غزلیات سعدی

320,000 تومان

غزلیات‌ سعدی‌ مشهورتر از آن‌ است‌ که‌ به‌ سخنی‌ دیگر نیاز باشد. گرچه‌ وسعت‌ نظر و عمق‌ مشرب‌ و توان‌ تصویرپردازی‌های‌ مولوی‌ جای‌ دیگر نشیند و شعر حافظ‌ خود مجموعه‌ای‌ از همان‌ وسعت‌ و عمق‌ و زبان‌آوری‌های‌ بدیع‌ است‌. اما ظرافتکاری‌های‌ سعدی‌ در زبان‌ و نازک‌ کاری‌هایش‌ در عالم‌ خیال‌ هنوز نظیری‌ نمی‌شناسد. کم‌تر فارسی‌زبانی‌ است‌ که‌ غزلی‌ از او به‌ یاد نداشته‌ باشد و گاه‌گاه‌ سینه‌ را به‌ زمزمه‌ بیتی‌ از او از هرچه‌ غم‌ عالم‌ که‌ هست‌ نزداید. به‌ همین‌ جهت‌ و بسیاری‌ جهات‌ دیگر است‌ که‌ دیوان‌ غزلیات‌ سعدی‌ نیز همچون‌ دیوان‌ حافظ‌ همدم‌ سفر و حضرِ ما بوده‌ است‌.

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات

غزلیات سعدی

نویسنده
شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی
مصحح
محمدعلی فروغی
نوبت چاپ ١٧
تعداد صفحات ٣٠٠
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٤٠٢
سال چاپ اول ١٣٨٢
موضوع
شعر فارسی
نوع کاغذ تحریر
وزن ٤٠٢ گرم
شابک
9789643114640
توضیحات تکمیلی
وزن 0.402 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “غزلیات سعدی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

نیایش گنجشک‌ها

320,000 تومان
رمان نیایش‌گنجشک‌ها روایت زنی به نام شفا در جامعۀ امروز ایران است. زنی که تلاش‌هایش برای داشتن یک زندگی عادی و مستقل، زیر سایۀ تنهایی رنگ می‌بازد. تنهاییِ امروز شفا او را چون آونگی میان گذشتۀ پر فراز و نشیب و آینده‌ای مبهم و اغواگر سرگردان کرده است. او می‌داند که از گذشته و رنج واکاویِ آن گریزی نیست. در حالی که به آینده و نوید وسوسه‌انگیز نوای عشقی که از آن سو به گوش می‌رسد نیز نمی‌توان بی‌اعتنا بود...

نگاهی به ایران (خاطرات همسر یک دیپلمات)

180,000 تومان
دوروتی دیویس همسر لئون لوماری دو وارزی، دیپلمات بلژیکی، در اواخر دوره قاجار به ایران آمد. او در این کتاب از اولین برخوردش با تهران، تجربه‌ها و خاطراتش از این شهر داستان‌های بسیار جالبی دارد. دوروتی دو وارزی ایران را در سه دوره بحرانی در تاریخ این کشور در دوره قاجار ــ یعنی دوره مظفرالدینشاه قاجار پیش از مشروطیت، دوره محمدعلیشاه در هنگامه نبرد بین مشروطه‌خواهان و استبدادطلبان، و دوره احمدشاه اندکی پیش از جنگ جهانی اول و کودتای سوم اسفند ١٢٩٩هـ.ش ــ دیده بود و مشاهدات و اطلاعات و تجربیات خود از این کشور، که در خاطرات خود به آن بسیار علاقه نشان داده، به‌اختصار ثبت کرده است. این کتاب حدود یک قرن از نظرها دور مانده بود تا این که در سال ٢٠٠٨ در انگلستان به اهمیت و ارزش تاریخی آن پی بردند و تجدید چاپش کردند. دو وارزی در ابتدای این فصل آورده است: اگر خواهان آسایش هستی، به تهران سفر نکن! تنها راه سفر این است که مثل برق بروید و مثل باد برگردید. اما اگر آسایش را ندیده بگیرید، سفری است بی‌اندازه جذاب و مفید، و امیدوارم گزارشی کوتاه از این سفر، درباره اروپاییانی که در تهران زندگی می‌کردند و زندگی در آن، خالی از لطف نباشد.

دزد

150,000 تومان
در کتاب دزد، سارق گمنامی که جیب‌بُر تمام عیاری است و به خاطر این مهارت استادانه در ربودن وسایل افراد خاص محکوم به همکاری می‌شود. آن هم همکاری با «کیزاکی» یکی از سردسته‌های باندهای مافیایی و گانگستری که برنامه‌های کلان آنها دستکاری و دخالت در سیاست است. این دزد راهی برای فرار ندارد، نه از دست کیزاکی و آدم‌هایش و نه از دست گذشته و خاطراتش با دو نفر از دوستانش: «حتماً همین طوره. من جیب‌بُر خوبی نیستم. دوران دبیرستان کارم اساساً جنس بلند کردن از مغازه بود. بعضی وقت‌ها برای تفریح جیب‌بُری هم می‌کردم. مثل تو یا «ایشیکاوا» این کاره نیستم. تو بلند می‌کنی، می‌دی به اون، اون هم کیف پول رو خالی می‌کنه و بعد تو دوباره می‌ذاریش توی جیب صاحبش. تازه اون فقط دو سوم سهم می‌بره. نمی‌شد فهمید که چه اتفاقی افتاده، حتی اگه هم کسی می‌فهمید، باز نمی‌شد گزارش داد.» در داستان دزد، روابط انسانی بسار کم و محدودی تجربه می‌شود. وابستگی‌ها و دلبستگی‌هایی برای شخصیت اصلی داستان به‌وجود می‌آید که سرنوشت او را رقم می‌زند. او با پسربچه‌ای دوست می‌شود که همواره او را یاد خودش می‌اندازد. تلاش می‌کند آینده پسرک را بهتر کند و همین دوستی بر آینده خودش هم تأثیر می‌گذارد: «وقتی از مغازه بیرون آمدم، ابرهای بزرگ و حجیم بالای سرم به حالت معلق در آمده بودند. احساس کردم که قطره‌های بی‌شمار باران مرا در خود خواهند پوشاند. ضربان قلبم تندتر شد و انگشتانم را در جیبم باز و بسته کردم.» «فومی نوری ناکامورا» نویسنده ژاپنی، در سال ۲۰۱۰ جایزه ادبی ژاپن را برای کتاب دزد دریافت کرد.
فومی نوری ناکامورا، زاده ی ۲ سپتامبر ۱۹۷۷، نویسنده و مولف ژاپنی است. ناکامورا با بردن جایزه ی کنزابورو اوئه در سال ۲۰۱۰، به خاطر رمان دزد در سطح بین المللی به شهرت رسید. ترجمه ی انگلیسی این اثر، تحسین منتقدین و مخاطبین را به شکل گسترده ای به همراه داشت.

آناهیتا در اسطوره‌های ایرانی

110,000 تومان
انسان در طول تاریخِ دیرپای خود همواره ذهنیتی دینی داشته و در این نظام ذهنی پدیده پرستش مادر ـ خدایان یکی از کهن‌ترین سنت‌های رایج بوده است. اناهیتا ــ این ایزدبــانـوی نامدار ایرانی ــ یکی از این مادر ـ خدایان است. تندیس‌های فراوانی که در بسیاری از نقاط این سرزمین یافت شده است، وجود او را در ذهن و باورهای مردم این مرز و بوم ثابت می‌کند. اما دایره آگاهی‌های ما از این مادرـ خدایِ کهن چندان نیز گستـرده نیست. مثلاً هنوز هم برای ما تاریخ دقیقِ پیوستن این بانوی ارجمند به جمع خدایان اساطیریِ این سرزمین دشوار است، همچنان که کاملاً مشخص نیست که وی از چه زمانی به نامی که شهرت یافته، خوانده شده است. ما با توجه به پیکره‌های بسیاری که از این مادر ـ خدای صاحب‌نام در جای جای این مرز و بوم یافت شده است، از او به عنوان یک "ایزدبانوی ایرانی" نام بردیم، اما واقعیت آن است که این بانوی بزرگ را نه تنها ساکنان این مرز و بوم، بلکه مردم بسیاری از بخش‌های جهان نیز ارج می‌نهاده‌اند و ستایش می‌کرده‌اند
سفارش:0
باقی مانده:2

مُرده ریگ

4,000 تومان
فال قهوه نشان از مرگ کوروش می دهد. قهوه های ماسیده در ته فنجان محور داستانی است که با مرگ کوروش اتفاق می افتد. شیرین و شیوا یکی با روایت شاعرانه و دیگری  عوامانه خود از مرگ کوروش آروزهایشان را بر باد رفته می بینند. آرش اما در این میان با رویا پردازی به دنبال میراث مرده کوروش است هر چند که از این ماجرا طرقی بر نمی بندد. روایت های موازی با زبان خاص شخصیت ها از ماجرایی که با مرگ کوروش شکل می گیرد رمان را در دایره ای از آروزهای برباد رفته ای قرار می دهد که نشان از میراث مرده ای دارد که خود نیز طبق روایتش در رمان, آرزوهایش برباد رفته است: "خیر سرش خبر مرگش رو از خودش در آورده مثلا می خواد جلب ترحم کنه."

بیراهه‌ای در آفتاب

2,500 تومان
به مرد نگاه کردم. دهانش تکان می خورد. گردنم را کج کردم. انگشتان لخت دخترک تکان می خورد. گل های قالی موج می خوردند و کش می آمدند. "یک، دو، سه،...." مگس سیاهی دور سرم می چرخید. من می خواندم: "خوبان پارسی گو. بخشندگان عمرند." کسی داشت نفس نفس می زد و عاطفه و عرفان نخودی می خندیدند. دهان مرد هنوز تکان می خورد. به دخترک نگاه کردم. او عاطفه بود که محکم به پدرش چسبیده بود.