اين كتاب تمامآ به بررسي همين فضايل اختصاص دارد. پرسش اوليه‌ي مؤلف از خود اين است كه وجود كدام گرايش قلبي يا روحي يا ويژگي در يك فرد احترام اخلاقي‌اي را كه او برايش قائل است افزايش مي‌دهد و عدم آن‌ها از اين احترام مي‌كاهد. او در نهايت هجده فضيلت را تعيين مي‌كند و برپايه‌ي آراءِ فيلسوفانِ بزرگ به بحث درباره‌ي آن‌ها مي‌پردازد. اين فضايل عبارت‌اند از: ادب، وفاداري، دورانديشي، ميانه‌روي، شجاعت، عدالت، بخشندگي، دلسوزي، بخشايش، سپاسگزاري، افتادگي، سادگي، بردباري، پاك‌دامني، نرم‌دلي، حسن‌نيت، شوخ‌طبعي، و عشق

می بینم بزرگ می شم جلد 5، حیوانات

3,000 تومان
می بینم بزرگ می شم جلد 5 نویسنده راضيه خوئيني مترجم ——- نوبت چاپ ——- تعداد صفحات 20 نوع جلد