عجوزک و عیاران: قصه‌ای برگرفته از هزار و یک شب، شب‌های 699 تا 719

34,000 تومان

معرفی کتاب عجوزک و عیاران

هزار و یک شب یکی از متون ادبی چند ملیتی است که زنان در آن نقشی فعال و پر رنگ دارند.
قهرمان قصه ها زنی با تدبیر و باهوشیار است که با نقل قصه هایی هوشمندانه ، پادشاهی خودکامه و مستبد را به پایگاه خودآگاهی می رساند. هزار و یک شب نامی است که از زمان ترجمه طسوجی در دوره قاجار شهرت یافته و نام قدیم آن «هزار افسان» بوده است.
نخستین ترجمه هزار و یک شب به زبان‌های اروپایی در قرن شانزدهم میلادی به دست آنتوان گالان به فرانسوی بوده است بورخس همه آثارش را مدیون هزار و یک‌ شب می‌دانست و تاثیر آن بر بسیاری از نویسندگان معروف جهان از جمله جیمز جویس انکارناپذیر است.
روند قصّه‌گویی شهرزاد در طی هزار و یک شب و مقایسه مضامین قصّه‌ها با توجه به ریخت‌شناسی و اجزای سازای آن‌ها نشان می‌دهد که وی در اجرای این حرکت بشر دوستانه و ایثار در جهت نجات جان خواهران سرزمینش کاملا هوشمندانه قدم گذاشته است.
بدیهی است که قصه های هزار و یک شب هنجارهای هزار و یک شبی دارد. آنچه در قصه های هزار و یک شب مهم است همانا اصل و ذات روایت گری است که ذهن و خیال خواننده را جذب خود می کند که یعنی بیا همراه خیالپردازی هایم با من همسفر شو.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

عجوزک و عیاران: قصه‌ای برگرفته از هزار و یک شب، شب‌های 699 تا 719

نویسنده
محمود دولت‌آبادی
مترجم
—-
نوبت چاپ 1
تعداد صفحات 86
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1400
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ —-
وزن 0 گرم
شابک
9786220109105

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “عجوزک و عیاران: قصه‌ای برگرفته از هزار و یک شب، شب‌های 699 تا 719”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

چگونه با پدرت آشنا شدم؟

145,000 تومان

معرفی کتاب چگونه با پدرت آشنا شدم؟

کتاب «چگونه با پدرت آشنا شدم» مجموعه داستان‌ طنزی است نوشتهٔ مونا زارع که به‌صورت نامه نوشته شده است. قهرمان داستان در این نامه‌ها ماجرای آشنایی با شوهرش را برای دخترش می‌نویسد. این کتاب در نشر چشمه چاپ شده است.

درباره کتاب چگونه با پدرت آشنا شدم

داستان‌های کتاب چگونه با پدرت آشنا شدم ابتدا به‌صورت ستون هفتگی طنز در روزنامهٔ شهروند منتشر می‌شد که توانسته بود مخاطبان زیادی را با خود همراه کند. مونا زارع این داستان‌ها را بازنویسی کرد و با یک پایان‌بندی متفاوت، کتاب را به اثری مستقل تبدیل کرده است که بازخوانی آن برای خوانندگان پیشین نیز همچنان جذاب خواهد بود. این اثر از آن دسته کتاب‌هایی است که می‌شود با آن بلند‌بلند خندید. روایت یک دنیای زنانه برای پیدا‌کردن شوهر که پر است از توصیف‌های شیطنت‌آمیز و فانتزی‌های بامزه: «ساعت ۷ صبح جمعه بود که تصمیم گرفتم شوهر داشته باشم. چشم‌هایم کاملاً باز نشده بود و قیِ بسته‌شده روی مژه‌ها پلک‌هایم را سنگین کرده بود. سرم را توی بالش فرو بردم و روی شکمم خوابیدم و تا بیست شمردم. چشم‌هایم را باز کردم و تکه‌ای از موهایم را دور بینی‌ام چرخاندم و دوباره تمرکز کردم. فایده‌ای نداشت. هیچ‌چیز دیگر نبود جز شوهر. دلم می‌خواست همان موقع، همان لحظه، یک نفر روی کرهٔ خاکی وجود می‌داشت که شوهر من می‌بود. از خواب که بیدار شدم، دیدم جایش خالی است. پدرت را می‌گویم. اولش مردد بودم نکند گیج خوابم و جای یک چیز دیگر خالی شده و من آن را با شوهرم اشتباه گرفته‌ام؟ خودم را از رخت‌خواب بیرون کشیدم و روبه‌روی آینه ایستادم. موهایم از عروسی دیشب پف کرده بود و ریملِ دور چشم‌هایم قیافه‌ام را شبیه پاندا کرده بود. زبانم را بیرون آوردم و ته حلقم را نگاه کردم. امکان نداشت، اما مشکلم واقعاً شوهر بود.»

شاهراه

27,000 تومان
سینا دادخواه اولین رمانش یوسف­آباد خیابانِ سی و سوم را در نیمه­ی دوم دهه­ی هشتاد منتشر کرد، رمانی که با بازتاب­های فراوانی روبه‏رو شد. رمانِ دومش زیباتر ادامه­ی روند کار اول بود، و سومین رمانش شاهراه دغدغه­های او را در سطح و ساختاری متفاوت­تر به نمایش گذاشته است. شاهراه روایت پسر بودن است در تهرانِ سال­های اخیر. در بابِ پرسه زدن در شهر و درکِ رازها و خاطراتِ گذشته‏ای نه­چندان دور. رمان درباره­ی پسری است جوان که مدام گذشته­ی خود را به یاد می­آورد. گذشته­ای که بخشی از آن با پدری خاص گره خورده و البته مکان‏هایی که او آن­ها را دوست داشته است. دادخواه در روایتی بی­وقفه، پیش‏رونده و مملو از تکه­های ریز و درشتِ داستانی، پازلی با قطعاتِ فراوان ساخته که باید تکمیل شود. خواننده­ی شاهراه با رمانی قصه­گو و شهری روبه‏روست که تلاش می­کند از دلِ مکان­ها حافظه­ی یک دورانِ مملو از تغییر را بازیابی کند؛ حافظه­ی دو دهه­ی گذشته شاید. و این میان پسر گره می­خورد در برخوردهایش با شهر، آزادی­ای که در پرسه­زنی­های جسمی و ذهنی­اش می­سازد تا به رهایی برسد. و سؤال این‏جاست که آیا رستگار خواهد شد؟ تازه­ترین رمانِ دادخواه راوی جست‏وجوی زمانی است «گم­شده». دعوت به تماشای رنگ­هایی که مدام در فضا دورتر می­شوند. عیشِ زیستن و خون داشتن...  

خیز خام: کشاکش مستمندان و دیوان‌سالاران از 1309 تا 1320 در ایران

320,000 تومان

معرفی کتاب خیز خام: کشاکش مستمندان و دیوان سالاران از 1309 تا 1320 در ایران

دغدغه‌ی اصلی نویسنده‌ی کتاب خیز خام، بررسی زندگانی یکی از طبقات اجتماعی ایران است که پژوهشگران تاریخ معاصر کمتر به آن‌ توجه کرده‌اند. طبقه‌ای که محمد مالجو نام «مستمندترین مستمندان» را بر آن‌ها نهاده است. او در این اثر بازه‌ی زمانی مشخصی را در عصر پهلوی مطالعه می‌کند: اردیبهشت 1309 تا یکم شهریور 1320. اسناد آرشیوی مهم‌ترین منبع این پژوهش هستند.

درباره‌ی کتاب خیز خام

وقتی متون تاریخی را می‌خوانیم، اغلب به نام پادشاهان و اشراف‌زادگانی برمی‌خوریم که اعمالشان از زاویه‌ی دید یک نفر که همان تاریخ‌نگار باشد، روایت شده است. اغلب در پژوهش‌های تاریخی، مهم‌ترین گروه، یعنی مردم عادی، نادیده گرفته می‌شوند. حتی در عالم ادبیات، نویسندگان بسیاری معتقد بودند که زندگی مردم عادی، هیچ ارزشی ندارد و خوانندگان، وقتشان را با مطالعه‌ی چنین آثاری هدر نمی‌دهند. اندک‌اندک پس از انقلاب‌های متعدد در سراسر جهان و بازتعریف طبقات اجتماعی، اهمیت مردم طبقات متوسط و پایین برای تاریخ‌نگاران و نویسندگان بدیهی شد. آن‌ها می‌کوشیدند وضعیت اجتماعی انسان‌های عادی مانند پیشه‌وران، طبقه‌ی کارگر و بورژواها را در آثارشان منعکس کنند؛ اما همچنان تا مدت‌ها شرایط زیست یک طبقه نادیده گرفته می‌شد. طبقه‌ای که محمد مالجو، تعبیر «مستمندان» یا به‌طورکلی «مستمندترین مستمندان» را برای آن‌ مناسب دانسته است. مالجو که خود پژوهشگر حوزه‌ی اقتصاد سیاسی است، در دهه‌ی 90 شمسی بر آن می‌شود که چارچوبی تحلیلی برای کلیت اقتصاد سیاسی ایران ایجاد کند. او در خلال تحقیقاتش می‌فهمد که تاریخ‌نگاران و اقتصاددانان در مطالعاتشان گروهی از مردم را نادیده می‌گیرند و عقیده دارند که افراد این گروه فاقد هرگونه فاعلیت اجتماعی هستند. این گروه که از قضا تعدادشان کم نیست، در میان عوام به گدایان یا متکدیان شهرت دارند. این پژوهشگر به‌سراغ تحقیقات اندک جامعه‌شناسان در باب زندگی این گروه از مردم می‌رود؛ اما چنین تحقیقاتی بیشتر او را در ابهام فرومی‌برند و پاسخی به سؤالات بی‌شمار او نمی‌دهند. مالجو تصمیم می‌گیرد در حد توان خود با کمک گرفتن از اسناد تاریخی، جواب مسائل خود را بیابد. او پس از چند سال تلاش، متوجه می‌شود که بررسی شرایط زندگی این طبقه از مردم در سال‌های مشروطه تا انقلاب، کاری بس سترگ است و به چند دهه تحقیق و تفحص نیاز دارد. در نتیجه بازه‌ای از تاریخ معاصر ایران را برمی‌گزیند که از قضا از آن به‌عنوان یکی از شکوفاترین دوران‌های اجتماعی ایران معاصر یاد می‌شود: دوران سلطنت رضاشاه از سال 1309تا 1320. و از میان این مطالعات و پژوهش‌های چندین ساله، کتاب خیز خام به وجود می‌آید. اما چرا نام کتابْ خیز خام است؟ محمد مالجو در مقدمه می‌گوید که رضاشاه مدتی پس از رسیدن به جایگاه، مأموریت خود را «تهیه‌ی رفاه حال عموم» تعریف می‌کند و به وزیرش، محمدعلی فروغی، و دیگر اعضای کابینه فرمان می‌دهد که تمام تلاش خود را برای این هدف مبذول دارند. دیوان‌سالاران برای رسیدگی به مستمندان خیز برمی دارند؛ اما این خیز، خام می‌ماند و ناکام می‌شود.
سفارش:0
باقی مانده:1

آتش

19,000 تومان
حسین سناپور در رمان «خاکستر» از منظر آقای مظفر، که مدیرعامل شرکت بزرگی است، راوی فساد اخلاقی و اقتصادی است. اما آن شرکت مجموعه‌ی بزرگی است متشکل از شرکا و شرکت‌های وابسته‌ی دیگر و پای افراد دیگری نیز در این ماجرا و رسوایی باز شده است. لادن یکی از کارمندان نزدیک آقای مظفر است. سناپور در رمان «آتش» به زیر خاکستر می‌رود تا ببیند چه چیز عامل اصلی آ ن‌همه فساد بوده است. لادن، که دختری است جاه‌طلب و گمان می‌برد می‌تواند با نزدیکی به بزرگان بزرگ شود و از منجلاب زندگی‌اش بگریزد، به هر دری می‌زند تا بتواند از آن مشکلات پیشی بگیرد. اما شرکتی که ده‌ها نفر ذی‌نفع دارد، که هر کدام فقط نگران نان خودشان‌اند و حاضرند هر کاری بکنند تا منافع‌شان حفظ شود، پیچیده‌تر از آن است که لادن گمان می‌برد. او که سلاحی جز آرایش و عطر و زبان‌بازی ندارد، در برابر مشکلاتی که در دنیای غریب اقتصادی رخ می‌دهد سپری نمی‌یابد تا محافظش باشد. رمان آتش روایت روز پیش از روز حساب است. روز آغاز مشکلات شرکت آقای مظفر و شرکا است و نخستین قربانی آن هم لادن. او هر چه می‌کوشد تا دیگرانی را بیابد تا پناهش دهند هیچ‌کس را نمی‌یابد. جهان دوستان و خانواده، که تا پیش از این در چشم لادن جهان بی‌عرضه‌ها بوده، اکنون دژی است که می‌تواند در آن پناه بگیرد، به شرطی که دیگر در جهان شرکت نباشد.
سفارش:0
باقی مانده:1

زیبایی شناسی در آثار ابن سینا، شیخ اشراق و صدرالمتآلهین

17,000 تومان
زندگی انسانها چون تارو پود پارچه با هنر و زیبایی درهم تنیده است؛ چرا که زیبایی دوستی و زیبایی جویی یکی از ابعاد و ساحتهای اصلی روح و فطرت انسان است. از طرف دیگر انسانها حقیقت جو؛ کنجکاو ودانش طلب اند؛ از پیوند این دو ساحت فطری؛ معرفتی به اسم زیبایی شناسی متولد می شود. در دو قرن اخیر، با گسترش این حوزه معرفتی، زیبایی شناسی تبدیل به شاخه مستقلی از فلسفه شده است. مباحث و مضامین ژرف و لطیفی درباره زیبایی شناسی در آثار فیلسوفان اسلامی، به ویژه ابن سینا؛ شیخ اشراق و صدرالمتألهین، یافت می شود .اما این مباحث به شکل نامنسجم و بدون تحلیل و تبیین در آثار این فیلسوفان بزرگ اسلامی پراکنده است. نوشته حاضر گام کوچکی برای تدوین زیبایی شناسی فیلسوفان اسلامی است.  

این هیولا تو را دوست دارد

16,000 تومان
کتاب «این هیولا تو را دوست دارد» رمانی غافل‌گیرکننده از لیلی مجیدی است. از ویژگی‌های این رمان می‌توان به روایت رئالیستی، جمله‌های کوتاه و نثر محاوره‌گونه و صمیمی اشاره کرد. راوی کتاب سوم‌شخص یا دانای کل است. فضاها، موقعیت‌ها و حالات روحی و روانی شخصیت‌ها هم به‌خوبی توصیف شده‌اند. داستان درباره‌ی دختری به نام روجاست که پدرش را از دست داده و اکنون به خانه‌ی پدری بازگشته تا برایش مراسمی برگزار کند. او در زمان حیات پدر رابطه‌ی خوبی با او نداشت. ذهنش پُر از شنیده‌هایی درباره‌ی پدر و قضاوت درباره‌ی اوست؛ اما به‌تدریج در مسیر اتفاقات، به نادرستی بسیاری از این قضاوت‌ها پی می‌برد. او مدام در حال کشف درونی و یادآوری خاطراتی فراموش‌شده از گذشته است و داستان را همین خاطرات می‌سازند. لیلی مجیدی این کتاب را زیر نظر حسین سناپور منتشر کرده و به مشکلات متداول درباره‌ی جامعه‌ی زنان پرداخته است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «هنوز درست‌وحسابی با مرد حرف نزده بود، لبخند نزده بود بهش که زنی جلو آمد و بغلش کرد بوسیدش. به چهره‌ی زن دقیق شد. نمی‌شناختش. تلاش کرد به یاد بیاورد اما یادش نیامد. لبخند زد و تشکر کرد. نفر بعدی جلو آمد. این‌ها دوست‌بودند، آشنا بودند یا فامیل؟ چند نفر دیگر که آمدند و رفتند، توانست سرش را بچرخاند و به آسمان نگاه کند که جور عجیبی تیره بود، خاکستری تیره. قاری یک‌نفس چند آیه را پشت هم خوانده بود که صداهایی شروع کردند توی بلندگو احسنت احسنت و الله الله گفتن. چه‌قدر هوای اطراف خفه بود...»