عروس‌ فریبکار

95,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

زینیا زن‌ بی‌نظیری‌ است‌؛ اما این‌ بی‌نظیری‌ به‌ سود رز، کرز و تونی‌ نیست‌؛ زنانی‌ که‌ دلنشین‌ترین‌ بهانه‌های‌ هستی‌ خود را بر سر آشنایی‌ با این‌ زنِ باهوش‌ و زیبا می‌گذارند. حاصل‌ اعتماد این‌ سه‌ زن‌ به‌ زینیا، زنی‌ که‌ بی‌قیدانه‌ بداندیش‌ است‌ و دلفریبانه‌ زیبا، زخم‌ مشترکی‌ است‌ که‌ با مرگ‌ زینیا تسکینی‌ ناچیز یافته‌ است‌. و اکنون‌ زینیا هر چند درگذشته‌ است‌ اما ناگهان‌ ظاهر شده‌، شاید برای‌ آن‌ که‌ همچنان‌ ویرانی‌ به‌ بار آورد

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

عروس‌ فریبکار

نویسنده
مارگارت‌ اتوود
مترجم
شهین‌ آسایش‌
نوبت چاپ ٧
تعداد صفحات ٧٠٤
نوع جلد سلفون
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩٨
سال چاپ اول ١٣٨٠
موضوع
داستان‌های آمریکایی
نوع کاغذ تحریر
وزن ٨٩٧ گرم
شابک
9789643113025
توضیحات تکمیلی
وزن 0.897 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “عروس‌ فریبکار”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

۱۹۸۴ (۲۳) (نمایش‌نامه)

42,000 تومان

معرفی کتاب ۱۹۸۴ (۲۳) (نمایش‌نامه)

جهان نمایش مجموعه‌ای است از متن‌هایی که برای صحنه‌ی نمایش یا درباره‌ی آن نوشته شده‌اند. انواع نمایش‌نامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایش‌نامه‌هایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متن‌های نظری در حوزه‌ی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای می‌گیرند.
○ دارم خاطره می‌نویسم، شرح حال. مدرکی که نشون بده وسط این همه جنون یه نفر بود که محکم چنگ زد به حقیقت. من می‌تونم ببینم آینده چه شکلیه. آینده‌ای بدون حزب. مردم آزادن حرف بزنن و فکر کنن. همه‌چی تغییر می‌کنه. باید تغییر کنه. ص ۵۲ ۱۹۸۴ (۲۳) (نمایش‌نامه) - انتشارات نی

برهنه در باد

79,500 تومان
وقوع داستان "برهنه در باد "چند ماه قبل از پایان جنگ تحمیلی طراحی شده است .دو دوست قدیمی که یکی قبلا ستوان ژاندارمری بوده و دیگری دیپلمه سپاه ترویج، پس از تغییر رژیم و سال‌ها بی‌خبری، یک دیگر را در سازمان بازنشستگی می‌بینند .راوی که از سال‌ها قبل تصمیم گرفته بود درباره ستوان "منصور مرعشی " معروف به "منصور بیتل "داستانی بنویسد، اینک پرونده بازنشستگی او را زیر دست دارد .آن دو پس از بگو مگو عازم بندر انزلی و چالوس می‌شوند و در راه به مرور خاطرات می‌پردازند .غافل از آن که نفر سومی هم هست که سال‌هاست در انتظار دیدار ستوان یا همان "منصور بیتل "به سر برده و آن کسی نیست جز پدر زن راوی که افسر بازنشسته اداره آگاهی است و از گذشته پر ماجرای زندگی ستوان آگاهی کامل دارد و بر آن است او را به محاکمه بکشاند .یادآور می‌شود در این رمان 328صفحه‌ای چند شعر از شاعران معاصر از جمله "قیصر امین‌پور "و "کریم رجب‌زاده "در لابه‌لای داستان آمده است .ساخت "روایت در روایت "رمان حاضر یادآور داستان‌های تو در توی هزار و یک شب است و داستان از طریق گفت و شنود پیش می‌رود و در این میان، واقعیت داستانی جدیدی پیش روی خواننده قرار می‌گیرد . توجه راوی به زیبایی داستان است و نه آن حادثه‌ای که اتفاق افتاده است .همه چیز، حتی مفاهیم و تعابیر داستانی از یک حادثه در حال بازسازی است .

خواهران

10,000 تومان
خواهرتان ممکن است نزدیک‌ترین فرد به شما باشد یا غریبه‌ترین، ممکن است شما را به مرز جنون برساند یا الهام‌بخش‌تان باشد، اما به هر حال رابطه‌ای منحصر به‌ فرد با شما دارد. در کتاب حاضر قسمت‌هایی از رمان‌‌های زنان کوچک و همسران خوب (اثر لوئیزا می الکات) را می‌خوانید.
سفارش:0
باقی مانده:1

کتاب زن سی ساله

155,000 تومان
معرفی کتاب زن سی ساله اونوره دو بالزاک نویسنده کتاب زن سی ساله ، که به همراه فلوبر ، عموما به عنوان بنیانگذار رئالیسم در داستان های اروپایی قلمداد می شود. اثربزرگ او به نام کمدی انسانی شامل 95 اثر (داستان ، رمان و مقاله) و 48 اثر ناتمام است.صبح یکشنبه آوریل 1813 بود ، صبحگاهی که نوید یکی از آن روزهای روشن را داد که پاریسی ها ، برای اولین بار در سال ، سنگ فرش های خشک در زیر و یک آسمان بی ابر را می بینند. هنوز ظهر نگذشته بود که یک کابریولت لوکس ، کشیده شده توسط دو اسب ظاهر شد و در پشت یک ردیف از واگنهای ایستاده در مقابل سد تازه باز شده در نیمه راه ایستاد.دختری که موهای نازکش اکنون خاکستری شده بود ، چهره ای از سن زودرس به او می بخشد. بانوی کوچک ، که روی واگن ایستاده بود .هیچ عاشقی نمی توانست اینقدر مراقب باشد. این غریبه تنها می تواند پدر دختر جوان باشد که بدون کلمه تشکر ، بازوی او را به طور آشنا در دست گرفت.

کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی

235,000 تومان
معرفی کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی کتاب “سرگذشت حاجی بابای اصفهانی” به قلم “جیمز موریه” کتابی است که توسط محققان به عنوان اثری با اهمیت فرهنگی بالا انتخاب شده است و بخشی از پایه ی دانش تمدن است که ما آن را می شناسیم. “حاجی بابای اصفهانی” دلاک زاده ی ادب آموخته ای از اهالی اصفهان است که کتاب به سرگذشت وی می پردازد و توسط “جیمز موریه” مأمور سیاسی دولت انگلستان در دوران سلطنت فتحعلی شاه به رشته ی تحریر درآمده است. “سرگذشت حاجی بابای اصفهانی” از مصنوعات اصلی بازتولید شده است و تا حد امکان در مورد اثر اصلی صادق است. بنابراین شما می توانید منابع اصلی که از آن کپی شده است و تمبرهای کتابخانه ای را مشاهده کنید (زیرا بیشتر این آثار در مهم ترین کتابخانه ها در سراسر جهان قرار گرفته اند) و سایر نمادهای مربوط به کار نیز قابل مشاهده است. ”سرگذشت حاجی بابای اصفهانی” نوشته ی “جیمز موریه” برای اولین بار در سال 1824 وارد دنیای ادبیات و سرگذشت نامه شد و به سرعت در بخش بزرگی از جهان به عنوان یک کتاب کلاسیک معروف شد؛ میزان معروفیت و محبوبیت “سرگذشت حاجی بابای اصفهانی” از “جیمز موریه” به حدی افزایش یافت که سبب شد با کتاب شب های عربی بارتون مقایسه شود. شهرت فراگیر این اثر، ناشران این کتاب را واداشت تا با تحقیق و جستجو دریابند که در کشور چندین باشگاه “حاجی بابا” وجود دارد که صدها نفر عضو آن هستند و این امر سبب شگفتی ناشران کتاب “سرگذشت حاجی بابای اصفهانی” گشت. این اثر که این چنین با استقبال عمومی مواجه شده، داستان شگفت انگیزی از ماجراجویی هایی در ایران به قلم “جیمز موریه” می باشد

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت