غلبه‌ بر کمرویی

70,000 تومان

هدف‌ از تألیف‌ کتاب‌ غلبه‌ بر کمرویی‌ این‌ است‌ که‌ به‌ کمروها نشان‌ دهد چه‌ باید بکنند تا علل‌ متعدد این‌ نارسایی‌ را از میان‌ بردارند و بتوانند در برابر هرکس‌ و در هر شرایطی‌ صاحب‌ خصوصیاتی‌ شوند که‌ نشانه‌ اعتماد به‌ نفس‌، خونسردی‌ و خویشتنداریشان‌ باشد. پس‌ از خواندن‌ این‌ کتاب‌ می‌توانید مطمئن‌، استوار و پرجرئت‌ شوید و اعتماد به‌ نفس‌ پیدا کنید.

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات

غلبه‌ بر کمرویی

نویسنده
پل‌ ژاگو
مترجم
حسین‌ بنی‌احمد
نوبت چاپ ١٦
تعداد صفحات ١٢٨
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٤٠٢
سال چاپ اول ——
موضوع
——
نوع کاغذ بالکی
وزن ۱۴۸ گرم
شابک 9789643111199
توضیحات تکمیلی
وزن 0.148 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “غلبه‌ بر کمرویی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

اسطوره‌های یونان و روم

130,000 تومان

بیش از یک‌هزار سال ناحیه‌ی مدیترانه زیر سلطۀ سیاسی و فرهنگی یونانیان و رومیان بود. بسیاری از عناصر متعلق به این دو فرهنگ را-که نمونه‌ی آن اقتباس‌های گستردۀ رومیان از هنر، معماری و ادبیات بسیار لطیف و عقلانی یونان است - اغلب به منزلۀ عناصر تمدن کلاسیک و برجسته یادآور می‌شوند. یکی از مهمترین و دامنه‌دارترین دستاورد‌های این فرهنگ، میراث پربار اسطوره‌ها، داستان‌ها، شخصیت‌ها و درس‌های اخلاقی یونانی و رومی است که بر هنر و ادب جوامع دوره‌های بعد، از جمله جهان امروز، تاثیر عمیقی نهاده‌اند.

شش متفکر اگزیستانسیالیست

85,000 تومان
شش متفکر اگزیستانسیالیست نویسنده هرولدجان بلاکهام مترجم محسن حکیمی نوبت چاپ 4 تعداد صفحات 278 قطع و نوع جلد رقعی

عشاق نامدار

425,000 تومان
کتاب عشاق نامدار: فرانسه و روسیه اثری است به ترجمه و اقتباس ذبیح الله منصوری و چاپ انتشارات نگاه. اثر حاضر پیش از این در اواخر دهه چهلم شمسی به صورت پاورقی منتشر شده و ماجرای آن از روزهای چهارده سالگی لویی چهاردهم که پسری زیبارو و جذاب بود آغاز می شود، نوجوانی که ناگزیر توجه همه را به خود جلب می کرد تا آن جا که مادرش دستور داد تا او دیگر با هیچ زنی در اتاق خود تنها نباشد؛ اما جایی خارج از چهاردیواری قصر، پسر با دختر باغبان دیدار کرد و این دیدار حسی را در پسر برانگیخت که موجب شد رابطه ای مهرآمیز میان او و دخترک سربگیرد. بعد از کشف این رابطه تنها بودن پسر با هر زنی در هرجایی ممنوع شد و دختر باغبان از قصر اخراج و پیش خاله اش فرستاده شد. اما این منع حضور زنان به تنهایی در کنار لویی مدت زیادی دوام نیاورد زیرا مادر ترسید پسرش دچار مشکل گردد و نسبت به زنان بی مهر شود. ماجرا همین گونه پیش می رود تا جایی که پسر به تخت سلطنت تکیه می زند و صاحب فرزند می شود، فرزندی که قرار است نائب السلطنه او باشد کسی که در اصیل زادگی و حیا بسیار عقب تر لویی چهاردهم است… . . .

کتاب باغبان شب

250,000 تومان

معرفی کتاب باغبان شب

در کتاب باغبان شب اثر مشهور و پرفروش جاناتان آکسییر، با داستان مرموز و پرپیچ و خم خواهر و برادری همراه شوید که در یک خانه وحشتناک انگلیسی، مشغول به کار می‌شوند اما به زودی درمی‌‎یابند که در این خانه نفرین شده روح سرگردانی وجود دارد...! دربارۀ کتاب باغبان شب: این اثر پرافتخار که جزو یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز محسوب می‌شود، روایتگر ماجراجویی خواهر و برادری ایرلندی به اسم کیپ و مولی است که خانواده‌شان آن‌ها را رها کرده‌اند. کیپ و مولی برای خدمتکاری در یک خانه متروک، بزرگ و دورافتاده، به انگلستان سفر می‌کنند. زندگی این خواهر و برادر به زودی با تهدیدهایی از طرف یک شبح مرموز روبه‌رو می‌شود. در طبقۀ دوم این عمارت عجیب، اتاقی وجود دارد که در آن قفل است و گفته شده در آن اتاق، درختی رمزآلود پنهان شده که شاید دلیل کابوس‌های مولی باشد. کیپ برای نجات خواهرش از چنین وضعیتی تصمیم می‌گیرد وارد آن اتاق مخوف شود... داستان باغبان شب (The Night Gardener) چیزی فراتر از یک داستان ترسناک است؛ در این اثر، حکایتی اخلاقی دربارۀ حرص انسان‌ها روایت می‌شود. درختی که در ازای برآورده کردن آرزوها، تکه‌ای از روح انسان‌ها را به اسارت درمی‌آورد، تصویری نمادین از این حرص و طمع است. قدرت مثال زدنی و بی‌بدیل داستان سرایی جاناتان آکسییر (Jonathan Auxier) و شخصیت‌پردازی متفاوت وی سبب شده تا این رمان خارق‌العاده در مسیر تبدیل شدن به یک اثر کلاسیک ماندگار قرار گیرد.

فرزندان انقلاب

475,000 تومان
“فرزندان انقلاب” نوشته ی “رابرت جیلدیا” اثری است که تاریخ فرانسه را در بازه ی زمانی سال های 1799 تا 1914 مورد بررسی قرار می دهد. برای کسانی که زندگی را بعد از انقلاب فرانسه تجربه می کردند ، از فتح باستیل گرفته تا شکست نهایی ناپلئون ، پیامدهای آن، چنان زخم عمیقی برجای گذاشت که هیچ پادشاه ، امپراطور یا رئیس جمهور بعدی نمی توانست آن را التیام بخشد. “فرزندان انقلاب” از “رابرت جیلدیا” نسل هایی را دنبال می کند که پس از خسارات جبران ناپذیر 1789 بارها تلاش کردند اما موفق به ایجاد یک رژیم پایدار نشدند. این روند باعث ایجاد مخالفت های تازه و اغلب مرگبار بین موافقان و مخالفان ارزش های انقلاب شد. فرانسوی ها با داشتن زخم های مبارزات خونین کشورشان بر تن و میراث وفاداری که حالا به شدت تکه تکه شده بود ، قرن نوزدهم را در سایه ی عصر انقلابی زندگی کردند. با وجود ارواح احضار شده در این داستان حماسی ، “رابرت جیلدیا” کتابی جذاب و تحریک آمیز نوشته است. فرانسه ی او، یک فرانسه کاملا ناآشنا است؛ کشوری با شکافی غالبا طاقت فرسا بین پاریس و استان ها ، کشوری که توسط نفرت های برادر کشی و سابقه جفادیدگی فمینیسم ، محل فاجعه های سیاسی و پیروزی های هنری از هم گسیخته است و کشوری است که علیرغم علم به سقوط خود از جلال و شکوه حاضر شد تا خود را کاملا در قلب مدرنیته اثبات کند. در واقع “فرزندان انقلاب” نشان می دهد که چگونه شناخت جمعی هزینه های هنگفت انقلاب ، فرانسوی ها را برای دستیابی به اتفاق نظر در یک جمهوری جدید و ادغام گذشته پر فراز و نشیب با احساس هویت ملیشان ترغیب کرد و با همین روحیه بود که جوانان فرانسه در جنگ جهانی اول با قدرت و اعتماد به نفس ملی پا به جبهه گذاشتند.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت