عشق هاي زودگذر ماندگار
62,000 تومان
معرفی کتاب عشق های زودگذر ماندگار اثر آندره مکین
فقط 1 عدد در انبار موجود است
عشق هاي زودگذر ماندگار
نویسنده |
آندری سرگیویچ مکین
|
مترجم |
اسدالله امرایی
|
نوبت چاپ | 6 |
تعداد صفحات | 130 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1401 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786220105541
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
بچهمحل نقاشها 5/ زمانی که همصحبت فریدا بودم
فریدا همیشه میگوید: «من واقعیت خودمو نقاشی میکنم اما این احمقها فکر میکنن کارهای من خیالیه.»
اینبار دایی خود ابتکار عمل را به دست میگیرد و صفحههایی را که زمانی فریدا به او داده بود تا صدایش را روی آنها ضبط کند در اختیار مانی و باقی بچهها قرار میدهد.
با شنیدن صدای نوجوانی داییسامان روی صفحهها، بچهها به ماجرای سفر دایی به مکزیک و رفتنش به خانهی فریدا پی میبرند. در این سفر که لوئیس بونوئل دایی و فریدا را همراهی میکند به اصرار بونوئل به دل جنگلی عجیب میزنند که درختانش انسان هستند. بعد هم سر از معابد آزتکها درمیآورند و گرفتار اشباح میشوند. اشباحی که در اعتصاب کارگری به سر میبرند و برای همین دست به سیاه و سفید نمیزنند.
تو را دوست دارم چون نان و نمک
معرفی کتاب تو را دوست دارم چون نان و نمک: گزینه شعرهای عاشقانه
عشق و زندگی، جانمایهی آثار شاعران بزرگ جهان است. ناظم حکمت یکی از همین شاعران بلندآوازه است. در کتاب تو را دوست دارم چون نان و نمک مخاطب گزیدهای از سرودههای عاشقانهی وی خواهید بود. این گزیده به همت احمد پوری فراهم آمده است.درباره کتاب تو را دوست دارم چون نان و نمک
«از گرجستان به مسکو رفتم. سرِ راهم از مناطق قحطىزده عبور کردم. از صحنههایی که دیدم بسیار متأثر شدم. در مسکو خواستم شعرى به وزن هجایی بگویم و تمامى صحنههایی را که دیده بودم در آن بگنجانم. نتوانستم. ناگهان شکل شعرى که در روزنامه دیده بودم به خاطرم آمد. این شکل با شعر آزاد فرانسه که خوب مىشناختم متفاوت بود. به نظرم این طرز بیان بسیار نو و بىنظیر بود. شعر «مردمک چشم گرسنگان» را سرودم. در این شکل قافیه نقش مهّمى داشت. براى تسلّط بر کاربرد قافیه تمرینهاى زیادى کردم...» این کلمات را ناظم حکمت، مؤلف کتاب تو را دوست دارم چون نان و نمک، نگاشته است؛ شاعر نامدار ترکیهای - لهستانی که از او به عنوان پدر شعر نو ترکی یاد میشود. در سطوری که خواندید، حکمت به وصف مسیری پرداخته که او طی آن از شاعری سنتی که در قالب اوزان کلاسیک شعر میسروده، به شاعری نوگرا بدل شده که نیازش به زبان و بیانی نوین برای ابراز اندیشهها و عواطفش را، با خلق فرمِ شعریِ تازهای در زبان ترکی، پاسخ داده است. این فرم نوین، بعدها زمینهسازِ ظهور شاعران نواندیشِ بسیاری در زبان ترکی شد. شاعرانی که جملگی، از ناظم حکمت به عنوان پیشکسوت و بزرگِ خویش یاد کردهاند. تأثیر ناظم حکمت بر ادبیات ترکیه را، با تأثیر نیما یوشیج بر ادبیات فارسی مقایسه کردهاند. هر دو این شاعران، در جامعهای ظهور کردند که در حال گذار از سنت به مدرنیته بود. در این گیرودار، این دو شاعر به شدت احساسِ نیاز به فرم ادبیِ نوینی میکردند که پاسخگوی نیازهای شاعرِ نوین باشد؛ و از آنجا که هیچیک از آن دو، این فرم ادبی را در آثار پیشینیان خویش نمییافتند، خود به خلق آن همت گماردند. در کتاب تو را دوست دارم چون نان و نمک مخاطب گزیدهای از اشعار عاشقانهی ناظم حکمت خواهید بود. البته این سرودهها، عاشقانههای صرف نیستند. حکمت در این اشعار خواندنی، تلقی خاص خویش از عشق را، با تأثراتی که از وقایع سیاسی و اجتماعی پیرامونش گرفته، تلفیق نموده است. از این جهت، عاشقانههای حکمت را میتوان با عاشقانههای احمد شاملو، شاعر نوگرای ایرانی، مقایسه کرد. چه، در کار حکمت نیز، همچون آثار شاملو، عشق نه به عنوان احساسی آنجهانی و آرمانی، بلکه به مثابهی وضعیتی انسانی به تصویر کشیده شده که کموکیفِ آن، وابسته به محیط اجتماعیست. در همین راستا، میتوان این را نیز گفت که عشق در نگاه حکمت، مفریست برای گریز از دشواریهای زندگی در جامعهای بحرانی. اشعار موجود در کتاب تو را دوست دارم چون نان و نمک، به ترتیب تاریخ سرایش ارائه شدهاند. ترجمهی این اشعار بر عهدهی احمد پوری بوده است. منبع اصلىِ پوری جلد اول و دوم از مجموعه آثار 8 جلدى ناظم حکمت، چاپ بلغارستان بوده است. مقدمهاى هم به قلم خود ناظم حکمت در این گزیده گنجانده شده است.مرگ و چند داستان
در بخشی از کتاب مرگ و چند داستان دیگر میخوانیم:
برف میبارید. باد کم مانده بود دانههای برف را فرو کند توی چشمها و پلکهاتان را بههم بچسباند. دکتر برای پیدا کردنِ کاراوان کلی دردسر کشید. سیرک آماده میشد جاده را از سر بگیرد. نمایش تازه تمام شده بود، اما آدمهای سیرک و سوارکاران قزاقش به همین زودی شروع کرده بودند به شلیک سمتِ طنابهای چادرِ بزرگ، با اینکه هنوز صدای تشویق و آخرین آکوردِ گروه ارکستر از داخل به گوش میرسید. یکی از آکروباتکارها که نقشِ بندبازِ سیرک را داشت، چتری انداخته بود روی شانهاش و راهش را از بین گودالهای برفِ آبشده پیدا میکرد. دلقکی که پشت فرمان فولکسواگنش نشسته بود، ماسک دماغ و کلاهگیسش را برمیداشت. رامکنندهی حیوانات با لباسِ فُرم بزرگ و قرمزی که سینهاش پُر بود از مدال و نشان، چتری باز گرفته بود دستش و اینطرف و آنطرف میدوید و فریاد میزد: «سزار! سزار!» مربی یکی از شیرهاش را توی تاریکی گم کرده بود و این ماجرا به دکتر حس عجیبی میداد. کاراوان کمی دورتر بود، زیر یک درخت؛ روی درش کارت ویزیتی زده بودند: «ایگناتس ماهلِر، هنرپیشهی تئاتر.» دکتر از سهتا پله رفت بالا و در زد. صدای زمخت و گرفتهای داد کشید: «بیاین تو!» دکتر در را هُل داد. کاراوان خیلی خوب مبله شده بود: یک کاناپهی تختخوابشو داشت، یک مبل، یک میز با گلدانی از گل و دو ماهی قرمز توی تنگ، پردههایی از پارچهی مارکِ جوی که نقشهاش آدم را یادِ صحنهی تئاترهای قدیمی میانداخت. چراغی روی پاتختی روشن بود و مردی روی کاناپه، بین کوسنها دراز کشیده بود.دختران شهرزاد
معرفی کتاب دختران شهرزاد: زنان نویسنده ایرانی
کتاب دختران شهرزاد نوشتهی پژوهشگر ایرانی حسن میرعابدینی است که پژوهشی ادبی، تاریخی و ارزشمند دربارهی بانوان نویسندهی ادبیات پارسی بهشمار میرود. نویسنده سعی دارد با بررسی جوانب مختلف و فرازوفرودهای تاریخی و فرهنگی، تصویری جامع از حضور زنان و شکل کار حرفهای آنها در عرصهی ادبیات فارسی ارائه دهد.دربارهی کتاب دختران شهرزاد
اگر گشتی در عرصهی ادبیات فارسی ایران بزنید، قطعا اسامی نامآشنای زیادی برمیخورید که در پهنهی ادبیات ایران خوش میدرخشند. اما، آیا تابهحال از خودتان پرسیدهاید که از میان همهی این اسامی، نام چند زن نویسنده یا فعال در حوزهی ادبی کشور شناخته شده است؟ حقیقت آن است که موقعیت اجتماعی محدودتر بانوان، بهویژه در سالهای گذشته، مجال بروز و ظهور و یا دستیابی به شهرت را از این قشر گرفته است و بههمیندلیل گاهی با اسامی ناآشنایی برخورد میکنیم که در عین بینظیر بودن در فرم، تکنیک و محتوای ادبی، چندان شناختهشده نیستند. حسن میرعابدینی در کتاب دختران شهرزاد، نگاه دقیق و موشکافانهای به موضوع قصهگویی و نویسندگی زنان در تاریخ ادبی ایران میاندازد. نویسنده کارش را با معرفی اولین زنانی که بارقهی ذهن درخشان خود را روی کاغذ ثبت کردند آغاز میکند و پس از آن به تاریخ ادبیات سالهای معاصر میپردازد و از میان نویسندگان برجسته و بیشمار این دوره، از نامهای مختلفی یاد میکند. کتاب دختران شهرزاد: زنان نویسنده ایرانی، تصویری جامع را از سیر تغییر و تحولات در آثار نویسندههای زن، بهویژه در سدهی اخیر به مخاطب ارائه میدهد و در این مسیر ویژگیهای روایی و مضمونی آثار دورههای مختلف را به ترتیب بررسی میکند. بهطور کلی، فصلهای آغازین کتاب از نخستین گامهای زنان پارسیزبان در مسیر نویسندگی و خلق ادبی سخن میگوید که سالهای ابتدایی قرن اخیر تا اواخر دههی چهل را در برمیگیرد. در این دوره، حضور بانوان در ادبیات منثور فارسی نهایتاً به بیست نفر ختم میشد و این درحالی بود که چند صد مرد تا آن زمان در زمینهی داستاننویسی بختآزمایی کرده بودند. اما همین حضور اندک بانوان کافی بود تا راه برای باقی شیفتگان ادبیات هموار شود. در فصلهای بعدی کتاب، نویسنده به سالهایی که راه درخشش در آسمان ادبیات ایران برای زنان هموار شد اشاره میکند. در سالهای میانی سدهی اخیر که زنان طبقهی متوسط نیز توانسته بودند در وادی پرتلاطم ادبیات داستانی خودآزمایی کنند، بسیاری از زنان دیگر علاقهمند به ادبیات و داستاننویسی در این عرصه حضور یافتند و به ادبیات معاصر کشور رنگ و لعاب جدیدی بخشیدند. نویسنده ضمن بررسی دهههای مختلف، از تاثیرگذاری آثار نویسندگان مرد بر آثار ادبیات زنان میگوید و با نگاهی دقیق، شروع روند ابتکارات و ایجاد روشهای جدید در سبک نوشتاری نویسندگان زن را به تصویر میکشد. کتاب دختران شهرزاد، همچنین جزئیات جذاب و شیرینی را از سیر حرفهای ادبیات زنان بازگو میکند و در بخشهایی، از شگردهای ادبی و سبک مشترک نثر نویسندگان دورههای مختلف میگوید؛ حسن میرعابدینی در ادامه، صحبت را به موضوعاتی که توجه کمتری به آنهاشده است هدایت میکند. موضوعاتی همچون ادبیات در مطبوعات و پاورقینویسی یا رئالیسم جادویی که خودشان بهتنهایی جذابیت دارند؛ نویسنده درنهایت دورنمای کامل و روشنی را از آن چه طی یکصد سال گذشته بر آثار ادبیات زنان ایران گذشت نشان میدهد. اثر پیشرو برای آشنایی با تاریخچه و سیر آثار نویسندگان زن ادبیات معاصر فارسی، بسیار خواندنی و راهگشاست. کتاب دختران شهرزاد اولینبار در سال 1400 و به همت نشر چشمه در دسترس علاقهمندان ادبیات فارسی قرار گرفته است.دختر خاندان گات 4/ دختر خاندان گات و سمفونی شوم
در بخشی از کتاب دختر گات و شبح موش میخوانیم
در عین اینکه بقیه مات مانده بودند و نگاه میکردند فُن هِلسانگ یکی از چهارلولها را درآورد و شلیک کرد؛ یکبار، دوبار، چهاربار، هشتبار... با هر شلیک مرگبار، یکی از موجودات جلوِ چشم تماشاچیها از بین میرفت. فُن هِلسانگ هنسل و گرِتِل را با پوزخندی توی جلدشان فروکرد و شمشیر مبارزهی دندانهداری از کمربندش بیرون کشید. «پیش بهسوی بریدن سرها!» این را گفت و با قدمهای بلند روی پشتبام به طرف دودکشها رفت اما سرجایش بیحرکت ماند. غرید: «این چیه؟» پایین پایش یکعالم یخ ریخته بود. در همین لحظه آدا از پشت یکی از دودکشهای یککم دورتر بیرون آمد. سیرن سِستا کنارش ایستاده بود. از پشت دودکشهای دور و برش بقیه اعضای کلوب زیرشیروانی هم هر یک با یکی از موجودات بیرون آمدند. روبی خدمتکارِ انبارِ پشتی موادِ غذایی کنار اومالوسِ فان ایستاد. امیلی کَبِیج روی هر یک از شانههایش یک هارپی و روی سرش هارپی دیگری نشسته بود. کینگزلیِ دودکشپاککن بازوی همسرِ بارنز را گرفته بود و آرتور هالفورد هم دستِ وایلدمَنِ پاتنِی را در دست داشت. ویلیام کَبِیج سرِ پشمالوی هَمیش فانِ شِتلَند را نوازش میکرد. فُن هِلسانگ فریاد کشید: «من جوایزم را میخواهم.» و از روی یک دودکش به روی دودکش دیگر میپرید و شمشیرش را دیوانهوار حرکت میداد و روی پشتبام پیش میرفت. صدای خوشنواز و آرامی که کمی تهلهجه داشت به گوش رسید که میگفت: «روپرت فُن هِلسانگ! بالاخره به هم رسیدیم.» لوسی بورجیا از پشتِ کلاهکِ دودکشی بیرون آمد و چترش را بالا گرفت.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بخت اخلاقی
زیر نظر دکتر مسعود علیا بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ماکس شلر
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند.
ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
نقدی بر این کتاب
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.